• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تبری از معبودان مشرکان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و حضرت ابراهیم علیه‌السلام و حضرت هود علیه‌السلام، طبق فرمایش قرآن کریم از معبودان مشرکان برائت و تبری می‌جستند.



پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، از معبودهای مشرکان تبری و بیزاری می‌جست :
... قل انما هو الـه وحد واننی بریء مما تشرکون.
... بگو: «من هرگز چنین گواهی نمی‌دهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه و من از آنچه برای او شریک قرار می‌دهید، بیزارم
قل یـایها الکـفرون• لا اعبد ما تعبدون• ولا انا عابد ما عبدتم• لکم دینکم ولی دین.
بگو: ‌ای کافران! آنچه را شما می‌پرستید من نمی‌پرستم! و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم، (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم!

۱.۱ - دیدگاه مفسرین

و لا انا عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد، این دو آیه تکرار مضمون دو آیه قبل است که به منظور تاکید آن تکرار شده. بعضی از مفسرین در توجیه اینکه چرا بین دو موصول فرق نگذاشت، گفته‌اند: اصلا کلمه ما در دو جمله ما عبدتم و ما اعبد، موصوله نیست، بلکه مصدریه است، و معنای آیه این است که: من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستید، و شما نحوه پرستش مرا نخواهید پرستید، و خلاصه نه من شریک شما در پرستش هستم و نه شما شریک منید، نه در عبادت مشترکیم و نه در معبود، چون معبود من خدای تعالی است، و معبود شما بت است، عبادت من عبادتی است که خدا تشریعش کرده، و عبادت شما چیزی است که خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده‌اید، و بنابراین توجیه، دو آیه مورد بحث تکرار و تاکید دو آیه قبل نیستند، ولی عیبی که در این توجیه است، این است که از نظر عبارت آیه بعید به ذهن می‌رسد، و ان شاء الله در بحث روایتی آینده وجهی لطیف برای تکرار دو آیه خواهد آمد.
در حقیقت ذکر این چند جمله در پایان آیه به خاطر یک نکته مهم روانی است و آن اینکه ممکن است مشرکان چنین تصور کنند که گفتگوهای آنها شاید تزلزلی در روح پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ایجاد کرده باشد و با امیدواری مجلس را ترک گویند و به دوستان خود بشارت دهند که شاید محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از این در دعوت خود تجدید نظر کند، این جمله‌ها که از صراحت و قاطعیت سرشار است این امید را به کلی مبدل به یاس می‌کند و به آنها نشان می‌دهد که مطلب بالاتر از آن است که آنها می‌پندارند و کمترین تزلزلی در دعوت او پیدا نخواهد شد و تجربه نشان داده که ذکر این گونه کلمات قاطع در پایان یک بحث اثر عمیقی در رسیدن به نتیجه نهایی دارد!


ابراهیم علیه‌السلام، هم از معبودهای مشرکان تبری می‌جست:
فلما رءا الشمس بازغة قال هـذا ربی هـذا اکبر فلمآ افلت قال یـقوم انی بریء مما تشرکون.
و هنگامی که خورشید را دید که (سینه افق را) می‌شکافت، گفت: «این خدای من است؟ این (که از همه) بزرگتر است! » اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «ای قوم من از شریک‌هایی که شما (برای خدا) می‌سازید، بیزارم!
واعتزلکم وما تدعون من دون الله وادعوا ربی عسی الا اکون بدعآء ربی شقیا• فلما اعتزلهم وما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحـق ویعقوب وکلا جعلنا نبیا.
و از شما، و آنچه غیر خدا می‌خوانید، کناره‌گیری می‌کنم و پروردگارم را می‌خوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی پاسخ نمانم!» هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا می‌پرستیدند کناره‌گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم!
ولقد ءاتینآ ابرهیم رشده من قبل وکنا به عــلمین• اف لکم ولما تعبدون من دون الله افلاتعقلون.
ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از (شایستگی) او آگاه بودیم... اف بر شما و بر آنچه جز خدا می‌پرستید! آیا اندیشه نمی‌کنید (و عقل ندارید)؟!
واتل علیهم نبا ابرهیم• اذ قال لابیه وقومه ما تعبدون• قالوا نعبد اصناما فنظـل لها عـکفین• فانهم عدو لی الا رب العــلمین.
و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان، هنگامی که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را می‌پرستید؟!» گفتند: «بتهایی را می‌پرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم.» همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالمیان!
واذ قال ابرهیم لابیه وقومه اننی براء مما تعبدون.
و به خاطر بیاور هنگامی را که ابراهیم به پدرش (عمویش آزر) و قومش گفت: «من از آنچه شما می‌پرستید بیزارم.
قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابرهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم ومما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العدوة والبغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده...
برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا می‌پرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید!... .

۲.۱ - تفسیر آیات

در این آیات اشاره کوتاهی به سرگذشت ابراهیم و ماجرای او با قوم بت پرست بابل شده است، تا بحث نکوهش تقلید را که در آیات قبل آمده بود تکمیل کند، زیرا اولا ابراهیم علیه‌السلام بزرگترین نیای عرب بود که همه او را محترم می‌شمردند و به تاریخش افتخار می‌کردند، هنگامی که او پرده‌های تقلید را می‌درد اینها نیز اگر راست می‌گویند باید به او اقتدا کنند. اگر بنا هست تقلیدی از نیاکان شود چرا از بت پرستان تقلید کنند؟ از ابراهیم پیروی نمایند.
ثانیا: بت پرستانی که ابراهیم در مقابل آنها قیام کرد به همین استدلال واهی (پیروی از پدران) تکیه می‌کردند، و ابراهیم هرگز آن را از آنها نپذیرفت، ثالثا: این یک نوع دلداری برای پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و مسلمانان نخستین است که بدانند اینگونه مخالفت‌ها و بهانه جوئی‌ها همیشه بوده است، نباید سست و مایوس شوند. می‌فرماید: به خاطر بیاور هنگامی که ابراهیم به پدرش (عمویش آذر) و قوم بت پرستش گفت من از آنچه شما می‌پرستید بیزارم! (و اذ قال ابراهیم لابیه و قومه اننی براء مما تعبدون). او در این عبارت کوتاه هم استدلالی برای انحصار عبودیت به پروردگار ذکر می‌کند زیرا معبود کسی است که خالق و مدبر است، و همه قبول داشتند که خالق خدا است و هم اشاره به مساله هدایت تکوینی و تشریعی خدا است که قانون لطف آن را ایجاب می‌کند.
و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله و ادعوا ربی عسی الا اکون بدعاء ربی شقیا، در این آیه وعده می‌دهد به کناره‌گیری و دوری از مشرکین و از اصنام آنان، تا با خدای خود خلوت نموده خالص او را بخواند، تا شاید دعایش بی ثمر نشود، و اگر در این کار اظهار رجاء و امید کرد برای این بود که اینگونه اسباب یعنی دعا و توجه به سوی خدا و امثال آن، اسبابی نیست که چیزی را بر خدا واجب کند، بلکه اگر خدا در مقابل آن ثوابی بدهد و سعادتی مرحمت کند و یا هر پاداش نیک دیگری بدهد همه از باب تفضل است، علاوه بر این ملاک امور، خاتمه آن است و جز خدا کسی از غیب و از خواتم امور خبر ندارد، پس مرد مؤمن باید که همیشه بین خوف و رجاء باشد. فلما اعتزلهم و ما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحاق و یعقوب... لسان صدق علیا، بعید نیست اینکه به جای بردن نام فرزند دیگر خود اسماعیل، نام نوه خود یعقوب را برد برای این بوده که خواسته است به توالی شجره نبوت در بنی اسرائیل اشاره کند، چون از دودمان یعقوب جمع کثیری از انبیاء بوده‌اند، مؤید این معنا جمله و کلا جعلنا نبیا، است.


ابراهیم علیه‌السلام، از پرستش ستاره، ماه و خورشید برائت جست:
فلما جن علیه الیل رءا کوکبا قال هـذا ربی فلمآ افل قال لا احب الافلین• فلما رءا القمر بازغا قال هـذا ربی فلمآ افل قال لئن لم یهدنی ربی لاکونن من القوم الضآلین• فلما رءا الشمس بازغة قال هـذا ربی هـذا اکبر فلمآ افلت قال یـقوم انی بریء مما تشرکون.
هنگامی که (تاریکی) شب او را پوشانید، ستاره‌ای مشاهده کرد، گفت: «این خدای من است؟» اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «غروب کنندگان را دوست ندارم!» و هنگامی که ماه را دید که (سینه افق را) می‌شکافد، گفت: «این خدای من است؟» اما هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.» و هنگامی که خورشید را دید که (سینه افق را) می‌شکافت، گفت: «این خدای من است؟ این (که از همه) بزرگتر است! » اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «ای قوم من از شریکVهایی که شما (برای خدا) می‌سازید، بیزارم!

۲.۱ - تفسیر آیات

از آنجا که در آیات پیش بیان کرد که آیات قدرت خود را به ابراهیم نشان داده است، اکنون این مطلب را بیان می‌کند که ابراهیم چگونه به آنها استدلال کرده و حق را بوسیله آنها شناخته است. می‌فرماید: فلما جن علیه اللیل رای کوکبا قال هذا ربی فلما افل قال لا احب الآفلین. همین که پرده ظلمت شب بر همه جا کشیده شد، ستاره زهره یا مشتری را دیده، گفت: این است خدای من. اما همین که ستاره غروب کرد، گفت: من چیزهایی که غروب می‌کنند، دوست نمی‌دارم!
فلما رای القمر بازغا قال هذا ربی فلما افل قال لئن لم یهدنی ربی لاکونن من القوم الضالین: پس از ستاره، نوبت ماه می‌رسد. قرص ماه با شکوه و جلال خاصی آرام آرام از پشت افق سر بر می‌آورد و با نور مهتابی خود جهان را سیمگون می‌کند. ابراهیم که در جستجوی حقیقت، دلی بیقرار دارد و می‌کوشد که هر چه زودتر به مرتبه یقین برسد و شک و تردید را که ویژه سوفسطائیان و هم مسلکان آنهاست، کنار گذارد، خیره خیره قرص ماه را که هم چنان در حال بالا آمدن است و تمام کرات آسمانی را در برابر عظمت و ابهت خود محو و زبون کرده است، می‌نگرد و آن چنان که گویی گمشده خود را برای همیشه جسته است، می‌گوید: این است خدای من! اما ماه هم به سرنوشت ستاره، گرفتار شد! ابراهیم امیدوار است که سرانجام همان خدایی که در جستجوی او اندیشه خود را بتکاپوی افکنده است، راه شناسایی خود را بروی او هموار و از گمراهی و بدبختی حفظ می‌کند. از اینرو بی آنکه از این اشتباه خود احساس شکست کرده باشد، دل به همان خدایی بسته، گوید: اگر پروردگارم هدایتم نکند، از گمراهان خواهم بود.
فلما رای الشمس بازغة قال هذا ربی هذا اکبر فلما افلت قال یا قوم انی بری ء مما تشرکون: با طلوع خورشید، شب به پایان رسید و حکومت ماه و ستارگان منقرض شد. پادشاه مقتدر آسمان با اشعه فروزان خود گیتی را زراندود کرده است. هیچیک از کرات عظیم آسمانی در برابر نور خیره کننده خورشید، تاب مقاومت ندارند. اکنون ابراهیم کمی آرامش خاطر پیدا کرده است. چه خدایی از این بزرگتر و برتر می‌توان جست و در برابرش کرنش و نیایش کرد؟! بدلیل همین عظمت و شوکتش بود که ابراهیم گفت: این است خدای من! این است خدایی که از خدایان موهوم پیشین بزرگتر و با شکوه‌تر است! خدا باید مظهر عظمت و شکوه و جلال باشد و ما فوق او قدرت و عظمت و شکوه و جلالی نباشد. این فکر، تدریجا آماده وصول به حقیقت است. چنین فکری در شبستان جهل گرفتار نمی‌شود و راه خود را بسوی حق می‌پوید. با غروب خورشید، ابراهیم نیرو گرفت و جرات پیدا کرد. قوم را مخاطب ساخته، گفت: من از خدایان شما بیزارم. چگونه ممکن است اینان را شریک خدایی پنداشت که آفریدگار من و شماست؟ بدین ترتیب، عقل و فکر ابراهیم به اوج کمال رسید. اکنون می‌داند که: اجسام همه مخلوق و حادث هستند، آنها احتیاج دارند که آفریدگاری آنها را بزیور هستی آراسته باشد. از اینرو ادامه داد، من قلب خویش را متوجه خدایی کرده‌ام که آفریدگار آسمان‌ها و زمین است. در این راه اخلاص دارم و از شرک بیزارم و از مردم مشرک جدا هستم.


هود علیه‌السلام، نیز از معبودان باطل قوم خویش اعلان بیزاری کرد:
قالوا یـهود... • ان نقول الا اعترک بعض ءالهتنا بسوء قال انی اشهد الله واشهدوا انی بریء مما تشرکون.
گفتند: «ای هود! ... ما (درباره تو) فقط می‌گوییم: بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده‌اند)! » (هود) گفت: «من خدا را به شهادت می‌طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرار می‌دهید...

قوم سرکش و مغرور هود یعنی قوم عاد در برابر برادرشان هود علیه‌السلام و نصائح و اندرزها و راهنمایی‌های او گفتند: ‌ای هود تو دلیل روشنی برای ما نیاورده‌ای (قالوا یا هود ما جئتنا بینة). و ما هرگز به خاطر سخنان تو دست از دامن بتها و خدایانمان بر نمی‌داریم (و ما نحن بتارکی آلهتنا عن قولک). و ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد! (و ما نحن لک بمؤمنین). و پس از این سه جمله غیر منطقی، اضافه کردند: ما فکر می‌کنیم تو دیوانه شده‌ای و علتش این بوده که مبغوض خدایان ما گشته‌ای و آنها به عقل تو آسیب رسانده‌اند (ان نقول الا اعتراک بعض آلهتنا بسوء.)
بدون شک هود (همانگونه که برنامه و وظیفه تمام پیامبران است) معجزه یا معجزاتی برای اثبات حقانیت خویش به آنها عرضه داشته بود، ولی آنها به خاطر کبر و غروری که داشتند مانند سایر اقوام لجوج، معجزات را انکار کردند و آنها را سحر شمردند، یا یک سلسله تصادف‌ها و حوادث اتفاقی که نمی‌تواند دلیلی بر چیزی بوده باشد. از این گذشته نفی بت پرستی دلیلی لازم ندارد هر کس مختصر عقل و شعوری داشته باشد و خود را از تعقیب برهاند آن را بخوبی در می‌یابد و بفرض که دلیل بخواهد آیا دلائل علاوه بر منطقی و عقلی به معجزه هم نیاز دارد؟ و به تعبیر دیگر آنچه در دعوت هود در آیات گذشته آمد، دعوت به سوی خداوند یگانه و بازگشت به سوی او و استغفار از گناهان و نفی هر گونه شرک و بت پرستی است، همه اینها مسائلی است که اثبات آن با دلیل عقلی کاملا امکان پذیر است.
به هر حال هود می‌باید پاسخی دندان شکن به این قوم گمراه و لجوج بدهد، پاسخی که هم آمیخته با منطق باشد، و هم از موضع قدرت ادا شود. قرآن می‌گوید: او در پاسخ آنها این چند جمله را بیان کرد:
من خدا را به شهادت می‌طلبم و همه شما نیز شاهد باشید که من از این بتها و خدایانتان بیزارم (قال انی اشهد الله و اشهدوا انی بری ء مما تشرکون- من دونه).
اشاره به اینکه اگر این بتها قدرتی دارند از آنها بخواهید مرا از میان بردارند، من که آشکارا به جنگ آنها بر خاسته‌ام و علنا بیزاری و تنفر از آنها را اعلام می‌دارم، چرا آنها، معطلند؟ انتظار چه چیز را می‌کشند؟ و چرا مرا نابود نمی‌کنند؟! سپس اضافه می‌کند: نه فقط کاری از آنها ساخته نیست، شما هم با این انبوه جمعیتتان قادر بر چیزی نیستید، اگر راست می‌گوئید همگی دست به دست هم بدهید و هر نقشه‌ای را می‌توانید بر ضد من بکشید و لحظه‌ای مرا مهلت ندهید.


۱. انعام/سوره۶، آیه۱۹.    
۲. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.    
۳. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.    
۴. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۴.    
۵. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۶.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۶۴۶.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۸۱.    
۸. انعام/سوره۶، آیه۷۸.    
۹. مریم/سوره۱۹، آیه۴۸.    
۱۰. مریم/سوره۱۹، آیه۴۹.    
۱۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵۱.    
۱۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۷.    
۱۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۶۹ - ۷۱.    
۱۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۷۷.    
۱۵. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۶.    
۱۶. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۱-۴۲.    
۱۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۴، ص۸۱.    
۱۹. انعام/سوره۶، آیه۷۶ - ۷۸.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۹۲-۹۳.    
۲۱. هود/سوره۱۱، آیه۵۳.    
۲۲. هود/سوره۱۱، آیه۵۴.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۳۵-۱۳۶.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۳۲۵، برگرفته از مقاله «تبری از معبودان مشرکان».    


رده‌های این صفحه : تبری | شرک | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار