• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تاکرنا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تاکُرُنّا، نام کوره و ناحیه‌ای کوهستانی در جنوب اندلس که امروزه به کوهستان رُنده مشهور است.



تاکرنا واژه‌ای بربری است و در بسیاری از نام‌های جغرافیایی در شمال آفریقا به صورت‌های گوناگون دیده می‌شود که مشهورترین آنها، تکرونه در تونس است
[۱] EI۱، ص۱.
[۲] مونس، حسین، حاشیه بر الحلة السیراء، ج۲، ص۲۴۲، ابن‌ابار).
این نام به صورت‌های تاکُرُنّی،
[۳] ابن‌قوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، ج۱، ص۴۸، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
تاکُرونّا، تاکرنه و یا چنان‌که یاقوت اشاره کرده است، با ضبط نادرست تاکَرنی، در منابع دیده می‌شود.


در تقسیمات اداری مربوط به ناحیۀ قسطنطین، تاکرنا از شهرهای «جزء» ششم اندلس که مرکز آن اشبیلیه بود، به شمار می‌رفت. در منابع از حدود این منطقه در دورۀ اسلامی حکومت اندلس، سخنی به میان نیامده است، اما طبق برخی از گزارش‌ها تاکرنا به روزگار حَکَم ملقب به المستنصر بالله (۳۵۰-۳۶۶ق/۹۶۱-۹۷۷م) در کنار اُشونه و شذونه تشکیل یک واحد قضایی را می‌داده، یا همراه استجه و اشونه و لبله از آن یاد شده است.
[۱۰] ابن‌حیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، ج۱، ص۵۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
[۱۱] ابن‌حیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، ج۱، ص۸۶، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
[۱۲] ابن‌حیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، ج۱، ص۲۰۱، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.

سمعانی تاکرنا را از شهرهای اندلس، و یاقوت
[۱۵] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۸۲۵.
[۱۶] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۳۵۲.
آن را کوره‌ای بزرگ با کوه‌هایی استوار وصف کرده است که چندین رود از آن‌ها سرچشمه می‌گیرد. وی دژهای رنده و شیرَس را از توابع تاکرنا شمرده است.
ابن‌عبدالمنعم میان هر دو قول جمع کرده است. وی تاکرنا را شهری نزدیک استجه یاد کرده که کوره‌ای نیز بدان منسوب بود. به گفتۀ وی در این شهر کهن، کاخی (بلاط) از روزگاران گذشته پابرجا بود. کورۀ تاکرنا جزو اقلیم استجه به شمار می‌آمد و شهر کهن رنده با آثار بسیار از توابع آن بود.


نام شهر رنده، مرکز ناحیۀ تاکرنا گاه بر تمامی این ناحیه اطلاق شده است؛ چنان که ابن‌غالب رنده را اقلیمی از کورۀ استجه دانسته است
[۱۹] EI۲، ص۱.
از سوی دیگر، ابن‌سعید شهر تاکرنا را مرکز کورۀ رنده یاد کرده است که سپس رو به ویرانی نهاد.
از اینجا می‌توان دریافت که نام تاکرنا و رنده به عنوان شهر یا کوره به جای یکدیگر به کار رفته است.
[۲۱] عنان محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، ج۱، ص۲۲۷، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
همچنین به گفتۀ ابن‌سعید شاید بتوان احتمال داد که در اوایل دورۀ اسلامی، تاکرنا پایگاهی‌ مستحکم بوده که سپس بنا به‌ضرورت یا تدابیر سیاسی ـ نظامی یا برخی تحولات اداری متروک شده است؛ چه، ممکن است ابن‌سعید اطلاعات خود را از منابع کهن‌تر برگرفته باشد.
[۲۳] EI۲، ص۱.

مؤلف ناشناختۀ ذکر بلاد الاندلس نیز از منطقۀ بسیار کوهستانی و قلاع دست نیافتنی تاکرنا یاد کرده، و رنده را شهری کهن با کشتزارهای حاصل‌خیز و چراگاه‌های خوب وصف کرده است. تاکرنا در زمان‌های مختلف جزو استجه، قرطبه و اشبیلیه به شمار آمده است
[۲۴] EI۲، ص۱.



پس از فتح اندلس به دست مسلمانان، دسته‌هایی از بربرهای مصموده به‌ ریاست عبدالرحمان بن‌ عوسَجه، جد بنی عوسجه ــ که بعدها شمارشان در اندلس رو به فزونی نهاد ــ در تاکرنا مستقر شدند.
[۲۵] مونس، حسین، فجر الاندلس، ج۱، ص۳۸۰، قاهره، ۱۹۵۹م.
تاکرنا در اواخر عصر والیان در اندلس، مقر گروهی از موالی امویان به نام بنی‌خَلیع بود.
در ۱۳۸ق/۷۵۵م هنگامی که عبدالرحمان داخل، اولین امیر اموی وارد اندلس شد و به ریّه۱ رسید، بنی‌خلیع با ۴۰۰ سوار به او پیوستند و وی را در دست یافتن به امارت یاری کردند.
[۲۶] ابن‌قوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، ج۱، ص۴۷- ۴۸، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
[۲۷] مونس، حسین، فجر الاندلس، ج۱، ص۳۹۰، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۲۸] مونس، حسین، فجر الاندلس، ج۱، ص۳۹۷، قاهره، ۱۹۵۹م.
چند سده بعد، ابن‌حزم (د ۴۵۶ق/۱۰۶۴م) از بنی‌خلیع ضمن گروه‌های بربر اندلس که در تاکرنا مسکن داشتند، یاد کرده است.
از دیگر بربرهای ساکن تاکرنا، زَجاجِله از قبیلۀ نفزاوی یطفت بودند که برخی از آنان در زمان امیران قرطبه به مقام‌های والایی در دربار رسیدند. در سدۀ ۵ق/۱۱م گروه‌های جدیدی از بربرها همراه بنی‌یفرن وارد این منطقه شدند. افزون بر این، برخی قبایل عرب، از جمله بنی‌حکیم از اعراب لخمی، اَزد و جُذام در دوره‌های مختلف در تاکرنا (رنده) سکنا گزیدند. از خاندان‌های یهودی ساکن منطقه، از خاندان الیاس بن صَدّود، پزشک سدۀ۶ق/۱۲م باید یاد کرد.
[۳۰] EI۲، ص۱.



منطقۀ تاکرنا یا رنده به سبب تجمع بربرها در آن از کانون‌های آشوب و ناآرامی در اندلس بود. در ۱۷۸ق/۷۹۴م بربرها سر به شورش برداشتند و دست به غارت و راهزنی گشودند. از این‌رو، هشام بن عبدالرحمان، امیر اموی (۱۷۲- ۱۸۰ق) لشکری به سرداری عبدالقادر بن ابان بدانجا فرستاد و این شورش را به شدت سرکوب کرد و شهرها و مزارع بربرها را ویران ساخت، به گونه‌ای که آن منطقه ۷ سال خالی از سکنه ماند
[۳۲] عنان محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، ج۱، ص۲۲۷- ۲۲۸، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
[۳۳] Lévi-Provençal, E, Histoire de l'Espagne musulmane, Paris, ۱۹۵۰، ج۱، ص ۱۴۲.

در ۲۱۱ق/۸۲۶م طَوریل در نواحی تاکرنا بر جمعی از لشکریان تاخت و آنان را کشت و اسب و سلاحشان را غارت کرد
[۳۵] Lévi-Provençal, E, Histoire de l'Espagne musulmane, Paris, ۱۹۵۰، ج۱، ص۲۰۰.

در ۲۳۵ق مردم تاکرنا و بربرهای مجاور دست به شورش زدند، اما سپاه امیر عبدالرحمان بن حکم (۲۰۶- ۲۳۸ق/۸۲۱- ۸۵۲م) آنان را سرکوب کرد.
[۳۶] ابن‌اثیر، علی، الکامل فی التاریخ.
در ۲۶۱ق/۸۷۵م مردم تاکرنا بار دیگر همراه اسد بن حارث بن رافع شوریدند. سپاه امیرمحمد (حک‌ ۲۷۳-۲۳۸ق/۸۵۲-۸۸۶م) با آنان جنگید و آنان را مطیع ساخت در اواخر سال ۲۶۵ق/ ۸۷۹م مردم تاکرنا بر ضد امیرمحمد دست به شورش زدند و از پرداخت خراج خودداری کردند. این امر زمینه را برای شورش گسترده و دراز مدت عمر بن حفصون فراهم کرد.
[۳۸] ۳۹۳ابن‌حیان، حیان، به کوشش محمود علی مکی، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.

ابن‌حفصون، شورشیِ نامیِ اندلس، از تبار مولدان با خاستگاهی مسیحی و گوتی بود که در تاکرنا نشو و نما یافته بود. وی بر رشته کوه‌های ممتد میان رنده و مالقه مستولی شد و قلعۀ بُبَشتَر۲ را پایگاه اصلی شورش خود قرار داد
[۳۹] عنان، محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، ج۱، ص۳۰۸، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.

در ۳۱۰ق/۹۲۲م عبدالرحمان ناصر با لشکرکشی به کورۀ تاکرنا، این ناحیه را به فرمان خود درآورد و برخی از سران شورشیان را به قرطبه فرستاد.
[۴۰] ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۱۸۰، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
وی در ۳۱۵ق نیز به کورۀ تاکرنا تاخت و با تخریب دژها و باروهای آنجا، نیروی ابن‌حفصون را در این ناحیه درهم شکست.
[۴۱] ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۱۸، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۲] ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۲۰، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۳] ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۳۶، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
ابن‌حیان از عاملانی که در سال‌های بعد از سوی ناصر به حکومت تاکرنا منصوب شدند، یاد کرده است.
[۴۴] ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۵۳، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۵] ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۸۵، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۶] ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۳۱۵، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۷] ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۴۶۲، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
[۴۸] ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۴۸۹، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.


۵.۱ - دوران ابوالنور

پس از ۳۸۳ق/۹۹۳م دسته‌ای از بنی‌یفرن از بربرهای زناته به اندلس آمدند و در کنار دیگر سربازان بربر در خدمت المنصور ابن‌ابی‌عامر قرار گرفتند. این گروه پس از وقوع فتنه و آغاز عصـر ملـوک ‌الطوایف در اندلس ‌بر ناحیۀ تاکرنا و قلعۀ آن‌جا ــ ‌رنده ــ غلبه یافتند.
در واقع پس از مرگ ادریس‌ بن ‌علی ‌بن ‌حمود، حاکم‌ مالقه، در۴۳۱ق/۱۰۴۰م‌ بود‌ که‌ با رهبر این‌ گروه ‌ــ ‌ابونور هلال بن ابی‌قرّة بن دوناس یفرنی ــ به عنوان حاکم تاکرنا و توابع آن بیعت شد و در مالقه و بلاد ریّه به نام او خطبه خواندند.
ابونور مردی جسور و شجاع بود. وی با معتضد بن‌ عبّاد، حاکم اشبیلیه، پیمان دوستی و یاری بسته بود، اما بعدها ابن‌عباد پیمان شکست و در توطئه‌ای حدود ۲۰۰ تن از بزرگان بنی‌یفرن را دستگیر و زندانی کرد و ابونور را در کاخ خود محبوس ساخت.
[۴۹] ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۲۱۹، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۵۰] ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۲۷۱-۲۶۸، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۵۱] ابن‌خطیب، محمد، اعمال الاعلام، ج۱، ص۲۳۸، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
[۵۲] عنان محمد عبدالله، دول الطوائف، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۲، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
[۵۳] ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۳۱۲- ۳۱۳، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.

هنگامی که ابونور در حبس بود، پسرش بادیس را به امارت برداشتند، اما وی مردی فاسق و تبهکار بود و دست تعدی به اموال و نوامیس مردم دراز کرد. چون ابونور پس از مدتی در ۴۴۹ق/۱۰۵۷م از زندان آزاد شد و حکومتش را در تاکرنا (رنده) بازیافت، بادیس را به قتل رساند. ابونور در همین سال درگذشت
[۵۴] ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۳۱۳، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۵۵] EI۲، ص۱.

در زمان حکومت ابونور، ادریس بن یحیی، معروف به عالی از امیران بنیحمود، پیش از آن‌که در ۴۴۵ق به حکومت مالقه دست یابد، نزد بنی‌یفرن در تاکرنا اقامت داشت.
پس از مرگ ابونور، با پسر دیگرش ابونصر فتوح بیعت کردند و در تاکرنا و دیگر مناطق قلمرو پدر خطبه به نام وی خواندند. فتوح نیز پس از چند سال حکومت در ۴۵۷ق/۱۰۶۵م با توطئۀ معتضد و به دست یکی از مردم تاکرنا کشته شد و دولت بنی‌دوناس در تاکرنا و توابع آن برچیده شد
[۵۸] ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۳۱۳-۳۱۴، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۵۹] EI۲، ص۱.
بدین‌ترتیب، امیرنشین تاکرنا ضمیمۀ امارت اشبیلیه گردید.

۵.۲ - دوران مرابطون

تاکرنا در ۴۸۴ق/۱۰۹۱م به استیلای مرابطون درآمد. در پایان دورۀ حاکمیت این سلسله، تاکرنا هم‌چون دیگر مناطق اندلس دستخوش آشوب شد و ابوالقاسم اَخْیَل بن ادریس رُندی مدتی کوتاه بر این ناحیه دست انداخت، اما در پی آن، مردم تاکرنا ابوغَمر بن سائب (شائب) بن غَرّون را به امارت بازگرداندند
[۶۱] ابن‌سعید علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۵، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
[۶۲] EI۲، ص۱.
از گفتۀ بیذق برمی‌آید که مردم این منطقه فرمان موحدون را به صلح پذیرفتند.
[۶۳] بیذق، ابوبکر، اخبار المهدی ابن‌تومرت و ابتداء دولة الموحدین، ج۱، ص۱۲۵، به کوشش لوی پرووانسال، پاریس، ۱۹۲۸م.
تاکرنا بعدها بخشی از امارت غرناطه و جزو حاکمیت بنی نصر گردید و سرانجام در ۸۹۰ق/۱۴۸۵م مسیحیان آن‌جا را تصرف کردند.
[۶۴] EI۲، ص۱.



تاکرنا خاستگاه بزرگان و عالمانی نامور بوده است. از آن جمله‌اند: عباس بن فرناس (د ۲۷۴ق/۸۸۷م) حکیم و دانشمند و مخترع که از موالی امویان و از خاندان‌های بربر تاکرنا بود محمد بن سعید زجالی، ملقب به اصمعی که از بربرهای بنی‌یطفت در تاکرنا، کاتب عبدالرحمان اوسط (۲۰۶-۲۳۸ق/۸۲۱-۸۵۲م) و وزیر محمد بن عبدالرحمان (۲۳۸-۲۷۳ق/۸۵۲-۸۸۶م) بود؛ پسر وی حامد که او نیز شغل دبیری و وزارت امیر محمد بن عبدالرحمان را برعهده داشت
ابوعامر محمد بن سعد
[۶۷] مغربی، ابن‌سعید، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
تاکرنی، ادیب و شاعر اندلسی و کاتب المنصور بن ابی‌عامر
[۶۸] سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۳، ص۷، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م.
[۶۹] ضبی، احمد، بغیةالملتمس، ج۱، ص۷۰، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۴م.
[۷۰] حموی، یاقوت، بلدان، ج۱، ص۸۱۲.
[۷۱] ابن‌سعید، علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۲، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
ذوالنون (د پس از ۴۵۰ق/ ۱۰۵۸م) شاگرد و مرید معوّذ بن داوود که زاهدی برخاسته از تاکرنا بود و ابوروح عیسی بن عبدالله نَفری حِمیری تاکرنی (د ۶۲۹ق/۱۲۳۲م) ادیب و شاعر اندلسی.
[۷۳] اربلی، مبارک، تاریخ اربل، ج۱، ص۴۳۰-۴۲۲، به کوشش سامی صقار، بغداد، ۱۹۸۰م.



(۱) ابن‌ابار، محمد، الحلة السیراء، به کوشش حسین مونس، قاهره، ۱۹۶۳م.
(۲) ابن‌اثیر، علی، الکامل.
(۳) ابن‌بشکوال، خلف، الصلة، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
(۴) ابن‌حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۹۸۲م.
(۵) ابن‌حیان، حیان، المقتبس، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
(۶) ابن‌حیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۷) ابن‌حیان، حیان، به کوشش محمود علی مکی، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۸) ابن‌خطیب، محمد، الاحاطة فی اخبار غرناطة، به کوشش محمدعبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۹) ابن‌خطیب، محمد، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
(۱۰) ابن‌سعید، علی، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
(۱۱) ابن‌عبدالمنعم، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م.
(۱۲) ابن‌عذاری، احمد، البیان المغرب، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۱۳) ابن‌قوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
(۱۴) ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م.
(۱۵) اربلی، مبارک، تاریخ اربل، به کوشش سامی صقار، بغداد، ۱۹۸۰م.
(۱۶) بیذق، ابوبکر، اخبار المهدی ابن‌تومرت و ابتداء دولة الموحدین، به کوشش لوی پرووانسال، پاریس، ۱۹۲۸م.
(۱۷) حمیدی، محمد، جذوةالمقتبس، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۸) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م.
(۱۹) ضبی، احمد، بغیةالملتمس، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۴م.
(۲۰) عنان، محمد عبدالله، دول الطوائف، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۲۱) عنان، محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۲۲) مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۲۳) مونس، حسین، حاشیه بر الحلة السیراء (نک‌ : هم‌، ابن‌ابار).
(۲۴) مونس، حسین، فجر الاندلس، قاهره، ۱۹۵۹م.
(۲۵) حموی، یاقوت، معجم البلدان.
(۲۶) EI۱.
(۲۷) EI۲.
(۲۸) Lévi-Provençal, E, Histoire de l'Espagne musulmane, Paris, ۱۹۵۰.


۱. EI۱، ص۱.
۲. مونس، حسین، حاشیه بر الحلة السیراء، ج۲، ص۲۴۲، ابن‌ابار).
۳. ابن‌قوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، ج۱، ص۴۸، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
۴. حمیدی، محمد، جذوةالمقتبس، ج۱، ص۳۶، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.    
۵. ابن‌خطیب، محمد، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۲، ص۵۱، به کوشش محمدعبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.    
۶. ضبی، احمد، بغیةالملتمس، ج۱، ص۴۲، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۴م.    
۷. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۶.    
۸. ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، ج۲، ص۹۰۳، به کوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م.    
۹. ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، ج۲، ص۹۰۴، به کوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م.    
۱۰. ابن‌حیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، ج۱، ص۵۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
۱۱. ابن‌حیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، ج۱، ص۸۶، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
۱۲. ابن‌حیان، حیان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، ج۱، ص۲۰۱، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
۱۳. سمعانی عبدالکریم، الانساب، ج۳، ص۷، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م.    
۱۴. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۷.    
۱۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۸۲۵.
۱۶. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۳۵۲.
۱۷. ابن‌عبدالمنعم محمد، الروض المعطار، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م.    
۱۸. ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۲، ص۶۴، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.    
۱۹. EI۲، ص۱.
۲۰. ابن‌سعید علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.    
۲۱. عنان محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، ج۱، ص۲۲۷، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۲۲. ابن‌سعید علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.    
۲۳. EI۲، ص۱.
۲۴. EI۲، ص۱.
۲۵. مونس، حسین، فجر الاندلس، ج۱، ص۳۸۰، قاهره، ۱۹۵۹م.
۲۶. ابن‌قوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، ج۱، ص۴۷- ۴۸، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
۲۷. مونس، حسین، فجر الاندلس، ج۱، ص۳۹۰، قاهره، ۱۹۵۹م.
۲۸. مونس، حسین، فجر الاندلس، ج۱، ص۳۹۷، قاهره، ۱۹۵۹م.
۲۹. ابن‌حزم علی، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۵۰۰، بیروت، ۱۹۸۲م.    
۳۰. EI۲، ص۱.
۳۱. ابن‌اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۴۴.    
۳۲. عنان محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، ج۱، ص۲۲۷- ۲۲۸، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۳۳. Lévi-Provençal, E, Histoire de l'Espagne musulmane, Paris, ۱۹۵۰، ج۱، ص ۱۴۲.
۳۴. ابن‌اثیر، علی، الکامل فی التاریخ. ج۶، ص۴۰۶.    
۳۵. Lévi-Provençal, E, Histoire de l'Espagne musulmane, Paris, ۱۹۵۰، ج۱، ص۲۰۰.
۳۶. ابن‌اثیر، علی، الکامل فی التاریخ.
۳۷. ابن‌اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۸۹.    
۳۸. ۳۹۳ابن‌حیان، حیان، به کوشش محمود علی مکی، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
۳۹. عنان، محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، ج۱، ص۳۰۸، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۴۰. ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۱۸۰، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
۴۱. ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۱۸، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
۴۲. ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۲۰، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
۴۳. ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۳۶، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
۴۴. ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۵۳، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
۴۵. ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۲۸۵، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
۴۶. ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۳۱۵، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
۴۷. ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۴۶۲، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
۴۸. ابن‌حیان، حیان، المقتبس، ج۵، ص۴۸۹، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
۴۹. ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۲۱۹، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
۵۰. ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۲۷۱-۲۶۸، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
۵۱. ابن‌خطیب، محمد، اعمال الاعلام، ج۱، ص۲۳۸، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
۵۲. عنان محمد عبدالله، دول الطوائف، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۲، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۵۳. ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۳۱۲- ۳۱۳، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
۵۴. ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۳۱۳، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
۵۵. EI۲، ص۱.
۵۶. حمیدی، محمد، جذوةالمقتبس، ج۱، ص۳۶، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.    
۵۷. ضبی، احمد، بغیةالملتمس، ج۱، ص۴۲، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۴م.    
۵۸. ابن‌عذاری احمد، البیان المغرب، ج۳، ص۳۱۳-۳۱۴، به کوشش ژس کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۸۳م.
۵۹. EI۲، ص۱.
۶۰. ابن‌ابار محمد، الحلة السیراء، ج۱، ص۲۴۲-۲۴۱، به کوشش حسین مونس، قاهره، ۱۹۶۳م.    
۶۱. ابن‌سعید علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۵، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
۶۲. EI۲، ص۱.
۶۳. بیذق، ابوبکر، اخبار المهدی ابن‌تومرت و ابتداء دولة الموحدین، ج۱، ص۱۲۵، به کوشش لوی پرووانسال، پاریس، ۱۹۲۸م.
۶۴. EI۲، ص۱.
۶۵. ابن‌سعید علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۳، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.    
۶۶. ابن‌سعید علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۰- ۳۳۱، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.    
۶۷. مغربی، ابن‌سعید، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
۶۸. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۳، ص۷، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م.
۶۹. ضبی، احمد، بغیةالملتمس، ج۱، ص۷۰، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۴م.
۷۰. حموی، یاقوت، بلدان، ج۱، ص۸۱۲.
۷۱. ابن‌سعید، علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۱، ص۳۳۲، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
۷۲. ابن‌بشکوال، خلف، الصلة، ج۱، ص۱۸۲، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.    
۷۳. اربلی، مبارک، تاریخ اربل، ج۱، ص۴۳۰-۴۲۲، به کوشش سامی صقار، بغداد، ۱۹۸۰م.
۷۴. مقری، احمد، نفح الطیب، ج۲، ص۶۰۶ - ۶۰۸، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.    



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاکرنا»، شماره۵۷۲۲.    






جعبه ابزار