تامر ملاط
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تامر ملاط فرزند
یواکیم بن منصور،
شاعر،
خطیب و
قاضی لبنانی بود.
تامِرْ مَلّاط (۱۲۷۳-۱۳۳۳ق/۱۸۵۶-۱۹۱۴م)، فرزند یواکیم ابن منصور، شاعر، خطیب و قاضی لبنانی بود. مادرش عُطر نام داشت و برادرش شبلی (۱۸۷۸-۱۹۶۱م) نیز از بزرگان
شعر بود.
تامر در
بعبدا متولد شد و همانجا به تحصیل مقدمات علوم پرداخت.
سپس در مدرسۀ مارعبدا هرهریا در کسروان،
زبان سریانی، الاهیات،
منطق و
ادبیات عرب را فراگرفت. استاد وی در آنجا، خوری یوسف نجم بود. تامر آنگاه برای تدریس به یکی از مدارس دولتی در اهدن پیوست و پس از مدتی، به مؤسسۀ مزار در
غزیر دعوت شد.
حاصل دو سال اقامت در
غزیر، تألیف یک تراژدی و یک کمدی بود. در همین زمان بود که وی نخستین اشعار خود را سرود.
تامر آنگاه
بیروت را برای اقامت برگزید و به سلک استادان مدرسۀ حکمت مارونی پیوست. سپس به عنوان مدیر و مدرس به خدمت مدرسۀ یهودیان درآمد و به تألیف دو رمان دیگر پرداخت که آن دو نیز ــ چون دو رمان پیشین ــ به کام فراموشی و نابودی افتادهاند. در همین اوان نزد
شیخ یوسف اسیر فقه آموخت.
او سپس به خدمت دولت
لبنان درآمد و ریاست منشیان دادگاه کسروان را در زمان استانداری امیر نجیب جهجاه شهاب عهدهدار شد.
امیرنجیب عنایت خاصی به تامر داشت. در مرثیهای که وی در
مرگ امیر سروده، تاریخ
خاندان شهابی از آغاز اقامت آنان در لبنان آمده است. از آن مرثیه، تنها ابیاتی چندباقی است.
وی سپس عضو دادگاه زحله شد. در آنجا با محمودپاشا یوسف، استاندار این شهر آشنا شد و در قصیدهای وی را
مدح گفت و در چکامهای دیگر،
عید قربان را به او تبریک گفت. تامر غالباً در مجالس انس و طرب وی حاضر میشد و گاه به مقابله و رقابت با شاعران برمیخاست.
شاعر در قصایدی نیـز واصا پاشا را ــ کـه در نیمـۀ نخست حکومتش بود ــ مدح کرد و حتی در قصیدهای، مراسم عروسی وی را تبریک گفت.
تـامر آنگاه به عضـویت دادگاه شوف درآمـد و استاندار این شهـر، نسیب بک جنبلاط را در قصـایدی مدح کرد. وی در قصیـدۀ دیگری، مراسم عروسـی نسیب را نیز تبریک گفته است.
ریاست منشیان دادگاه استیناف، منصب بعدی او بـود. تامر گـزارشها و صـورت جلسههای مبسـوط را در نهـایت روشنـی، سادگی و فصـاحت خلاصه میکرد. اسلوب وی در باب گـزارش نویسی، سهل و ممتنـع بود. در پی این امـر، دادگاه فـرجام (دیوان عالی) آستانـه (
استانبول)، در پیام ستایشآمیزی به شعبـۀ حقوقی مذکور، استعـداد و قابلیتهای فراوان رئیس منشیـان آن را ستود.
تامر در
خطابه نیز تبحر داشت. وی یک بار در مراسمی با حضور واصا پاشا، کارگزار لبنان، به ایراد خطابه پرداخت،
اما چندی بعد، فرمان عزل تامر، صادر شد. علت این امر، اتهام وی به مکاتبه با روزنامۀ صدی الشرق در
مصر بود که به افشاگری مفاسد مالی و سودجوییهای کوبلیان، داماد واصا میپرداخت.
وی پس از برکناری، برای پرداختن به
وکالت، به بیروت و از آنجا به
حیفا و
ناصره رفت و به بررسی پروندۀ خانوادۀ سلیم خوری پرداخت.
در حازمیه، هنگام خاکسپاری واصا متهم به اهانت به او شد. ملحم بک فرمانده آن روز ارتش لبنان و از دوستداران تامر، وی را به بیروت فراری داد. دو روز بعد در حازمیه، دستنوشتهای منتشر شد که حاوی دو
بیت از مشهورترین ابیات او در لبنان بود.
تامر در زمان کارگزاری نعوم پاشا، به منصب پیشین خود بازگشت. چند ماه بعد به ریاست دادگاه جزین و سپس ریاست مجدد محکمۀ کسروان رسید.
در زمان کارگزاری مظفرپاشا، جانشین نعوم، ماجرای سرقت سندی از دادگاه و جعل آن، منجر به برکناری تامر از ریاست کسروان و محبوس شدن وی شد. اتهام وی، همدستی با سارقان و جاعلان بود. در پی این امر، وی به اختلال حواس دچار شد و ۱۲
سال را در پریشان فکری و خانهنشینی سپری کرد.
سرگرمی وی در تمامی این مدت، سرودن
شعر و ساختن آهنگ برای سرودههای خود بود.
وی سرانجام در زادگاه خویش، بعبدا درگذشت.
دوران تامر در هر حال، دوران انتقال از تسلط بیگانه به استعمار تازه و سرانجام استقلال بود و به همین سبب، شعر او غالباً رنگ سیاسی دارد و از اینرو، در شمار پیشتازان عصر نهضت به شمار میآید.
در شعر او که سراسر به شیوۀ کهن سروده شده،
اعتقادات مسیحی او رنگی ندارد و از قصیدۀ «برنامۀ مارون» هم بوی
تعصب و
تبلیغ بر نمیخیزد
. اما پدیدههای عصر ماشینی، در قصیـدۀ «وصف قطار آهنـی»
به خوبـی آشکار است.
۱. احکام، مشتمل بر ۱۱۷حکم. این کتاب در ۱۹۹۹م پس از گذشت یک
سده از صدور آنها کشف شد و به چاپ رسید. کتاب مذکور از دقیقترین و صادقترین منابع در بیان اوضاع جامعۀ آن روزگار است.
۲. دیوان، مشتمل بر سرودههای وی و برادرش شبلی است و نخستینبار در ۱۹۲۵م به همت شبلی جمعآوری و چاپ شد. از مجموع اشعار او که در دیوان و مقدمۀ آن گردآمده، حدود ۸۰۰ بیت در ۴۰ قطعۀ کوتاه و بلند باقیمانده است. در دیوان نسبتاً کم حجم او، مضامین مختلف شعری چون مدح، رثا،
غزل، وصف، تهانی و تبریکات و تاریخنگاری یافت میشود و بجز دو بیتی که در هجای واصا بدو منسوب است، در دیوانش هجایی به چشم نمیخورد؛ اما بخش بزرگی از دیوان وی را قصاید وصفی تشکیل میدهد. وصف تنازع بقا، جنایتها و طمعورزیهای نوع
انسان در طول تاریخ، پرداختن به عقاید نامعتقدان به
معاد و وصف جسمانی و بیان سجایای اخلاقی زن در اشعار او به چشم میخورد. همچنین وی در یکی از قصایدش به وصف خیالی مبارزه با یوز، به
تقلید از قصیدۀ الذئب (گرگ) پرداخته، و به سان «لامیة العرب»، حاوی واژگان غریب و نامأنوس است. این قصیده برندۀ جایزۀ ویژۀ مجلۀ نورگشته است.
(۱) اعلام اللبنانیین فی نهضة الآداب العربیة، بیروت، ۱۹۴۸م.
(۲) تامرملاط، دیوان، بیروت، ۱۹۲۵م.
(۳) «ترجمة فقیدالقانون و الخطابة والعلم المرحوم تامر ملاط»، دیوان (نک : هم، تامرملاط).
(۴) جندی، ادهم، اعلام الادب و الفن، دمشق، ۱۹۵۸م.
(۵) خاطر، لحد، عهد المتصرفین فی لبنان، بیروت، ۱۹۶۷م.
(۶) داغر، یوسف اسعد، مصادر الدراسة الادبیة، بیروت، ۱۹۷۲م.
(۷) سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، ۱۳۴۷ق/ ۱۹۲۹م.
(۸) شبلی ملاط، دیوان، بیروت، ۱۹۵۲م.
(۹) عبود، مارون، رواد النهضة الحدیثة، بیروت، دارالثقافه.
(۱۰) مرهج، عفیف بطرس، اعرف لبنان، بیروت، ۱۹۷۱م.
(۱۱) مقدسی، انیس، اعلام الجیل الاول، بیروت، ۱۹۸۰م.
(۱۲) هشی، سلیـم حسن، تعلیقات بر یومیات لبنانی فی ایام المتصرفیة، المدیریة العامة للآثار.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تامر ملاط»، شماره۵۷۲۸.