در نظر شیعه مسائل این علم، ریشه در عصر ائمه (ع) دارد و آنان به خصوص امام باقروامام صادق (ع) اصول و شیوه های بهره وری از قرآنوسنت را تعلیم داده اند. بدین صورت که ائمه با املای قواعد و کلیات علم اصول به شاگردان خود زمینه را برای پیدایش چنین علمی فراهم آورده اند. بنابراین می توان آنها را واضع وموسس علم اصول دانست.
[۲]. میر عمادی، سید احمد، ائمه وعلم اصول، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۴، ص ۱۸
این دوره از اوائل قرن سوم شروع شده تا اواخر قرن دهم ادامه یافت. خصوصیت این دوره این است که بر خلاف دوره پیدایش، در کتابهای اصولی به جای بحث از یک یا چند مساله اصولی، تمام مسائل علم اصول مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.
[۳]. سبحانی، جعفر، الوسیط فی اصول الفقه، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۰،ج۱، ص ۱۴
نخستین کسی که در این زمینه دست به تالیف تقریبا جامع و مستقلی زد، محمد بن نعمان ملقب به شیخ مفید(م۴۱۳ق) است که الرسالة الاصولیة یا التذکرة باصول الفقه
آغازگر این دوره وحید بهبهانی(م۱۲۰۶ق) است. وی با تلاش فراوان و مبارزه فراگیر با اخباری گری توانست حرکت نو و تکاملی در فقهواصول آغاز کند. وی با تالیف حدود ۱۰۳ رساله کوچک و بزرگ رشد علم اصول را در یک مسیر جدیدی قرار داد.
[۶]. سبحانی، جعفر، الوسیط فی اصول الفقه، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۰،ج۱، ص ۲۶
بعد از ایشان نیز همین مسیر ادامه یافت و کتابهای ارزشمندی درعلم اصول نوشته شد.