تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخ ادبیات
ایران از دوران باستان تا
قاجاریه اثر یان ریپکا که به ترجمه عیسی شهابی به
زبان فارسی در آمده است. یکی از ارزندهترین آثاری است که در مغرب زمین، در زمینه تاریخ ادبیات ایران، نگارش یافته است.
پس از مقدمه مترجم و پیش گفتار کتاب، در دو بخش ادامه پیدا میکند، بخش اول تحت عنوان «اوستا سنگ نبشتههای ایران باستان ادبیات فارسی میانه» که شامل چهار فصل میباشد و بخش دوم کتاب تحت عنوان «تاریخ ادبیات فارسی دری تا آغاز
سده بیستم» شامل ۱۲ فصل میباشد.
کتاب، میان نظایر خود، از جهاتی چند که ذیلا به اختصار بدان اشاره میشود، ممتاز است:
نخست آن که، با وجود کوششی که در محدود نگه داشتن صفحات کتاب رفته کم تر نکته مهمی را میتوان یافت که لااقل اشارهای بدان نشده باشد؛ هر چند که این اشارات، در بسیاری موارد، فقط برای خوانندگانی مفهوم است که خود قبلا از کم و کیف موضوع اطلاع داشته باشند.
خصیصه دیگر این کتاب احاطه حیرت انگیز مؤلف آن، نه تنها بر ادبیات ایران- که تخصص اصلی اوست- بلکه به طور کلی بر ادبیات جهان متمدن و بالاخص کشورهای غربی است: در تمام مواردی که میسر بوده همراه با ذکر یک اثر فارسی یا یک
شاعر ایرانی که ویژگی شایان توجهی داشته نظیره آن اثر یا قرینه آن شاعر را در یکی از کشورهای اروپایی نام برده و گاهی، به مقایسه آن دو پرداخته است- مقایسهای که بسیار جالب و از لحاظ توسعه معلومات عمومی، مخصوصا در زمینه ادبیات تطبیقی، شایان توجه است (و از این نیز فراتر رفته در یکی دو مورد که یک اثر مهم فارسی- شاهنامه- نظیرهای در غرب ندارد و یا، برعکس، ادبیات ایران فاقد قرینه یک اثر مهم غربی- فی المثل گئورگیکا یا ژورژیک- است به آن اشاره کرده است). و به حکم همین روش، غالبا، بر آثار فارسی نامهای نظیرههای غربی آن را اطلاق کرده است. از طرفی، چون مؤلف این کتاب را در درجه اول برای اهل
دیار و
قاره خود نگاشته، به حق، بر این فرض بوده است که خوانندگان آن با این اسامی آشنایی دارند؛ ولی، طبیعی است که غالب خوانندگان ایرانی تنها از نام این آثار یا شاعران- که بعضا چندان نام آور هم نیستند- بهرهای برنمی گیرند. از آن گذشته، به طور کلی، این کتاب مبتنی بر مقداری اطلاعات ادبی و اصطلاحات خاص نقد الشعر غربی است که، مخصوصا برای آن دسته از ایرانیان که با ادبیات غرب آشنایی زیادی ندارند، چندان مفهوم نیست.
ترجمه پارهای از این اصطلاحات خاص ادبیات غرب، خود، یکی از اشکالات مترجم بود. در تمام مواردی که ضروری به نظر رسیده، تا آن جا که امکانات مترجم و صفحات کتاب اجازه میداده، به مختصر توضیحاتی مبادرت شده است.
نکته دیگری که بر ارج این کتاب میافزاید آن است که مؤلف آن را به صورت جنگی از چکیده
عقاید و نظریات خاورشناسان نامی شرق و غرب درآورده است تا بدان جا که، در پارهای موارد، به ظاهر، فقط التقاطی از آثار دیگران مینماید و حال آن که مطلقا چنین نیست و تقریبا، در همه جا، اظهار نظر مؤلف چاشنی این خوان رنگین است. کثرت منابع و مآخذی که به دست داده، واقعا حیرت انگیز است و به اقرب احتمال، همگی این آثار مطالعه شده؛ هر چند که اشاره به همه آنها در متن میسر نبوده است. در ترجمه انگلیسی کتاب، که نه سال بعد منتشر شده، تعداد منابع و مآخذ از آن هم بیش تر است (در متن انگلیسی، قسمتهای زیادی را در نیمه دوم کتاب، مخصوصا در بخش ادبیات تاجیکی، بسط دادهاند؛ ولی، در نیمه اول کتاب، که این ترجمه شامل آن است، فقط در پنج مورد قسمتهایی اضافه شده است. مترجم این قسمتها را نادیده نگرفته به ترجمه آن نیز مبادرت و برای مشخص ساختن آن از متن آلمانی در هر مورد به آن اشاره کرده است. از این گذشته نیز از متن انگلیسی زیاد استفاده شده است.
جای به جای، اختلافات کوچکی در این دو متن وجود دارد که، با آن که حائز اهمیت نیست، تا آن جا که مشاهده شده، اشارهای بدان به عمل آمده است، چنانکه میتوان اطمینان داد که این ترجمه، صرف نظر از فهرست منابع و مآخذ، با متن انگلیسی اختلافی ندارد).
مهمترین نکتهای که این اثر را میان نظایر خود ممتاز میسازد آن است که مؤلف، برخلاف روش معمول، تنها به ذکر نام و شرح حال شاعران و نویسندگان و برشمردن آثار آنان اکتفا نکرده؛ بلکه، براساس یک شیوه خاص تاریخ نویسی، مقدم بر همه چیز، علل و موجبات حوادث و عواملی را که منجر به وقوع این حوادث گشته بیان میکند و به بررسی شکوفایی یا انحطاط یک نوع ادبی و یا، به طور کلی،
شعر و
ادب و برآمدن شاعران و نحوه سرایندگی آنان میپردازد و در هر مورد دلایل را دقیقا ذکر میکند، منشا تمامی این عوامل را طبعا در اوضاع اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هر دوره میجوید و ظاهرا مقصودش از این که در ابتدای پیش گفتار میگوید؛ «راههای تازهای» نیز رفته اتخاذ همین روش است. البته، داوری درباره صحت و سقم این نظریات و استدلالات و استنتاجات با صاحب نظران خواهد بود. قدرمسلم آن است که مؤلف، به سائقه رژیم
حکومت کشور و جهان بینی خویش، اغلب مسائل را، مخصوصا در زمینههای اجتماعی و اقتصادی، از دیدگاه سوسیالیسم
تجزیه و تحلیل میکند و، حتی المقدور، به همه چیز رنگ سیاسی میدهد. به همین علت است که رد یا قبول نظریات وی مستلزم دقت و ژرف بینی خاصی است.
مؤلف به
اسلام نظر خوبی ندارد و به هر مناسبتی که دست دهد، به تعریض یا تصریح، بدان میتازد و نیز، اصرار دارد که شاعران را به بی دینی منسوب کند. در مورد حافظ میگوید:
«شکی نیست که
قدما حافظ را، به رغم همه استعارات عرفانی، به حق، به کفر منسوب داشتهاند». از آن گذشته، او را تلویحا دغل معرفی میکند و میگوید: فقط «چنانچه ممدوح رغبتی نشان بدهد، وی میکوشد که از همین راه بدو تقرب جوید». «حسن ظن» مؤلف نسبت به
مسلمانان تا بدان پایه است که «زاهد» را، به طور کلی، ریاکار و منافق میداند؛ چنانکه در ترجمه رند و زاهد، عنوان کتاب محمد بن سلیمان فضولی، به جای زاهد در متن آلمانی و در متن انگلیسی گذارده شده است. لکن، گاهی، خود انصاف میدهد و به یک طرفه بودن بعضی قضاوتها
اعتراف میکند، چنانکه، فی المثل، در بخش «عارفان بزرگ»، در یک مورد، میگوید «این داوری غیر منصفانه و اروپایی است».
نظرش نسبت به سلاطین و دربارها و بزرگان غالبا منفی است. از صفویه همه جا با نوعی استهزا سخن میگوید که ظاهرا به حکم پای بندی آنان به اصول مذهبی است.
نادر شاه ، که در ارادتش به مولای متقیان خلاف نیست، به گفته او در صدد «اصلاحات دینی» بوده است (که ظاهرا تحریف ندانسته این حقیقت است که این پادشاه برای قرار دادن
مذهب شیعه در عداد مذاهب چهارگانه تسنن کوششهایی کرده است). به طور کلی، به هر کس که توانسته تاخته است (و البته، در مواردی هم محق بوده است). سخنان نیش دارش درباره قابوس وشمگیر و
خواجه نصیرالدین طوسی از این جمله است.
گذشته از این لغزشها، که ناشی از طرز فکر و نحوه قضاوت مؤلف است، باز هم ایراداتی بر این کتاب وارد است؛ خواه به حکم اشتباهاتی که فقط صاحب نظران و متبحران در شعر و ادب فارسی متوجه آن میشوند و خواه به علت اشتباهات کوچک و بی اهمیتی که، در یکی دو مورد، مترجم در پانویس بدان اشاره کرده است.
یک مشکل، سبک نامانوس و مغلق کتاب بود که شاید تا حدی از آن رو باشد که این متن، خود، ترجمهای از اصل چک است و مترجمان آن نیز آلمانی
زبان نبودهاند. در پارهای موارد، عبارات تا بدان حد پیچیده است که درک مفهوم یک جمله (که گاهی شامل چندین جمله است) فقط پس از صرف مدتها وقت و مرور مکرر میسر گشته است. آن چه بیش از هر چیز کار را بر مترجم سخت میساخت، تنوع مطالب کتاب و لزوم احاطه بر رشتههای مختلف علوم انسانی و آشنایی با اصطلاحات خاص همه آنها جهت درک صحیح مطلب و انجام یک ترجمه صحیح بود. طبیعی است که توفیق در ترجمه یک متن علمی، نه تنها مستلزم تسلط بر دو زبان؛ بلکه به همان اندازه هم، منوط به وارد بودن به مطلب است که کتاب حاضر، علاوه بر ادبیات محض؛ من جمله شامل زبان شناسی، باستان شناسی،
فلسفه و
عرفان است که همگی برای مترجم مباحثی کمابیش ناشناخته بود و فقط با استعانت از سروران و همکاران و دوستان توانسته است این بار سنگین را به منزل برساند.
درباره ترجمه میتوان گفت: پارهای از اصطلاحات غربی؛ مانند فئودال، سوسیالیسم، ایدئولوژی و نظایر آن، که در فارسی معادل دقیقی ندارد و یا اصطلاحات فارسی آن هنوز قبول عامه نیافته، و از طرفی، این لغات بنفسه کاملا مفهوم است، عینا استعمال شده است. کوشش شده که، حتی الامکان، لغات فارسی به کار برده شود؛ ولی، در این راه تعصبی روا نداشته و در هر مورد که یک لغت عربی رساتر مینموده، آن را استعمال کرده و طعن و شتم نویسندگان جوان را به جان خریده است. در ترجمه متون مقتبس از یشتها و یسناها، تا آن جا که توانسته است، از ترجمههای دانشمند فقید شادروان، پورداود، استفاده کرده، ولی، متاسفانه، در اکثر موارد، به علت عدم تطابق کامل متون، این امر میسر نبوده است.
در این کتاب، به علت محدود بودن صفحات، در موارد بسیار زیاد، فقط به ذکر رئوس مطالب اکتفا شده و، از آن گذشته، در موارد عدیده دیگری هم اصولا توضیحاتی لازم مینمود. از این رو، مترجم سعی کرده است که درخور توانایی خود و با استعانت از منابع و مآخذی که در دسترس داشته، جهت روشن شدن
ذهن خوانندگان ارجمند و بالاخص دانشجویان، توضیحاتی بدهد و یا شواهدی را ذکر کند و، به رغم این قاعده که در کارهای علمی برای ذکر شواهد و توضیحات استفاده از فرهنگ و دایرةالمعارف جایز نیست، از این گونه منابع نیز سود جسته؛ زیرا، در این موارد، منظور فقط ادای توضیح مختصری بوده که مطلقا جنبه تحقیق علمی، به معنای اخص، نداشته است.
در متن آلمانی، یادداشتها و ارجاعات مؤلف به صورت پانویس در زیر هر صفحه آمده است؛ ولی، در
ترجمه ، به ناچار، میبایست این یادداشتها را از حواشی مترجم جدا کرد؛ لهذا، یادداشتهای مؤلف، به پیروی از نسخه انگلیسی، در آخر هر فصل و حواشی مترجم، به صورت پانویس، در ذیل هر صفحه آمده است.
در متن اصلی، حروف اول نامهای کوچک دانشمندان و محققان پیش از نام خانوادگی قید شده؛ لکن، در ترجمه (جز در یکی دو مورد برای رفع
ابهام ) از ذکر این
حروف در متن خودداری شد و فقط در فهرستی که با حروف لاتین و به ترتیب الفبا در آخر کتاب آمده به ذکر آن مبادرت شد.
فهرست مطالب کتاب در ابتدای آن آمده است. فهرست نامهای خاورشناسان و شاعران اروپایی که در متن آمده، و فهرست اهم مآخذی که برای تحشیه این کتاب مورد استفاده قرار گرفته است، در انتهای کتاب قید شده است.
اهم حروف الفبای لاتین و علاماتی که در متن آلمانی و کتاب نامه برای نمایاندن اسامی و کلمات فارسی و عربی به کار رفته است، در پایان کتاب، فهرست شده است.
نرم افزار تاریخ اسلامی ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.