بیگلربیگی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِیْگْلَرْبِیْگی، عنوانی مرکب از بیگ (= امیر)، لَر (= نشانۀ جمع) و ی (= پسوند اضافۀ ترکی) به معنای امیر امیران، یا امیرالامرا میباشد.
واژۀ بیگ یا بگ در
زبان ترکی پیشینهای کهن دارد و در سنگ نبشتۀ اُرخُن
و سایر سنگ نبشتهها و متون دیگر ترکی
به کار رفته است و در آن دوران به معنای رئیس طایفه یا قبایل کوچک، کارگزار نظامی و اداری خاقان بوده، که بر اثر دگرگونی روابط اجتماعی تغییر معنی داده است؛ از جمله به معنای امیر، والی، شاهزاده، سلطان، شوهر، آقا، تازه داماد و نیز ایزد و استاد در متون مانوی
نیز آمده است. بیگ از نظر آوایی نیز تغییراتی یافته، گاه به آغاز آن به پ و گ آخر آن به ک و ی تبدیل شده است.
دربارۀ اصل این واژه که بیگمان غیرترکی و دخیل است، نظرهای گوناگونی ابراز شده است؛ حتیٰ برخی آن را برگرفته از واژۀ بَغ ایرانی باستان (=خداوند) دانستهاند، اما در واقع، این واژه از کلمۀ چینی پو (در چینی باستان: پَک؛
) به معنای فرمانده ۱۰۰تن اخذ شده است که ترکان از روزگار باستان تحتتأثیر فرهنگ آنان بودند.
شکلهای گوناگون بیگ از دیرباز همچون یک واژه، و گاه همراه نامهای ترکی به
زبان فارسی راه یافته است، مانند چغری بیک، طفرل بیک،
بگتگین،
بگتغدی،
محمودبیک،
بگتوزون،
جیوش بک،
قراچهبیک،
بلکابک،
آخربک،
یغانبک
و الغباریک.
به نظر میرسد که اصطلاح بیگلربیگی در
زبان ترکی و مغولی کاربردی نداشته، و در روزگار فرمانروایی سلسلههای ترک در
ایران، یا در قلمرو فرهنگی ایران ساخته شده است و بیشتر احتمال دارد که ترجمۀ یک اصطلاح فارسی و یا عربی دخیل در فارسی، و شاید ترجمۀ کلمه به کلمۀ امیرالامرا باشد که در دستگاه
خلافت عباسی نخستین بار در ۳۲۴ق/۹۳۶م این عنوان و منصب به ابنرائق
داده شد.
از بررسی منابع بازمانده چنین برمیآید که نخستین بار عنوان بیگربیگی به جای امیرالامرا یا ملکالامرا در دستگاه
سلجوقیان آسیای
صغیر که دیوانشان به زبان فارسی بود، به کار رفت و در دوران متأخر حکومتشان که مطیع
ایلخانیان ایران بهشمار میآمدند، این عنوان تداول یافت و صاحب آن همواره به فرماندهی کل سپاهیان گمارده میشد. بنابراین، ترکیباتی چون الغبگلربگ، بگلربگ و بگلربگی را در منابع تاریخی آن دوره و سرزمین میتوان فراوان یافت.
برخی امرای بزرگ، مانند شمسالدین خاص اُغُز عنوان و لقب ملکالامرا و بیگلربیگی را باهم داشتهاند.
در دوران آغازین ایلخانیان ایران این
لقب کاربردی نداشت و در آثار
جوینی و
رشیدالدین از آن نشانی نیست. ظاهراً
تاریخ وصاف قدیمترین منبع تاریخ این دوره است که در آنجا در گزارش دوران کوتاه پادشاهی بایدو این عنوان به صورت بیکلاربیگی دیده میشود.
گیخاتو (گیغاتو)،
سلف بایدو پیش از پادشاهی مدتی در سرزمین سلجوقیان آسیای
صغیر مقیم بود و در دوران پادشاهی نیز بیشتر روی بدان سو داشت.
احتمالاً در همین دوران، برخی از اصطلاحات و عناوین اداری و لشکری سلاجقه به دستگاه ایلخانیان راه یافته است.
ابنفضلالله عمری جغرافینویس و مورخ برجستۀ عصر مملوکان
مصر بر آن است که در عصر ایلخانیان امرای الوس ۴تن بودند و بکلاری بک (بیگلر بیگی)، یعنی امیرالامرا مهتر و سرور همه بود. وی آنگاه قتلو (قتلغ) شاه را بیگلربیگی عند غازان و
اولجایتو و امیر چوپان را بیگلربیگی اولجایتو و ابوسعید میشناساند.
جز در کتاب تزوکات تیموری که اصالت آن مورد
تردید است و در آن بیگلربیگی جدا از امیرالامرا دانسته شده است،
از کاربرد بیگلربیگی در منابع عصر
تیموریان و
ترکمانان سندی در دست نیست. اما در روزگار و قلمرو
صفویان و
عثمانیان، اصطلاح بیگلربیگی با تغییر در مفهوم، احیاء و رواج دیگرباره یافت. بیگلربیگی در آغاز عصر عثمانیان به همان معنای دوران سلجوقیان یعنی امیرالامرا به کار میرفت. خیرالدینپاشا چندرلی،
لالا شاهین
و قرهتمرتاش
بیگلربیگی بودند و دو تن نخست، وزیر نیز خوانده میشدند
و این نخستین نشانۀ تعمیم دایرۀ عمل بیگلربیگیان به امور کشوری است.
در زمان سلطان محمدعثمانی دو بیگلربیگی وجود داشت که یکی در آناتولی (بخش آسیایی قلمرو عثمانی)، و دیگری در روم ایلی (بخش اروپایی قلمروعثمانی) مستقر میشد.
با گسترش سرزمین عثمانیان و افزایش ولایات قلمرو آنان، شمار بیگلربیگیان نیز افزایش یافت و بر هریک از ولایات بزرگ امپراتوری یک بیگلربیگی گمارده شد. در سدۀ ۱۱ق/۱۷م شمار بیگلربیگیان عثمانی به ۴۰تن رسید که غیراز ادارۀ امور نظامی توسط سوباشیان، امور اداری قلمرو خویش را نیز به وسیلۀ سَنجَقبیگیان که فرودست آنان به شمار میآمدند، در دست داشتند و تنها در امور قضایی دخالت نمیکردند. بیگلربیگیان از میان وابستگان خاندان سلطنتی، درباریان و سران یِنیچِری و از میان سنجقبیگیان برگزیده میشدند. در دورۀ تنظیمات سازمان بیگلربیگی حذف شد و از ۱۲۸۱ق/۱۸۶۴م حاکمان ولایات والی نامیده شدند.
عنوان بیگلربیگی در
ایران کاربرد چندانی نداشت و بیگمان از حکومتهای پیشین ایران به صفویان نرسیده بود، بلکه ترکمانان آناتولی که بیشتر هواخواهان و لشکریان و امیران دولت
صفوی را تشکیل میدادند، این عنوان را از آن دیار به ارمغان آوردند. عنوان و منصب بیگلربیگی ظاهراً از دورۀ فرمانروایی شاه طهماسب، احتمالاً در ۹۵۰ق/۱۵۴۳م
در ایران کاربرد یافت و بیگلربیگلیان صفوی مانند هم عنوانان خویش در عثمانی، حاکم و در عین حال، امیرالامرا و فرمانده نظامی بودند.
براساس آنچه که در دستورالملوک میرزا رفیعا
و تذکرة الملوک میرزا سمیعا
آمده، ادارۀ کشور در عصر صفوی برعهدۀ ۴ والی و ۱۳ بیگلربیگی و نیز خوانین و سلاطین فرودست این دو گروه بوده است.
ادعای موروثی بودن عنوان بیگلربیگی
نابجاست، اما گاه فرزندان بیگلربیگیان به وسیلۀ پادشاه به جای آنان گمارده میشدند.
عنوان بیگلربیگی با مفهوم دوران صفوی، در عصر
افشاریان و
زندیان ادامه یافت، اما در
عصر قاجار بیگلربیگی به تدریج اهمیت خود را از دست داد و حتی به رؤسای برخی از ادارات گفته شد و بعدها تنها به عنوان
لقب به کار رفت.
(۱) ابنبیبی، حسین، الاوامر العلائیة، به کوشش عدنان صادق ارزی، آنکارا، ۱۹۵۶م.
(۲) ابنفضلالله عمری، احمد، التعریف بالمصطلح الشریف، به کوشش محمدحسین شمسالدین، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳) ابنفضلالله عمری، احمد، مسالک الابصار، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۴) اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۵) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۶) اوزون چارشیلی، اسماعیل حقی، تاریخ عثمانی، ترجمۀ ایرج نوبخت، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۷) بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علیاکبر فیاض، مشهد، ۱۳۵۰ش.
(۸) تیموری، تزوکات، تحریر ابوطالب حسینی تربتی، به کوشش جوزف وایت، آکسفرد، ۱۷۸۳م.
(۹) خوبنظر، حسن، جانشینان کریمخانزند، شیراز، ۱۳۵۴ش.
(۱۰) راوندی، محمد، راحة الصدور و آیة السرور، به کوشش محمداقبال، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۱۱) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۲) رهربرن، ک. م.، نظام ایالات در دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، ۱۳۴۹ش.
(۱۳) سانسون، سفرنامه، ترجمۀ تقی تفضلی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۴) شیبانی، ابراهیم، منتخب التواریخ، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۵) قائممقامی، جهانگیر، یکصدوپنجاه سندتاریخی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۶) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۱۷) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۱۸) محمدکاظم، عالمآرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۹) مولوی، محمد، مثنوی، به کوشش توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲۰) میرزا رفیعا، دستور الملوک، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، مجلۀ دانشکده ادبیات، تهران، ۱۳۴۷ش، س۱۶، شم ۱-۲.
(۲۱) میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۲ش.
(۲۲) مینورسکی، ولادیمیر، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۲۳) ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۲۴) نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمدبنزفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۲۵) نشری، محمد، جهاننما، به کوشش فایق رشید اونات و محمد کویمن، آنکارا، ۱۹۴۹، ۱۹۵۷م.
(۲۶) نوایی، عبدالحسین، ایران و جهان، از مشروطیت تا پایان قاجاریه، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۷) وصاف، تاریخ، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۲۸) Azabaijan dilinin izahly lugati, Baku, ۱۹۶۶.
(۲۹) Caferoğlu, A, Eski Uygur trkesi szlğ, Istanbul, ۱۹۶۸.
(۳۰) Clauson, G, An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish, Oxford, ۱۹۷۲.
(۳۱) Doerfer, G, Trkische und mongolische Element im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.
(۳۲) EI۲.
(۳۳) Karlgren, B, Analytic Dictionary of Chinese, Taipei, ۱۹۷۵.
(۳۴) Kashghari, M, Divan Lgat-ti-Trk, tr B Atalay, Ankara, ۱۹۸۶.
(۳۵) Maytrısimit, tr Sinasi Tekin, Erzurum, ۱۹۶۰.
(۳۶) Meydan-Larousse, Istanbul, ۱۹۸۰.
(۳۷) Orkun, H N, Eski Trk yazıtları, Ankara ۱۹۸۶.
(۳۸) Yudahin, K K, Kırgiz slğ, tr ATaymas, Ankara, ۱۹۸۸.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بیگلربیگی»، شماره۵۳۹۹.