• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بیوه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بیوه، زن شوهر مرده یا مطلقه است.
[۱] . لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰، «بیوه».
در این مدخل، از لفظ «ثیبات» و جملاتی مانند «طلقتم النساء»، «یذرون ازواجا» و... استفاده شده است.



بیوه در اصل به معنای غریب و تنهاست
[۲] برهان قاطع، ص۲۲۶، «بیوه».
و در اصطلاح به زنی گفته می‌شود که شوهرش را بر اثر طلاق یا مرگ از دست داده است.
[۳] لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰.
[۴] فرهنگ فارسی، ج۱، ص۶۳۶، «بیوه».
برخی آن را عام دانسته، بر مردی که همسرش مرده یا وی را طلاق داده نیز اطلاق کرده‌اند. به مرد و زن بیوه، اَرْمل و اَرْمَلَه نیز گفته شده است.
[۶] لغت نامه، ج۲، ص۱۶۰۴، «ارمله».
[۷] لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰.
[۸] فرهنگ فارسی، ج۱، ص۶۳۶، «بیوه».
قرآن از بیوه با واژه‌ها و تعبیرهای گوناگونی یاد کرده است؛ مانند «ثَیِّب» که یک بار در قرآن آمده است: «ثَیِّبـت واَبکارا»، «اَیّم» که یک بار در قرآن به کار رفته: «واَنکِحوا الاَیـمی‌مِنکُم» و «زوجه» که فراوان در قرآن به کار رفته است و در برخی آیات مراد از آن زنان بیوه است؛ مانند «والَّذینَ یُتَوفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ اَز وجـًا». نیز «مطلقات»؛ مانند «والمُطَـلَّقـتُ یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ» و واژه نساء که در آیاتی پرشمار به کار رفته؛ ولی در برخی آیات مراد از آن زنان بیوه است؛ مانند «لا یَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثوا النِّساءَ کَرهـًا». نزدیک‌ترین این واژه‌ها به این معنا «ثَیّب» است که در لغت به معنای رجوع یا بازگشت به حالت و امر نخستین آمده و در اصطلاح فقه به زنی گفته می‌شود که بکارتش بدون آمیزش یا با آمیزش حلال یا حرام زایل شده است.
[۲۶] کشاف القناع، ج۴، ص۳۴۹.
برخی گفته‌اند: مراد مرد و زنی است که ازدواج کرده یا با یکدیگر همبستر شده‌اند. این واژه در باب حدود به معنای محصن نیز به کار می‌رود، چنان که بکر به مرد و زن غیر محصن اطلاق می‌شود. «اَیّم» نیز به معنای مرد و زن بی همسر آمده استکه این معنا عام بوده، شامل همه مردان و زنانی می‌شود که ازدواج نکرده‌اند یا پس از ازدواج همسرانشان مرده یا از یکدیگر جدا شده‌اند.
قرآن ضمن اشاره به برخی سنتهای ناپسند جاهلی در مورد زنان بیوه، این سنتها را باطل شمرده و برخی از احکام و حقوق خاص را برای زنان بیوه مقرر کرده است.


زنان بیوه در میان برخی ملتهای پیشین به ویژه مردم عصر جاهلیت از بسیاری حقوق اوّلیه انسانی محروم بودند؛ برخی از ملتها پس از درگذشت شوهر، همسر او را به همراه جنازه شوهر سوزانده یا زنده به گور می‌کردند. برخی دیگر زنان بیوه را می‌کشتند
[۳۷] کتاب مقدس، مزامیر، ۹۴ص ۶.
[۳۸] مسترهاکس، قاموس کتاب مقدس، ص۲۰۶.
یا اموال و دارایی آنان را می‌گرفتند.
[۳۹] کتاب مقدس، متی، ۲۳ ص۱۴.
[۴۰] اشعیا، ۱ ص۲۳.
[۴۱] مسترهاکس، قاموس کتاب مقدس، ص۲۰۶.
اعراب جاهلی با بیوه پدر همچون مال شوهر برخورد می‌کردند؛ یعنی وارثان پس از مرگ شوهر، او را به ارث می‌بردند؛ بدین صورت که پسران یا دیگر خویشاوندان مرده پارچه‌ای را بر روی بیوه او انداخته، با این عمل مالک و صاحب اختیار او می‌شدند. سپس یا خود با او ازدواج می‌کردند یا او را به ازدواج فردی دیگر درآورده، مهریه او را مالک می‌شدند. به نقلی دیگر فرزند بزرگ تر میت گاه خود با بیوه پدر ازدواج می‌کرد و گاه با تعیین مهریه‌ای او را به ازدواج یکی از برادران خود درمی آورد که به چنین ازدواجی نکاح «مَقْت» یا «ضیزن» می‌گفتند و فرزند حاصل از این ازدواج را «مَقْتی» می‌نامیدند.


گاه فرزندان برای تملک مهر یا اموال بیوه پدر از ازدواج او تا پایان عمر جلوگیری می‌کردند همچنین گاهی دوست میت نیز پارچه‌ای بر روی بیوه انداخته، او را مالک می‌شد و در صورت زیبایی زن، خود با او ازدواج می‌کرد و در غیر این صورت با هدف تملک مهر و دیگر اموال او از ازدواجش جلوگیری می‌کرد همچنین بر طبق سنت جاهلی، بیوه طلاق داده شده ملزم به نگه داشتن عده نبود، از این رو گاه بلافاصله پس از طلاق با مردی دیگر ازدواج می‌کرد و در صورت باردار بودن، فرزند او به شوهر جدید تعلق می‌گرفت. در برابر، بیوه شوهر مرده تا یک سال از ازدواج محروم بود و می‌بایست از خانه‌ای کوچک و بدترین لباس و غذاها استفاده کند،
[۶۲] صحیح البخاری، ج۵، ص۲۴۳.
[۶۳] صحیح البخاری، ج۶، ص۱۸۶.
افزون بر این، حق کوتاه کردن ناخن و مو و استفاده از بوی خوش را نداشت و در صورت مبتلا شدن به چشم درد، از سرمه کشیدن یا معالجه چشم خود ممنوع بود.
[۶۵] صحیح مسلم، ج۵، ص۲۴۱ ـ ۲۴۶.
در صورتی که بیوه مطلقه قصد ازدواج با شوهر پیشین خود داشت دیگران از ازدواج وی جلوگیری می‌کردند، چنان که در شان نزول آیه ۲۳۲ بقره «فَلا تَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ» آمده است زنی به نام «جملاء» قصد ازدواج با شوهر پیشین خود را داشت؛ ولی برادرش مانع این کار می‌شد. به قولی دیگر آیه مذکور در مورد جابربن عبدالله نازل شد که از ازدواج دختر عموی خود با شوهر سابقش جلوگیری می‌کرد. از دیگر عقاید مردم عصر جاهلیت حرام شمردن ازدواج شخص با بیوه فرزند خوانده خود بود، از این رو پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با هدف ابطال این سنت با بیوه زید بن حارثه، فرزند خوانده خود ازدواج کرد که در پی اعتراض به این عمل آیه ۴۰ احزاب نازل شد و پیامبر را رسول خدا و نه پدرِ فرزند خوانده خود معرفی کرد: «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَد مِن رِجالِکُم و لـکِن رَسولَ اللّهِ و خاتَمَ النَّبیّینَ».


۱.زن بیوه مراتب رضایت خود را برای ازدواج باید با سخن گفتن اعلام نماید و سکوت کفایت نمی‌كند مگر آنكه سكوت وی با قرائتی همراه باشدکه بر رضایت قطعی او دلالت کند.
۲. مرد متأهّل اگر با زنی بیوه ازدواج کند، زن یاد شده- بنابر مشهور- در آغاز ازدواج به مدّت سه شب حقّ همخوابی دارد.
۳. اگر کسی کنیز بیوه‌ای بخرد واورا باردارکند، سپس معلوم شودکه مالک كنیز، شخصی دیگر غیر از فروشنده بوده است، بنابر مشهور باید یك بیستم بهای کنیز را به مالكش بپردازد.
۴. بیوه بودن در كنیز به قول مشهور، عیب به شمار نمی‌رود. بنابراین اگرکسیکنیزی را بدون شرط باکره یا بیوه بودن بخرد سپس معلوم شودکه بیوه بوده است، نه حقّ فسخ معامله را دارد ونه حق گرفتن ارش (ما به التفاوت قیمت باكره وبیوه) را.


اسلام بر خلاف رویه ملل دیگر و اعراب عصر جاهلی به زنان بیوه کرامت بخشید و آنان را با دیگران در بسیاری امور مساوی قرار داد و برای رفع تبعیض از این زنان، حقوق و احکامی را تشریع کرد که قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است.

۵.۱ - حرمت به ارث بردن بیوه

قرآن در آیه ۱۹ نساء به ارث بردن زنان بیوه را حرام شمرده و مسلمانان را از آن منع کرده است: «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لا یَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثوا النِّساءَ کَرهـًا». به نظر برخی مفسران تعبیر «کَرهاً» در آیه مذکور به واقعیتی خارجی اشاره دارد که به ارث برده شدن زنان بیوه بدون رضایت و میل آنان بوده است؛ نه اینکه قید احترازی باشد تا در صورت رضایت، ارث بردن آنان جایز باشد.

۵.۲ - حرمت گرفتن اموال بیوه

فشار بر زنان بیوه برای بخشیدن مهریه خود یا جلوگیری از ازدواج آنان به قصد تملک میراث و دارایی آنان پس از مرگشان ممنوع است:
[۸۴] نووی، یحیی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۷، ص۷.
«و لاتَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبَعضِ ما ءاتَیتُموهُنَّ». قول دیگر این است که این آیه مربوط به منع زوج است از فشار بر همسر خویش برای گرفتن مهر وی.

۵.۳ - حرمت ازدواج با بیوه پدر

اسلام ازدواج فرزند با بیوه پدر را فاحشه و کاری زشت خوانده و آن را بر مسلمانان حرام کرده است: «و لا تَنکِحوا ما نَکَحَ ءاباؤُکُم مِنَ النِّساءِ اِلاّ ما قَد سَلَفَ اِنَّهُ کانَ فـحِشَةً و مَقتـًا وساءَ سَبیلا». حرمت ازدواج با بیوه پدر به همسری که وی با او مباشرت کرده اختصاص ندارد، بلکه شامل همسر مباشرت نکرده وی هم می‌شود؛ همچنین این حرمت برای اولاد و نوادگان پسر شوهر نیز ثابت است.
[۹۳] مقدسی، ابن قدامه، المغنی و الشرح الکبیر، ج۷، ص۴۷۱.
[۹۵] الفقه الاسلامی، ج۹، ص۶۶۲۷.


۵.۴ - حرمت ازدواج پدر با بیوه فرزند

ازدواج پدر با بیوه فرزند خود حرام است: «حُرِّمَت عَلَیکُم... و حَلئِلُ اَبنائِکُمُ الَّذینَ مِن اَصلـبِکُم». همسر فرزند به محض عقد بر پدر حرام و با او محرم می‌شود؛ چه آمیزشی با او صورت گرفته باشد یا نه
[۱۰۰] نووی، یحیی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۶، ص۲۱۸.
و این امر به فرزند بیواسطه پدر اختصاص ندارد، بلکه همسر فرزندان و نوادگان او،
[۱۰۲] مقدسی، ابن قدامه، المغنی و الشرح الکبیر، ج۷، ص۴۷۴.
اعم از اولاد پسری و دختری را نیز دربرمی گیرد.
[۱۰۴] مقدسی، ابن قدامه، المغنی و الشرح الکبیر، ج۶، ص۲۰۶.
به نظر فقها و مفسران قید «مِن اَصلـبِکُم» در این آیه برای خارج کردن همسر فرزند خوانده است، بنابراین، ازدواج با همسر پسرخوانده جایز است، به نظر برخی عموم «حَلئِلُ اَبنائِکُمُ» شامل همسر فرزند رضاعی نیز می‌شود و ازدواج با او بر پدر فرزند حرام است، هرچند بیشتر فقیهان مستند این حکم را روایات دانسته‌اند.
[۱۱۰] نووی، یحیی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۶، ص۲۱۸.


۵.۵ - عدّه بیوه

برخلاف عصر جاهلی که زن پس از طلاق گرفتن عدّه نگاه نمی‌داشت اسلام برای این زنان به مدت سه پاکی
[۱۱۲] سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیرالقرآن، ج۴، ص۲۴.
عدّه مقرر کرد: «والمُطَـلَّقـتُ یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ ثَلـثَةَ قُرُوء». برخی مقصود از «قروء» را در این آیه حیض دانسته و مدت عده زنان مطلقه را سه حیض دانسته‌اند. سپس در ادامه آیه زنان مزبور را از کتمان آنچه خداوند در رحم آنان قرار داده منع کرده است: «و لا یَحِلُّ لَهُنَّ اَن یَکتُمنَ ما خَلَقَ اللّهُ فی اَرحامِهِنَّ اِن کُنَّ یُؤمِنَّ بِاللّهِ والیَومِ الاخِرِ». طبق قولی مراد از «یَکتُمن»؛ در آیه مذکور کتمان حیض و بنابر قول دیگری اعم از حیض، پاکی و بارداری است. فلسفه حرمت این کتمان حفظ حقوق زوج درباره رجوع به همسر خود یا در اختیار گرفتن فرزند خویش است؛ همچنین قرآن در ابتدا عده بیوگان شوهر مرده را یک سال قرار داد و به مسلمانان توصیه کرد که زنان بیوه را در این مدت از خانه شوهرانشان بیرون نکنند: «والَّذینَ یُتَوَفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ اَزوجـًا وصِیَّةً لاَِزوجِهِم مَتـعـًا اِلَی الحَولِ غَیرَ اِخراج» اما این حکم با نزول آیه ۲۳۴ بقره که مدت عده این زنان را ۴ ماه و ۱۰ روز مقرر کرده نسخ گردید:
[۱۳۰] طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۶، ص۳۰.
«والَّذینَ یُتَوفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ اَز وجـًا یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَةَ اَشهُر و عَشرًا». این نکته در روایات اهل بیت علیهم‌السّلام نیز آمده است؛ ولی برخی معتقدند منافاتی بین دو آیه نیست تا احتیاج به نسخ باشد، زیرا ۴ ماه و ۱۰ روز حکمی الهی است؛ اما عده نگه داشتن تا یک سال و ماندن در خانه شوهر یک حق است که زن بیوه در صورت تمایل می‌تواند از آن استفاده کند. در وجوب عده بیوگان تفاوتی میان بیوه‌هایی که با آنان مباشرت شده یا نشده، صغیر یا کبیر، همسر دائم یا موقت و زنان آزاد و کنیز وجود ندارد.

۵.۶ - نفقه و مسکن بیوه

قرآن کریم به مؤمنان سفارش کرده که قبل از مرگ برای مسکن و نفقه همسران خود تا یک سال وصیت کنند، مگر اینکه خود همسران مایل به ماندن در خانه شوهر نباشند که در این صورت نفقه و مسکن نخواهند داشت: «فَاِن خَرَجنَ فَلا جُناحَ عَلَیکُم فی ما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنَّ مِن مَعروف». به نظر بسیاری از مفسران و فقیهان شیعه و اهل سنت
[۱۴۴] شافعی، محمد بن ادریس، الام، ج۵، ص۲۳۸ ـ ۲۳۹.
[۱۴۵] شوکانی، محمد، نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار، ج۷، ص۱۰۰.
حکم مذکور درباره نفقه و مسکن بیوه به صدر اسلام اختصاص داشته و با نزول آیات ارث نسخ شده است؛ اما بیوه مطلّقه در صورتی که طلاق وی رجعی باشد، در مدت عده دارای حق نفقه و مسکن خواهد بود، مگر اینکه کاری زشت همچون زنا یا اذیت کردن خویشاوندان شوهر از او سر زند که در این صورت می‌توان او را از خانه بیرون کرد: «لا تُخرِجوهُنَّ مِن بُیوتِهِنَّ ولا یَخرُجنَ اِلاّ اَن یَاتینَ بِفـحِشَة مُبَیِّنَة» ؛ ولی در صورتی که بیوه به موجب طلاق بائن از شوهر جدا شده باشد به نظر فقیهان امامیه هیچ حقی به نفقه و مسکن نخواهد داشت، مگر در صورت باردار بودن که تنها حق نفقه دارد: «و اِن کُنَّ اولـتِ حَمل فَاَنفِقوا عَلَیهِنَّ حَتّی یَضَعنَ حَملَهُنَّ». رای برخی از فقیهان اهل سنت نیز همین است؛ اما عده‌ای از آنان این گونه زنان را دارای حق نفقه و مسکن یا تنها حق مسکن دانسته‌اند.


قرآن در آیه ۳۲ نور به مؤمنان سفارش می‌کند که همه افراد بی همسر از جمله بیوگان را همسر دهند و از تهیدستی نهراسند: «واَنکِحوا الاَیـمی‌مِنکُم والصّــلِحینَ مِن عِبادِکُم واِمائِکُم اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ» و در آیه‌ای دیگر مسلمانان از جلوگیری کردن از ازدواج زنان بیوه با شوهران پیشین خود نهی شده‌اند: «فَلا تَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ». سپس در آیاتی دیگر حق ازدواج و انتخاب همسر را به خود این زنان واگذارده است: «فَاِذا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَیکُم فیما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروفِ». البته فقهای امامی ه براساس روایات اهل بیت این حکم را منحصر به زنان بیوه رشید دانسته، آن را شامل زنان بیوه صغیر نمی‌دانند. رای برخی از فقهای اهل سنت نیز همین است
[۱۶۲] جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی مذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت علیهم‌السلام، ج۴، ص۴۶.
؛ اما برخی از آنان با استناد به آیات ۳۲ نور و برخی روایات معتقدند که تمامی زنان اعم از بیوه و غیر بیوه و صغیر و کبیر بدون اجازه ولی حق ازدواج ندارند.
[۱۶۵] المحلی بالآثار، ج۹، ص۲۵ ـ ۲۶.
[۱۶۶] جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی مذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت علیهم‌السلام، ج۴، ص۴۶ ـ ۵۰.



قرآن در آیه ۵۳ احزاب مسلمانان را از ازدواج با بیوه‌های پیامبر منع کرده است: «ما کانَ لَکُم... اَن تَنکِحوا اَزوجَهُ مِن بَعدِهِ اَبَدًا اِنَّ ذلِکُم کانَ عِندَ اللّهِ عَظیمـا». در شان نزول این آیه آمده است که برخی از مسلمانان می‌گفتند: اگر محمّد از دنیا برود با همسران او ازدواج خواهیم کرد که آیه فوق نازل شد و این عمل را بر مسلمانان حرام کرد. به نظر برخی فلسفه این حرمت، جلوگیری از هتک حرمت پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بوده است، زیرا برخی به قصد انتقام جویی و اهانت به آن حضرت چنین تصمیمی گرفته بودند یا غرض از نزول این آیه جلوگیری از سوء استفاده دیگران از موقعیت و جایگاه همسران پیامبر بوده است.


پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با زنانی ازدواج کرد که بیشتر آنان بیوه بودند. از جمله این زنان زینب همسر زید پسر خوانده آن حضرت بود که پس از طلاق او از سوی زید، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای ابطال سنت غلط جاهلی مبنی بر حرام دانستن ازدواج با همسر پسر خوانده، با وی ازدواج کرد: «فَلَمّا قَضی زَیدٌ مِنها وطَرًا زَوَّجنـکَها لِکَی لا یَکونَ عَلَی المُؤمِنینَ حَرَجٌ فی اَزوجِ اَدعیائِهِم اِذا قَضَوا مِنهُنَّ وطَرًا» ؛ همچنین در پی آزار پیامبر از سوی برخی از همسران خویش، خداوند آنان را تهدید کرد که در صورت توبه نکردن و توطئه بر ضد آن حضرت، پیامبر آنان را طلاق داده، زنانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کننده، عابد، ذاکر، و بیوه و باکره را جایگزین آنان خواهد کرد: «اِن تَتوبا اِلَی اللّهِ فَقَد صَغَت قُلوبُکُما و اِن تَظـهَرا عَلَیهِ... عَسی رَبُّهُ اِن طَـلَّقَکُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنکُنَّ مُسلِمـت مُؤمِنـت قـنِتـت تـئِبـت عـبِدت سـئِحـت ثَیِّبـت و اَبکارا». طبق روایاتی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، مرادِ آیه شریفه، حفصه و عایشه از همسران پیامبر بودند که با افشای اسرار آن حضرت بر ضد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم توطئه کردند. از ذکر اوصاف معنوی در این آیه در کنار وصف بکارت و بیوگی فهمیده می‌شود که آنچه برای همسری پیامبر مهم‌ترین ویژگی به شمار می‌رود وجود صفات معنوی مذکور است نه باکره یا بیوه بودن.


ازدواج بیوه؛ حقوق بیوه؛ خواستگاری از بیوه؛ نظارت بر بیوه.


احکام القرآن، ابن العربی؛ الام؛ ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد؛ بحارالانوار؛ برهان قاطع؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المنار؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ جامع الخلاف و الوفاق؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جامع المقاصد فی شرح القواعد؛ جوامع السیرة النبویه؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ صحیح البخاری؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ فرهنگ فارسی؛ الفقه الاسلامی و ادلته؛ الفقه علی المذاهب الاربعه؛ فقه القرآن؛ القاموس الفقهی لغة و اصطلاحاً؛ قاموس کتاب مقدس؛ کتاب الخلاف؛ کتاب مقدس؛ کتاب النکاح؛ الکشاف؛ کشاف القناع؛ کشف اللثام عن قواعد الاحکام؛ لغت نامه؛ المبسوط فی فقه الامامیه؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المجموع فی شرح المهذب؛ المحبر؛ المحلی بالآثار؛ مختلف الشیعة فی احکام الشریعه؛ مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام؛ مستمسک العروة الوثقی؛ المصباح المنیر؛ المغنی و الشرح الکبیر؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مواهب الرحمن فی تفسیرالقرآن، سبزواری؛ المواهب اللدنیة بالمنع المحمدیه؛ المهذب البارع فی شرح المختصر النافع؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار؛ وسائل الشیعه.


۱. . لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰، «بیوه».
۲. برهان قاطع، ص۲۲۶، «بیوه».
۳. لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰.
۴. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۶۳۶، «بیوه».
۵. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۲۲۶.    
۶. لغت نامه، ج۲، ص۱۶۰۴، «ارمله».
۷. لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰.
۸. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۶۳۶، «بیوه».
۹. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۲۶.    
۱۰. تحریم/سوره۶۶، آیه۵.    
۱۱. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۱۶. نساء/سوره۴، آیه۲۲.    
۱۷. قیومی مقری، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ص۷۹.    
۱۸. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۲، ص۳۵، «ثوب».    
۱۹. قیومی مقری، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ص۴۹.    
۲۰. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۲، ص۳۵، «ثوب».    
۲۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۷۹.    
۲۲. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳۵.    
۲۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳۱، «ثیب».    
۲۴. انصاری، مرتضی، کتاب النکاح، ص۱۷۷.    
۲۵. طباطبایی حکیم، محسن، مستمسک العروه، ج۱۴، ص۴۵۱.    
۲۶. کشاف القناع، ج۴، ص۳۴۹.
۲۷. سعدی، ابوحبیب، القاموس الفقهی، ص۵۵.    
۲۸. جواهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۱، ص۹۵، «ثوب».    
۲۹. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۸، ص۲.    
۳۰. حلی، حسن بن یوسف، مخلتف الشیعه، ج۹، ص۱۳۳.    
۳۱. سعدی، ابوحبیب، القاموس الفقهی، ص۴۱.    
۳۲. سعدی، ابوحبیب، القاموس الفقهی، ص۵۵.    
۳۳. قیومی مقری، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ص۲۲.    
۳۴. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۹۵، «ایم».    
۳۵. طریحی، فخزالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۴۰، «ایم».    
۳۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۴۲.    
۳۷. کتاب مقدس، مزامیر، ۹۴ص ۶.
۳۸. مسترهاکس، قاموس کتاب مقدس، ص۲۰۶.
۳۹. کتاب مقدس، متی، ۲۳ ص۱۴.
۴۰. اشعیا، ۱ ص۲۳.
۴۱. مسترهاکس، قاموس کتاب مقدس، ص۲۰۶.
۴۲. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۴۳. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۸، ص۱۰۴.    
۴۴. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۹۴.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۶.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۶.    
۴۷. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۰، ص۲۰۷.    
۴۸. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۸، ص۱۰۴.    
۴۹. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۰، ص۲۰۷.    
۵۰. نساء/سوره۴، آیه۲۲.    
۵۱. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۳۲۵.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۰.    
۵۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۱۰۵.    
۵۴. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۰، ص۲۰۶.    
۵۵. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۸، ص۱۰۴.    
۵۶. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۸، ص۱۰۹.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۹.    
۵۸. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۴۷۶.    
۵۹. سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور، ج۲، ص۴۶۲ ۴۶۳.    
۶۰. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۳۳۸.    
۶۱. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۰، ص۲۲۸.    
۶۲. صحیح البخاری، ج۵، ص۲۴۳.
۶۳. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۸۶.
۶۴. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۹۳.    
۶۵. صحیح مسلم، ج۵، ص۲۴۱ ـ ۲۴۶.
۶۶. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۲، ص۱۸۱.    
۶۷. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۰، ص۲۲۹.    
۶۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۶۹. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۵، ص۱۷-۲۲.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۸۳.    
۷۱. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۱۹.    
۷۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۶۵.    
۷۴. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۹۶.    
۷۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۲۹، ص ۲۰۵    
۷۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۳۱، ص ۱۷۰ تا ۱۷۳    
۷۷. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج ۱۹، ص ۸۵    
۷۸. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۲۴، ص ۲۲۵ تا ۲۲۶    
۷۹. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۲۳، ص ۲۷۶ تا ۲۷۷    
۸۰. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۸۱. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج۴، ص۳۷۱.    
۸۲. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۸، ص۱۱۰.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۶-۴۷.    
۸۴. نووی، یحیی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۷، ص۷.
۸۵. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۸۶. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۸، ص۱۱۱.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۶-۴۷.    
۸۸. نساء/سوره۴، آیه۲۲.    
۸۹. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۸، ص۱۳۲.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۱-۵۲.    
۹۱. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۱۰۳.    
۹۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۹۵.    
۹۳. مقدسی، ابن قدامه، المغنی و الشرح الکبیر، ج۷، ص۴۷۱.
۹۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۹، ص۳۵۰.    
۹۵. الفقه الاسلامی، ج۹، ص۶۶۲۷.
۹۶. نساء/سوره۴، آیه۴.    
۹۷. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۹۸. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۴، ص۲۰۵.    
۹۹. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، لمهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۳، ص۲۳۴.    
۱۰۰. نووی، یحیی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۶، ص۲۱۸.
۱۰۱. عاملی جبعی، علی بن احمد، الروضة البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج۸، ص۱۰۴.    
۱۰۲. مقدسی، ابن قدامه، المغنی و الشرح الکبیر، ج۷، ص۴۷۴.
۱۰۳. حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۴۳۷.    
۱۰۴. مقدسی، ابن قدامه، المغنی و الشرح الکبیر، ج۶، ص۲۰۶.
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۶.    
۱۰۶. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۳، ص۲۳۴.    
۱۰۷. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام،، ج۲۹، ص۳۵۰.    
۱۰۸. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام عن قواعد الاحکام، ج۲، ص۳۳.    
۱۰۹. المراد کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۱۲، ص۲۵۹.    
۱۱۰. نووی، یحیی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۶، ص۲۱۸.
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۹۸.    
۱۱۲. سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیرالقرآن، ج۴، ص۲۴.
۱۱۳. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۱۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۹۸.    
۱۱۵. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۱۳.    
۱۱۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۹۹.    
۱۱۸. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۱۸.    
۱۱۹. زحیلی، وهبه، تفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۲، ص۳۱۹.    
۱۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۹۹.    
۱۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۹۹.    
۱۲۲. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۶۹.    
۱۲۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۲۲۶.    
۱۲۴. حلی، حسن بن یوسف، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، ج۲، ص۳۵۰.    
۱۲۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۴۷.    
۱۲۶. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۲۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۱.    
۱۲۹. حلی، حسن بن یوسف، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، ج۳، ص۳۳۶.    
۱۳۰. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۶، ص۳۰.
۱۳۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۷ ۲۳۸.    
۱۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۰، ص۶.    
۱۳۳. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۶۹.    
۱۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۱۴.    
۱۳۵. ابن عربی، محمد بن علی، احکام القرآن، ج۱، ص۲۸۳.    
۱۳۶. عاملی جبعی، علی بن احمد، مسالک الافهام فی شرح شرائع الاسلام، ج۹، ص۲۷۱.    
۱۳۷. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۲، ص۲۷۴.    
۱۳۸. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۳۹. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۲، ص۱۷۲ ۱۷۱.    
۱۴۰. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۱.    
۱۴۲. حلی، حسن بن یوسف، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، ج۳، ص۳۵۰.    
۱۴۳. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۵، ص۲۵۲.    
۱۴۴. شافعی، محمد بن ادریس، الام، ج۵، ص۲۳۸ ـ ۲۳۹.
۱۴۵. شوکانی، محمد، نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار، ج۷، ص۱۰۰.
۱۴۶. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۷۰.    
۱۴۷. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج۲۵، ص۵۲۶.    
۱۴۸. حلی، حسن‌ بن یوسف، مختلف الشیعه فی احکام الشریعة، ج۷، ص۴۹۲.    
۱۴۹. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۳۰، ص۵۰۲.    
۱۵۰. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۱۵۱. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۶۹.    
۱۵۲. سبزواری قمی، علی بن محمد، جامع الخلاف و الوفاق بین الإمامیة و بین أئمة الحجاز والعراق، ص۵۰۸.    
۱۵۳. طلاق/سوره۶۵، آیه۶.    
۱۵۴. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۶۹.    
۱۵۵. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۸، ص۱۶۶.    
۱۵۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۱۵۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۱۵۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۵۹. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۶۰. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۴، ص۲۶۴.    
۱۶۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۹، ص۱۷۲ ۱۷۴.    
۱۶۲. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی مذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت علیهم‌السلام، ج۴، ص۴۶.
۱۶۳. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۱۶۴. بقره/سوره۲، آیه۲۲۱.    
۱۶۵. المحلی بالآثار، ج۹، ص۲۵ ـ ۲۶.
۱۶۶. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی مذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت علیهم‌السلام، ج۴، ص۴۶ ـ ۵۰.
۱۶۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۱۶۸. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۳، ص۵۵۶.    
۱۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۷۷.    
۱۷۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۴۰۴.    
۱۷۱. ابن حزم، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویه، ص۲۶ ۲۹.    
۱۷۲. قسطانی، احمد بن محمد، المواهب اللدنیه بالمنع المحمدیه فی السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۰.    
۱۷۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷.    
۱۷۴. تحریم/سوره۶۶، آیه۴ ۵.    
۱۷۵. طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۲۸، ص۲۰۶ ۲۰۷.    
۱۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۵-۵۶.    
۱۷۷. سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور، ج۸، ص۲۱۸ ۲۲۰.    
۱۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۸۰.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۵۰، برگرفته از مقاله «بیوه».    
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بیوه در قرآن»    


رده‌های این صفحه : زنان بیوه | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار