بیهودهگویی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انسان باید از
تکلم بیفائده اجتناب ورزد و در
سخن گفتن بقدر
حاجت و رفع نیاز اکتفاء نماید، زیرا آن زیادتی نیز مصداق تکلم بیفائده است و شایسته انسان عاقل نیست که کار
لغو و عبث کند لذا باید از پرحرفی، زیادهگوئی، طولانی کردن
کلام و تکرار عبارات خود پرهیز کرد.
گاهی
انسان سخنی میگوید که ضرری به خود یا
مؤمن دیگری وارد نمیسازد لکن هیچ فائده و ثمره دنیوی و اخروی نیز ندارد، اینگونه
سخن گفتن اگر چه
مباح و جایز است ولی از جهتی مذموم و
مکروه میباشد، زیرا بیفائده و
عبث است و شخص عاقل مرتکب فعل عبث و عمل بیفائده نمیشود و مهمتر اینکه انجام کار بیفائده در صورت امکان
انتفاع خود
ضرر است چون در نزد عقلاء دفع منفعت ضرر و دفع ضرر منفعت بمشار میآید.
انسان به منزله تاجری میباشد که
عمر او
سرمایه او است پس باید در هر لحظهای فائدهای متوجه خود سازد و اقوات گرانبها و سرمایه عزیزش را بسادگی از دست ندهد بلکه بکوشد تا از این سرمایهای که در مدت کوتاهی در اختیار او گذاشته شده حداکثر استفاده را بنماید و برای
آخرت خود زاد و
توشه ذخیره کند، در حالیکه
تکلم بیفائده حتی برای یک لحظه تضییع سرمایه است.
حکما ماجرائی نقل کردهاند که برای بیان مطلب، بسیار مفید است. میگویند روزی کلاهبرداری نزد گردو فروشی آمد و گفت: این گردوها خرواری چند است؟ فروشنده مبلغ زیادی گفت. بعد پرسید: یک من چند؟ گفت: فلان قدر. سپس گفت: کیلوئی چند؟ گفت: اینقدر. سرانجام پرسید دانهای چند؟ گفت: یک دانه که ارزشی ندارد بفرمائید این دانه مال شما. کلاهبردار رفت و پس از چند دقیقه برگشت و گفت: آقا شما فرمودید یکی ارزشی ندارد پس یک دانه دیگر هم مرحمت کنید گردو فروش یکی دیگر به او داد بهمین ترتیب کلاهبردار میرفت و برمیگشت و گردوها را یکی یکی از این فروشنده ساده غافل میگرفت و میبرد یکدفعه متوجه شد که همهگردوها دارد تمام میشود و از سرمایهاش نه تنها سودی نبرده بلکه اصل سرمایه هم تلف شده و دیگر فرصتی برای جبران ضرر باقی نمانده است.
آری عمر سرمایه انسان در این
دنیا است و عمر یعنی مجموع سالها، ماهها، هفتهها، ساعتها، دفیقهها و ثانیهها و همه چه سریع میگذرند چنانکه
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) به این نکته اشاره فرمود: «ما اسرع الساعات فی الیوم و اسرع الایام فی الشهر و اسرع الشهور فی السنه و اسرع السنین فی العمر.»
بنابراین عاقل نباید مانند آن کسی باشد که لحظات استثنائی و فرصتهای گرانبها را از دست میدهد و در پیری دیگر رمقی برایش نمیماند و خود را در چند قدمی مرگ احساس میکند در حالیکه دستی خالی از
حسنات و باری سنگین از
سیئات بر دوش دارد، بلکه باید این فرصتها را غنیمت شمرد و از هر لحظهای سود برد. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید: «ان الفرص تمر مر السحاب فانتهزوها؛ فرصتها مانند حرکت ابر میگذرد و برنمیگردد پس آنرا غنیمت بشمارید.»
امام صادق (علیهالسّلام) نیز میفرماید: «المغبون من غبن عمره ساعه بعد ساعه؛ مغبون و متضرر واقعی کسی است که سرمایه عمرش را لحظهای بعد از لحظه دیگر از دست بدهد بدون آنکه از آن سودی ببرد.»
آری شایسته نیست انسان سرمایه عمر را با
سخنان بیهوده و بیفائده تلف کند زیرا میتواند با گفتن یک کلمه (
تکبیر یا
تسبیح) قصری در
بهشت برای خود بسازد و یا با
سکوت و
تفکر در نظام آفرینش دری از درهای رحمت بیپایان الهی را بخانه دلش بگشاید و حقیقتی از حقایق
هستی را بیابد.
در اهمیت اجتناب از
سخن لغو همین بس که انس میگوید: «استشهد غلام منا یوم احد و وجدنا علی بطنه صخره مربوطه من الجوع فمسحت امه التراب عن وجهه و قالت: هنیئا لک الجنه یا بنی، فقال النبی: و ما یدریک لعله کان یتکلم بما لایعنیه و یمنع مالاً یضره.»
در
جنگ احد یکی از
اصحاب شهید شد در حالیکه از گرسنگی سنگی به شکمش بسته بود. مادرش بر سر بالین او آمد و خاک از صورت او پاک کرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر
سخن او را شنید و به مادر شهید فرمود آیا بر تو
وحی شده که میدانی بهشت در بر او گوارا خواهد بود شاید او
سخنان بیفائده میگفته است. پس معلوم میشود که کلام عبث باعث میشود که اگر انسان بهشتی هم باشد از همه نعمات الهی بهرهمند نگردد.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) یکی از صفات متقین را اجتناب از تکلم بیفائده بر میشمرد. «ولا یخوض فیما لا یعنیه.»
و از گزافهگویان اظهار تعجب میکند و میفرماید: «عجبت لمن یتکلم بما لاینفعه فی دنیاه ولا یکتب له اجره فی اخریه؛ در شگفتم از کسی که
سخنی میگوید که در دنیایش او را سود نمیبخشد و در آخرت اجری برایش نخواهد داشت.» ملاک بیفائده بودن تکلم این است که تکلم و سکوت با هم مساوی باشد، به این معنی که اگر انسان سکوت کند مرتکب گناهی نشده باشد و در حال و آینده ضرری به او نرسد. مثل اینکه کسی چگونگی اقامت، نوع اغذیه و حوادث دوران مسافرت خود را برای دوستانش بازگو کند، بطوری که بیان آن، هیچ فائدهای برای گوینده و شنونده نداشته و تنها موجب تضییع وقت خود و دیگران شود و سکوت در این مورد نیز نه ضرر دنیوی دارد و نه ضرر اخروی. علاوه بر اینکه غالباً بیان این گونه موارد توام با
خودستایی و مبالغهگوئی است، لذا باید از گفتن هر
سخن بیفایده احتراز نمود.
یکی از مصادیق تکلم بیفایده، سئوال بیجا و بیمورد میباشد که هم موجب تصییع وقت سئوال کننده میشود و هم سبب اتلاف وقت پاسخدهنده و بزحمت افتادن او میگردد، و در این صورتی است که آفتی متوجه آندو نشود مثلاً طرح سئوال برای اظهار فضل و
فخرفروشی، و
تحقیر طرف مقابل نباشد.
باید توجه داشت که سئوالات بیفائده آفات و مضراتی نیز بدنبال دارد، مثلاً اگر از کسی سئوال شود که آیا در
ایام بیض در
ماه رجب معتکف شده و عمل امداود را انجام داده است؟ اگر بگوید بلی و انجام داده باشد امکان دارد که
ریا شود و اگر ریا نکند دست کم از
ثواب عملش کاسته میشود، زیرا ثواب و فضیلت عمل
مستحب نهایی از علنی بیشتر است، و اگر بگوید نه،
دروغ گفته، و اگر سکوت کند و پاسخ نگوید موجب تحقیر و
توهین شده، زیرا پاسخ نگفتن به سئوال بدون عذر به این معنی است که سئوال کننده قابلیت پاسخ ندارد و اگر بخواهد چارهای جوید که بتو جواب بدهد که نه دروغ باشد و نه ریاکاری و نه ترا کوچک بشمارد باید خود را برای یافتن جواب مناسب به
رنج و زحمت بیندازد.
بنابراین باید قبل از طرح سئوال یا هر
سخنی تامل نمود که آیا غرض عقلائی و فائده دنیوی یا اخروی برای خود یا دیگری دارد یا نه؟ در صورتیکه مفید فائدهای باشد بگوید، و در صورتیکه فایدهای ندارد سکوت کرده و در پیرامون نشانههای قدرت حق به تفکر بپردازد.
انسان باید همواره
سخنی بگوید که برای او یا دیگران مفید باشد و از تکلم بیفائده اجتناب ورزد و در
سخن گفتن بقدر
حاجت و رفع نیاز اکتفاء نماید و بیش ازاندازه
سخن نگوید، زیرا آن زیادتی نیز مصداق تکلم بیفائده است و شایسته انسان عاقل نیست که کار
لغو و عبث کند لذا باید از پرحرفی، زیادهگوئی، طولانی کردن کلام و تکرار عبارات خود پرهیز کرد.
پس کسانی که مطالب را با رنگ و لعاب زیاد مطرح میکنند و کلام را به درازا میکشانند در حالیکه با گفتن یک جمله کوتاه و مختصر به هدف خود میرسند، باید توجه داشته باشند که این عمل جز تضییع وقت سودی برای آنان در بر ندارد. و از طرف دیگر زیادهگوئی موجب ملال و خستگی شنوندگان میشود. البته باید توجه داشت که گاهی تکرار کلامی به منظور تاکید، تبیین و توضیح بیشتر است که این اشکالی ندارد.
متاسفانه افرادی هستند که دوست دارند دائماً
سخن بگویند و غالباً
سخنان آنان بیفائده و تکراری است و لذا شنوندگان توجهی به
سخنان آنها نمیکنند و برای ایشان ارزشی قائل نمیشوند، بنابراین، پرحرفی و زیادهگوئی از طرفی شنونده را خسته و ملول میکند و از طرف دیگر از
عزت و احترام گوینده میکاهد. اینان توجه ندارند که تکلم جزئی از اعمال و فعلی از افعال انسان است و همانگونه هر گه انسان دستش را پیوسته حرکت داده و یک کار عبث و بیفائدهای را مرتباً انجام بدهد این عمل زشت و ناپسندی است، همان طور هم حرکت پیوسته زبان و گفتن
سخنان بیفائده قبیح میباشد.
پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «من رای موضع کلامه من عمله قل کلامه الافیما یعنیه؛ هر کس کلام خود را جزئی از عمل خویش بداند
سخن او کم میشود مگر در مواردی که این
سخن به او فائده میبخشد.»
و نظیر آن را امیرمؤمنان (علیهالسّلام) فرموده است: «من علم ان کلامه من عمله قل کلامه الا فیما ینفعه.»
قرآن نیز میفرماید: «لاخیر فی کثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس؛ خیری در پرحرفی و زیادهگوئی نیست، مگر در فرمان به صدقه دادن یا نیکی کردن یا اصلاح ذات البین.»
در اینجا مناسب است به بعضی از
روایات در این رابطه اشاره شود:
۱: پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «طوبی لمن انفق الفضل من ماله و امسک الفضل من قوله؛ خوشا بحال کسیکه زیادی مالش را
انفاق کند و زیادی کلامش را نگاه دارد.»
با کمال تاسف امروزه هستند کسانی که
اموال خود را میاندوزند و مایحتاج عمومی را
احتکار میکنند، ولی زبان خود را رها میگذارند، اینان هیچگونه کمک مالی برای رفع و حل مشکلات اقتصادی جامعه اسلامی نمیکنند و بیشترین نیش زبانها از طرف آنها است اینان از هر گونه امکانات مادی و رفاهی بهرهمند هستند و بجای اینکه مازاد بر احتیاج خود را در راه تحقق آرمانهای مقدس انقلاب اسلامی و پیروزی اسلام و مسلمین بر نظام استکبار جهانی بکار گیرند نسبت به بعضی کمبودهای جزئی زبان به شکوه و
شکایت میگشایند.
۲:
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «معاشر الشیعه: کونوا لنا زینا ولا تکونوا علینا شینا، قولوا للناس حسنا و احفظوا السنتکم و کفوها عن الفضول و قبیح القول؛ ای
شیعیان زینت ما باشید نه مایه بیآبروئی ما، با مردم به نیکی
سخن بگوئید و زبانهایتان را از
سخنان لغو و پوچ حفظ کنید و از زیادهگوئی و
سخن زشت باز دارید.»
۳: و نیز فرمود: «لا یتکلم احدکم بما لا یعنیه ولیدع کثیرا من الکلام فیما یعنیه؛ نباید یکی از شما به آنچه او را فائده نمیدهد
سخن بگوید و در
سخن مفید هم باید از زیادهروی بپرهیزد.»
۴: امیر مؤمنان (علیهالسّلام) فرمود: «من کثر کلامه کثر خطاؤه و من کثر خطاؤه قل حیاؤه و من قل حیاؤه قل ورعه و من قل ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار؛ هر کس بسیار
سخن بگوید خطایش فراوان میشود وکسی که خطایش زیاد، حیائش کاهش مییابد و کاهش
حیاء موجب نقصان
ورع میگردد و هر کس ورعش کم شد قلبش میمیرد و هر کس قلبش مرد داخل
جهنم میشود.»
۵: و نیز فرمود: «ایاک و کثره الکلام: فانه یکثر الزلل و یورث الملل؛ از پرحرفگوئی بپرهیز زیرا لغزشها را زیاد میکند و ملالت و کسالت به دنبال دارد.»
۶: پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من کثر کلامه کثر سقطه و من کثر سقطه کثرت ذنوبه و من کثرت ذنوبه کانت النار اولی به؛ کسی که بسیار
سخن گوید خطایش زیاد میشود و افزایش خطا موجب کثرت
گناه میگردد و کسیکه گناهان فراوان دارد دوزخ برای او بهتر است.»
۷: و به
ابوذر فرمود: «اترک فضول الکلام و حسبک من الکلام ما تبلغ به حاجتک؛ پرحرفی و زیادهگوئی را ترک کن و بقدر نیاز و برآمدن حاجت
سخن بگوی.»
۸: همچنین فرمود: «لاتکثروا الکلام بغیر ذکر الله؛ بسیار
سخن مگوئید مگر در
ذکر خدا.»
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بیهوده گویی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۲/۱۷.