بینایی پدر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وقتی برادران
حضرت یوسف علیهالسلام بعد از سالها
پیراهن او را برای
حضرت یعقوب علیهالسلام آوردند پیراهن را به چشمانش کشید و
بینایی خود را بدست آورد و
شفا یافت.
پیراهن
یوسف علیهالسلام، موجب
بینایی پدرش
یعقوب علیهالسلام شد:
اذهبوا بقمیصی هـذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا واتونی باهلکم اجمعین• فلمآ ان جآء البشیر القـه علی وجهه فارتد بصیرا...
این پیراهن مرا ببرید، و بر صورت پدرم بیندازید،
بینا میشود! و همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید!»
اما هنگامی که
بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند ناگهان
بینا شد! گفت: «آیا به شما نگفتم من از
خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید؟!»
شبها و روزهای متعددی سپری شد و یعقوب هم چنان در
انتظار بسر میبرد، انتظاری جانسوز که در عمق آن
شادی و
سرور، و
آرامش و
اطمینان موج میزد در حالی که اطرافیان او در برابر این گونه مسائل بی تفاوت بودند، و اصولا ماجرای یوسف را برای همیشه پایان یافته میدانستند.
بعد از چندین شبانه
روز که معلوم نیست بر یعقوب چه اندازه گذشت، یک روز
صدا بلند شد بیائید که
کاروان کنعان از
مصر آمده است، فرزندان یعقوب بر خلاف گذشته شاد و خندان وارد
شهر شدند، و با سرعت به سراغ
خانه پدر رفتند و قبل از همه بشیر (همان بشارت دهنده وصال و حامل پیراهن یوسف) نزد یعقوب
پیر آمد و پیراهن را بر صورت او افکند، یعقوب که چشمان بی فروغش توانایی دیدن پیراهن را نداشت، همین اندازه
احساس کرد که بوی آشنایی از آن به مشام جانش میرسد، در یک لحظه طلایی پر سرور، احساس کرد تمام ذرات وجودش روشن شده است،
آسمان و
زمین میخندند نسیم
رحمت میوزد، گرد و غبار
اندوه را در هم میپیچید و با خود میبرد، در و دیوار گویا فریاد شادی میکشند و یعقوب نیز با آنها تبسم میکند، هیجان عجیبی سر تا پای پیر مرد را فرا گرفته است، ناگهان احساس کرد، چشمش روشن شد، همه جا را میبیند و
دنیا با زیبائیهایش بار دیگر در برابر
چشم او قرار گرفتهاند چنان که
قرآن میگوید: هنگامی که بشارت دهنده آمد آن (پیراهن) را بر صورت او افکند ناگهان
بینا شد! (فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا). برادران و اطرافیان،
اشک شوق و شادی ریختند، و یعقوب با لحن قاطعی به آنها گفت نگفتم من از
خدا چیزهایی سراغ دارم که شما نمیدانید؟! (قال الم اقل لکم انی اعلم من الله ما لا تعلمون).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۱۷۵، برگرفته از مقاله «بینایی پدر».