بیع (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَیْع (به فتح باء و سکون یاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای فروختن و از مشتقات این ماده که در
قرآن آمده
بيعت «متولّى كردن و عقد توليت» و
مبايعه «واقع كردن
بيع است و بين الاثنين بودن آن بواسطه
بايع و مشترى است»، میباشد و این واژه نه بار در قرآن آمده است.
بَیْع به معنای فروختن است.
راغب:
بيع دادن جنس و اخذ قيمت و
شراء دادن قيمت و گرفتن جنس است».
تجارت چون با
بيع مقابل افتد، مراد از تجارت استمرار آن است، و اينكه در آيه پس از نفى تجارت،
بيع نفى شده براى افهام اين است كه نه تجارت دائمى آنها را از ياد خدا باز میدارد و نه يک
بيع كه در مدّت تجارت واقع میكنند. گفته شده: نفع تجارت بسيار و نفع يک
بيع ناچيز است، آيه چون باز داشتن تجارت را نفى كرد اين مستلزم باز نداشتن يک
بيع نيست لذا بار ديگر
بيع نفى شده است يعنى: مردانی که نه بهره بسيار و نه كم آنها را از ياد
خدا باز نمیدارد.
(مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ) (پيش از آن كه روزى فرار رسد كه در آن، نه خريد و فروشى هست تا بتوانيد نجات را خريدارى كنيد، و نه دوستى سودى دارد، و نه شفاعتى شامل حالتان مىشود.)
مجمع البیان نيز در ذيل این آيه، مثل راغب گفته است
و هر دو تصريح میكنند كه گاهى به فروختن، شراء و به خريدن،
بيع اطلاق میشود.
بنابر این
بيع به معنى يک طرف معامله است فروختن يا خريدن میباشد. ولى از بعضى آيات ظاهر میشود كه گاهى در مطلق خريد و فروش به كار میرود نظير سوره بقره: ۲۵۴،
چنان كه
طبرسی آن را تجارت معنى كرده است.
اما میشود گفت كه
بيع در آيه به معناى مشهور (فروختن) است يعنى شخص مجرم چيزى ندارد كه بفروشد و خلاصى خود را در مقابل آن بگيرد. جنس در اين جا آن است كه مجرم میدهد و قيمت همان نجات است كه دريافت میكند. ولى اين در آن روز نيست.
(وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا) (خدا
بيع را حلال كرده، و ربا را حرام.)
(رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ)(مردانى كه هيچ تجارت و داد و ستدى آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و اداى زكات غافل نمىكند؛)
در این آیه
بیع در مطلق خريد و فروش بكار میرود. ولى میشود گفت كه
بيع در آيه به معناى مشهور (فروختن) است يعنى شخص مجرم چيزى ندارد كه بفروشد و خلاصى خود را در مقابل آن بگيرد. جنس در اينجا آن است كه مجرم میدهد و قيمت همان نجات است كه دريافت میكند. ولى اين در آن روز نيست.
(فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ) «شاد شويد به معامله خود كه انجام دادهايد.»
متولّى كردن و عقد توليت است.
طبرسى ذيل آيه: ۲۵۴ بقره گويد،
بيع دست به هم دادن براى فروختن و
بيعت دست به هم دادن براى ايجاب طاعت است. بنابر این
بيعت آن است كه شخصى دست به دست شخصى بدهد يعنى تو را بر خود متولّى كردم و طاعت تو بر من واجب است.
(إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ) (ای پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند تا با تو
بيعت كنند.)
واقع كردن
بيع است و بين الاثنين بودن آن به واسطه
بايع و مشترى است مانند
تبايع (وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ) (ولی هنگامى كه خريد و فروش نقد مىكنيد. شاهد بگيريد.)
(إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ) «آنانكه با تو
بيعت میكنند جز اين نيست كه با خدا
بيعت میكنند.»
•
قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «بَیع»، ج۱، ص۲۵۳.