بیان (علم بلاغت)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیان، از علوم مهم بلاغی میباشد.در لغت به معنای هویدا و آشکار شدن، و مترادف با
فصاحت (روشن گفتاری) و لَسَن (زبان آوری) است
این علم دومین رکن
بلاغت است. و علمی است که با آشنایی با قواعد
قرآن میتوان یک معنا را با ترکیبهای مختلف بیان کرد، زیرا هر معنایی درجهای از وضوح دارد که دیگری ندارد.
و البته این ترکیبها و اسلوبهای مختلف، معنویاند نه لفظی و لذا با قواعد نحوی و معانی متفاوتند. در این علم عنصر خیال نقش اساسی دارد.
و مباحث اصلی آن عبارتند از
تشبیه و استعاره،
حقیقت و مجاز و
کنایه.
در اصطلاح علوم بلاغی، علمی است که به یاری آن میتوان یک معنا را به شیوههای گوناگون، با وضوح و خفای متفاوت، ادا کرد.
به عبارت دیگر، هر کلامی علاوه بر دلالت بر معنای مطابقیِ خود ممکن است بر معنایی التزامی دلالت کند و لازمه انتقال از معنای مطابقی به معنای التزامی وجود نسبت (لزوم ذهنی) بین آن دو است (برای مثال، دلالت هر یک از دو لفظ حاتِم و کثیرالرّماد ـ پرخاکستر ـ بر «شخص بخشنده»، به طریق تشبیه و کنایه). به اعتقاد
عالمان بلاغت ، کلامِ عاری از معنای التزامی (یعنی
تشبیه ،
مجاز ،
کنایه و
استعاره ) اعتبار بلاغی ندارد. از سوی دیگر، ایجاد نسبت بین این دو معنا از حیث روشها متفاوت است و کاربرد هر روش به «مقتضای حال» (شرایط مخاطب و موقعیت خطاب) بستگی دارد. این نسبت از نظر وضوح و خفا نیز دارای مراتب است؛ گاه کلام چنان
بلیغ است که مخاطب بی هیچ درنگی به معنای التزامی میرسد، و در برابر، گاه دچار
تعقید معنوی میشود. علم بیان متکفل معرفی روشهای مذکور و ارائه معیارهای احتراز از تعقید معنوی است.
گفتنی است که برخی از مباحث اساسی علم بیان، از آثار یونانیان، بویژه از آثار ارسطو، گرفته شده است و متکلمان معتزله از آنها سود میبرده اند
و بلاغت عربی و فارسی مدیون این مباحث بوده است
تا بدانجا که سلطه طرز اندیشه و استدلال ارسطو را در شیوه دید و ملاحظات علمای بلاغت اسلامی نمیتوان انکار کرد.
گفتنی است که در برخی از کتابهای نقد ادبی و نقد شعر، بسیاری از مطالب علم بیان بهطور پراکنده مطرح شده است، مانند عیارالشعر ابن طباطبا علوی (متوفی ۳۲۲) که از شیوه شاعرانِ عرب در به کار بردن تشبیه،
اقسام تشبیه
و تشبیهات بعید
بحث کرده است.
پیش از
ابویعقوب یوسف سکّاکی (متوفی ۶۲۶) مباحث
علم بلاغت ، یکجا و بدون تقسیم فرعی مطرح میشد و بسیاری از مؤلّفان آن را بیان نیز مینامیدند.
ابن اثیر (متوفی ۶۳۷) بیان را عنوان عام
فصاحت و
بلاغت و آن را برای نظم ونثر به منزله
اصول فقه برای استنباط
احکام شرعی دانسته است
حُصْری قَیْروانی ، نویسنده معروف مغرب اسلامی (متوفی ۴۱۳ یا ۴۵۳؛ ج ۱، ص ۹۹ـ۱۰۰) نیز بیان و بلاغت را در یک معنا به کار برده است. اما سکّاکی نخستین کسی بود که علم بلاغت را به دو بخش معانی و بیان تقسیم، و با توجه به بحث دلالت لازم بر ملزوم و بالعکس (لزوم ذهنی) مباحث مجاز، کنایه، تشبیه و استعاره را به عنوان ارکان علم بیان معرّفی کرد.
در
فرهنگ اسلامی ، بیان یکی از
علوم قرآنی معرفی شده است، زیرا
مسلمانان برای اثبات
اعجاز قرآن به تدوینِ علوم بلاغی پرداختند و بخشی از مباحث مهم علم بیان را در کتابهایی درباره اعجاز قرآن مطرح کردند، از جمله
علی بن عیسی رمانی (متوفی ۳۸۶) که در بحث از
بلاغت قرآن ، به مبحث تشبیه پرداخته و تشبیه حسی را حقیقت و تشبیه عقلی را بلاغت نام گذارده است
و درباره بلاغتِ استعاره و حُسن آن مطالبی بیان داشته است.
حمد بن محمد خطابی (متوفی ۳۸۸) نیز ضمن ردّ قول به «صَرفه» در بحث اعجاز قرآن، اعجاز
قرآن کریم را منحصر در «بلاغت» دانسته
و برای اثبات مدّعای خود، وجوه بلاغی و بیانی قرآن کریم را شرح داده است.
ابوبکر
محمد بن طیب باقلانی (متوفی ۴۰۳)، متکلّم اشعری، نیز در کتاب اعجازالقرآن با استشهاد به آیات قرآن و سرودههای شاعران، مطالب فراوانی درباره تشبیه،
استعاره
و کنایه و
تعریض مطرح کرده است.
شریف رضی (متوفی ۴۰۶) نخستین کسی است که درباره مجازها و استعارههای قرآن کریم، اثری مستقل به نام تلخیص البیان فی مجازات القرآن تألیف کرده و در آن با دیدی کاملاً ادیبانه، بحث استعاره و مجاز را با توجه به معنای بیانی آنها، به ترتیب
سورهها ، مطرح ساخته و در این باره به سرودههای شاعران نیز توجهی تامّ داشته است
وی در کتاب دیگر خود، المجازات النبویّة، وجوه بیانیِ ۳۶۱
حدیث نبوی را، با استشهاد به
اشعار عرب ، توضیح داده است.
فخرالدین رازی (متوفی ۶۰۶) در نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز، اعجاز قرآن را در
فصاحت (بلاغت) آن دانسته
و به نقد وبررسی آرای بلاغی و بیانی عبدالقاهر جرجانی (متوفی ۴۷۱) پرداخته است.
علاوه بر بحث اعجاز قرآن ـ که به تدوین مباحث بیان کمکی شایان کرده ـ کتابهای دیگری نیز در حوزه
علوم قرآنی براساس مطالب بلاغی و بیانی تألیف شده است.
یحیی بن زیاد فراء (متوفی ۲۰۷) در کتاب معانی القرآن، ضمن تفسیر ادبی آیات، مباحث بیانی، همچون مجاز و تشبیه، را مطرح کرده است
ابوعبیده مَعْمَر بن مثنّی (متوفی ۲۱۰)، مؤلف مجازالقرآن، نیز در تفسیر آیات از مطالب بلاغی و بیانی سود جسته است.
مجاز نزد او در معنای عامّ خود به کار رفته و مراد وی روشهای قرآن کریم در بیان تعبیرات است، ازینرو با کلماتی مانند
تفسیر ، معنا و تأویل در یک ردیف آمده است.
ابن قتیبه (متوفی ۲۷۶) در تأویل مشکل القرآن، بتفصیل درباره مجاز،
استعاره،
کنایه و
تعریض با استشهاد به
احادیث و اشعار سخن گفته است.
زمخشری (متوفی ۵۳۸) نخستین مفسّری است که معانی و بیان را مختص به قرآن دانسته
و دیدگاههای بیانی خود را در ذیل آیات مطرح کرده است، از جمله بحث درباره تشبیه،
تفاوت تعریض و کنایه
و مَجاز بودن کنایه
که به پیروی از آرای عبدالقاهر جرجانی به آنها پرداخته است.
ابن ابی الاصبع (متوفی ۶۵۴) نیز در تحریرالتحبیر، بسیاری از مباحث بیانی را با استشهاد فراوان به آیات قرآن و احادیث نبوی و اشعار مطرح ساخته و هریک از مباحث استعاره، کنایه، تشبیه و مجاز را در بابی جداگانه بررسی کرده است و در کتاب بدیع القرآن ـ مقصود او از «
بدیع »، تمام مسائل بلاغی است
علاوه بر مطالبِ تحریر التحبیر، به مباحثی چون رمز و ایما نیز پرداخته است
به نوشته
ابن ندیم ،
فن الشعر ارسطو را ابوبِشر مَتّی از سُریانی به عربی برگردانده (این ترجمه همراه ترجمه عبدالرحمان بدوی، از اصل یونانی، به چاپ رسیده است) و کِنْدی (متوفی ۲۵۸) نیز آن را تلخیص کرده است. در این کتاب،
ارسطو مجاز و تمثیل را با چند مثال مطرح میکند
و چگونگی استفاده از مجازها و حدود استفاده از تعبیرات مجازی را بیان میدارد.
فارابی و
ابن رشد نیز در شرح فن الشعر، مباحث تشبیه و شرط حُسن و اقسام آن و استعاره و کنایه را مطرح کرده اند. ابن رشد در تلخیص کتاب الجدل ارسطو نیز بحث تمثیل را مطرح کرده و به کاربرد مشترک آن در برهان و صناعات شعری اشاره کرده است.
قدامه بن جعفر (متوفی ۳۳۷)، مؤلف نقدالشعر، نیز تحت تأثیر اندیشههای ارسطو دیدگاههای خود را مطرح کرده
و از تشبیه و صور و اقسام آن،
اِرداف یا کنایه
و تمثیل
سخن به میان آورده است. وی بر آن بود که مقیاسهای بلاغی یونانیان، بویژه ارسطو، را با بلاغت عربی تطبیق دهد. از این نظر، کتاب وی مقدمه کار محققانی چون
ابوهلال عسکری (متوفی ۳۹۵) قرار گرفت.
کتاب دیگری که ابتدا به قدامة بن جعفر منسوب بود و به نام نقدالنثر به چاپ رسید، در واقع تألیفِ ابن وهْب کاتب، و نام اصلی آن البرهان فی وجوه البیان است.
مؤلف این کتاب هم سخت متأثر از اندیشههای ارسطو بوده
و مباحثی چون تقسیم تشبیه به ظاهری و معنوی
و نیز رمز را، با استشهاد به
آیات قرآن و سخنان بزرگان
دین و استعاره و مجاز بودن آن،
مطرح کرده است.
قاضی عبدالعزیز جرجانی (متوفی ۳۶۶) از جمله کسانی است که مسائل بیانی را در نقد ادبی وارد کرده اند. او از مسائلی چون استعاره نیکو و ناپسند
تشبیه و آرای مختلف درباره آن سخن گفته
و به بررسی و نقد استعارههای شاعران
پرداخته است.
دیگر نقّاد معروف،
حسن بن بشر آمِدی (متوفی ۳۷۰) است که در الموازنة بین ابی تمّام... و البُحتُری، درباره استعاره در
قرآن و اشعار
عرب بحث کرده است.
یکی از نخستین مؤلفانِ
علوم بلاغت اسلامی ،
جاحظ است که در البیان والتَبیین بسیاری از مباحث بلاغت را مطرح کرده و از استعاره و کنایه و تعریض
سخن به میان آورده است. او در کتاب الحیوان بحث مجاز را مطرح ساخته و از آن به عنوان «طریق المَثَل» در برابر «طریق الحقیقه» نام برده است
عبدالله بن معتز عباسی (متوفی ۲۹۶) نخستین کتاب مدوّن بلاغی را با نام بدیع در ۲۷۴ تألیف کرد
و در آن، مباحث بیانی را نیز با عنوان «بدیع» مطرح ساخت و به بحث درباره استعاره ـ با استشهاد از
آیات ،
احادیث ، سخنان
صحابه و سرودههای
شاعران جاهلی و
اسلامی ـ پرداخت
او بابی نیز در تعریض و کنایه دارد
و درباره حُسن تشبیه، بتفصیل، سخن رانده است.
ابوالعباس مبرد (متوفی ۲۸۵) در الکامل، بسیاری از مباحث بلاغی و بیانی را مطرح ساخته و احتمالاً نخستین کسی بوده است که درباره تشبیه با دقت و بهطور کامل بحث کرده و بسیاری از تشبیهات قرآنی را از نظر زیبایی بررسی نموده است.
وی در تقسیمات تشبیه،
کنایه ،
استعاره و
مجاز مباحث جدیدی عنوان کرده است.
ابن دُرَید اَزدی (متوفی ۳۲۱) در جَمْهَرَة اللغة، با اشاره به مواردی از لغت،
حدیث ،
شعر و مَثَل، مبحثی با عنوان «باب الاستعارات» مطرح کرده است.
تألیف دیگری که نقطه عطفی در علم بیان به شمار میرود کتاب الصناعتین ابوهلال حسن بن
عبدالله عسکری است. او مطالب علم بیان را جزو بلاغت، و بلاغت را شامل کلیه مباحث معانی، بیان و بدیع میداند
و در باب هفتم کتاب خود، درباره تشبیه و فایده و وجوه و اقسام آن
و در فصل «بدیع»، از استعاره، مجاز، کنایه و تعریض بحث میکند.
وی از جاحظ و ابن معتز متأثر است.
از دیگر تألیفات ارزشمند مغرب اسلامی در باب بلاغت و بیان، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، تألیف ابن رشیق قیروانی (متوفی ۴۵۶) است که ادبیات مغرب اسلامی را تحت الشعاع قرار داد.
مؤلف، برخی آرای بدیع خود را در این کتاب آورده است، از جمله مَجاز بودن تشبیه
استعاره بودن تمثیل
تمثیل در
احادیث نبوی نقد
اشعار عرب از نظر تشبیهات
تفاوت تعریض و کنایه
و بحث درباره اشاره و رمز
ابن رشیق در ذکر اختلاف آرای پیشینیان در مسائل بیانی و بلاغی، و مقایسه آنها با یکدیگر موفق بوده است.
خفاجی (متوفی ۴۶۶)، ضمن بحث در حقیقت و سرّ فصاحت،
مطالب بیانی را نیز مطرح کرده و از حُسن استعاره و کنایه، تمثیل و تشبیه سخن گفته است.
در سده پنجم، یکی از برجسته ترین شخصیتهای بلاغت اسلامی عبدالقاهر
جرجانی است. وی در دو کتاب ارزشمند خود، دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغه، ابتدا برای هر مسئله تعریف دقیق علمی و منطقی داده، و سپس مثالها و شواهد آن را ذکر کرده است. در دلائل الاعجاز ـ که در بیان وجه
اعجاز قرآن کریم است ـ پس از بحث در
فصاحت و
بلاغت و لفظ و معنا
، مباحثی مطرح کرده که بسیاری از آنها پس از وی موضوع علم معانی قرار گرفت. او در این کتاب، بیان را با بلاغت، فصاحت و براعت مترادف ساخته
و مطالبی آورده که پس از وی موضوع علم بیان شده است، مانند بحث از مجاز و کنایه
مجاز حُکمی
تعریض و کنایه
عقلی و معنوی بودن فصاحت کنایه و استعاره
و مطالبی درباره استعاره.
اسرارالبلاغه ـ که از اصلیترین منابع علم بیان است ـ مشتمل بر اساسیترین مباحث در زمینه تشبیه، حقیقت و مجاز، تمثیل و استعاره است. در این کتاب، برخی از مباحث علم بدیع نیز آمده است، مانند تجنیس و تطبیق
جرجانی در این کتاب، مباحث جدیدی مطرح کرده است، مانند تفاوتِ تشبیه و تمثیل
تفاوت استعاره و تمثیل
و تفاوت مجاز عقلی و لغوی.
از دیگر آثار مهم در تاریخ علم بیان، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر اثر
ابن اثیر (متوفی ۶۳۷) است که بهترین کتابی است که بدون تأثّر از اندیشههای عبدالقاهر جرجانی پس از سده ششم تألیف شده است.
ابن اثیر در این کتاب دیدگاههای تازه ای مطرح کرده است، از جمله مجاز بودن استعاره،
مترادف بودن تمثیل و تشبیه،
بحث از حقیقت و مجاز
و بررسی آرای پیشینیان درباره استعاره و اقسام آن.
ابن ابی الحدید (متوفی ۶۵۶)، در کتابِ الفَلک الدائر علی المثل السائر، دیدگاههای بلاغی ابن اثیر را نقد کرده است، از جمله دیدگاه وی را در بحث حقیقت و مجاز و ترجیح میان آن دو.
پس از عبدالقاهر جرجانی، که به مباحث بلاغی، از جمله بیان، نظمی ابتکاری بخشید،
سکّاکی تحقیقات جرجانی و دیگر ادیبان را نظمی نوین داد و مفتاح العلوم را تألیف کرد. در این کتاب، برای نخستین بار، معانی و بیان در علوم بلاغی از یکدیگر جدا شده است. وی با تقسیم بندیهای دقیق و منطقی ـ که آخرین تحقیق علمی و اصیل در علوم بلاغی کلاسیک است ـ طرحی نو درافکند و تأثیر مباحث او بر علم بیان، تاکنون باقی است.
یک قرن پس از سکّاکی،
محمد بن عبدالرحمان قزوینی معروف به خطیب (متوفی ۷۳۹)، باب سوم مفتاح العلوم را تلخیص کرد و جای برخی مطالب آن را تغییر داد، برای مثال بحث مجاز عقلی را از علم بیان
به علم معانی منتقل کرد.
پس از سکّاکی و خطیب قزوینی، بیشتر تألیفات علم بیان، بر پایه مفتاح العلوم و تلخیص آن بود؛ از مشهورترین این شروح، شرح تفتازانی بر آن است که به مطوّل شهرت دارد و از کتابهای مهم درسی بلاغی است. بعدها مطالب به انحای جدیدی نیز مطرح شد، از جمله در کتاب المنزع البدیع فی تجنیس اسالیب البدیع از ابومحمد قاسم سِجِلماسی (متوفی سده هشتم) که مطالب علم بیان و بلاغت را مشتمل بر ده موضوع دانسته، از جمله «تخییل» که شامل تشبیه، استعاره، تمثیل و مجاز است
و «اشاره» که شامل کنایه، تعریض و تلویح است.
به تعبیر
ابن خلدون ، مشرق اسلامی بیش از مغرب به علم بیان پرداخت، زیرا بیان، کمال
علوم زبانی است و این کمال در تمدن مشرق بیش از مغرب است، و مؤلفان عجم همچون زمخشری در تفسیر کشّاف، بیشتر به مباحث «بیان» عنایت داشتند و دانشمندان مغرب بیشتر به «بدیع» پرداختند.
حصری قیروانی نیز علاوه بر ذکر تعاریف بیان و مراد از آن
بحث جالبی به عنوان «
استعارات فقهی » مطرح کرده است.
دانشمندان ایرانی در گسترش علم بیان سهم بسزایی داشته اند. عبدالقاهر جرجانی نخستین کسی بود که به تدوین علمی و اصیل مطالب علم بیان پرداخت.
در اواخر سده پنجم، محمد بن عمر رادویانی کتاب ترجمان البلاغه را تألیف کرد که نخستین اثرِ فارسی درباره علم بیان و بدیع و «اجناس بلاغت و اقسام صناعت و شناختن سخنان با پیرایه و معانی بلندپایه» است.
اصول کلی کتاب مانند بدیع
ابن معتز است، و در آن بیشتر به صنایع بدیعی پرداخته شده و مؤلف درباره استعاره،
تشبیه و اقسام آن،
کنایه و
تعریض با استشهاد از سرودههای فارسی بحث کرده است.
در سده ششم،
رشیدالدین وطواط ، حدایق السحر فی دقایق الشعر را متأثر از ترجمان البلاغه، به فارسی تألیف کرد
و در آن علاوه بر صنایع بدیعی، از استعاره
و تشبیهات
با استشهاد از
اشعار فارسی و تازی بحث کرد.
در اوایل سده هفتم، شمس الدین قیس رازی المعجم فی معاییر اشعارالعجم را در فنّ عروض، قافیه و نقد شعر تألیف کرد. در باب ششم این کتاب، دربارة بیان، و مباحثی همچون تشبیه و اقسام آن،
استعاره و مجاز
تمثیل
و ارداف که همان کنایه است، بحث شده است.
بیشتر این کتابها، تحت تأثیر دستهبندیها و تقسیمات ادب عربی است و از این جهت، مؤلفان فارسی زبان کار تازه ای انجام نداده اند.
از کتابهایی که درباره تشبیه و استعاره در شعر فارسی نوشته شده، انیس العشّاق اثر شرف الدین رامی (متوفی ۷۹۵) است که شامل استعارهها و تشبیهات شاعران است.
در اواخر سده نهم، محمود گاوان، وزیر ایرانیِ دربار بهمنیانِ دکن ، بر مناظر الانشاء (کتابی به فارسی در زمینه ترسّل) مقدمه ای نوشت و ضمن آن، به علم بیان نیز پرداخت.
در سده دهم،
عصام الدین ابراهیم اسفراینی (متوفی ۹۴۴) درباره
استعاره و حقیقت و مجاز رساله ای نوشت که دو بار به
زبان عربی ترجمه شد. برخی از کتابهای دیگری که در این باره به فارسی تألیف شده عبارتاند از: بیان البدیع از میرزا ابوطالب فندرسکی، نواده میرفندرسکی و شاگرد محمدباقر مجلسی، مشتمل بر دو علم بیان و بدیع
موهبت عُظمی و عَطیة کبری از سراج الدین اکبرآبادی متخلّص به آرزو (متوفی ۱۱۶۹)؛ تحفة السفر لنور البصر از بسملِ شیرازی؛ نخبة البیان از ملامهدی نراقی (متوفی ۱۲۰۹) و حدائق البلاغه اثر میرشمس الدین فقیر دهلوی (متوفی ۱۱۸۳) که چندین بار در شبه قاره
هند به چاپ رسیده ولی متن فرانسوی آن ـ که اقتباس ژوزف گارسن دوتاسی است ـ علت اصلی شهرت آن است.
برخی از فرهنگهایی که در این باره مطالبی دارند عبارتاند از: ارمغان آصفی تألیف صاحب غنی که در آن استعارهها و صور خیال شاعران فارسی گرد آمده است
مصطلحات الشعراء تألیف اِمامْقُلی چگنی وارسته درباره استعارهها و مجازهای شاعران. در این اثر، نظر مؤلف بیشتر گزینش استعارههای رایج در زبان شاعران سده هشتم تا دوازدهم بوده است.
در سده یازدهم نیز محمدهادی، فرزند محمدصالح مازندرانی، کتاب فارسی انوارالبلاغه را تألیف کرد که تحت تأثیر مطوّل تفتازانی بود و برخی آن را ترجمه آن کتاب دانسته اند.
در دوره معاصر نیز راجع به علم بیان، آثاری به فارسی پدید آمده که چارچوب آنها بیان عربی است، از جمله: دُرَرالادب از حسام العلماء آق اِوْلی با ذکر مثالهای فراوان از فارسی هنجار گفتار تألیف سیّدنصرالله تقوی درباره معانی ، بیان و بدیع فارسی . مؤلف ، علاوه بر ذکر مثالهای معروف عربی ، کوشیده است که معادل فارسی ، از جمله ابیاتی از خود، نیز بیاورد.
کتاب معانی و بیان از جلال الدین همائی که در آن برخی مباحث نوین ، مانند مَثَل و فرق آن با کنایه
و کنایات فصیح فارسی
مطرح شده است.
در سالهای اخیر، برخی نقّادان و ادیبان کوشیدهاند تا در علم بیان تحولی پدید آورند؛ برخی از آنان عبارتاند از: امین الخولی که به مباحثی همچون زیبایی شناسی و ذوق و خیال در علوم بلاغی پرداخته و خواهان زدودن مسائل منطقی و فلسفی از مسائل بلاغی و بیانی شده است.
احمد شایب، استاد دانشگاه قاهره، نیز علوم بلاغی را شامل اسلوب و فنون ادبی میداند و در اسلوب، از کلمه، صورت، جمله، فقره و عبارت بحث میکند.
محمدرضا شفیعی کدکنی نیز در کتاب صور خیال در شعر فارسی، نظرهای تازه خود را مطرح کرده است.
(۱) عبدالحسین آق اِوْلی، دُرَرالادب: در فن معانی، بیان، بدیع، (شیراز ۱۳۳۴ ش).
(۲) حسن بن بشر آمِدی، الموازنة بین ابی تمّام و البُحتری، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، (بیروت، تاریخ مقدمه ۱۳۶۳/۱۹۴۴).
(۳) ابن ابی الاصبع، بدیع القرآن، چاپ حفنی محمدشرف، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
(۴) ابن ابی الاصبع، تحریرالتحبیر، چاپ حفنی محمدشرف، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۵) ابن ابی الحدید، الفلک الدائر علی المثل السائر، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه، ریاض ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۶) ابن اثیر، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه، ریاض ۱۴۰۳ـ۱۴۰۴/ ۱۹۸۳ـ۱۹۸۴.
(۷) ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، الجزءالاول من کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۸) ابن دُرَید، کتاب جمهرة اللغة، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
(۹) ابن رشد، تلخیص کتاب ارسطوطالیس فی الجدل، چاپ محمد سلیم سالم، مصر ۱۹۸۰.
(۱۰) ابن رشد، تلخیص کتاب ارسطوطالیس فی الشعر، در ارسطو، فن الشعر، ترجمه و چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۹۵۳.
(۱۱) ابن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۲) ابن طباطبا، عیارالشعر، چاپ طه حاجری و محمد زغلول سلام، قاهره ۱۹۵۶.
(۱۳) ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۹۳/ ۱۹۷۳.
(۱۴) ابن معتز، کتاب البدیع، چاپ کراتشکوفسکی، لندن ۱۹۳۵، چاپ افست بغداد ۱۹۶۷.
(۱۵) ابن منظور، لسان العرب، قم ۱۳۶۳ ش.
(۱۶) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۱۷) ابن وهب کاتب، کتاب نقد النثر (= البرهان فی وجوه البیان)، منسوب به قدامة بن جعفر، چاپ طه حسین و عبدالحمید عبادی، قاهره ۱۹۴۱.
(۱۸) معمر بن مثنّی ابوعبیده، مجازالقرآن، چاپ محمد فؤاد سزگین، قاهره ۱۹۸۸.
(۱۹) ارسطو، فن الشعر، ترجمه و چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۹۵۳.
(۲۰)
عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قمی ۱۴۰۱.
(۲۱) محمد بن طیّب باقلانی، اعجازالقرآن، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۹۷۷.
(۲۲) بَدْوی طبانه، البیان العربی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۳) بَدْوی طبانه، علم البیان، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۸۱/۱۹۶۲).
(۲۴) نصرالله تقوی، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، اصفهان ۱۳۶۳ ش.
(۲۵) عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/ ۱۹۳۲.
(۲۶) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر (تاریخ مقدمه ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۲۷) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، اسرارالبلاغة، چاپ عبدالمنعم
خفاجی و عبدالعزیز شرف، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۲۸) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل اعجاز، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۲۹) علی بن عبدالعزیز جرجانی، الوساطة بین المتنبّی و خصومه، چاپ احمد عارف زین، صیدا ۱۳۳۱.
(۳۰) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی تا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۳۱) ابراهیم بن علی حُصری، زهرالا´داب و ثمرالالباب، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره ۱۳۷۲/۱۹۵۳.
(۳۲) حمد بن محمد خطّابی، بیان اعجازالقرآن، در ثلاث رسائل فی اعجازالقرآن، چاپ محمد خلف الله و محمد زغلول سلام، مصر (بی تا).
(۳۳) محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة: المعانی و البیان و البدیع، بیروت (بی تا).
(۳۴) محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغه، مصر (بی تا).
(۳۵)
عبدالله بن محمد
خفاجی، سرّالفصاحة، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر ۱۳۷۲/ ۱۹۵۳.
(۳۶) دائرة المعارف الاسلامیة، (بیروت، بی تا)، ذیل «البلاغة» (از امین خولی).
(۳۷) محمد بن عمر رادویانی، ترجمان البلاغه، چاپ احمد آتش، استانبول ۱۹۴۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۸) محمد بن محمد رشید وطواط، حدایق السحر فی دقایق الشعر، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۹) علی بن عیسی رمّانی، النکت فی اعجاز القرآن، در ثلاث رسائل فی اعجازالقرآن، چاپ محمد خلف الله و محمد زغلول سلام، مصر (بی تا).
(۴۰) عبدالحسین زرین کوب، شعر بی دروغ، شعر بی نقاب، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۴۱) محمود بن عمر زمخشری، الکشّاف، چاپ مصطفی حسین احمد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۴۲) قاسم بن محمد سِجِلماسی، المنزع البدیع فی تجنیس اسالیب البدیع، چاپ علال غازی، رباط ۱۴۰۱/۱۹۸۰.
(۴۳) یوسف بن ابی بکر سکّاکی، مفتاح العلوم، قاهره ۱۳۵۶/۱۹۳۷.
(۴۴) محمد بن حسین شریف رضی، تلخیص البیان فی مجازات القرآن، چاپ محمد عبدالغنی حسن، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۴۵) محمد بن حسین شریف رضی، المجازات النبویّة، چاپ طه محمد زینی، قاهره ۱۹۶۸، چاپ افست قم (بی تا).
(۴۶) محمد رضا شفیعی کدکنی، صور خیال در شعر فارسی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۴۷) محمد بن قیس شمس قیس، المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۴۸) شوقی ضیف، البلاغة تطور و تاریخ، قاهره ۱۹۸۷.
(۴۹) عبدالعزیز عتیق، علم البیان، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۵۰) حسن بن
عبدالله عسکری، کتاب الصناعتین: الکتابة و الشعر، چاپ علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره) ۱۹۷۱.
(۵۱) محمد بن محمد فارابی، رسالة فی قوانین صناعة الشعراء، در ارسطو، فن الشعر، ترجمه و چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۹۵۳.
(۵۲) محمد بن عمر فخر رازی، نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز، چاپ احمد حجازی سقّا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۵۳) یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، ج ۱، چاپ احمد یوسف نجاتی و محمدعلی نجار، مصر ۱۹۵۵، چاپ افست تهران (بی تا).
(۵۴) قدامة بن جعفر، نقدالشعر، چاپ محمدعیسی منون، (قاهره) ۱۳۵۲/۱۹۳۴.
(۵۵) محمد هادی بن محمدصالح مازندرانی، انوار البلاغة: در فنون معانی، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد تهران ۱۳۷۶ ش.
(۵۶) محمد بن یزید مبرّد، الکامل، چاپ محمد احمد دالی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۵۷) جلال الدین همائی، معانی و بیان، تهران ۱۳۷۰ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بیان در علم بلاغت»، شماره۲۳۳۱. سایت اندیشه قم