بوق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بوق،
سازی بادی با گونههای مختلف میباشد.
واژه بوق
معرب «بوکانه»
یونانی و «بوکینا»ی
لاتین و جمع آن ابواق، بیقان و بوقات است.
بوق را همان
شیپور یعنی نوعی
شاخ کوچک منحنی یا نای
رومی (؟) و
برنجین دانستهاند
که ظاهراً به تمدنی بین النهرینی، بویژه یهود، تعلق داشته و اصل آن شبّو یا شبورِ عبری است.
تقیزاده آن را آرامی
سریانی ذکر کرده است.
فروغ آن را آسوری و
عبری دانسته است.
به تصریح د. جودائیکا این واژه از «شوفَر» و «شپّرو» به معنای
گوسفند وحشی آمده است.
بر اساس باب ششم از
صحیفه یوشع ،
بنی اسرائیل به فرمان
خداوند با نواختن بوق دیوارهای شهر اریحا را ویران کردند.
در
قرآن نیز گرچه کلمه بوق به کار نرفته، بسیاری از
کتابهای لغت واژه قرآنی «
صور »
را معادل بوق گرفتهاند.
در تفسیر
حدیث اذان نیز از «قَرْن» و «قُنُع» به عنوان معادل بوق سخن رفته است.
فارمر «قَرْن» را نوع هلالی بوق میداند که با واژه اکدی «قَرنو» و عبری «قرِن» هم ریشه است همچنین از
سازهایی چون منقاف (نوعی صدف)، بُرغو، بوری،
درویش بوروسی (شاخ
درویشی)، سفید مهره یا سنگهه، گاودم و نفیر نیز در شمار انواع بوق نام برده شده است
بوقها صرف نظر از اختلاف در شکل، اندازه و جنس، ابزارهایی توخالیاند که دمیدن و لرزش لبها در دهانه آنها، صدای بلند و مهیبی تولید میکند.
جنس بوقهای نخستین، از شاخ و استخوان حیوانات و یا
صدف بوده است؛ گواه این مدعا کاربرد کلمه شاخ و بوق به یک معنی در برخی زبانها است
.
اما بعدها از
فلزاتی مانند
مس ، برنج،
طلا ،
نقره و گاه از
نی و
چوب برای ساخت آن استفاده شد.
کاربرد گاه مترادف و گاه متفاوت بوق با شماری از سازهای بادی و فقدان اطلاعات دقیق درباره این سازها، یافتن وجه فارق بوق از سایر سازها را دشوار کرده است؛ فارمر، بوق را بر دو گونه، شاخی یا لوله مخروطی، و شیپوری یا لوله استوانهای تقسیم کرده است.
این هر دو گونه از نظر انحنای لوله میتواند راست یا هلالی با درازای مختلف باشد.
بوق در آغاز فقط یک سوراخ برای دمیدن و سوراخی در انتهای لوله برای انتشار صدا داشت.
اما بعدها در بدنه آن سوراخهای دیگری تعبیه شد.
قدیمترین نشان این ساز بر نقش سنگ مزار سناخریب (۸ ق م) پادشاه
آشوری ، دیده میشود که در آن مردی با کمک بوق
گاومیشی را هدایت میکند.
سابقه استفاده از بوق در
تمدن ایران زمین به بیش از سه هزار
سال پیش از
میلاد بازمی گردد.
بر
مُهری که از حفریات چغامیش به دست آمده نقش یک نوازنده بوق دیده میشود.
به نوشته اولیاچلبی
، این ساز (
درویش بوروسی) را
منوچهر ، شاه داستانی ایران، اختراع کرده است.
در حفاریهای هفت تپه (هزاره دوم ق م) و خاکبرداریهای
تخت جمشید نیز نمونههایی از این ساز به دست آمده است.
در منظومه یادگار زریران متعلق به
دوره اشکانی ، به نوعی بوق خبری به نام «سِتُخْمَک» اشاره شده است.
در
دوره ساسانی نیز بوق از جمله مهمترین سازها بود، و تصاویری بر
بشقابهای سیمین از این دوره، نوازندگان بوق را نشان میدهد.
اولین اشاره به بوق در میان
مسلمانان با مهمترین و کهنترین کاربرد آن، یعنی خبردهی پیوند خورده است.
هنگام گفتگوی
پیامبر اکرم و مسلمانان درباره نحوه گردآوردن
مؤمنان برای
نماز ، برخی دمیدن در قَرْن یا بوق را پیشنهاد کردند که به سبب اختصاص این رسم به جوامع
یهود ، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از پذیرش آن امتناع ورزید.
در صدر
اسلام ، استفاده از بوق به منظور اعلام آمادهباش لشکر نیز معمول بوده است، چنانکه
حضرت علی علیهالسلام صدای بوق سپاه
معاویه را در پیکار
صفین از دور شنیده بود.
در ۲۲۰، هنگامی که عجیف بن عَنبه شورش کولیها را فرونشاند، آنان با دمیدن در بوقهایشان از برابر
معتصم عباسی گذشتند.
در
شاهنامه از صدای بوق در کنار
کوس ،
هندی درای ، شیپور و
کرنا هنگام به میدان آمدنِ
پهلوانان ، رساندن خبر، تشجیع سپاه و ایجاد خوف و هراس در قلب دشمن سخن رفته است
که از این میان استفاده از آوای بلند بوق برای اعلام خبر شکست و مجازبودن افراد به گریز از میدان شاخصتر است
.
استفاده از بوق در میدانهای رزم در ایران چنان معمول بود که در صفآرایی پیادگانِ سپاه دسته خاص بوقنوازان در کنار نوازندگان تبیره و زنگینانه جای داشتند.
از بوق در آثار مولفان گذشته نام برده شده است.
در
قرن چهارم،
اخوانالصفا در بحث از صداشناسی، به بوق اشاره کردهاند.
بیهقی نیز از نوازنده این ساز با عنوان بوقی یاد کرده
و از دمیدن در بوقهای زرین در خلعتپوشی
مسعود غزنوی سخن گفته است.
در
دوره سلجوقیان ، بوق فلزی «برنج بورو»ی ترکی رواج بیشتری یافت.
در
دوره تیموریان و
صفویان نیز بوق یکی از ملزومات مشایخ حیدری بود.
در قرن هشتم، در دوره طغانشاه در
هند ، نواختن بوق نشانه ورود بزرگان به بارگاه بود
و سلطان در سفر و حضر در دسته موزیک خود بیست بوق نواز همراه داشت.
تقریباً مقارن همین دوره،
ابن بطوطه از نواختن بوق در مراسمی آیینی در
حلّه عراق سخن گفته است که در آن اهالی شهر که
شیعیان اثناعشری بودهاند، با دمیدن در بوق و کوفتن بر
طبل بر در
مسجدی که آن را «مشهد
صاحبالزمان » می نامیدند، خواستار
ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) می شدند.
بوق نوازی در
مصر دوره فاطمیان نیز متداول بود.
در مناسبتهای ویژه از جمله حضور
خلیفه بر درِ بارگاهش، بوق سرکج و طلااندودی مینواختند که «بوقالغربیه» نام داشت.
دمیدن در بوقهای متعدد طلایی ، نقرهای و مسی به هنگام گشودن دریچههای سد
نیل و پایان
نماز جماعت نیز از رسوم مصریان بود.
در
دوره ایوبیان ، به امیر عَلَم، فرمان بوق و علم اعطا میشد.
در قرن هشتم بوق در کنار چتر و تازیانه و عصا از ملزومات تشریفاتی موکب ملوک بود.
از بوق در مناطق مختلف
آفریقا استفاده میشده است.
در شمال افریقا، در موکب سلاطینِ تَکرور (نیجر امروز) و امیران بنی حفصَ
تونس بوقنوازی معمول بود.
دمیدن در بوقهایی از «انیاب فیل» در مراسم جلوس سلطان
مالی گزارش شده است.
دمیدن در بوق برای اعلام وقت شرعی افطار و سحر در
مراکشِ امروز نیز ادامه دارد.
احتمالاً از همین ناحیه و
اندلس بود که بوق به باسک راه یافت
و در
جنگهای صلیبی با نام البوگون
سازی برجسته گردید.
در منابع، به برخی از کاربردهای بوق در گذشته اشاره شده است.
از صدای بوق برای اعلام
طلوع و
غروب آفتاب ،
آمادگی
آسیابان برای دریافت
گندم ،
آمادگی
حمام برای پذیرش مشتریان
اعلام خبر
مرگ و دعوت به
تشییع استفاده میکردند؛ هر چند این کاربردها اختصاص به بوق ندارد و از
نقاره و کرنا نیز در برخی از این موارد استفاده میشود.
ترکیب «عهدبوق» نیز گویای استعمال بوق در این موارد است.
هم اکنون نیز در بوق دمیدن برای ابراز شادمانی و تشویق در میدانهای ورزشی معمول است.
در
فارسی امروز بوق ابزار
مغناطیسی اتومبیل برای خبردهی است که سابقه آن به نصب نوع ساده بوق بر
درشکهها باز میگردد.
(۱) علاوه بر قرآن و کتاب مقدس عهد عتیق.
(۲) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۴) اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، قم ۱۴۰۵.
(۵) محمد ظلی بن
درویش اولیا چلبی، اولیاچلبی سیاحتنامه سی، ج ۱، چاپ احمد جودت، استانبول ۱۳۱۴.
(۶) محمد حسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۷) محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، چاپ غنی و فیاض، تهران ۱۳۲۴ ش.
(۸) مهدی پرتوی آملی، ریشه های تاریخی امثال و حکم، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۹) حسن تقی زاده، «لزوم حفظ فارسی فصیح»، یادگار، سال ۴، ش ۶ (اسفند ۱۳۲۶).
(۱۰) ابن العزّ بن اسماعیل جزری، الجامع بین العلم و العمل النافع فی صناعة الحیل، چاپ احمد یوسف حسن، حلب ۱۹۷۹.
(۱۱) جین جن کینز و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ترجمه بهروز وجدانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۱۲) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی تا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۳) علی اکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۴) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ ۱۳۵۹ ش.
(۱۵) محمود بن عمر زنجی سجزی، مهذّب الاسماء فی مرتب الحروف و الاشیاء، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۶) علی سامی، گزارشهای باستان شناسی، ج ۴، شیراز ۱۳۳۸ ش.
(۱۷) محمدتقی سیاهپوش، «بوق و عهد بوق»، آینده، سال ۶، ش ۵ و ۶ (مرداد ـ شهریور ۱۳۵۹).
(۱۸) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۹) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، قم ۱۴۰۳.
(۲۰) کتایون صارمی و فریدون امانی، ساز و موسیقی در شاهنامه ی فردوسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۲۱) عیسی ضیاء ابراهیمی، «بوق و حق البوق کرمانی»، آینده، سال ۶، ش ۹ـ۱۲ (آذر ـ اسفند ۱۳۵۹).
(۲۲) محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
(۲۳) احمد بن یحیی عمری، التعریف بالمصطلح الشریف، چاپ محمد حسین شمس الدین، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۴) محمد بن منصور فخر مدبر، آداب الحرب و الشجاعه، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۲۵) مهدی فروغ، «آلات موسیقی قدیم ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه»، مجله موسیقی، دوره ۳، ش ۱۳ (شهریور ۱۳۳۶)، ش ۱۴ (مهر ۱۳۳۶).
(۲۶) بهرام فره وشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۲۷) قاضی خان بدر محمد دهار، دستورالاخوان، چاپ سعید نجفی اسداللهی، تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۵۰ ش.
(۲۸) احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/۱۹۶۳).
(۲۹) انگلبرت کمپفر، در دربار شاهنشاه ایران، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۳۰) محمد باقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳۱) لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۸۲، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۲) حسینعلی ملاّ ح، «سازهای مهجور»، مجله موسیقی، دوره ۳، ش ۸۳ (دی ۱۳۴۲).
(۳۳) حسینعلی ملاّ ح، فرهنگ سازها، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۳۴) ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصر خسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۳۵) ناصر نجمی، دارالخلافه تهران، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۶) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۳۷) آرنت یان ونسینک، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، لیدن ۱۹۳۶ـ ۱۹۶۹؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بوق»، شماره۲۰۹۵.