نام کامل بهلول، بهلول بن عمرو الصّیرفیّ، ابووهیب المجنون است. فرزانهای دیوانه نما در سده دوم است. مشهورترین سخنی که امروزه گفته میشود، آن است که دیوانهنمایی او به توصیه امام کاظم (علیهالسلام) بود تا جانش حفظ شده و از آزار خلیفه عباسی رهایی یابد. فهرست مندرجات۲ - معرفی اجمالی ۳ - بهلول در کتب تاریخی ۴ - شخصیت علمی و معنوی ۵ - داستانهای بهلول ۶ - اعتبار داستانها ۷ - انگیزه تظاهر به جنون ۸ - بهلول در میان اهل حق ۹ - نقل روایت ۱۰ - بهلول در ادبیات دینی ایران ۱۰.۱ - نزهةالجلیس ۱۰.۲ - نماد دیوانه عاقل ۱۱ - اشعار منتسب ۱۲ - مهارت در موسیقی ۱۳ - وفات ۱۴ - مزار ۱۵ - فهرست منابع ۱۶ - پانویس ۱۷ - منبع نام او در لغت به معنای مرد خنده رو، [۱]
محمدبن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، ذیل مادّه، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۲]
محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل مادّه، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۳]
سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ذیل مادّه، قم ۱۴۰۳.
[۴]
تاج الاسامی (تهذیب الاسماء) : فرهنگ عربی به فارسی، چاپ علی اوسط ابراهیمی، ذیل مادّه، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۵]
عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغه العرب، ذیل «ب ه ل»، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست تهران ۱۳۷۷.
مهتر نیکوروی [۶]
محمودبن عمر سجزی، مهذب الاسماء فی مرتب الحروف و الاشیاء، ج۱، ص۵۱، چاپ محمد حسین مصطفوی، تهران ۱۳۶۴ ش.
و پیشوای قوم [۷]
محمدبن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، ذیل مادّه، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.
و جامع همه خیرات، [۸]
خلیل جر، فرهنگ عربی به فارسی، ذیل مادّه، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۶۳ ش.
و در حوزههای فرهنگی غیر عرب نظیر تاجیک به معنای گول و لوده و در شمال افریقا به معنای عام ساده دل است و شاید با واژه هُبالی/ بُهالی به همین معنا خلط شده باشد.بهلول در کوفه به دنیا آمد. [۹]
نورالله بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۴، تهران ۱۳۵۴ ش.
از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. به گفته حمدالله مستوفی، [۱۱]
حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۶۳۷، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
عموزاده هارون (حک :۱۷۰ـ۱۹۳) بود. اما در واقع، جز همزمانی این دو با یکدیگر، درباره دیگر داستانها و خویشاوندیِ این دو دلیل موجهی وجود ندارد.نخستین گزارشهایی که از بهلول به دست رسیده، متعلق به نیمۀ اول قرن ۳ق است که وی را در زمان مهدی عباسی (حک ۱۵۸-۱۶۹/۷۷۵-۷۸۵م) قرار میدهد. اشخاص متعددی با اسم بُهْلُول، در جهان اسلام بودهاند؛ [۱۲]
آملی، محمد پرتوی، ریشههای تاریخی امثال و حکم، ص۴۰۱، گیلان، کتابخانه سنایی، ۱۳۷۰ ش.
ولی بهلول معروف، همان شخصی است که در زمان هارونالرشید میزیسته [۱۴]
زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۷۷، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م.
و از اصحاب امام جعفر صادق (علیهالسلام) به شمار آمده و به روایتی، عموزاده هارونالرشید بوده است. [۱۶]
مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۶۳۷، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
نخستین کسی که از بهلول نام برده، جاحظ (متوفی ۲۵۵) در البیان و التبیین است و پس از او ابن قتیبة (متوفی ۲۷۶) در عیون الاخبار، ابن عبدربه (متوفی ۳۲۸) در عقدالفرید، و سرانجام حسن بن محمد نیشابوری (متوفی ۴۰۶) در عقلاءالمجانین. اما ظاهراً توجه قاضی نورالله شوشتری [۲۱]
شوشتری، نورالله بن شریف الدین، مجالسالمؤمنین، ج۲، ص۱۴ـ ۱۵، تهران ۱۳۵۴ ش.
به او و آوردن نام وی در زمره مریدان امام جعفر صادق (علیهالسلام)، موجب اقبال نویسندگان شیعی به او گردید. [۲۲]
خوئی، ابوالقاسم، معجم رجالالحدیث، ج۳، ص۳۷۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم.
[۲۳]
قهپائی، عنایه الله، مجمع الرجال، ج۱، ص۲۸۳، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان ۱۳۸۴ـ۱۳۸۷، چاپ افست قم.
در نقلها، وی گاه دیوانۀ سرگردانی است (ظاهراً همیشه در کوفه) که کودکان کوی و برزن به آزارش میپردازند [۲۵]
حسن نیشابوری، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش مصطفیٰ عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.
در ۴ روای، با خلیفه هارونالرشید برخورد میکند و در عین دیوانگی (برچوبی سوار است) او را چنان پندهایی میدهد که بغض گلوی خلیفه را میگیرد. [۲۷]
حسن نیشابوری، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱، به کوشش مصطفیٰ عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.
درباره شخصیت علمی و معنوی او چنین گفتهاند: صلاحالدین صفدی (م ۷۶۴ق): «کان من عقلاء المجانین وسوس لَهُ کَلام ملیح و نوادر و اشعار»؛ «بهلول از عقلای مجنون و مردی شیرینزبان بود. او دارای سخنان نادر و اشعار بوده است». قاضی نورالله شوشتری (م ۱۰۱۹ق): «بهلول، از افاضل عُقلای زمانهارون بود که به مصلحتی، خود را به دیوانگی زده است. مَولِد او شهر کوفه و اسم اصلی او، وَهب بن عَمرو است». [۲۹]
شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ص۱۴، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۵ش.
مجلسی نیز به صورت صفت، آن را در معنای زیرک و شجاع به کار برده است. ابن عربی، با ذکر شکل جمع آن (بَهالیل)، بهلولِ تاریخی را نمونه نوعیِ مجانینی دانسته که بر اثر «وارد»ی، «عقول» خود را از کف میدهند و در زمره مجذوبان الهی درمی آیند. آنچه درباره بهلول در منابع قدیم نقل شده، مجموعهای است از داستانهای جذاب و طنزآمیز که شخصیتی فرزانه اما دیوانهنما را تصویر میکند و بر خصلتهایی چون قناعت، بی اعتنایی به قدرت، ظلمستیزی، لطافت روح، حضور ذهن و نکتهدانی او دلالت دارد. [۳۵]
دینوری، ابن قتیبة، کتاب عیون الاخبار، ج۴، ص۵۱، بیروت.
[۳۸]
نراقی، احمد، خزائن، ج۱، ص۳۹۶ـ۳۹۷، چاپ سنگی.
[۳۹]
مستملی، اسماعیل بن محمد، شرح التّعرف لمذهب التصوف، ج۴، ص۱۶۳۹، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
[۴۰]
جزایری، نعمت الله بن عبدالله، زهرالربیع، ج۱، ص۵۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
[۴۱]
ابن جوزی، عبدالرحمن، بن علی، اخبار الاذکیاء، ج۱، ص۲۱۶ـ۲۱۷، چاپ محمد مرسی خولی، ۱۹۷۰.
[۴۲]
حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۶۳۷، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۳]
شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۸، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۴۵]
خوانساری، محمدباقربن زین العابدین، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۲، ص۱۴۷، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲.
برخی از این داستانها که در آن بهلول هوشمندانه نظریات کلامی مخالف شیعه، از جمله «رؤیت اللّه» و «جبر در برابر اختیار»، را رد میکند یا آشکارا از سبِّ اهل بیت پیامبر (علیهمالسلام) دوری میجوید، نشانه تمایلات شیعی اوست. [۴۸]
مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۰۹ـ ۲۱۰، تهران ۱۳۶۹ ش.
بیشتر پندهای بهلول، دربارۀ روز بازپسین و آخرت است: به فرجام خویش بیندیش که جهان گذراست؛ حال آنکه جهان دیگر، سخت زیباست. این اندیشه به پیدایش قطعهای زیبا و صوفیانه در وصف جهان آخرت انجامیده است. [۵۰]
نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش مصطفیٰ عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.
[۵۱]
نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش مصطفیٰ عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.
یک مناظره نیز در باب بخشندگی، بوی تصوف دارد. برخی داستانها، زیرکی و هوشمندی او را در امر دنیا نشان میدهد. در باب میراث خود با قاضی حیله میورزد، یکی را از غم میرهاند و دیگری را از خیانت بازمیدارد، یا میراث مردی را که هیچ ندارد، تقسیم میکند. سه نامه نیز خطاب به خلیفه، وزیر و صاحب شرطه نقل شده که حال و هوای اندرزنامههای کهن، یا حتی نهجالبلاغه بر آنها غالب است. در یک روایت نیز از ابوبکر و عمر ستایش شده است که باید در واکنش به تشیع او ساخته شده باشد. ابن جوزی [۵۸]
ابن جوزی، عبدالرحمن، صفةالصفوة، ج۱، ص۵۱۶-۵۱۸، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و بعدها برهانالدین وطواط (د ۷۱۸ق/۱۳۱۸م) در غررالخصائص در وجود بهلول، جز شخصیتی گول و خندهآور نمیبینند.صوفیانی چون مستملی (د ۴۳۴ق) نیز در شرحالتعرف، [۶۰]
مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، ج۴، ص۱۴۹۱، به کوشش محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۶۱]
مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، ج۹، ص۱۶۳، به کوشش محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
او را نماد فرزانهای که مردم سخنانش را در نمییابند، پنداشتهاند. ابن عربی بابی بانام «بهالیل» گشوده، و شیوۀ آن را «بَهْلَلَة» خوانده است. در همین زمان، در آثار صوفیان ایرانی نیز از بهلول به عنوان شخصیتی دانا و حاضرجواب یاد شده است. [۶۳]
شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۶۴]
مولوی، جلالالدین، محمد، مثنوی، ج۱، ص۴۰، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۶۵]
مولوی، جلالالدین، محمد، مثنوی، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۰، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
در قرن بعد، یافعی [۶۶]
یافعی، عبدالله، روضالریاحین، ج۱، ص۶۳-۶۶، قبرس، مؤسسه عمادالدین.
[۶۷]
یافعی، عبدالله، روضالریاحین، ج۱، ص۷۴، قبرس، مؤسسه عمادالدین.
[۶۸]
یافعی، عبدالله، روضالریاحین، ج۱، ص۷۵، قبرس، مؤسسه عمادالدین.
[۶۹]
یافعی، عبدالله، روضالریاحین، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۲، قبرس، مؤسسه عمادالدین.
داستانهای مربوط به به او را سخت گسترش داده، و به آنها رنگی کاملاً صوفیانه بخشیده است. اینک بهلول در قالب یکی از قهرمانان تصوف جلوه میکند.با وجود این، در منابع تراجم و طبقات معتبر، داستانهای کمی از او نقل شده است؛ ازاینرو میتوان گفت: بسیاری از داستانهایی که در مورد بهلول و ارتباط برخی از آنها با ائمه اطهار (علیهمالسلام) نقل میشود، مستند تاریخی معتبر یا قابل اطمینانی ندارد. مانند داستانی که در «الصواعقالمحرقه» نقل شده است و معلوم نیست این کودک، امام حسن عسکری (علیهالسلام) بوده یا نه؛ چون هیتمی در الصواعقالمحرقه به گفته ابن خلکان استناد میکند که این کودک، امام حسن عسکری (علیهالسلام) بوده است؛ داستان چنین است: روزی بهلول به امام عسکری (علیهالسلام) که کودکی بود، برخورد و دید کودکان به بازی مشغولاند و ایشان گریه میکند. پنداشت برای آنچه در دست کودکان است، ناراحت است؛ لذا گفت: میخواهی برایت چیزی بخرم که با آن بازی کنی؟ فرمود: «ای بیخِرد! ما برای بازی آفریده نشدهایم». بهلول گفت: پس برای چه آفریده شدهایم؟ فرمود: «برای دانش و پرستش». بهلول گفت: این را از کجا دانستی؟ فرمود: «از این فرموده خدای (عزّوجلّ) که: «آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید؟» در باب ویژگی جنون و دیوانهنمایی بهلول و انگیزهاش، گفتهها گوناگون است؛ مشهورترین سخنی که امروزه گفته میشود، آن است که دیوانهنمایی او به توصیه امام موسی کاظم (علیهالسلام) بود تا جانش حفظ شده و از آزار خلیفه عباسی رهایی یابد و گریزگاهی باشد تا در مقامی (مانند قاضی القضاتی بغداد) قرار نگیرد که ناگزیر از تأیید فتوای قتل امام (علیهالسلام) یا به طور کلی، قضاوت به خواست ظالمان شود . به این ترتیب، جنون بهلول، نوعی تقیه بوده است. [۷۳]
شبستری، عبدالحسین، الفائق فی رواة و اصحاب الامام الصادق (علیهالسلام) ، ج۱، ص۲۵۷، قم، جامعه مدرسین، چاپ اوّل، ۱۴۱۸ق.
اگر چنین نقلی را بپذیریم، پس بهلول در زمان امامت امام کاظم (علیهالسلام) نیز حضور داشته است.در متون عرفانی، جنون بهلول و نظایر او (عُقلاء المَجانین) به سبب غلبه ایمان و عشق الهی، اموری بیاراده است که ارتباط آنان را با مردمان، دشوار و گاه ناممکن میکند و سخنان آنان را دیوانهوار مینمایانَد؛ [۷۴]
بقلی شیرازی، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۱، ص۲۵۰، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۲۰۰۸م.
[۷۶]
الحکیم، سعاد، ابداع الکتابة و کتابة الابداع، ص۱۵۷، بیروت، دار البراق، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
چراکه صفت بهلولی، در زبان عربی، جلوهای از واردات غیبی بر قلب عارف است. [۷۷]
شوشتری، قاضی نورالله، مجالسالمؤمنین، ص۱۴، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۵ش.
بهلول در ادب مکتوب فارسی [۷۸]
سنایی، مجدود بن آدم، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، ج۱، ص۳۶۶، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۹ ش.
[۷۹]
عطار، محمد بن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۳، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
[۸۰]
عطار، الهی نامه، ج۱، ص۱۶۰، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
[۸۱]
عطار، محمدبن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۱۶۳، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
[۸۲]
عطار، محمدبن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۲۰۸، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
[۸۳]
عطار، محمدبن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۲۱۴، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
[۸۴]
عطار، محمدبن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۲۶۴، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
[۸۵]
عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۹۰ـ۹۱، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۸۶]
عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۱۱۴، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۸۷]
عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۱۱۷، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۸۸]
عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۱۴۵، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۸۹]
عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۹۰]
شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس تبریزی، ج۱، ص۱۳۷، چاپ محمد علی موحد، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۹۱]
مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، کتاب مثنوی معنوی، ج ۲، دفتر سوم، ص ۴۰، بیت ۷۰۰، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران.
[۹۲]
سعدی، مصلح بن عبدالله، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۲۵۹، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ ش.
[۹۳]
سعدی، مصلح بن عبدالله، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۴۹۷، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ ش.
[۹۴]
جامی، عبدالرحمان بن احمد، بهارستان، ج۱، ص۷۷ـ ۸۲، چاپ اسماعیل حاکمی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۹۵]
خوافی، مجد، روضه خلد، ج۱، ص۱۱۴، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۹۶]
خوافی، مجد، روضه خلد، ج۱، ص۲۴۹، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۹۷]
قلی یغما، ابوالحسن بن ابراهیم، مجموعه آثار یغمای جندقی، ج۲، ص۱۹۹، چاپ علی آل داود، تهران ۱۳۶۲ ش.
و در ضربالمثلها و روایات شفاهی [۹۸]
بقایی، ناصر، امثال فارسی در گویش کرمان: هزاره نخست، ج۱، ص۷۰، کرمان ۱۳۷۰ ش.
[۹۹]
شهری باف، جعفر، قند و نمک: ضرب المثلهای تهرانی، ج۱، ص۸۴، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۱۰۰]
شهری باف، جعفر، قند و نمک: ضرب المثلهای تهرانی، ج۱، ص۱۷۰، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۱۰۱]
شهری باف، جعفر، قند و نمک: ضرب المثلهای تهرانی، ج۱، ص۱۸۹، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۱۰۲]
شهری باف، جعفر، قند و نمک: ضرب المثلهای تهرانی، ج۱، ص۷۹۷، تهران ۱۳۷۰ ش.
و سرانجام در روایات «اهل حق» کردستان جایگاهی ویژه دارد.در متون اهل حق، بهلول از شخصیتهای طراز اول مذهبی و همان شخصیت تاریخیِ معاصر هارونالرشید است؛ با این فرق که در دینور (ماه الکوفه) زاده شده و ازاینرو به بهلول ماهی معروف شده و کُرد است. او با جمعی از یارانش، مسلک یارسان (اهل حق) را در اورامان پدید آورد [۱۰۳]
صفی زاده، صدیق، دوره بهلول: یکی از متون کهن یارسان، ج۱، ص۲۳ـ۲۶، تهران ۱۳۶۳ ش.
و با یاران لُر خود به خدمت امام جعفر صادق (علیهالسلام) رفت، اما چون خود ـ به نظر اهل حق ـ نمودار فروغ ایزدی، «ذات علی» و «مظهر مرتضی» [۱۰۴]
مجرم جیحون آبادی، نعمة الله بن بهرام، حق الحقایق، ج۱، ص۲۲۲ـ۲۲۳، یا، شاهنامه حقیقت، چاپ محمد مکری، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۱۰۵]
مجرم جیحون آبادی، نعمة الله بن بهرام، حق الحقایق، ج۱، ص۲۲۵، یا، شاهنامه حقیقت، چاپ محمد مکری، تهران ۱۳۶۱ ش.
بوده است نه پیرو امام، هادی و راهبر ایشان محسوب شده است.در واقع اهل حق با «غلو» در شخصیت بهلول و نیز بر اساس باور به تناسخ و اعتقاد به حلول روح علی (علیهالسلام) در وی چنین مرتبتی برای او قائل شدهاند. شیخ طوسی و بعدها دیگران چون ابن حجر از مردی بهلول نام و اهل حدیث که از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده، نام بردهاند. گویی این محدث در آثار متأخرتر، به خصوص در مجالسالمؤمنین نورالله شوشتری با شخصیت بهلول مجنون درآمیخته، و از او مردی محدث و شاگرد و مرید امام (علیهالسلام) ساخته شده است، حدیث گویی بهلول، از قرن ۴ق در ماجرای ملاقات با هارون پذیرفته شده بود؛ منابع پس از آن نیز بر این نکته تأکید کرده، و اندکی آن را گسترش نیز دادهاند. [۱۰۸]
ابن جوزی، عبدالرحمان، صفةالصفوة، ج۱، ص۵۱۷-۵۱۸، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۰۹]
ابن دمیاطی، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۹۱-۹۲، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۸م.
ابن شاکر کتبی نیز علاوه براینکه به محدث بودن او اشاره کرده، و بسیاری از روایات کهن را آورده، ظاهراً نخستین بار تاریخ وفات او را حدود سال ۱۹۰ق/۸۰۶م قرار داده است. یک قرن بعد، ابن تغری بردی سال ۱۸۳ق را با اندکی تردید پیشنهاد کرده است. چون به سدۀ ۱۱ق/۱۷م میرسیم، در ادبیات دینی ایرانی، شخصیت بهلول از نظر پارسایی، مجاهدت در راه آیین تشیع و فضایل عرفانی شکل نهایی مییابد. قاضی نورالله شوشتری زیر عنوان «شیخ فاضلِ واصل» روایات تازهای دربارۀ او نقل میکند. [۱۱۲]
شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴-۲۰، تهران، ۱۳۷۶ق.
در این روایات، بهلول مردی دانشمند و فرزانه است که آثار دیوانگی در رفتار و کردارش کمتر پیداست.مؤلف روایات خود را به استناد حمدالله مستوفی [۱۱۳]
شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۶۳۷، تهران، ۱۳۷۶ق.
با این اطلاعات آغاز میکند که بهلول خویشاوند هارون، و شاگرد خاص امام جعفر صادق (علیهالسلام) و مردی پرهیزکار بود. سبب تظاهر او به دیوانگی نیز آن بود که به توصیۀ امام (علیهالسلام) خواست از اجرای فرمان نابخرادانۀ هارون بگریزد.در نخستین روایت که مفصل است، با ابوحنیفه در دفاع از امام مناظره میکند و پیروز میشود. [۱۱۴]
شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴-۱۵، تهران، ۱۳۷۶ق.
ماجرای روایت دوم که از ایضاح طبری نقل شده، در دربار محمدبن سلیمان، والی بصره رخ داده که با مناظرهها و نکتهپردازیها و حوادث پیچاپیچ همراه است و در پایان به برخورد او با کودکان در کوچههای بصره و تکرار یکی از روایات کهن میانجامد. [۱۱۵]
شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۵-۱۹، تهران، ۱۳۷۶ق.
پس از آن ۸ روایت دیگر دربارۀ او نقل شده که برخی ـ با تحریفات فراوان ـ تکرار روایات کهن است. در این مجموعه، دو قطعه شعر (۴بیت و ۳بیت) نیز به اشعار گذشتۀ او افزوده شده است.دامنۀ این روایات، در آثار نویسندگان بعدی همچون حبله رودی (د۱۰۵۴ق/۱۶۴۴م)، باز هم گسترش مییابد. [۱۱۶]
حبله رودی، محمد، جامعالتمثیل، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۹، بمبئی، ۱۳۲۹ق.
[۱۱۷]
جزایری، نعمتالله، الانوارالنعمانیة، ج۲، ص۲۶۵، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
۱۰.۱ - نزهةالجلیسدر قرن ۱۲ق/۱۸م، عباس حسینی موسوی مکی در نزهةالجلیس خود، علاوه بر نقل ده/دوازده روایت نو و تکراری، نکتۀ جدید و شگفتی براخبار بهلول افزوده، [۱۱۸]
حسینی موسوی مکی، عباس، نزهةالجلیس، ج۱، ص۵۷۹، نجف، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
میگوید قصیدۀ بسیار معروف «فیاشیۀ» او، همه جا معروف است «و من همۀ آن را میآورم تا بدانی که او از بزرگان صوفیه بود».اما نکتۀ جالب آنکه این قصیده، اساساً به لهجۀ عامیانۀ مصری سروده شده است: در آغاز، دو بیت با قافیۀ «نی»، به همان لهجه آمده است، سپس دو بیت فصیح، با وزن و قافیۀ دیگر نقل شده که «بیت» نام دارد، آنگاه دوباره، ۶بیت به همان وزن و لهجۀ عامیانه میآید که دو بیت ۵ و ۶، همان دو بیت آغازین است (ترجیعبند). این قطعه «دور» نام دارد. این ترکیت، ۲۹بار [۱۱۹]
حسینی موسوی مکی، عباس، نزهةالجلیس، ج۱، ص۵۷۹-۵۹۱، نجف، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
تکرار میشود. در واقع، این قصیده «بهلولیه» و «قصیدة بن عروس» نیز نام دارد. از آنجا که محمد بهنسی (د۱۰۰۱ق) آن را شرح کرده است. ناچار خود قصیده باید اندکی پیش از سدۀ ۱۱ق پدید آمده باشد. آنچه حسینی موسوی آورده، ظاهراً تخمیس از آن قصیده است.مضامین قصیده برخلاف نظر مؤلف، بر بزرگی بهلول در تصوف دلالتی ندارد. همه جا با لحنی بیپیرایه و عامیانه به نعمتهای خداوند که «برای ما آب و خوراک و روزیهای دیگر آفریده است»، [۱۲۰]
حسینی موسوی مکی، عباس، نزهةالجلیس، ج۱، ص۵۸۰، نجف، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
اشاره میکند، گاه اندرز میدهد و به آیات قرآنی نظر میافکند.در قرن ۱۴ق/۲۰م روایات مربوط به بهلول در آثار شیعی ایران بازهم فزونی مییابد، خوانساری (د۱۳۱۳ق) در روضاتالجنات خود فصلی نسبتاً گسترده [۱۲۱]
خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۱، ص۲/۱۴۵-۱۵۷، تهران، ۱۳۹۰ق.
دارد که طی آن هم روایات نورالله شوشتری را میآورد و هم روایاتی دیگر.۱۰.۲ - نماد دیوانه عاقلبهلول از دیرباز تا زمان حاضر در ادبیات فارسی، چون نمادِ «دیوانۀ عاقل» حضور داشته است، اما در دهههای اخیر برخی کوشیدهاند، از مجموعۀ روایات او کتابهای سرگرم کنندۀ عامهپسند تدارک ببینند: محمود متدین، کتاب کوچک ماجراهای بهلول عاقل را در تهران منتشر کرد.در ۱۳۳۹ش، آقا میرزا علی صدر جلد دوم بهلول عاقل را در تهران به چاپ رساند. این کتاب سرانجام به ۵ جلد رسید و در ۱۳۴۳ش در تهران انتشار یافت. داستانها در این آثار، همان روایت کهن عربی است. اما گاهی با روایات پراکندۀ دیگر و حتیٰ اشعار فارسی نیز درآمیخته است. انتشار داستانهای سرگرم کنندۀ بهلول در زبان ترکی، به چگونگی آن در زبان فارسی شبیه است. بهلول جذابیت خود را بویژه در میان ایرانیان تا عصر حاضر نیز حفظ کرده است. در میان تاجیکها داستانهای عامیانه بسیاری درباره او رواج دارد و در ایران پس از مشروطیت، هفتهنامهای طنزآمیز به نام بهلول به طرفداری از دموکراتها و با مواضع انتقادی تند منتشر میشد. [۱۲۲]
براون، ادوارد گرانویل، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت، ج۲، ص۲۶۷، ترجمه محمد عباسی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۷ ش).
[۱۲۳]
صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج۲، ص۳۶ـ ۳۸، اصفهان ۱۳۶۳ـ۱۳۶۴ ش.
در دهههای اخیر، مجموعه حکایات او به فارسی و به زبانی ساده بارها به چاپ رسیده است. [۱۲۴]
آبردی، غلامرضا، قصّههای بهلول، تهران ۱۳۷۶ ش.
[۱۲۵]
صدر، علی، بهلول: عاقل دیوانه نما؛ تهران ۱۳۴۳ش.
[۱۲۶]
مصطفوی، حسن، بهلول عاقل ، تهران ۱۳۷۲ ش.
[۱۲۷]
نیازمند، عبدالله، لطیفهها و حکایات شیرین بهلول عاقل، تهران ۱۳۷۲ ش.
مجموعۀ اشعاری که در عقلاءالمجانین نیشابوری گرد آمده، ۳۹ بیت (در ۱۳قطعۀ کوتاه) است که مضمون بیشتر آنها دربارۀ آخرت و قناعت در این جهان میگردد؛ اما ۳ دو بیتی نیز نقل شده که مضمونی ظریف و عاشقانه دارد. این اشعار بسیار ساده، بیتکلف و گاه خالی از لطف است؛ و یکی از آنها ظاهراً قافیۀ درستی هم ندارد (مگر آنکه همه را به وقف بخوانیم که پسندیده نیست). اندک مدتی پس از نیشابوری، آبی (د ۴۲۱ق/۱۰۳۰م) در نثرالدر، روایاتی دربارۀ بهلول نقل میکند [۱۳۰]
آبی، منصور، الدر، ج۱، ص۲۵۹-۲۷۴، به کوشش محمدعلی قرنه و علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۹۸۳م.
که ۹تای آنها ـ با اندکی اختلاف ـ در عقلاءالمجانین نیز آمده است. اما روایت آبی فضای زاهدانه و گاه صوفیانه را از دست داده، و به داستانهای مضحک و گاه مبتذل تبدیل شده است. از قرن ۵ق به بعد، انبوه کتابهایی که از بهلول یاد کردهاند، هرکدام بریکی از جنبههای شخصیت او تکیه میکنند. راغب، [۱۳۱]
راغب اصفهانی، حسین، محاظراتالادباء، ج۱، ص۷۱۹-۷۲۱، بیروت، ۱۹۶۱م.
جز حکایات مذکور، اندکی اشعار عمدتاً اخلاقی [۱۳۲]
توحیدی، ابو حیان، البصائر و الذخائر، ج۱، ص۱۹۲، چاپ وداد قاضی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
و نیز قصیدهای طنزآمیز به نام فیّاشیه [۱۳۴]
موسوی حسینی، عباس بن علی، نزهة الجلیس و منیة الادیب الانیس، ج۱، ص۵۷۹، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۷۵ ش.
به او نسبت دادهاند که احتمالاً مجعول و سروده سده نهم یا دهم است. [۱۳۵]
بروکلمان، کارل، تاریخ الادب العربی، ج۴، ص۵۵ـ۵۶، نقله الی العربیة یعقوب بکر و رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
[۱۳۶]
زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۷۷، بیروت ۱۹۸۶.
[۱۳۷]
شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۸، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
دوبیتیهایی (فهلویاتی) به گویش گورانی و زبان عربی به بهلول منسوب است. [۱۳۸]
صفی زاده، صدیق، دانشنامه نام آوران یارسان، ج۱، ص۴۰ـ ۴۲، تهران ۱۳۷۶ ش.
[۱۳۹]
صفی زاده، صدیق، نوشتههای پراکنده درباره یارسان اهل حق، ج۱، ص۱۰ـ ۵۵، تهران ۱۳۶۱ ش.
او در موسیقی و تنبورنوازی شهرت داشته [۱۴۰]
صفی زاده، صدیق، دوره بهلول: یکی از متون کهن یارسان، ج۱، ص۲۴، تهران ۱۳۶۳ ش.
و در متون یارسان نیز، همانند ادبیات عرفانی، صاحب کراماتی حتی خارق العادهتر است. [۱۴۱]
مجرم جیحون آبادی، نعمة الله بن بهرام، حق الحقایق، ج۱، ص۲۲۵ـ ۲۲۸، یا، شاهنامه حقیقت، چاپ محمد مکری، تهران ۱۳۶۱ ش.
اینکه بهلول تا زمان متوکل عباسی زنده بوده، محل شک و تردید است و نمیتوان تنها به داستان اعتنا کرد، زیرا بنا بر برخی نقلها، بهلول در سال ۱۹۰ یا ۱۹۲ ق، درگذشت. امروزه قبر بهلول در قبرستان شونیزیه، در سمت غربی بغداد، واقع و دارای زیارتگاه است. کاظم پاشا در دوره اخیر، زیارتگاه بهلول را در سال ۱۳۱۰ ه. ق، بازسازی کرده است. امروزه بنای آن، شامل دو اتاق و یک حیاط کوچک است که در اتاق اول، قبر بهلول و در اتاق دوم، قبر بابا نانک قرار دارد. [۱۴۶]
عبدالحميد عباده، العقد اللامع بآثار بغداد والمساجد والجوامع، ص۴۶۹.
کارستن نیبور مزار وی را در بغداد وصف کرده است. گفتنی است نام بهلول، به متون فرقه اهل حق نیز راه یافته است و از شخصیتهای بسیار مهم و مقدس آنان به شمار میآید، با این تفاوت که آنها، او را زاده دینور (ماه الکوفه) میدانند و ازاینرو به نام «بهلول ماهی» میشناسند، همچنین تاریخ و محل وفات وی را نیز در سال ۲۱۹ ه. ق، در تنگه گول چشمه سفید، نزدیک اسلامآباد غرب، بیان کردهاند، بر این اساس، افزون بر قبر بغداد، قبر دیگری نیز برای وی در قله کوه گول چشمه سفید، وجود دارد که از زیارتگاههای «اهل حق» به شمار میآید. [۱۴۷]
صفی زاده، صدیق، نامه سرانجام، ج۱، ص۲۳، یا، کلام خزانه، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۱) ابن جوزی، اخبار الاذکیاء، چاپ محمد مرسی خولی، ۱۹۷۰. (۲) ابن حجر عسقلانی، تعجیل المنفعة، چاپ ایمن صالح شعبان، بیروت ۱۴۱۶. (۳) ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران ۱۳۵۹ ش. (۴) ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴. (۵) ابن عبدربه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/۱۹۸۸ـ۱۹۹۰. (۶) ابن عربی، الفتوحات المکیه، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵. (۷) ابن قتیبة، کتاب عیون الاخبار، بیروت. (۸) ابو حیان توحیدی، البصائر و الذخائر، چاپ وداد قاضی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۹) محسن امین، اعیان الشیعه، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۰) ادوارد گرانویل براون، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت، ترجمه محمد عباسی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۷ ش). (۱۱) کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، نقله الی العربیة یعقوب بکر و رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵. (۱۲) ناصر بقایی، امثال فارسی در گویش کرمان: هزاره نخست، کرمان ۱۳۷۰ ش. (۱۳) تاج الاسامی (تهذیب الاسماء) : فرهنگ عربی به فارسی، چاپ علی اوسط ابراهیمی، تهران ۱۳۶۷ ش. (۱۴) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲. (۱۵) عبدالرحمان بن احمد جامی، بهارستان، چاپ اسماعیل حاکمی، تهران ۱۳۶۷ ش. (۱۶) خلیل جر، فرهنگ عربی به فارسی، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۶۳ ش. (۱۷) نعمت الله بن عبدالله جزایری، زهرالربیع، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۱۸) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۱۹) محمدباقربن زین العابدین خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲. (۲۰) ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم. (۲۱) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۶۰ ش. (۲۲) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۶. (۲۳) محمودبن عمر سجزی، مهذب الاسماء فی مرتب الحروف و الاشیاء، چاپ محمد حسین مصطفوی، تهران ۱۳۶۴ ش. (۲۴) جلال ستاری، حالات عشق مجنون، تهران ۱۳۶۶ ش. (۲۵) مصلح بن عبدالله سعدی، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ ش. (۲۶) مجدودبن آدم سنایی، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۹ ش. (۲۷) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۲۸) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، قم ۱۴۰۳. (۲۹) عبدالوهاب بن احمد شعرانی، الطبقات الکبری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۳۰) محمدبن علی شمس تبریزی، مقالات شمس تبریزی، چاپ محمد علی موحد، تهران ۱۳۵۶ ش. (۳۱) نورالله بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ ش. (۳۲) جعفر شهری باف، قند و نمک: ضرب المثلهای تهرانی، تهران ۱۳۷۰ ش. (۳۳) محمد صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان ۱۳۶۳ـ۱۳۶۴ ش. (۳۴) خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج ۱۰، چاپ ژاکلین سوبله و علی عماره، ویسبادن ۱۴۰۲/۱۹۸۲. (۳۵) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغه العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست تهران ۱۳۷۷. (۳۶) صدیق صفی زاده، دانشنامه نام آوران یارسان، تهران ۱۳۷۶ ش. (۳۷) صدیق صفی زاده، دوره بهلول: یکی از متون کهن یارسان، تهران ۱۳۶۳ ش. (۳۸) صدیق صفی زاده، نامه سرانجام، یا، کلام خزانه، تهران ۱۳۷۵ ش. (۳۹) صدیق صفی زاده، نوشتههای پراکنده درباره یارسان اهل حق، تهران ۱۳۶۱ ش. (۴۰) محمدبن حسن طوسی، رجال الطوسی، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱. (۴۱) محمدبن ابراهیم عطار، الهی نامه، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش. (۴۲) محمدبن ابراهیم عطار، مصیبت نامه، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش. (۴۳) محمدبن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش. (۴۴) عنایه الله قهپائی، مجمع الرجال، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان ۱۳۸۴ـ۱۳۸۷، چاپ افست قم. (۴۵) عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی نجف ۱۳۴۹ـ۱۳۵۲. (۴۶) مجد خوافی، روضه خلد، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۴۵ ش. (۴۷) نعمة الله بن بهرام مجرم جیحون آبادی، حق الحقایق، یا، شاهنامه حقیقت، چاپ محمد مکری، تهران ۱۳۶۱ ش. (۴۸) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳. (۴۹) محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران ۱۳۶۹ ش. (۵۰) اسماعیل بن محمد مُستَملی، شرح التّعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش. (۵۱) عباس بن علی موسوی حسینی، نزهة الجلیس و منیة الادیب الانیس، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۷۵ ش. (۵۲) ابوالحسن بن ابراهیم قلی یغما، مجموعه آثار یغمای جندقی، چاپ علی آل داود، تهران ۱۳۶۲ ش. (۵۳) جلال الدین محمدبن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران. (۵۴) احمدبن محمدمهدی نراقی، خزائن، چاپ سنگی. (۵۵) ابوالقاسم حسن بن محمد نیسابوری، عقلاء المجانین، دمشق ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۵۶) منصور آبی، الدر، به کوشش محمدعلی قرنه و علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۹۸۳م. (۵۷) ابن تغزی بردی، النجوم. (۵۸) عبدالرحمان ابن جوزی، صفةالصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۵۹) احمد ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۶۰) احمد ابن دمیاطی، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۸م. (۶۱) محمد ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م. (۶۲) احمد ابن عبدربه، العقد الفرید، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م. (۶۳) محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، قاهره، ۱۳۲۹ق. (۶۴) عمرو جاحظ، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م. (۶۵) نعمتالله جزایری، الانوارالنعمانیة، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۶۶) محمد حبله رودی، جامعالتمثیل، بمبئی، ۱۳۲۹ق. (۶۷) عباس حسینی موسوی مکی، نزهةالجلیس، نجف، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. (۶۸) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۶۹) محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، تهران، ۱۳۹۰ق. (۷۰) حسین راغب اصفهانی، محاظراتالادباء، بیروت، ۱۹۶۱م. (۷۱) شمس تبریزی، مقالات، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۶ش. (۷۲) نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۷۶ق. (۷۳) محمد طوسی، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م. (۷۴) اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف، به کوشش محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش. (۷۵) مولوی، مثنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش. (۷۶) حسن نیشابوری، عقلاءالمجانین، به کوشش مصطفیٰ عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م. (۷۷) محمد وطواط، غررالخصائص الواضحة، بیروت، دارصعب. (۷۸) عبدالله یافعی، روضالریاحین، قبرس، مؤسسه عمادالدین.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله « بهلول »،ج۱۳، ص۵۲۷۸. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهلول»، شماره۲۲۸۵. پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «بهلول»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۰۷. زیارتگاههای عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، برگرفته از مقاله «زیارتگاه بهلول دانا»، ج۱، ص۴۲۵. ردههای این صفحه : اصحاب امام صادق | درگذشتگان سال 190 (قمری) | درگذشتگان سال 192 (قمری) | مدفونان در بغداد |