• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بهشتی شدن با انفاق (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از موارد رضایت و قرب الهی و دستیابی به بهشت، انفاق کردن است.



انفاق در توانگری و تنگدستی، سبب ورود به بهشت:
«و سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السمـوت و الارض اعدت للمتقین الذین ینفقون فی السراء و الضراء...» «و برای نیل به آمرزشی از پروردگار خود و بهشتی که پهنایش (به قدر) آسمانها و زمین است (و) برای پرهیزگاران آماده شده است بشتابید همانان که در فراخی و تنگی انفاق می‌کنند و خشم خود را فرو می‌برند و از مردم در می‌گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد.»
و سارعوا الی مغفرة من ربکم "سارعوا" از "مسارعت" به معنی کوشش و تلاش دو یا چند نفر برای پیشی گرفتن از یکدیگر در رسیدن به یک هدف است و در کارهای نیک، قابل ستایش و در کارهای بد، نکوهیده است.
به دنبال آیات گذشته که بدکاران را تهدید به مجازاتآتش و نیکوکاران را تشویق به رحمت الهی می‌کرد، در این آیه کوشش و تلاش نیکوکاران را تشبیه به یک مسابقه معنوی کرده که هدف نهایی آن آمرزش الهی و نعمت‌های جاویدان بهشت است و می‌فرماید: برای رسیدن به این هدف بر یکدیگر سبقت بگیرید.
الذین ینفقون فی السراء و الضراء... از آنجا که در آیه قبل وعده بهشت جاویدان به پرهیزگاران داده شده در این آیه پرهیزگاران را معرفی می‌کند... ، آنها در همه حال انفاق می‌کنند چه موقعی که در راحتی و وسعتند و چه زمانی که در پریشانی و محرومیتند (الذین ینفقون فی السراء و الضراء) آنها با این عمل ثابت می‌کنند که روح کمک به دیگران و نیکوکاری در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطی اقدام به اینکار می‌کنند، روشن است که انفاق در حال وسعت به تنهایی نشانه نفوذ کامل صفت عالی سخاوت در اعماق روحانسان نیست، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش می‌کنند نشان می‌دهند که این صفت در آنها ریشه دار است.
ممکن است گفته شود انسان در حال تنگدستی چگونه می‌تواند انفاق کند؟
پاسخ این سؤال روشن است: زیرا اولا افراد تنگدست نیز به مقدار توانایی می‌توانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند و ثانیا انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادی را شامل می‌شود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر و به این ترتیب خداوند می‌خواهد روح گذشت و فداکاری و سخاوت را حتی در نفوس مستمندان جای دهد تا از رذائل اخلاقی فراوانی که از"بخل " سرچشمه می‌گیرد بر کنار بمانند.
آنها که انفاق‌های کوچک را در راه خدا ناچیز می‌انگارند برای این است که هر یک از آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار می‌دهند، وگرنه اگر همین کمکهای جزئی را در کنار هم قرار دهیم و مثلا اهل یک مملکت اعم از فقیر و غنی هر کدام مبلغ ناچیزی برای کمک به بندگان خدا انفاق کنند و برای پیشبرد اهداف اجتماعی مصرف نمایند کارهای بزرگی به وسیله آن می‌توانند انجام دهند، علاوه بر این اثر معنوی و اخلاقی انفاق بستگی به حجم انفاق و زیادی آن ندارد و در هر حال عاید انفاق کننده می‌شود.


انفاق در راه خدا به صورت پسندیده، عامل راهیابی به بهشت:
«... لـئن... و اقرضتم الله قرضا حسنا... و لادخلنکم جنت...» «... اگر... و وام نیکویی به خدا بدهید... و قطعا شما را به باغهایی در می‌آورم...»
«و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما اولـئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیة وسلـما خــلدین فیها حسنت مستقرا و مقاما.» «و کسانی‌اند که چون انفاق کنند نه ولخرجی می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و میان این دو (روش) حد وسط را برمی گزینند اینانند که به پاس آنکه صبر کردند غرفه (های بهشت را) پاداش خواهند یافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد در آنجا جاودانه خواهند ماند چه خوش قرارگاه و مقامی.»
"و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما" کلمه" انفاق" به معنای بذل مال و صرف آن در رفع حوایج خویشتن و یا دیگران است و کلمه"اسراف " به معنای بیرون شدن از حد است، اما بیرون شدن از حد اعتدال به طرف زیاده روی و در خصوص مساله انفاق، زیاده روی و تجاوز از حدی است که رعایت آن حد سزاوار و پسندیده است، در مقابل" قتر"- به فتح قاف و سکون تاء- که به معنای کمتر انفاق کردن است، کلمه" قوام"- به فتح قاف- به معنای حد وسط و معتدل است و همین کلمه به کسره قاف به معنای مایه قوام هر چیز است و جمله" بین ذلک" متعلق است به قوام و معنایش این است که: بندگان رحمان انفاق می‌کنند و انفاقشان همواره در حد وسط و میان اسراف و اقتار است، پس، اینکه فرمود: " و کان بین ذلک قواما" توضیح و تنصیص همان جمله قبلی است که فرمود: " اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا"، پس صدر آیه، دو طرف افراط و تفریط در انفاق را نفی کرده و ذیل آن، حد وسط در آن را اثبات نموده است.
" اولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیة و سلاما خالدین فیها حسنت مستقرا و مقاما" کلمه" غرفة" به طوری که گفته‌اند به معنای بنایی است که بالای بنای دیگر واقع شده باشد و از کف خانه بلندتر باشد. و در آیه شریفه، کنایه است از درجه عالیتر بهشت و مراد از" صبر"، صبر بر طاعت خدا و بر ترک معصیت او است و این دو قسم صبر همان است که در آیات سابق نیز ذکر شده بود و لیکن این دو صبر عادتا جدای از صبر قسم سوم، یعنی صبر در هنگام شدائد و مصائب نیست و قهرا کسی که بر طاعت خدا و بر ترک معصیت او صبر می‌کند ممکن نیست در هنگام شدائد صبر نکند.
و معنای آیه این است: این نامبردگان که به اوصاف قبل وصف شدند درجه رفیع و قسمت بالای بهشت را پاداش گرفته و فرشتگان، ایشان را با تحیت و سلام دیدار می‌کنند، تحیت به معنای هر پیشکشی است که آدمی را خوشحال سازد. و مراد از" سلام" هر چیزی است که در آن ترس و پرهیز نباشد و اگر این دو کلمه، یعنی تحیت و سلام را نکره آورد به منظور بزرگداشت آن دو بوده، بقیه الفاظ آیه روشن است.


انفاق از روزیهای الهی، زمینه دستیابی به بهشت:
«الذین یقیمون الصلوة و مما رزقنـهم ینفقون اولـئک هم المؤمنون حقا لهم درجـت عند ربهم و مغفرة و رزق کریم.» «همانان که نماز را به پا می‌دارند و از آنچه به ایشان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند همان گونه که پروردگارت تو را از خانه ات به حق بیرون آورد و حال آنکه دسته‌ای از مؤمنان سخت کراهت داشتند.»
و وقتی ایمان به حد کاملش در دل مستقر گردید قهرا انسان بسوی عبودیت معطوف گشته و پروردگار خود را به خلوص و خضوععبادت می‌کند و این عبادت همان نماز است، علاوه، بسوی اجتماع نیز معطوف گشته حوائج اجتماع خود را برآورده می‌کند و نواقص و کمبودها را جبران می‌نماید و از آنچه خدا ارزانیش داشته از مال و علم و غیر آن انفاق می‌نماید و آیه" الذین یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون" همین معنا را می‌رساند. " اولئک هم المؤمنون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق کریم" این حکمی است که خداوند کرده و به همین جهت هم اجر کریم ایشان را مطلق ذکر کرده و توضیح نداده که چیست بلکه فرموده: " لهم درجات عند ربهم". پس صفات کمال و ثواب و اجر عظیمی که اینگونه مردم دارند همان صفات و ثواب و اجری است که مؤمنین حقیقی دارای آنند و اینکه فرمود: " لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق کریم"، کلمه"مغفرت " به معنای گذشت الهی از گناهان است و" رزق کریم" نعمت‌های بهشتی است که نیکان از آن ارتزاق می‌کنند و این تعبیر در چند جای قرآن واقع شده، مانند آیه" فالذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و رزق کریم، و الذین سعوا فی آیاتنا معاجزین اولئک اصحاب الجحیم" و امثال آن.
و از همین جا معلوم می‌شود که منظور از" درجات" در جمله" لهم درجات عند ربهم" مراتب قرب و منزلت و درجات کرامت معنوی است و همین طور هم هست، برای اینکه مغفرت و جنت از آثار مراتب قرب به خدای سبحان و فروع آن است.
" آنها کسانی هستند که نماز را (که مظهر رابطه با خداست) بر پا می‌دارند و از آنچه به آنها روزی داده‌ایم در راه بندگان خدا انفاق می‌کنند" (الذین یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون). تعبیر مما رزقناهم (از آنچه به آنها روزی داده‌ایم) تعبیر وسیعی است که تمام سرمایه‌های مادی و معنوی را در بر می‌گیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلکه از علم و دانششان، از هوش و فکرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی که در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمی‌کنند. آیه مورد بحث، موقعیت و مقام والا و پاداشهای فراوان اینگونه مؤمنان راستین را بیان می‌کند.
نخست می‌گوید: " مؤمنان حقیقی تنها آنها هستند" (اولئک هم المؤمنون حقا).
سپس سه پاداش مهم آنها را بیان می‌کند:
" آنها درجات مهمی نزد پروردگارشان دارند" (لهم درجات عند ربهم).
درجاتی که میزان و مقدار آن تعیین نشده و همین ابهام دلالت بر فوق العادگی آن دارد.
به علاوه آنها" مشمول مغفرت و رحمت و آمرزش او خواهند شد" (و مغفرة) " و روزیهای کریم یعنی مواهب بزرگ و مستمر و همیشگی که نقص و عیبی در آن راه ندارد و حد و حسابی برای آن نیست در انتظارشان می‌باشد" (و رزق کریم).


انفاق در راه خدا در نهان و آشکار، از عوامل ورود به بهشت:
«و الذین صبروا ابتغآء وجه ربهم... و انفقوا مما رزقنـهم سرا و علانیة... اولـئک لهم عقبی الدار جنت عدن یدخلونها...» «و کسانی که برای طلب خشنودی پروردگارشان شکیبایی کردند... و از آنچه روزیشان دادیم نهان و آشکارا انفاق کردند... ایشان راست فرجام خوش سرای باقی (همان) بهشتهای عدن که در آن داخل می‌شوند...»
مقصود از انفاق در جمله" و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة" مطلق انفاق اعم از واجب و غیر واجب است، چون آیه شریفه در مکه نازل شده، که هنوز آیات راجع به زکات واجب نازل نشده بود.
و اگر انفاق را مقید به قید" سرا و علانیة" نموده برای این است که بفهماند حق انفاق را استیفاء می‌کنند، چون بعضی از انفاقات است که باید پنهانی صورت گیرد و بعضی دیگر علنی دادنش بهتر است. پس کسی که به خدا و به آنچه خدا نازل کرده ایمان دارد لازم است امر تکلیفی را ادا کند از آن جمله حق انفاق را ادا نموده آنجا که مظنه ریاء و سمعه یا توهین و آبروریزی در کار است پنهانی بدهد و آنجا که مایه تشویق مردم بر احسان و معروف و دفع تهمت و امثال آنست علنی بپردازد.
" جنات عدن" به معنای بهشتهایی است که نوعی از استقرار و خلود و سلامتی و ایمنی از هر جهت را دارد.


انفاق مال به فقرا و مساکین، از اسباب دستیابی به بهشت:
«ان المتقین فی جنت و عیون و فی امولهم حق للسائل و المحروم.» «پرهیزگاران در باغها و چشمه سارانند و در اموالشان برای سائل و محروم حقی (معین) بود.»
«و الذین فی امولهم حق معلوم للسائل و المحروم اولـئک فی جنت مکرمون.» «و همانان که در اموالشان حقی معلوم است برای سائل و محروم آنها هستند که در باغهایی (از بهشت) گرامی خواهند بود.»
" کسانی که در اموالشان حق معلومی است" (و الذین فی اموالهم حق معلوم).
" برای تقاضا کنندگان و محرومان" (للسائل و المحروم).
و به این ترتیب هم ارتباطشان را با خالق حفظ می‌کنند و هم پیوندشان را با خلق خدا.
بعضی از مفسران معتقدند که منظور از" حق معلوم" در اینجا همان" زکات" است که مقدار معینی دارد و از مصارف آن"سائل " و" محروم" است، در حالی که می‌دانیم این سوره مکی است و حکم زکات در مکه نازل نشده بود، یا اگر نازل شده بود مقدار معین نداشت، لذا بعضی دیگر معتقدند: مراد از" حق معلوم" چیزی غیر از زکات است که انسان بر خود لازم می‌شمرد که به نیازمندان دهد شاهد این تفسیر حدیثی است که از امام صادق علیه‌السّلام نقل شده که وقتی از تفسیر این آیه سؤال کردند که آیا این چیزی غیر از زکات است؟ فرمود:
هو الرجل یؤتیه الله الثروة من المال، فیخرج منه الالف و الالفین و الثلاثة آلاف و الاقل و الاکثر، فیصل به رحمه، و یحمل به الکل عن قومه:
" آری این درباره کسی است که خداوند ثروت و مالی به او می‌بخشد و او به مقدار هزار یا دو هزار یا سه هزار یا بیشتر و کمتر از آن جدا کرده و با آن صله رحم می‌کند و مشقت از قوم خود بر می‌دارد".
تفاوت میان" سائل" و" محروم" این است که" سائل" کسی است که حاجت خود را می‌گوید و تقاضا می‌کند، و" محروم" کسی است که شرم و حیا مانع تقاضای او است.
" و الذین فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم" بعضی از مفسرین حق معلوم را به زکات واجب تفسیر کرده‌اند و در حدیثی از امام صادق علیه‌السّلام آمده که حق معلوم زکات نیست، بلکه مقدار معلومی است که به فقرا انفاق می‌کنند و "سائل" به معنای فقیری است که از گدایی و سؤال عفت دارد و سیاق آیه خالی از تایید این حدیث نیست، برای اینکه زکات مواردی معین دارد و منحصر در سائل و محروم نیست.


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.    
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۱۱.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۹۶.    
۸. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.    
۱۰. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۵.    
۱۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۶.    
۱۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.    
۱۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.    
۱۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۳۳۲.    
۱۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۵.    
۱۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۶.    
۱۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۳۳۹.    
۱۹. انفال/سوره۸، آیه۳.    
۲۰. انفال/سوره۸، آیه۴.    
۲۱. انفال/سوره۸، آیه۳.    
۲۲. انفال/سوره۸، آیه۴.    
۲۳. انفال/سوره۸، آیه۴.    
۲۴. انفال/سوره۸، آیه۴.    
۲۵. حج/سوره۲۲، آیه۵۱.    
۲۶. انفال/سوره۸، آیه۴.    
۲۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۱۱.    
۲۸. انفال/سوره۸، آیه۳.    
۲۹. انفال/سوره۸، آیه۴.    
۳۰. انفال/سوره۸، آیه۴.    
۳۱. انفال/سوره۸، آیه۴.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۸۸.    
۳۳. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.    
۳۴. رعد/سوره۱۳، آیه۲۳.    
۳۵. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.    
۳۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۱، ص۴۷۱.    
۳۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۱، ص۴۷۴.    
۳۸. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۵.    
۳۹. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۹.    
۴۰. معارج/سوره۷۰، آیه۲۴.    
۴۱. معارج/سوره۷۰، آیه۲۵.    
۴۲. معارج/سوره۷۰، آیه۳۵.    
۴۳. معارج/سوره۷۰، آیه۲۴.    
۴۴. معارج/سوره۷۰، آیه۲۵.    
۴۵. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۵، ص۴۱۷، حدیث ۲۵.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۳۱.    
۴۷. معارج/سوره۷۰، آیه۲۴.    
۴۸. معارج/سوره۷۰، آیه۲۵.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۲۴.    
۵۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۲۱.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۵۴۲، برگرفته از مقاله «بهشتی شدن با انفاق».    


رده‌های این صفحه : انفاق | بهشت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار