بهرام شاه بن فرخ شاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَهْرامْ شاهِ بنِ فَرُّخْ شاه، ملک امجد ابوالمظفر مجدالدین (د ۶۲۸ق/۱۲۳۱م)، نوۀ برادر صلاحالدین، از امیران ایوبی
شام و شاعر میباشد. در هیچیک از منابع به سال تولد و
دوران زندگی وی پیش از امارت
بعلبک اشاره نشده است؛ اما مسلماً امیری دوراندیش همچون صلاحالدین، ادارۀ منطقۀ بعلبک را نبایستی به دست نوجوانی سپرده باشد. پس از
مرگ فرخشاه (۵۷۸ق/۱۱۸۲م)، صلاحالدین که به سبب شایستگی و دلاوریهای وی در
جنگهای صلیبی بعلبک را به رسم اقطاع به او داده بود،
اینک به فرزندش
بهرام شاه که در آن زمان احتمالاً ۲۰ ساله بوده است، سپرد.
بهرام شاه همچون دیگر امیر زادگان تربیتی ویژه یافت. از میان دانشمندانی که در بارگاه ایوبیان تقربی خاص داشتند، تاجالدین
ابوالیمن کندی (د ۶۱۳ق/۱۲۱۷م) شاعر و
محدث بزرگ بغدادی را میتوان یکی از استادان وی به شمار آورد، زیرا وی از ۵۶۳ق به بعد در خدمت فرخشاه بود.
و حتی زمانی که مجبور به ترک دمشق و اقامت در
مصر شد، مراودات استاد و شاگرد همچنان ادامه داشت،
اگرچه
ابو شامه نخستین دیدار آنها را در
قاهره میداند.
با
مرگ پدرش در
سال ۵۷۸، صلاح الدین
امارت بَعْلْبَک را به او داد.
و پس از مرگ صلاحالدین و تقسیم شدن قلمرو ایوبی، بهرامشاه بعلبک را حفظ کرد و از آن پس ظاهراً همواره دست نشانده وفادار امیرانِ ایوبی حاکم بر
دمشق بوده است.
دوران امارت
بهرامشاه در بعلبک، مقارن با جنگهای صلیبی بود؛ از اینرو، او نیز گاه در کنار دیگر امیران ایوبی به پیکار برخاسته است.
در ۵۸۹ق/۱۱۹۳م پس از
مرگ صلاحالدین، قلمرو ایوبیان (که پیش از آن میان پسران و دیگر افراد
خاندان وی تقسیم شده بود
) دچار مخاطره گردید؛ چه، هریک مدعی
استقلال شدند و گاه سهمی بیش از حد مقرر میطلبیدند، و درعین حال از یکدیگر بیمناک بودند. از اینرو، هر امیری میکوشید متحدانی برای خود دستوپا کند تا به هنگام ضرورت از او مدد خواهد. سرانجام، پس از درگیریهای متعدد
در ۵۹۰ق میان ملک عادل و برادرش ملک عزیز برای استقرار
صلح و
امنیت پیمانی منعقد شد که یکی از مفاد آن اعلام حمایت ملک امجد
بهرام شاه و ملک مجاهد اسدالدین شیرکوه از ملک افضل حاکم دمشق بود.
از این زمان،
بهرام شاه بارها در کنار متحدان خود با مخالفان به نبرد پرداخت
بهرام شاه با پشتیبانی حامیان قدرتمندی چون ملک افضل و ملک معظم، ۵۰ سال در بعلبک فرمانروایی کرد. اما این
دوران طولانی به سبب جنگهای متعدد و کشمکش میان سران ایوبی، سراسر پرآشوب بود و در این مدت تنها نشانی که از عمران و آبادی در بعلبک دیده میشود، تقویت برجهای دفاعی در دروازۀ جنوبی شهر است.
فساد مالی از یک سو و بیتوجهی به وضع
معیشت عامۀ مردم از سوی دیگر، روزبهروز برشمار ناراضیان میافزود
و حتی این ناخشنودی به خانوادۀ
بهرامشاه نیز راه یافت و یکی از پسران او با ملک عزیز عثمان مکاتبه کرد و از او خواست پنهانی به بعلبک درآید و
بهرامشاه را عزل کند.
بهرامشاه پس از اطلاع از توطئه، پسر و تنی چند را کشت و بقیه را زندانی کرد، عزیز که نتوانسته بود از درهای سرّی قلعه وارد بعلبک شود، به محاصرۀ آن پرداخت، اما سرانجام دست از محاصره کشید و به ملک کامل پیوست و از او قول گرفت که پس از استقرار در حکومت، امارت بعلبک را به وی واگذار کند.
بهرامشاه با مرگ حامیان قدرتمندش، ملک افضل (۶۲۲ق/۱۲۲۵م) و ملک معظم (۶۲۴ق)، و شعلهور شدن آتش کینههای دیرین،
دوران حکومتش به پایان رسید. چه، پس از اتحاد میان ملک کامل و ملک اشرف برای تصرف دمشق، اشرف در ۶۲۶ق آهنگ بعلبک کرد و
بهرامشاه پس از ۱۰ ماه در ۶۲۷ق مجبور به تسلیم شهر شد، اما در عوض زَبَدانی و بخشهایی از حومۀ دمشق را گرفت و خود پس از آن در خانهای در بابالنصر
اقامت گزید.
اقامت وی در دمشق دیری نپایید و کشته شد. ۵۰ سال حکومت مستبدانه در بعلبک از او حاکمی جابر ساخته بود که هیچکس را برنمیتافت و جز سخن خویش را نمیپسندید. وی در پایان
حیات خود با رقبایی روبرو شد که الملک العزیز عثمان، امیر بانیاس و پسر الملک العادل، از آنان حمایت میکرد.
در برابر آنان، الناصر داوود، صاحب دمشق، به پشتیبانی از
بهرامشاه برخاست، اما چون الملک الکامل و الملک الاشرف برای بیرون آوردن دمشق از دست داوود، اختلافات خود را کنار گذاشتند، بهرامشاه قربانی شد. الاشرف، پس از ده ماه محاصره، سرانجام
بعلبک را به قلمرو خود افزود و بهرامشاه به دمشق رفت.
درباب کیفیت کشته شدن وی اندکی اختلاف است، اما همۀ منابع متفقاند بر اینکه
بهرامشاه یکی از خواص غلامان خود را به
اتهامِ دزدی در سرای خویش زندانی کرد، اما غلام خود را از زندان رهانید و او را به
قتل رساند.
بهرام شاه را در کنار پدرش در مدرسهای که خود به
وصیت پدر ساخته، و به «مدرسۀ فرخشاهیه» موسوم بود، به خاک سپردند.
بعدها فرزندش ملک مظفر نیز به وصیت پدر مدرسهاش ساخت و آن را «مدرسۀ امجدیه» نام نهاد.
بهرامشاه در میان معاصرانش کمتر به امیری و بیشتر به عنوان برجستهترین
ادیب دودمان ایوبی شناخته میشد. او مجلس کوچکی از ادبا تشکیل داده بود و خود دیوان شعری داشت که موجود است اما هنوز چاپ نشده است.
گویند: وی شاعری بزرگ و ادیبی فاضل بود
و
ابن واصل اشعار او را با شعر بهترین شاعرانِ زمان برابر دانسته، و گفته است که در میان ایوبیان کسی به خوبی او شعر نمیسرود.
صفدی شعر او را متوسط میداند.
وی شاعران و دانشمندان را سخت گرامی میدانست و در مقابل قصاید مدح، صلههای درخور میپرداخت؛ ازاینرو، بارگاه وی محل تجمع آنان بود. از جمله کسانی که به ملازمت
بهرامشاه پیوست، میتوان به
ابن عنین شاعر هجوسرای دمشقی (د۶۳۰ق/۱۲۳۳م) اشاره کرد. وی با قصیدهای بلند
بهرامشاه را مدح گفت و درضمن آن از این که
بهرامشاه به او اجازۀ روایت اشعار خویش را داده، و او توانسته بردیگر شاعران پیشی گیرد، برخود بالیده است.
نیز فتیان شاغوری (د ۶۱۵ق/۱۲۱۸م) که درجای جای دیوانش اشعاری در مدح
بهرامشاه و وصف برخی پیکارهای وی یافت میشود.
دانشمندی که سخت مورد اعتنای
بهرام شاه بود، علی بن خلیفه
ابن ابی اصیبعه نام داشت. وی سالها ملازم بارگاه
بهرام شاه بود و به سبب تبحر کامل در علم حساب،
بهرام شاه از او خواست تا به نام وی چیزی بنگارد، ابن ابی اصیبعه
الموجز المفید فی علم الحساب را به نام او به رشتۀ تحریر درآورد
دیوان ملک امجد
بهرامشاه به نقل منابع در اختیار همگان بود، چه، او خود برخی شاعران را واداشته بود که اشعار او را روایت کنند.
بنابراین، دیوان
بهرامشاه در زمان حیات خود وی گردآوری شده است.
اگر تدوین اشعار او را به ۲۰ سال پایان
عمر او مربوط بدانیم، پیداست که او بارها اشعار خود را مورد بررسی قرار داده، و به تهذیب و تنقیح دیوان خود پرداخته بوده است.
عیب بزرگی که متأسفانه در دیوان
بهرامشاه به چشم میخورد، آن است که وی (مانند بسیاری از شاعران
عرب و
عجم) مصرانه از تأثیر فضاهای اجتماعی و تاریخی زمان پرهیز میکرد و
شعر را چیزی جز تقلید از آثار فاخر کهن که حال و هوای بادیه بر آن حاکم است، نمیدید؛ چنان که اگر کسی دیوان او را به شاعران قرون پیشین یا پسین نسبت دهد، چندان راه خطا نپیموده است. وی به جای گریه در سوگ شهیدان
اسلام در جنگهای دیرپای صلیبی، مانند جاهلیان بر ویرانههای منزلگه یار که همیشه لیلی و سلمی و رباب خوانده شده، میگرید. در قصایدش پیوسته از نظامِ «نسیب + وصف» پیروی کرده، و به مناسبت حال، مدح را فرو نهاده است. در سراسر این اشعار تقلیدی، هیچگاه بارقۀ
هنر و نبوغ به چشم نمیخورد. دیوان سخن لفظ پردازی مقلد است که جز تحسین درباریان نشنیده است و بازیهای بی پایان و خسته کنندۀ خود را مسحور کننده، و موجب رشک شاعران میپندارد.
دیوان
بهرام شاه که نسخههای متعددی از آن در کتابخانههای بزرگ
دنیا موجود است، یک بار در ۱۹۸۳م به کوشش ناظم رشید در
بغداد و بار دیگردر قاهره به کوشش غریب محمدعلی احمد در ۱۹۹۱م به چاپ رسیده است.
(۱) احمد بن ابی اصیبعه، عیون الانباء، بیروت، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۷م.
(۲) یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهره.
(۳) احمد بن خلکان، وفیات الاعیان.
(۴) محمد بن شاکر، فوات الوفیات، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۹۵۱م.
(۵) محمد بن شاهنشاه ایوبی، مضمارالحائق و سرالخلائق، به کوشش حسن حبشی، قاهره، ۱۹۶۸م.
(۶) محمد بن عنین، دیوان، به کوشش خلیل مردم بک، دمشق، ۱۳۶۵ق/۱۹۴۶م.
(۷) محمد بن واصل، مُفرَّج الکروب فی اخبار بنی ایوب،به کوشش جمالالدین شیال، اسکندریه، ۱۳۷۷-۱۳۷۹ق، به کوشش حسنین محمد ربیع و سعدعبدالفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۸) عبدالرحمان ابوشامه، الذیل علی الروضتین (تراجم الرجال)، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۹) غریب محمدعلی احمد، مقدمه و حاشیه بر دیوان
بهرام شاه، قاهره، ۱۹۹۱.
(۱۰)
بهرام شاه، دیوان، به کوشش ناظم رشید، بغداد، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۱) محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، به کوشش بشارعواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۲) ناظم رشید، مقدمه و حاشیه بر دیوان
بهرام شاه.
(۱۳) سبط ابن جوزی، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
(۱۴) فتیان شاغوری، دیوان، به کوشش احمدجندی، دمشق، ۱۹۷۶م.
(۱۵) خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، ویسبادن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۱۶) ابراهیم علی طرخان، النظم الاقطاعیة، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۱۷) سعید عاشور، نظم الحکم والادارة، موسوعة الحضارة العربیة الاسلامیة، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۱۸) محمد عمادالدین کاتب، الفتح القسی فی الفتح القدسی، به کوشش محمد محمود صبح، بیروت، الدار القومیة للطباعة و النشر.
(۱۹) احمد مقریزی، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
(۲۰) عبدالقادر نعیمی، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر حسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
(۲۱) احمد نویری، نهایةالارب، به کوشش محمد ضیاءالدین ریس، قاهره، ۱۹۹۲م.
(۲۲) عبدالرحمان ابوشامه، الروضتین فی اخبارالدولتین، چاپ ابوالسعود، قاهره ۱۲۸۷ـ۱۲۸۸/۱۸۷۰ـ۱۸۷۱.
(۲۳) عمادالدین کاتب، البرق الشامی، نسخه خطی کتابخانه بودلیان، ش ۴۲۵ Marsh.
(۲۴) EI۲.
(۲۵) Gottschalk, H L, Al-Malik al-Kāmil von Egypten und seine Zeit, Wiesbaden, ۱۹۵۸.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهرام شاه بن فرخ شاه»، شماره۵۲۵۷. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهرامشاه»، شماره۲۲۴۱.