بهرام بن مردانشاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَهْرامِ بْن مَردانْشاه، از مترجمان خداینامه (مهمترین کتاب تاریخی دورۀ ساسانی) از پهلوی به
عربی است.
دربارۀ زندگی و حتی زمان حیات او آگاهی اندکی در دست است؛ فقط میدانیم که وی موبدی
زردشتی در شهر شاپور
فارس بوده است. کهنترین منبعی که به نام بهرام بن مردانشاه و اثر او اشاره دارد،
تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء اثر
حمزۀ اصفهانی (د ۳۶۰ق/۹۷۱م) است.
بنابراین، وی احتمالاً در سدۀ ۲یا۳ق میزیسته است.
حمزۀ اصفهانی چنانکه خود گفته است: در تدوین تاریخ باستانی ایران، از این منابع که ترجمههایی از تحریرهای مختلف خداینامهاند، بهره برده است: سیر ملوک الفرس، ترجمۀ
ابن مقفع؛ سیر ملوک الفرس، ترجمۀ محمد بن جهم برمکی؛ تاریخ ملوک الفرس، بهره گرفته از کتابخانۀ مأمون؛ سیر ملوک الفرس، ترجمۀ زادویه بن شاهویه اصفهانی؛ سیر ملوک الفرس، ترجمه یا گردآوری محمد بن بهرام بن مطیار اصفهانی؛ تاریخ ملوک بنیساسان، ترجمه یا گردآوری هشام بن قاسم اصفهانی؛ تاریخ ملوک بنی ساسان، اصلاح بهرام بن مردانشاه،
در برخی از منابع کهن
فارسی و
عربی دیگر نیز نام بهرام بن مردانشاه در کنار سایر مترجمان و گردآوردندگان خدای نامهها به چشم میخورد.
اما ذکر نام او در این منابع بدین معنی نیست که نویسندگان همۀ آنها به راستی از کتاب بهرام بن مردانشاه بهره جستهاند، بلکه برخی از آنان، از جمله نویسندۀ گمنام
مجملالتواریخ، احتمالاً نام و اثر او را همراه با مترجمان دیگر از کتاب حمزۀ اصفهانی نقل کردهاند.
به روایت حمزۀ اصفهانی، بهرام بن مردانشاه، بیست و چند نسخه از کتابی موسوم به خداینامه گرد آورده بود تا بر اساس آنها تاریخ پادشاه
ایران را از کیومرث، نخستین
انسان تا آخرین پادشاه ساسانی تدوین کند.
این روایت نشان میدهد که به رغم عنوان کتاب بهرام، یعنی تاریخ ملوک بنیساسان مذکور در اولین روایت حمزه، (
که عنوان کتاب در روایت او مانند غالب ترجمههای خداینامه، سیرالملوک است) مطالب آن تنها به تاریخ پادشاهان ساسانی محدود نمیشده، بلکه تاریخ اساطیری و واقعی ایران باستان را در برمیگرفته است.
ویکتور روزن بر پایۀ روایات حمزۀ اصفهانی دربارۀ مترجمان و گردآورندگان خداینامه، آنان را به ۳گروه تقسیم میکند.
۱. مترجمان: ابن مقفع،
محمد بن جهم برمکی،
زادویه بن شاهویه اصفهانی؛
۲. مترجمان و گردآورندگان: محمد بن بهرام بن مطیار اصفهانی و هشام ابن قاسم اصفهانی؛
۳. بازنویسان: بهرام بن مردانشاه و موسی بن عیسی کسروی. از آن میان، گروه سوم که بهرام بن مردانشاه نیز در شمار آنان است، با منابع خود بیطرفانهتر و ناقدانهتر رفتار کردهاند، انتقادی که البته چندان علمی نبوده است. اینان شماری از نسخههای خداینامه را با یکدیگر مقایسه و مقابله کردهاند و اختلافهای آنها را ثبت نمودهاند؛ سپس با دست زدن به اصلاحات جسورانه، و با افزودن نکاتی که از آثار ادبی دیگر به دست آورده بودند و با ابداع نکات دیگری برای توجیه ناهماهنگیهای موجود در منابع خویش، کوشیدهاند تا آنچه به نظر خود آنان صورت اصلی داستان دانسته میشد، بازسازی کنند. (برای نظرات روزن، نک:
)
بخشهایی از کتاب بهرام بن مردانشاه در منابعی که پیشتر به آنها اشاره شد، نقل شده است. یکی از روایات منقول از بهرام در کتاب حمزۀ اصفهانی
دربارۀ کیومرث به روایات دینی زردشتی نزدیکتر است و سبب این امر ظاهراً آن است که راوی خود
موید بوده است
در روایات بهرام، مانند روایات دینی زردشتی، کیومرث نخستین انسان است و مَشْیّ و مَشْیانه، نخستین
زوج بشر، فرزندان اویند و این روایت با روایت
شاهنامه فردوسی و برخی
شاهنامههای دیگر که کیومرث را نخستین شاه ایران بهشمار آوردهاند، فرق دارد؛ اما گذشته از اختلافهای جزئی، با روایت
شاهنامۀ ابوعلی بلخی، (همین مقاله) منقول در
آثارالباقیۀ ابوریحان بیرونی،
همانند است، بر طبق روایتی از حمزۀ اصفهانی،
روایت بهرام دربارۀ کیومرث حتی در سیرالملوک ابن مقفع، کهنترین و مشهورترین ترجمههای خداینامه، وجود نداشت.
مطالب دیگری که از کتاب بهرام بن مردانشاه نقل شده، از این قرار است: فهرست پادشاهان پیشدادی (اسماء ملوکالبیشداذیه من نسخةالموبذ، نک:
) و اشکانی،
دربارۀ هوشنگ پادشاه پیشدادی (
در این اثر، «
مؤید» باید به «موبد» تصحیح شود)؛ مطالبی دربارۀ بهرام (بن بهرام) که بعد از بهرام گور به پادشاهی نشست
و دربارۀ شمار پادشاهان ساسانی و شهربر از آخرین پادشاه این سلسله.
فردوسی در پایان داستان رستم و سهراب
از شخصی به نام «بهرام نیکوسخن» سخنانی نقل میکند که به گمان
ملکالشعرا بهار و
شهبازی با بهرام بن مردانشاه یکی است و فردوسی داستان رستم و سهراب را از کتاب وی نقل کرده است. چنین مینماید که حدس دیگر شهبازی، مبنی براینکه فردوسی در این داستان فقط سخنانی پندآموز از حکیمی دانشمند نقل کرده است،
درستتر باشد، چه، ذکر نام بهرام در این داستان ـ و لو مراد همان بهرام بن مردانشاه باشد ـ دلیلی قانع کننده بر اثبات این فرض که وی روایتگر کل داستان نیز هست، نخواهد بود.
(۱) ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست.
(۲) محمد، بلعمی، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۳) بهار، محمدتقی، فردوسی، باختر، اصفهان، ۱۳۱۳ش، س۱، شم ۱۱-۱۲.
(۴) بیرونی، ابوریحان، الآثارالباقیة، به کوشش ادوارد زخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
(۵) حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، برلین، ۱۳۴۰ق/۱۹۲۲م.
(۶) عثمانف، محمدنوری، خداینامهها و
شاهنامههای مآخذ فردوسی، جشن نامۀ محمد پروین گنابادی، به کوشش محسن ابوالقاسمی، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۷) فردوسی، ابوالقاسم،
شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۸) کریستن سن، آرتور، نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۹) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۱۰) مقدمۀ قدیم
شاهنامه، به کوشش محمدقزوینی، بیست مقاله، تهران، ۱۳۳۲ش، ج۲.
(۱۱) Shahbāzi، A Sh، Ferdowsī، a Critical Biography، California، ۱۹۹۱؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهرام بن مرادان شاه»، شماره۵۲۵۳.