• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بهداروند

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بِهْدارْوَنْد، یا بختیاروند، طایفه‌ای از طوایف لُر بختیاری شاخۀ هفت لنگ است. این طایفۀ بزرگ و مهم بختیاری به بیداروند و بختیاری‌وند نیز شهرت دارد.



بختیار نام یکی از سران لر بزرگ و نیای بزرگ این طایفه بود که اولاد او طایفۀ بختیاروند را تشکیل دادند.
[۱] هنری راولینسن، سفرنامه، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶، ترجمۀ سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
مینورسکی بختیاروندها را از نسل چوپانی دانسته که پاپی نام داشته است.
[۳] و مینورسکی، «لرستان و لرها»، ج۱، ص۳۷، دوسفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری، تهران، ۱۳۶۲ش.
برخی نظر مینورسکی را رد کرده، و بختیاروندها را از نسل حیدرنامی از طایفۀ پاپی لرستان دانسته‌اند.
[۴] سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری، ج۱، ص۵۵، حاشیۀ ۷۶، تعلیقات بر دو سفرنامه دربارۀ لرستان، تهران، ۱۳۶۲ش.
در تاریخ گزیده به مهاجرت گروهی از طایفه‌ها، از جمله بختیاری‌ها از جبل‌السمّاق شام به لرستان اشاره می‌شود
[۵] حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۵۴۰-۵۴۱، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
و سردار اسعد بختیاروند (بهداروند) را از این دسته مهاجران دانسته است.
[۶] سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۳۳۵، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.



بهداروند هم به باب و هم به طایفه‌ای از ایل بختیاری اطلاق می‌شود. در تقسیم‌بندی این طایفه چند رده مشاهده می‌گردد. دربارۀ این رده‌ها اقوال مختلفی وجود دارد. برخی باب بهداروند را به ۱۹طایفۀ اصلی و ۳ طایفۀ فرعی به نام‌های اولک، مال احمدی و سالک تقسیم می‌کنند.
[۷] ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۵۴-۵۵، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
و برخی دیگر بهداروند را به ۳طایفۀ بختیاروند، عالی جمالی، جانکی سردسیر و ۱۹تیره تقسیم کرده‌اند.
[۸] سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۶۱۸، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
خسروی باب بهداروند را متشکل از ۴ طایفۀ مختاروند، بختیاروند (بهداروند)، اسدوند و کائیدوند، و طایفۀ بهداروند آن را شامل ۲۴تیره می‌داند.
[۹] عبدالعلی خسروی، فرهنگ بختیاری، ج۱، ص۱۹، تهران، ۱۳۶۸ش.
سازمان اجتماعی بزرگ طایفۀ بهداروند به یک طایفۀ اصلی بهداروند و ۲۲ تش، و هر تش به چند اولاد تقسیم می‌شود. (برای آگاهی از چگونگی رده‌بندی بهداروند، نک‌:
[۱۰] سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، نتایج تفصیلی (ایل بختیاری)، ج۱، ص۲۶، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
برای سازمان اجتماعی بهداروند، نک‌:
[۱۱] Curzon، G N، ج۲، ص۲۸۶، Persia and the Persian Question، London، ۱۸۹۲.
[۱۲] Ehmann، D، ج۱، ص۶۰، Bahtiyāren-Persische Bergnomaden im Wandel der ZeitWiesbaden، ۱۹۷۵.
[۱۳] ج ر گارثویت، تاریخ سیاسی، ج۱، ص۳۲۴، اجتماعی بختیاری، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۴] مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، ج۲، ص۷۵، تهران، ۱۳۱۱ش.
[۱۵] اصغر کریمی، سفر به دیار بختیاری، ج۱، ص۱۲۰، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۶] کریم نیکزاد امیرحسینی، شناخت سرزمین بختیاری، ج۱، ص۳۷۵، اصفهان، ۱۳۵۴ش.
)


بهداروندها و طوایف آن در مناطق ییلاقی چهارمحال و قسمتی از منطقۀ بازُفت و مناطق قشلاقی دهستان‌های سوسن، سرخاب، اندیکا، شیمبار و لالی، و منطقۀ گُتوند و سواحل رود کارون در استان خوزستان پراکنده‌اند.
[۱۷] ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۴۹، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۸] ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۵۴، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۹] ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۵۵، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۲۰] اصغر کریمی، سفر به دیار بختیاری، ج۱، ص۲۲۳، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۲۱] بهرام امیراحمدیان، ایل بختیاری، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۵، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۲۲] بهرام امیراحمدیان، «کوچنشینی در خوزستان»، ج۱، ص۱۳۸، ذخایر انقلاب، تهران، ۱۳۶۸ش، شم‌ ۸ و ۹.
نواحی ییلاقی و قشلاقی بهداروندها بین شهرستان‌های ایذه، شوشتر، مسجدسلیمان، فریدون شهر، لنجان، شهر کُرد و فارسان قرار دارند.
[۲۳] سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، نتایج تفصیلی (ایل بختیاری)، ج۱، ص۱۴، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.



شمار خانوار بهداروندها را از قدیم‌ترین زمان تاکنون با اختلاف بسیار چنین آورده‌اند: در ۱۲۵۱ق/۱۸۳۶م، ۶۰۰ خانوار (
[۲۴] هنری راولینسن، سفرنامه، ج۱، ص۱۴۷، ترجمۀ سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
که این آمار احتمالاً به گروهی از بهداروندها اشاره دارد، چون با آمار کم و بیش هم‌زمان دیگران اختلاف فاحش دارد)، در ۱۲۶۰ق/۱۸۴۴م، ۳هزار خانوار
[۲۵] ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۵۴، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
و در ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م در وهزار خانوار
[۲۶] عبدالغفار نجم‌الملک، سفرنامۀ خوزستان، ج۱، ص۱۶۹، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، ۱۳۴۱ش.
ضبط کرده‌اند، بنابر آمار ۱۳۶۶ش، جمعیت کوچندۀ بهداروندها شامل ۹۲۴‘۱خانوار و یا ۷۵۸‘۱۲نفر بوده است.
[۲۷] سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، نتایج تفصیلی (ایل بختیاری)، ج۱، ص۱۴، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.

بهداروندها از راه پرورش دام و کشاورزی و باغداری زندگی می‌گذرانند. بافت قالی و قالیچه، گلیم و زیلو، جاجیم و خورجین، پلاس، چادر و چوقا از مهم‌ترین صنایع‌دستی بهداروندهاست.
[۲۸] سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۲، نتایج تفصیلی (ایل بختیاری)، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.



در منابع از بهداروندها به عنوان طایفه‌ای قدرتمند و ثروتمند یاد می‌کنند که اغلب خوانین آن‌ها مناصب ایلی مهم به دست آورده بودند. (
[۲۹] و مینورسکی، «لرستان و لرها»، ج۱، ص۳۷، دوسفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری، تهران، ۱۳۶۲ش.
برای خاندان منصب‌دار هفت‌لنگ بختیاری‌وند، نک‌:
[۳۰] Curzon، G N، ج۲، ص۲۹۷، Persia and the Persian Question، London، ۱۸۹۲.
)

۵.۱ - ستیز با دورکی باب

از وقایع مهم در حیات اجتماعی بهداروندها، می‌توان به جنگ و ستیزهای درون ایلی آن‌ها با دورکی باب بختیاری اشاره کرد. رقابت و خصومت در میان این دو طایفه سابقۀ طولانی داشته است و خوانین آن‌ها برای کسب منصب ایلخانی اغلب با یکدیگر رقابت و مبارزه می‌کرده‌اند؛ از این‌رو، هر طایفه خان و رئیس خود را ایلخان می‌شمرد. این طایفه‌مداری سبب آشفتگی و اختلاف در تشخیص درست برخی ایلخانان و رهبران طایفه در منابع موجود شده است. در جنگ‌های میان بهداروند و دورکی اغلب بابهای دورکی و بابادی «خینِ چوی» (= خون چوب: پیمان و اتحادی میان دو یا چند طایفه، به این معنا که تا زمان پاک شده خون روی چوب یار و یاور یکدیگر خواهند بود) یکدیگر، و بهداروند و چهارلنگ خین‌چوی هم بودند.
[۳۱] اسکندر عکاشه، تاریخ ایل بختیاری، ج۱، ص۳۵، به کوشش فرید مرادی، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۳۲] ژان پیر دیگار، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ج۱، ص۳۱، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.
[۳۳] اصغر کریمی، سفر به دیار بختیاری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶، تهران، ۱۳۶۸ش.
وقتی که اختلافات و نزاع‌ها بین دو گروه در ایل بختیاری از راه‌های مسالمت‌آمیز و کدخدامنشانه حل نمی‌شد و به جنگی روی می‌آوردند، گروه یا گروه‌هایی از بختیاری به یاری حریف ضعیف و کم‌زور می‌شتافتند تا قدرت طرفین دعوا در جنگ متوازن شود. این همیاران را که احتمالاً همبستگی خونی هم نداشتند، خین‌چویِ یکدیگر می‌نامیدند.
[۳۴] ژان پیر دیگار، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ج۱، ص۳۰-۳۱، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.


۵.۲ - جنگ با چهارلنگ‌ها

در ۱۲۴۵ق/۱۸۲۹م بهداروندها به خین‌چوی خود وفادار نماندند و در جنگی میان دورکی‌ها و بابادی‌ها با چهارلنگ‌ها، خین‌چوی دروکی‌ها و بابادی‌ها شدند که به شکست چهارلنگ‌ها انجامید.
[۳۶] ژان پیر دیگار، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ج۱، ص۳۱، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.
در ۱۲۵۳ق/۱۸۳۷م اتحاد چند گروه بختیاری دیگر که زمانی خین‌چوی بهداروندها بودند، بر ضد این طایفه و جنگ و ستیز با آن‌ها موجب ضعف و تفرقۀ بهداروندها شد. چنین رخدادهایی نشان می‌دهد که خین‌چو یک اتحاد پایدار و یک اصل قطعی و ثابت نبوده است. (
[۳۷] ژان پیر دیگار، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ج۱، ص۳۱، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.
برای جنگ و ستیزهای بهداروند و دورکی، نک:
[۳۸] اصغر کریمی، سفر به دیار بختیاری، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۶، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۳۹] ج ر گارثویت، تاریخ سیاسی، ج۱، ص۱۲۱، اجتماعی بختیاری، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۳ش.
)

۵.۳ - جنگهای اسدخانی

از دیگر وقایع مهم قابل ذکر در تاریخ بهداروندها جنگ‌های اسدخانی (معروف به شیرکُش)، ایلخان بختیاری میان سال‌های ۱۲۲۵-۱۲۵۶ق/۱۸۱۰-۱۸۴۰م
[۴۰] سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۱۱۹، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۴۱] ا مکبن روز، بامن به سرزمین بختیاری بیایید، ج۱، ص۱۰۶، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۳ش.
با حبیب‌الله‌خان دورکی رئیس شاخۀ هفت‌لنگ است. در این جنگ‌ها هفت لنگ‌ها به دو گروه هوادار حبیب‌الله خان و اسدخان بختیاروند تقسیم، و با هم‌درگیر شده بودند.
[۴۲] سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
اسدخان از سرداران بزرگ بختیاری بود که در زمان فتحعلی‌شاه قاجار (سل‌ ۱۲۱۲-۱۲۵۰ق) به سبب شورش و اطاعت نکردن از حکومت و درگیری‌های فراوان با قوای حکومتی، همراه حبیب‌الله‌خان دورکی دستگیر، و در تهران زندانی شدند. پس از عفو و آزادی، بازگشت به سرزمین بختیاری از آن‌ها خواسته شد تا زغال و مواد سوختی توپخانۀ قشون را از جنگل‌های بختیاری تأمین کنند. اسدخان از این کار سرباز زد. از این‌رو، سپاهی به سرپرستی محمدعلی میرزا، در ۱۲۲۷ق برای سرکوب او فرستاده شد. در جنگ میان آنها، سپاه محمدعلی‌میرزا، اسدخان و طایفه‌اش را در منطقۀ کُلَن چین (کلنگ چین، این جنگ نیز به همین نام معروف شده است) محاصره کردند. سرانجام، اسدخان حصر خود را شکست و بهداروندها نجات پیدا کردند و به قلعه یا دژ ملکان، محل استقرار قبلی خود که بعداً به «دژ اسدخان» معروف شد، بازگشتند. محمدعلی میرزا دوباره سپاه را آراست و سال‌ها در پای دژ با بهاروندها به جنگ پرداخت. سرانجام، با یکدیگر مصالحه کردند و اسدخان دست از نافرمانی کشید و با محمدعلی میرزا همراه شد.
[۴۳] سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۱۶۸-۱۶۹، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۴۴] سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۴۰۸-۴۱۱، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۴۵] داراب رئیسی بختیاری، «اسدخان بهداروند بختیاری معروف به شیرکش»، ج۱، ص۱۹-۲۱، ذخایر انقلاب، تهران، ۱۳۶۹ش، شم‌ ۱۳.

پس از اسدخان، جعفرقلی خان ریاست بهداروندها را به دست گرفت. او در پی شورش و سرپیچی از حکومت مرکزی، به دستور حشمت‌الدوله حاکم لرستان و بروجرد در ۱۲۸۵ق به قتل رسید. برخی منابع جعفرقلی خان بهاروند را با جعفرقلی‌خان دورکی که میان سال‌های ۱۲۵۶-۱۲۶۵ق/۱۸۴۰-۱۸۴۹م ایلخان بختیاری بود، اشتباه گرفته‌اند.
[۴۶] ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۲۵۴، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۷] مهراب امیری، تعلیقات برسیری در قلمرو (نک‌: هم‌، ج۱، ص۲۵۴، لایارد).
[۴۸] سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۳۰۶، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.



(۱) سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری، تعلیقات بر دو سفرنامه دربارۀ لرستان، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲) بهرام امیراحمدیان، ایل بختیاری، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۳) بهرام امیراحمدیان، «کوچنشینی در خوزستان»، ذخایر انقلاب، تهران، ۱۳۶۸ش، شم‌ ۸ و ۹.
(۴) مهراب امیری، تعلیقات برسیری در قلمرو (نک‌: هم‌، لایارد).
(۵) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۶) عبدالعلی خسروی، فرهنگ بختیاری، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۷) ژان پیر دیگار، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.
(۸) هنری راولینسن، سفرنامه، ترجمۀ سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۹) داراب رئیسی بختیاری، «اسدخان بهداروند بختیاری معروف به شیرکش»، ذخایر انقلاب، تهران، ۱۳۶۹ش، شم‌ ۱۳.
(۱۰) سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۱) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، نتایج تفصیلی (ایل بختیاری)، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۲) اسکندر عکاشه، تاریخ ایل بختیاری، به کوشش فرید مرادی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۱۳) اصغر کریمی، سفر به دیار بختیاری، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۴) مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۱ش.
(۱۵) ج ر گارثویت، تاریخ سیاسی، اجتماعی بختیاری، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۶) ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۷) ا مکبن روز، بامن به سرزمین بختیاری بیایید، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۸) و مینورسکی، «لرستان و لرها»، دوسفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۹) عبدالغفار نجم‌الملک، سفرنامۀ خوزستان، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۲۰) کریم نیکزاد امیرحسینی، شناخت سرزمین بختیاری، اصفهان، ۱۳۵۴ش.
(۲۱) Curzon، G N، Persia and the Persian Question، London، ۱۸۹۲.
(۲۲) Ehmann، D، Bahtiyāren-Persische Bergnomaden im Wandel der ZeitWiesbaden، ۱۹۷۵.


۱. هنری راولینسن، سفرنامه، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶، ترجمۀ سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۵۷۴.    
۳. و مینورسکی، «لرستان و لرها»، ج۱، ص۳۷، دوسفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری، تهران، ۱۳۶۲ش.
۴. سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری، ج۱، ص۵۵، حاشیۀ ۷۶، تعلیقات بر دو سفرنامه دربارۀ لرستان، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵. حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۵۴۰-۵۴۱، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
۶. سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۳۳۵، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
۷. ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۵۴-۵۵، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۸. سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۶۱۸، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
۹. عبدالعلی خسروی، فرهنگ بختیاری، ج۱، ص۱۹، تهران، ۱۳۶۸ش.
۱۰. سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، نتایج تفصیلی (ایل بختیاری)، ج۱، ص۲۶، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۱. Curzon، G N، ج۲، ص۲۸۶، Persia and the Persian Question، London، ۱۸۹۲.
۱۲. Ehmann، D، ج۱، ص۶۰، Bahtiyāren-Persische Bergnomaden im Wandel der ZeitWiesbaden، ۱۹۷۵.
۱۳. ج ر گارثویت، تاریخ سیاسی، ج۱، ص۳۲۴، اجتماعی بختیاری، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۳ش.
۱۴. مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، ج۲، ص۷۵، تهران، ۱۳۱۱ش.
۱۵. اصغر کریمی، سفر به دیار بختیاری، ج۱، ص۱۲۰، تهران، ۱۳۶۸ش.
۱۶. کریم نیکزاد امیرحسینی، شناخت سرزمین بختیاری، ج۱، ص۳۷۵، اصفهان، ۱۳۵۴ش.
۱۷. ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۴۹، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۸. ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۵۴، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۹. ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۵۵، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۲۰. اصغر کریمی، سفر به دیار بختیاری، ج۱، ص۲۲۳، تهران، ۱۳۶۸ش.
۲۱. بهرام امیراحمدیان، ایل بختیاری، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۵، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۲. بهرام امیراحمدیان، «کوچنشینی در خوزستان»، ج۱، ص۱۳۸، ذخایر انقلاب، تهران، ۱۳۶۸ش، شم‌ ۸ و ۹.
۲۳. سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، نتایج تفصیلی (ایل بختیاری)، ج۱، ص۱۴، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
۲۴. هنری راولینسن، سفرنامه، ج۱، ص۱۴۷، ترجمۀ سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۵. ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۵۴، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۲۶. عبدالغفار نجم‌الملک، سفرنامۀ خوزستان، ج۱، ص۱۶۹، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، ۱۳۴۱ش.
۲۷. سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، نتایج تفصیلی (ایل بختیاری)، ج۱، ص۱۴، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
۲۸. سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۲، نتایج تفصیلی (ایل بختیاری)، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
۲۹. و مینورسکی، «لرستان و لرها»، ج۱، ص۳۷، دوسفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری، تهران، ۱۳۶۲ش.
۳۰. Curzon، G N، ج۲، ص۲۹۷، Persia and the Persian Question، London، ۱۸۹۲.
۳۱. اسکندر عکاشه، تاریخ ایل بختیاری، ج۱، ص۳۵، به کوشش فرید مرادی، تهران، ۱۳۶۵ش.
۳۲. ژان پیر دیگار، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ج۱، ص۳۱، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۳۳. اصغر کریمی، سفر به دیار بختیاری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶، تهران، ۱۳۶۸ش.
۳۴. ژان پیر دیگار، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ج۱، ص۳۰-۳۱، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۳۵. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۵۷۴.    
۳۶. ژان پیر دیگار، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ج۱، ص۳۱، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۳۷. ژان پیر دیگار، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ج۱، ص۳۱، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۳۸. اصغر کریمی، سفر به دیار بختیاری، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۶، تهران، ۱۳۶۸ش.
۳۹. ج ر گارثویت، تاریخ سیاسی، ج۱، ص۱۲۱، اجتماعی بختیاری، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۳ش.
۴۰. سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۱۱۹، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
۴۱. ا مکبن روز، بامن به سرزمین بختیاری بیایید، ج۱، ص۱۰۶، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۳ش.
۴۲. سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
۴۳. سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۱۶۸-۱۶۹، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
۴۴. سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۴۰۸-۴۱۱، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
۴۵. داراب رئیسی بختیاری، «اسدخان بهداروند بختیاری معروف به شیرکش»، ج۱، ص۱۹-۲۱، ذخایر انقلاب، تهران، ۱۳۶۹ش، شم‌ ۱۳.
۴۶. ا ه‌ لایارد و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۲۵۴، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۴۷. مهراب امیری، تعلیقات برسیری در قلمرو (نک‌: هم‌، ج۱، ص۲۵۴، لایارد).
۴۸. سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، ج۱، ص۳۰۶، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهداروند»، شماره۵۲۴۸.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی




جعبه ابزار