بهتان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نسبت دروغین و ناروا به کسی دادن را
بهتان گویند.
بهتان، واژه ای
قرآنی و
حدیثی با مفهوم اخلاقی می باشد. از این عنوان در باب های
اجتهاد و
تقلید،
صلات،
صوم،
تجارت،
قضاء،
شهادات،
حدود و
تعزیرات به مناسبت سخن رفته است.
این واژه از ماده «
بهت » به معنای متحیّر ساختن و شدن، عاجز و ناتوان شدن، و در لغت به معانیِ
کذب ، دروغ بستن و
افترا زدن است.
بهتان در اصطلاح قرآن،
حدیث و اخلاق به دروغ نسبت دادن
گناه یا
خطا به دیگری است.
بنابر منابع
لغت و
تفسیر ،
بهتان از آن رو بر
افترا و دروغ بستن اطلاق میشود که چنین کاری شنونده یا فرد مورد افترا را
مبهوت و
متحیّر میسازد. برخی منابع مزبور،
مراد از
بهتان را صرفاً افترا و کذبی میدانند که موجب
بهت و حیرت شود.
واژه «
بهتان» در
قرآن کریم شش بار آمده است.
همچنانکه
نراقی متذکّر شده، مفهوم قرآنیِ
بهتان در آیه ۱۱۲
سوره نساء بیان شده، که در آن انتساب خطا و گناهان خود به فرد بی گناه
بهتان تلقّی شده است.
برخی مفسران
مفاد آیه ۵۸
سوره احزاب را، که آزار مؤمنان را بدون آنکه
جرمی مرتکب شده باشند
بهتان تلقّی کرده، مشابه
آیه مذکور میدانند.
بعضی
تفاسیر این آیه را متضمّن تشبیه جرم
ایذاء به
بهتان دانسته
و برخی دیگر مراد آن را آزار زبانی شمردهاند که از مصادیق
بهتان است.
در برخی آیات، مصادیقی از
بهتان ذکر و
نکوهیده شده است، از جمله در دو آیه ۱۵۶
سوره نساء و ۱۶
سوره نور درباره سخن
بنی اسرائیل درباره
حضرت مریم علیها السلام و اتّهام
فحشا به وی و نیز ماجرای اِفک، تعبیر «
بهتان عظیم» به کار رفته است.
مراد از
بهتان در آیه ۲۰ سوره نساء ظاهراً نسبت فحشا به
زوجه از سوی زوج یا
نسبت دروغ میباشد.
به گفته طباطبائی
کاربرد «
بهتان» در مورد دروغ از آن جهت است که غالباً
بهتان متضمّن
کذب هم هست. همچنین در آیه ۱۲
سوره ممتحنه ، بنابر تفاسیر، مفهوم
بهتان انتسابِ
کودک پیدا شده (
لقیط ) یا ناشی از
زنا ، از سوی زن به
شوهر است.
در احادیث نیز
بهتان به همین مفهوم عام به کار رفته و بدان تصریح شده است (مثلاً:
والبُهتانُ اَنْ تقولَ فیهِ ما لَیْسَ فیه).
در احادیثِ متعدّدی، از جمله در سفارش
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم به
ابوذر غفاری ،
بهتان با
غیبت مقایسه شده و آمده که غیبت ابراز و آشکار کردن چیزی است که در وجود مؤمن پنهان و مخفی است، ولی
بهتان انتساب چیزی به مؤمن از روی دروغ است.
در نسبت بین
بهتان و
غیبت اختلاف است. برخی برآنند که نسبت میان آن دو
تباین است؛ بدین معنا که غیبت عبارت است از
بدگویی پشت سر کسی به صفتی که در او وجود دارد امّا
بهتان بدگویی از شخص به صفتی است که در او وجود ندارد؛ خواه در حضور وی باشد یا در غیاب او. ولی برخی دیگر، نسبت را
عموم و خصوص من وجه میدانند؛ بدین بیان که غیبت،
بدگویی پشت سر شخص است، خواه آن بدی در او باشد یا نباشد.
در این تفسیر، غیبت شامل
بهتان به شخص در غیاب وی نیز میشود و احکام
غیبت همچون وجوب
حلالیت طلبیدن بر آن بار میگردد.
در احادیث، بر بزرگیِ گناه
بهتان و
عقوبت سنگین اخروی آن تأکید شده است.
به گفته نراقی
گناه بهتان از غیبت و دروغ بزرگتر است و علاوه بر احادیث خاصّ
بهتان، احادیث وارده درباره نکوهش «گناهان ناشی از
زبان » نیز بر حرمت و
ذمّ بهتان دلالت دارد.
بهتان،
حرام بلکه
حرمت آن از غیبت به معنای نخست شدیدتر است.
بهتان به خداوند از
گناهان کبیره میباشد.
فتوا و
قضاوت بدون علم و
بدعت در
دین از مصادیق
بهتان و
افترا به خداوند شمرده شده است.
برخی،
بهتان زدن به مخالف و اهل بدعت را
جایز دانستهاند.
بهتان از نظر
شرع مقدس در این دنیا آثاری دارد که به بیان آن پرداخته میگردد:
و آن در صورتی است که موضوع مورد
افترا از موارد
ثبوت حد باشد، مانند
بهتان به
زنا یا
لواط که از آن به
قذف تعبیر میشود
و حد آن «هشتاد
تازیانه است - خواه کسی که افترا زده مرد باشد یا زن - و به طور متوسط در شدت به طوری که به زدن در زنا نرسد، زده میشود و روی لباس عادیاش زده میشود و برهنه نمیشود و به تمام بدن او به غیر از سر و صورت و عورت زده میشود. و بنابر
رای بعضی،
قاذف در دید مردم گذاشته میشود تا از
شهادت او اجتناب شود.»
و نیز اگر کسانی بر زنا یا لواط شهادت دهند و تعدادشان از
نصاب لازم در شهادت کمتر باشد بر آنان
حدّ افترا و
قذف جاری میشود.
که فروع متعددی دارد. به عبارت دیگر در اثبات زنا به وسیله
بیّنه «معتبر است که کمتر از چهار
مرد یا سه مرد و دو
زن نباشند. و شهادت زنها به طور جداگانه و همچنین شهادت یک مرد و شش زن در آن، و همچنین شهادت دو مرد و چهار زن در
رجم، قبول نمیشود و با شهادت دو مرد و چهار زن، حدّ کمتر از رجم بنابر اقوی ثابت است. و اگر کمتر از چهار مرد و آنچه که در حکم چهار مرد است، شهادت دهد، حدّ - اعم از رجم و جلد - ثابت نمیشود، بلکه شهود به جهت افترا حدّ زده میشوند.»
همچنین «اگر بعضی از شهود
حاضر شود و در
غیبت شهود دیگر، به زنا شهادت دهد کسی که شهادت داده به جهت افترا
حدّ زده میشود و تا آمدن بقیه برای کامل شدن بیّنه،
صبر نمیشود؛ پس اگر سه نفر از آنها بر زنا شهادت بدهند و بگویند: ما نفر چهارمی داریم که به زودی میآید، هر سه حدّ زده میشوند.»
و یا «اگر بعضی از شهود بعد از حضور همه آنها برای شهادت، شهادت بدهد و بعضی از آنها
نکول کند کسی که شهادت داده جهت افترا حدّ زده میشود»
و نیز «اگر چهار نفر شهادت به زنا بدهند و همه یا بعضی از آنها
مرضیّ (شهادتشان قابلقبول) نباشند مانند فاسقها، جهت قذف حدّ زده میشوند. و بعضی گفتهاند که: اگر رد شهادت بهخاطر امر ظاهری باشد؛ مانند
کوری و فسق آشکار، حدّ زده میشوند. و اگر رد آن به جهت امر
مخفی باشد؛ مانند فسق پنهان، حدّ زده نمیشود مگر آن شاهدی که رد شده است. و اگر
شهود ناشناخته باشند و عدالت و فسق آنها ثابت نباشد، به جهت
شبهه، حدّی بر آنها نیست»
و «اگر چهار نفر که یکی از آنها
شوهر است، به زنا شهادت دهند آیا قبول میشود و زن رجم میگردد، یا زوج باید
لعان نماید و بقیه بهخاطر افترا،
جلد میشوند؟ دو قول و دو روایت است که
ترجیح دومی - البته با اشکالی که دارد - بعید نیست.»
همچنین «اگر شهود بهاندازه
نصاب، بر زنی به زنای در
قُبُل، شهادت دهند، پس زن ادعا کند که
باکره است و چهار زن
عادل به باکره بودن او شهادت دهند، شهادت این زنها قبول میشود و حدّ از او
دفع میگردد؛ بلکه ظاهر آن است که اگر شهود به زنای او بدون آنکه
مقید به قُبُل و دبر نمایند، شهادت دهند، سپس چهار زن عادل شهادت دهند که این زن باکره است، حدّ از او دفع میگردد. و آیا این شهود به جهت افترا حدّ زده میشوند یا نه؟
اشبه دومی است.»
افترا بر
مؤمن- در موردی که موضوع افترا حدآور نباشد- و نیز افترا بر
اهل ذمّه موجب ثبوت
تعزیر است.
افترا بر
خداوند متعال،
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و
ائمّه علیهم السّلام در حال
روزه بنابر نظر گروهی از
فقیهان موجب
بطلان آن میگردد.
(۱) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم ۱۴۰۴.
(۲) ابن منظور، لسان العرب، قم ۱۳۶۳ ش.
(۳) محمدبن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسایل الشریعة، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت.
(۵) محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت.
(۶) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشّوارد، قم ۱۴۰۳.
(۷) ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی، یا، دائرة المعارف لغات قرآن مجید، تهران ۱۳۹۸.
(۸) محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ ۱۹۷۴.
(۹) فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع فی تفسیر قرآن المجید، تبریز ۱۳۷۹.
(۱۰) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۱) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۲) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم ۱۴۰۹.
(۱۳) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۵، بیروت ۱۹۶۵، ج ۱۴، قاهره ۱۹۶۷، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۴) محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۸۱ـ ۱۳۸۸.
(۱۵) محمدباقربن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۶) محمد باقر محقق، دائرة الفرائد در فرهنگ قرآن، ج ۱، تهران.
(۱۷) مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۱۸) آرنت یان ونسینک، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، لیدن ۱۹۳۶ـ۱۹۶۹.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۱۵۲. •
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهتان»، شماره۲۲۱۸. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی