بنی مدلج (دائرةالمعارفقرآنکریم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی مُدْلِج از قبایل عدنانی می باشد.
آنان با ۴ تیره همعرض خود شَنوق، شنظیر، تیم و بنو عمرو قبیله بزرگ تر مرة بن عبد مناة بن کنانه را تشکیل میدهند،
چنان که بنی مدلج از ۴ زیر شاخه کوچک تر به نامهای بنوعمرو، بنوتیم، بنوحارث و بنووقاص تشکیل شده است.
منسوبان به این قبیله را مُدْلِجی گویند.
هر چند ابن اثیر
این
انتساب را منحصر به بنی مدلج از تیرههای کنانه ندانسته و منسوبان به مُدلج بن میزن از تیرههای سعد هُذیم را نیز با نسبت مدلجی یاد کرده؛ اما تیره اخیر چندان شناخته شده نیست و افراد مشهوری بدان منسوب نیستند، چنان که مدلج نام چندین قبیله کوچک دیگر نیز ذکر شده که
شهرت و اعتبار بنی مدلج بن مره را ندارند.
برخی منابع حکایت از آن دارند که آنان میان
مکه و
مدینه سمت
ساحل دریای سرخ ساکن بودند، از این رو به قدید
و ذوالعشیره
به عنوان استقرارگاههای بنی مدلج اشاره کردهاند. این مناطق در نیمه نخست مسیر مدینه به مکه قرار دارد و از این رو به مدینه نزدیک تر است.
بنی مدلج افزون بر
کشاورزی از راه
شکار حیوانات دریایی گذران زندگی میکردهاند. پرسش ایشان از
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم درباره وضو گرفتن با
آب دریا به هنگامی که در
دریا هستند گواه بر این مطلب است.
بنی مدلج پیش از
اسلام به چند امر شهره بودند و شهرت عمده آنان در میان قبایل عرب به چیرگی در
قیافه شناسی بود.
این
علم که
عرب به دانستن آن میبالید، برای
تشخیص هویت فرد و شناسایی رد پا به کار میرفت.
تسلط ایشان به این علم به اندازهای بود که در برخی
روایات، قیافه شناسی تنها به بنی مدلج
اختصاص یافته است، به گونهای که برخی گمان کردهاند در
فقه تنها قیافه شناسی بنی مدلج معتبر بوده است.
یک مورد مشهور قیافه شناسی ایشان که مورد استناد
فقها برای
مشروعیت کاربرد آن قرار گرفته مربوط به مُجَزَّز (مُجَزَّر) مُدْلِجی است که با نگاه به پاهای اسامه و پدرش
زید بن حارثه انتساب اسامه را به زید تایید کرد و این موجب شادمانی
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم گشت، زیرا رنگ
پوست اسامه
سیاه و زید
سفید بود و همین موضوع، موجب
تردید در نسب وی شده بود.
افزون بر این بنی مدلج را از قبایلی که زبان عربی اصیل و
خالص دارند شمردهاند، از این رو
خلیفه دوم در پی یافتن معنای واژه «حَرَج» در
آیه «ما جَعَلَ عَلَیکُم
فِی الدّینِ مِن حَرَج»،
دستور داد از یکی از بنی مدلج پرسش کنند.
آنان به لحاظ جسمانی و مشخصات ظاهری نیز دارای ویژگیهایی بودهاند، چنان که رنگ پوست مردمان این قبیله سفید وصف شده و زنانشان به سفیدی پوست شهره بودند.
این پندار که
خدا (الله) فرزند دارد از پندارهایی است که به دوره جاهلی بنی مدلج نسبت دادهاند. برخی
مفسران ذیل آیات ۱۵۱-۱۵۲
صافّات:
«اَلا اِنَّهُم مِن اِفکِهِم لَیَقولون ولَدَ اللّهُ و اِنَّهُم لَکـذِبون» هشدار که اینان از دروغ پردازی خود قطعاً خواهند گفت: خدا
فرزند زاد و هر آینه آنها دروغگویند»؛ گفتهاند که گروهی که چنین سخن میگفتند بنی مدلج بودند که به زعم ایشان
فرشتگان فرزندان خدا بودند.
از جمله آدابی که بنی مدلج و برخی قبایل دیگر در عصر جاهلی بدان عمل میکردند،
حرام کردن برخی چارپایان بر خود با عنوان «
بحیره» و «
سائبه» بود که
آیه ۱۶۸
بقره:
«یـاَیُّهَا النّاسُ کُلوامِمّا
فِی الاَرضِ حَلـلاً طَیِّبـًا و لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ اِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبین» در این باره نازل شد و از آنان خواست از هر آنچه
حلال است بخورند و از گامهای شیطانی پیروی نکنند
؛ همچنین
مفسران ذیل آیه ۱۰۳ مائده:
«ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة ولا سائِبَة و لا وصیلَة ولا حام...» سخن
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در این زمینه را
نقل کردهاند که آن حضرت فرمود: اولین کسی که چارپایان را بدین صورت حرام کرد و خود نیز بدان پای بند نماند مردی از بنی مدلج بود.
افزون بر این بنی مدلج را از قبایل حُمْسی شمردهاند که در
مناسک حج از معافیتهایی برخوردار بودند.
این امر بیانگر آن است که روابط
قریش با بنی مدلج نزدیک بوده است، چنان که در
جنگ فجاراین قبیله به
حمایت از قریش برخاست.
نیز آنان در دورههایی با دو قبیله خزاعی به نامهای
بنی مُصْطلق و
بنی کعب و همچنین با
بنی ضمره از کنانیها همپیمان بودهاند. گزارشهای دیگری از حضور فعال بنی مدلج در تحولات سیاسی دوره جاهلی در دست نیست. هرچند در منابع به بزرگ و
رهبر این قبیله اشاره نشده است؛ اما با توجه به تکرار نام سراقه در حوادث گوناگون به نظر میرسد او از رؤسای این قبیله باشد.
در عصر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در چندین حادثه از ایشان یاد شده است؛ نخست هنگام
هجرت پیامبر از مکه به
مدینه که گذر آن حضرت بر آبی از بنی مدلج افتاد و حوضهای
آب بنی مدلج که برای
کشاورزی یا
دامداری از آن استفاده میکردند در نظر آن حضرت پسندیده آمد.
در این اوان که
قریش در پی یافتن رسول خدا برای دستگیری وی
جایزه تعیین کرده بود، سراقة بن مالک مدلجی که متوجه حضور پیامبر در منطقه ایشان شده بود به
تعقیب آن حضرت پرداخت؛ اما نتوانست آن حضرت را
دستگیر کند.
کتب
سیره و
تاریخ ظهور کراماتی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را در این باره ثبت کردهاند.
پس از حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مدینه در
جمادی الآخر سال دوم، هنگامی که آن حضرت در جریان
غزوه ذوالعشیره برای تعقیب کاروان تجاری قریش به منطقه مسکونی ایشان در ذوالعشیره رفت آنان به گرمی از رسول خدا پذیرایی کردند
و پیامبر با آنان
پیمان عدم تعرض بست.
منابع تصریح کردهاند که میان بنی مدلج و همپیمانان کنانی ایشان با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پیمان نامهای به
امضا رسید
اما هیچ یک از منابع متن پیمان نامه را نیاوردهاند.
از پیمان بنی مدلج در سال دوم تا پس از
صلح حدیبیه در سال ششم هجری رخداد خاصی گزارش نشده است. پیش از
فتح مکه در سال هشتم، پیامبر
تصمیم گرفته بود دستهای را به فرماندهی
خالدبن ولید به سوی بنی مدلج اعزام کند.
احتمالا در این
مدت تحرکاتی داشتهاند؛ اما این اقدامات، به مسلمانان صدمهای نرسانیده بود. رسول خدا با توجه به روابط تاریخی قریش و مدلجیها تصمیم به این اعزام گرفت؛ امّا با حضور سراقه مدلجی در مدینه و سخنان او با پیامبر، خالد
رفتار ملایم تری با مدلجیان اتخاذ کرد و آنان نیز بر اثر همپیمانی با قریش
عهد کردند دیگر هیچ گروهی را برضدّ پیامبر یاری ندهند و اسلام آوردن خود را به
اسلام قریش مشروط ساختند. برخی
مفسران نزول
آیه ۹۰
نساء را به بنی مدلج مرتبط دانستهاند که نه خواهان مبارزه با پیامبر بودند و نه خواهان رویارویی با قریش.
بر اساس مفاد این آیه مؤمنان مامور شدهاند با کافران مبارزه کنند، مگر آنان که با مسلمانان پیمان دارند یا کافرانی که نزد مسلمانان آمدهاند و از اینکه با
قوم خود (همپیمانان قریشی) یا با مسلمانان بجنگند ناراحتاند. اینان اگر در پی جنگ افروزی نیستند باید با آنان در
آشتی به سر برند: «اِلاَّ الَّذینَ یَصِلونَ اِلی قَوم بَینَکُم و بَینَهُم میثـقٌ اَو جاءوکُم حَصِرَت صُدورُهُم اَن یُقـتِلوکُم اَو یُقـتِلوا قَومَهُم ولَو شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُم عَلَیکُم فَلَقـتَلوکُم فَاِنِ اعتَزَلوکُم فَلَم یُقـتِلوکُم و اَلقَوا اِلَیکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُم عَلَیهِم سَبیلا».
با این همه در سال هشتم هجری که
پیامبر عازم فتح مکه بود برخی یاران آن حضرت، در منطقه قدید پیشنهاد حمله به بنی مدلج را مطرح کردند؛ ولی پیامبر نپذیرفت،
بر این اساس این قبیله تا آن
زمان بر
شرک خود مانده بود و روابطشان با دولت نبوی براساس پیمانهای عدم تعرض تعیین میشد.
پس از
فتح مکه در دو حادثه از بنی مدلج یاد شده است: نخست آنکه خزاعه در برابر قتلی که بنوبکر از آنان انجام داده بود، فردی از قبیله مخالف را کشت. پیامبر پرداخت
دیه را برای بنوبکر مقرر فرمود که بنی مدلج نیز در پرداخت دیه مقتول بکری با خزاعه
سهیم شدند،
زیرا بنی کعب از تیرههای خزاعه با بنی مدلج همپیمان بودند.
همچنین پس از فتح مکه،
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
خالد بن ولید را به سوی قبیلهای کنانی به نام بنی جذیمه فرستاد که بنی مدلج و برخی قبایل دیگر، خالد را همراهی کردند.
با اینکه بنی مدلج و بنی جذیمه هر دو از قبایل کنانی بودند، منابع از
حمایت و همراهی بنی مدلج با بنی جذیمه در برابر اقدام ناجوانمردانه خالد در
قتل عام آنان گزارشی ارائه نکردهاند.
در سال نهم بنا به فرمان پیامبر، مشرکان از حضور در مکه منع شدند و تنها قبایل
مشرک همپیمان با آن حضرت از جمله بنی مدلج از این
حکم مستثنا شدند که این امر در آیات نخست
سوره توبه انعکاس یافت. این آیات، اعلام بیزاری خداوند و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از مشرکان و لغو یک جانبه همه پیمانهایی است که با مسلمانان داشتند، مگر آنان که به
عهد و
پیمان خود
وفادار ماندند، چیزی از آن فروگذار نکردند، آسیبی به مسلمانان نزدند و دیگران را برضدّ مسلمانان یاری نکردند:
«اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم مِنَ المُشرِکینَ ثُمَّ لَم یَنقُصوکُم شیــًا ولَم یُظـهِروا عَلَیکُم اَحَدًا فَاَتِمّوا اِلَیهِم عَهدَهُم اِلی مُدَّتِهِم...» «کَیفَ یَکونُ لِلمُشرِکینَ عَهدٌ عِندَ اللّهِ و عِندَ رَسولِهِ اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ...».
پس از
رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم؛ بنی مدلج از
اطاعت دولت
مدینه سر برتافت و با اعلام اینکه حاضر به دادن
زکات نیست با طلیحه اسدی (از
مدعیان نبوت) همراه شد
؛ همچنین عدهای دیگر از بنی مدلج همراه با یکی از قبایل کنانی و همپیمان خود به نام بنوشنوق در منطقه ابارق تهامه سر به
شورش برداشتند که عتاب بن اسید فرماندار
مکه برادر خود خالد را برای سرکوبی آنان فرستاد. وی توانست با کشتن تعداد بسیاری از شورشیان به ویژه بنو شنوق، اوضاع را آرام کند.
بنومدلج پس از این در فتوحات شرکت کردند و در خربتای
مصر مسکن گزیده، با ذُبحان از قبایل حِمْیَری همپیمان شدند.
این قبیله همچنین در سال ۲۳ قمری همراه عمرو بن عاص در
فتح طرابلس غرب شرکت کردند.
قتل عثمان برای مدلجیان ناگوار بود، از این رو از طریق یزید بن حارث مدلجی به قیس بن سعد والی
امیرمؤمنان، امام علی علیهالسّلام بر مصر،
پیام رساندند که با وی سر ستیز ندارند؛ اما از وی خواستند همچون دوره
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم؛ آنان را تا مشخص شدن سرانجام کار به حال خود واگذارد.
قیس بن سعد هنگامی که کارگزاری مصر را به
محمدبن ابی بکر واگذاشت بدو
سفارش کرد تا مدلجیان را به حال خود رها سازد، زیرا آنان برای وی مشکل ساز نخواهند بود.
پلی به نام قنطره بنی مدلج در
دمشق نیز نشان از حضور مدلجیان در منطقه شامات دارد.
بنی مدلج در ناآرامیهای دوره
مامون (۱۹۸-۲۱۸ هـ. ق.) در اسکندریه مصر نقش برجستهای داشتند
و در نهایت
سرکوب شدند.
آنان در دوره تسلط ترکان بر دستگاه
خلافت، بر اثر فشارهای والیان ترک آن مناطق سر به شورش برداشتند.
الاصابة
فی تمییز الصحابه؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ الاغانی؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ البدایة و النهایه؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان
فی تفسیر القرآن؛
تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ جامع البیان عن تاویل آی
القرآن؛ جمهرة النسب؛ الجواهر الحسان
فی تفسیر القرآن، ثعالبی؛ سنن الدارمی؛ السنن الکبری؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ صحیح مسلم بشرح النووی؛ الطبقات الکبری؛ الغارات؛ غریب الحدیث؛ فتوح مصر و اخبارها؛ کتاب النسب؛ اللباب
فی تهذیب الانساب؛ مجمع البیان
فی تفسیر القرآن؛ المجموع
فی شرح
المهذب؛ المحبر؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ مسند احمد بن حنبل؛ المصنف؛ المصنف
فی الاحادیث و الآثار؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع؛ المغازی؛ المفصل
فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المنمق
فی اخبار قریش؛ الولاة و کتاب القضاة.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بنی مدلج»