بنی قینقاع در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی قَیْنُقاع از قبایل
یهودی یثرب بود.
آنان به جهت مخالفتهایشان با
پیامبر همچون دو قبیله یهودی دیگر (
بنیقریظه و
بنینضیر) اخبارشان بهطور گستردهای در منابع آمده است.
درباره تبار بنی قینقاع اطلاع قابل توجهی وجود ندارد. تنها هنگامی که سخن از
اسلام آوردن یکی از ایشان یعنی
عبدالله بن سلام به میان میآید، نسب وی را به
حضرت یوسف (علیهالسلام) یا
بنیاسرائیل (فرزندان
یعقوب)
میرسانند. به نظر
ابوالفرج ، از آنجا که عربها به نسب خود اهمیت میدادهاند و وی نتوانسته برای بنیقینقاع سلسله نسبی بیابد، باید آنان را در شمار قبایل غیر عرب در نظر گرفت.
وی در بخش دیگری از کتابش آنان را اسرائیلی (از تبار
حضرت یعقوب) برشمرده است.
استدلال ابوالفرج برای اثبات تبار اسرائیلی بنیقینقاع پذیرفتنی نیست، زیرا به باور عمده محققان، فرهنگ یهودیان یثرب، فرهنگی عربی بود و طبیعتاً آنان نیز به نسب اهمیت میدادند و برای خلأ نسب نامه ایشان باید دلایل دیگری جست، از این رو و با توجه به اینکه بسیاری از یهودیان یثرب عربتبار بودند برای اثبات تبار اسرائیلی ایشان شواهد موجود کافی نیست تا بتوان از هجرت، زمان وعلل آن سخن گفت. در این زمینه قبایل یهودی دیگر وضعیت بهتری دارند.
گفته شده که بنیقینقاع پیش از مهاجرت
اوس و
خزرج در یثرب مستقر شده بودند.
در تحولاتی که به چیرگی اوس و خزرج بر یهودیان یثرب انجامید هیچ اشارهای به ایشان نشده و مشخص نیست تغییرات یثرب چه تأثیری بر وضعیت ایشان در آن منطقه نهاده است.
از بنیقینقاع در دوره جاهلی اطلاعات معدودی به جا مانده است. بنا به گزارشی
شیبة بن هاشم (
عبدالمطلب جد پیامبر ) که از مادری خزرجی زاده شده بود حدود ۱۰۰
سال پیش از هجرت پیامبر در قلعههای خزرج و بنیقینقاع، همبازی دیگر کودکان خزرج بود تا آنکه عمویش مطلب از او با خبر شد و وی را به مکه برد و از آن پس به عبدالمطلب شهرت یافت.
این گزارش اگر درست باشد، حکایت از روابط کهن و ریشهدار بنیقینقاع و خزرج دارد.
منابع اسلامی نیز از همپیمانی قینقاع و خزرج سخن گفتهاند؛ اما کمتر میتوان به زمان آغاز همپیمانی آنها دست یافت.
در
نبرد بعاث که اندکی پیش از حضور پیامبر در یثرب میان اوس و خزرج روی داد بنی قینقاع و خزرج هر دو از یک مجموعه محسوب میشدند و ازاینرو اوس و خزرج هر دو برای جلب نیروهای بیشتر توجهشان به
بنی قریظه و
بنی نضیر جلب شد.
در نتیجه روابط یهودیان یثرب از جمله بنیقینقاع با یکدیگر تحتالشعاع روابط اوس و خزرج شکل گرفته بود.
از رؤسا، بزرگان و زیرمجموعههای بنی قینقاع اطلاع چندانی در دست نیست. در برخی گزارشها از
بنی عمرو به عنوان یکی از شاخههای ایشان یاد شده است.
درباره مناطق مسکونی بنیقینقاع نیز گزارشهای صریحی وجود ندارد. در برخی گزارشها آمده که ایشان در
یثرب در نزدیکی پل (جسر) قرار داشتند.
در گزارشهای دیگر سخن از حرکت
پیامبر از
بازار بنیقینقاع به
مسجد یا خانه
فاطمه (علیهاالسلام) در میان است
؛ همچنین برخی از فقرا در اعزام به
تبوک در
سال نهم هجری
اسلحه ،
مرکب یا توشه کافی نداشتند ازاینرو محله بنیقینقاع از
انصار درخواست کمک میکردند
؛ همچنین در منابع صحابهنگارانه از همپیمانی برخی از اعضای بنیقینقاع با قبایل خزرجی منشعب از
عوف بن خزرج (که در نزدیکی مسجد قرار داشتند) خبر میدهند.
برآیند گزارشها نشان میدهد که بنیقینقاع در مناطقی سکونت داشتند که نزدیک به مناطق خزرجی بود. همپیمانی ایشان با یکدیگر نیز مؤید همین احتمال است.
در حوزه اقتصاد بنیقینقاع ادعا شده که همگی ایشان
ریختهگر بودند.
صاغانی نیز واژه قینقاع را تشکیل شده از واژه «قین» به معنای آهنگر و «قاع» نام یکی از قلعههای
یثرب دانسته است.
البته احتمال آنکه اعضای یک قبیله همگی کسب و حرفه یکسانی داشته باشند بعید است. اینکه گفته شده: آنها زمینهای
کشاورزی نداشتند
نمیتواند درست باشد و تنها به این نکته اشاره دارد که اقتصاد آنان عموماً مبتنی بر کشاورزی نبوده است. گزارشهایی هم که از زمینهای بنیقینقاع سخن میگویند مؤید این مدعایند.
بیش از همه به بازار بنیقینقاع به عنوان یکی از عمدهترین بازارهای یثرب اشاره شده است که افزون بر داد و ستد، از مراکز تجمع یثربیان به شمار میآمده
و کارکرد اطلاع رسانی داشته و به رغم
تبعید بنی قینقاع در سالهای نخستین پس از هجرت، همچنان تا سالها ادامه حیات داده است.
پس از هجرت پیامبر و سکونت ایشان در میان
قبیله خزرجی بنینجار ، پذیرش
اسلام از سوی یثربیان شتاب گرفت. پیامبر با تکیه بر پشتوانه نومسلمانان یثرب و برای ایجاد
امنیت ، پیمان نامهای را میان قبایل متعدد یثرب منعقد کرد که در آن از قبایل متعدد و همچنین از یهودیان یثرب سخن به میان آمده است؛ اما در این پیمان اشارهای به یهودیان بنیقینقاع نشده است.
مغازینگاران به اتفاق از
عهد شکنی آنان به عنوان عامل رویارویی پیامبر با ایشان سخن گفتهاند
؛ اما گزارش مستقلی وجود ندارد که از این پیمان، نماینده بنیقینقاع و مفاد پیمان حکایت کند. برخی
فنحاص را رهبر بنیقینقاع دانستهاند
؛ اما قراردادی میان او و
پیامبر نیز گزارش نشده است. در عین حال جای هیچ تردیدی وجود ندارد که بنیقینقاع با پیامبر پیمان بسته بودند، زیرا ایشان از طرفی همپیمان خزرج بودند و از طرف دیگر خزرجیان عموماً به پیامبر متمایل شده بودند، به گونهای که بزرگان ایشان همچون
عبدالله بن ابی نیز با
اکراه اسلام را پذیرفته بودند و ازاینرو بنیقینقاع چارهای جز همپیمانی نداشت.
میتوان با اطمینان گفت که یهودیان بنیقینقاع به لحاظ موقعیت مسکونی و همچنین همپیمانان خزرجیشان نسبت به دیگر یهودیان یثرب ارتباط و تماس بیشتری با مسلمانان داشتند، به ویژه که پیامبر در میان قبایل خزرجی مستقر شده و
مسجد خود را بنا کرده بود. بررسی شأن نزولهای گزارش شده ذیل آیاتی که خطاب به یهودیان است به خوبی مؤید این نکته است.
در آغاز حضور پیامبر تا یک سال و اندی یهودیان بنی قینقاع و نیز دیگر یهودیان یثرب با مسلمانان ارتباط نزدیکی داشتند. پیامبر که امید فراوانی به
اسلام آوردن ایشان داشت، از مسلمانان خواسته بود از رفتارهای ناپسند ایشان درگذرند و خداوند نیز خبر داده بود که ایشان شما را بسیار آزار خواهند داد.
از میان ۵۱ عالم یهودی که
ابن هشام به نقل از
ابن اسحاق در میان قبایل یهودی
بنیقریظه ،
بنینضیر و بنیقینقاع برشمرده است ۲۸ تن از بنیقینقاع هستند.
افراد برجستهای که در منابع تفسیری نیز بارها از ایشان سخن به میان آمده است عبارتاند از:
رفاعةبن زید ،
فنحاص ،
سویدبنحارث ،
مالکبنضیف ،
رافعبنحریمله ،
رفاعةبنقیس ،
رافعبنابیرافع ،
شاسبنقیس ،
نعمانبنابیاوفی و
بحری بن عمرو .
از گزارشهای تفسیری موجود برمیآید که آنها از فرصتهای گوناگون برای تردیدافکنی در باورهای مسلمانان بهره بردند. تردید در
نزول وحی بر
پیامبر ،
درخواست برخی معجزههای خاص
و
هدایت به آیین
یهود از این
موارد بوده است؛ همچنین ایشان خود را دوستان
خدا و امت برتر میدانستند.
با تغییر
قبله از
بیتالمقدس به سوی
کعبه روابط پیامبر و یهود رسماً سردتر شد. هنگامی که برخی مسلمانان برای دریافت کمک مالی نزد آنان رفتند، خدای مسلمانان را
فقیر خواندند.
آنها همچنین
اسلام ،
پیامبر و مسلمانان را به
سخره گرفتند
و مانع حرکت در راه
خدا (
سبیلالله ) شدند،
از این رو خداوند از مسلمانان خواست با ایشان قطع رابطه کنند
و آنان را تا زمانی که به احکام واقعی
تورات تن در ندهند، ناچیز و بیارزش دانست.
مفسران ذیل آیات (بقره/۱۰۰؛ بقره/۱۰۴؛ بقره/۱۰۸؛ بقره/ ۱۱۳؛ بقره/ ۱۳۵؛ بقره/ ۱۴۲؛ بقره/ ۱۱۸)
،
،
،
،
،
(آلعمران/۲۳؛ آلعمران/۷۱؛ آلعمران/۹۹؛ آلعمران/۱۰۰؛ آلعمران/۱۱۰؛ آلعمران/۱۸۱؛ آلعمران/۱۸۳؛ آلعمران/۱۸۴؛ آلعمران/۱۸۶؛ آلعمران/۱۸۷)
،
،
،
،
،
،
،
،
؛
(مائده/۱۸؛ مائده/۴۱؛ مائده/۵۷؛ مائده/۶۴؛ مائده/۶۸)
،
،
،
،
و همچنین ۹۱
انعام از احبار و شخصیتهای یهودی بنیقینقاع و اقدامات ایشان نام بردهاند.
پیروزی
بدر موقعیت
پیامبر را در برابر مخالفانش بهبود بخشید.
واقدی هیچ اشارهای به چگونگی
عهدشکنی بنیقینقاع نکرده و تنها به این نکته بسنده کرده است که پس از
جنگ بدر که اندکی پس از تغییر قبله روی داد، آنها رفتارهایی از خود نشان دادند که حاکی از پیمان شکنی ایشان بود.
به نظر میرسد بنیقینقاع با تکیه بر پشتوانه تاریخی خود در روابطشان با
قبیله خزرج موقعیت پیامبر را ضعیفتر از موقعیت خود ارزیابی میکردند.
از سوی دیگر پیامبر از پیمان شکنی بنیقینقاع نگران بود، از این رو در برابر عملکرد بنیقینقاع ایشان را در بازارشان گرد هم آورد و از ایشان خواست پیش از آنکه گرفتار بلایی شوند که مشرکان
قریش در بدر بدان تن دادند
اسلام را بپذیرند؛ اما آنها در واکنش به
تهدید پیامبر از ایشان خواستند آنها را با مکیان مقایسه نکند و خود را جنگجویانی معرفی کردند که توانشان تنها با نبرد شناخته خواهد شد.
همزمان با این امر حادثهای رخ داد که روابط مسلمانان و بنیقینقاع را
وارد مرحلهای جدید کرد؛ یکی از زنان
مسلمان که در بازار بنیقینقاع نشسته بود لبه لباسش را به نیم تنه بالایی آن گره زدند و چون برخاست قسمتی از تنش نمایان شد و آنگاه بازاریان قینقاعی او را به
سخره گرفتند. یکی از انصاریان به حمایت از آن زن
شمشیر کشید و عامل این اقدام را کشت. سپس خود وی به دست بنیقینقاع کشته شد.
در پی این حادثه
عبدالله بن ابی از بنی قینقاع خواست در قلعههای خود مستقر شوند تا او نیز با هوادارانش به ایشان بپیوندد.
به نقل
زهری و
واقدی پس از
نزول آیه ۵۸
انفال پیامبر برای نبرد با ایشان لشکر کشید:«واِمّا تَخافَنَّ مِن قَوم خِیانَةً فَانبِذ اِلَیهِم عَلی سَواء اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الخائِنین و اگر از گروهی بیم خیانت داشتی (پیمانشان) را به نزدشان افکن زیرا خداوند خائنان را دوست ندارد».
پیامبر در نیمه
شوال سال دوم (سه ماه پس از تغییر قبله و اندکی پس از پیروزی بدر) قلعههای ایشان را محاصره کرد. بنیقینقاع پس از ۱۵ روز محاصره و بدون هیچ شرطی تسلیم شدند. در مدت محاصره، هیچ اقدام نظامی (تیراندازی و...) از سوی بنیقینقاع صورت نگرفت و به نظر میرسد ایشان خیلی زود از حمایت همپیمان خود
عبدالله بن ابی ناامید شدند. پیامبر یکی از
انصار را مأمور بستن دستان مردان بنیقینقاع کرد.
عبدالله
بن ابیّ شتابان خود را به پیامبر رسانید و دست خود را از پهلو
وارد زره پیامبر کرد و مجدّانه از وی خواست از آنها درگذرد. پیامبر که آثار
خشم در چهرهاش نمایان شده بود، برخلاف میل خود از مجازات ایشان چشم پوشید و به ایشان سه روز مهلت داد تا آنجا را ترک کنند؛ آنگاه بنیقینقاع در پی تسویه حسابهای مالی برآمدند و برای حرکت آماده شدند.
عبدالله بن ابیّ که احساس کرد میتواند با درخواست خود حکم
تبعید آنها را نیز لغو کند، به سمت خانه پیامبر رفت؛ امّا در مقابل خود یکی دیگر از خزرجیان همپیمان با قینقاع را یافت که پیمان خود را با بنیقینقاع به نفع پیامبر لغو کرده ومانع
ورود او شد. اصرار ابن
ابیّ به درگیری و به زخمی شدنش منتهی شد و آنگاه بود که بنیقینقاع با درک موقعیت، عزم خود را برای حرکت جزم کردند.
برای
عبدالله بن ابیّ حضور بنیقینقاع در یثرب اهمیت حیاتی داشت، از این رو نگران وضعیت
خزرج پس از تبعید بنیقینقاع بود. آماری که از جنگجویان بنیقینقاع گزارش شده هم حکایت از توان قابل ملاحظه ایشان دارد؛ برخی منابع آنان را ۷۰۰ جنگجو دانستهاند که ۴۰۰ تنشان زرهپوش بودند.
به روایت زهری از
ابن زبیر یهودیان بنیقینقاع از شجاعترین یهودیان به شمار میآمدند.
این امر موجب شد
عبدالله بن ابی که نتوانسته بود در نبرد از ایشان حمایت کند کوتاهی خود را با حفظ مال و جانشان جبران کند، به امید آنکه روزی دوباره بتواند آنها را به موطنشان باز گرداند و موقعیتخود را بهبود بخشد. شاید بتوان گفت موافقت پیامبر با درخواست
عبدالله بن ابیzwnj;آمده span class=lt;/refّ هم حکایت از آن دارد که اوضاع و شرایط به گونهای نبوده است که به پیامبر اجازه مقاومت بدهد.
برخی روایات تفسیری در ذیل برخی آیات از نقش
عبدالله بن ابیّ در نبرد بنیقینقاع سخن گفتهاند:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصرَی اَولِیاءَ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض ومَن یَتَوَلَّهُم مِنکُم فَاِنَّهُ مِنهُم اِنَّ اللّهَ لا یَهدِی القَومَ الظّلِمین • فَتَرَی الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ یُسرِعونَ فیهِم یَقولونَ نَخشی اَن تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَی اللّهُ اَن یَأتِیَ بِالفَتحِ اَو اَمر مِن عِندِهِ فَیُصبِحوا عَلی ما اَسَرّوا فی اَنفُسِهِم ندِمین».
در این آیات
خداوند از مؤمنان میخواهد یهودیان و مسیحیان را دوستان خود نشمارند و گرنه در شمار آنها شناخته خواهند شد. بیماردلان (
عبدالله بن ابیّ) در گرایش به آنها (بنی قینقاع) شتاب دارند و میگویند که ما نگران روزهای سختیم. چه بسا خداوند ظفری
بیاورد، آنگاه به سبب آنچه در دل پنهان میکردند پشیمان خواهند شد.
عموم مفسران
آیه ۱۲
آل عمران را نیز پیشگویی
قرآن از شکست ایشان دانسته و در اینباره از قبایل سه گانه
یهود یثرب نام بردهاند:«قُللِلَّذینَ کَفَروا سَتُغلَبونَ وتُحشَرونَ اِلی جَهَنَّمَ و بِئسَالمِهاد به کافران بگو که شکست خواهید خورد و به
جهنم فرستاده خواهید شد که بد جایگاهی است.»
با توجه به اینکه خداوند در آغاز این
سوره ، از
نزول تورات سخن گفته، مفسران خطاب آیات بعدی را عمدتاً متوجه یهودیان دانسته و این آیه را بر یهودیان شکست خورده تطبیق کردهاند؛ امّا تطبیق کافران بر یهود و همچنین تطبیق شکست بر شکست یهودیان از پیامبر در زندگی دنیوی چندان صریح نیست. ضمن آنکه واژه کافران در آیه، بر
بتپرستان بیش از یهودیان قابل تطبیق است، در نتیجه به نظر میرسد مفسران سدههای نخست وعیدهای خداوند به بتپرستان
عرب را به یهودیان نسبت دادهاند تا ذهنیت منفی آیات را از بتپرستان عرب و از جمله
قریش بازگردانند.
درباره غنایم بنیقینقاع جزئیات فراوانی گزارش نشده است. از برآیند گزارشها برمیآید که پیامبر از داراییهای منقولشان تنها تجهیزات رزمی ایشان را به
غنیمت گرفته باشد و از میان آن افزون بر کنار نهادن
خمس غنایم، چند
شمشیر ،
زره ،
نیزه و کمان برای خود برداشته است.
بنی قینقاع پس از تبعید در مسیر حرکت به شمال به
وادیالقری رفتند (منطقه حاصلخیز نزدیک
مدینه که ساکنان آن عمدتاً یهودی بودند) و پس از اندی به سمت
شام رفته، در آنجا در منطقه
اذرعات مستقرشدند.
منابع در گزارش حوادث
جنگ احد در
سال سوم هجری آوردهاند که
عبدالله بن ابی با چند صد تن از هوادارانش برای پیوستن به سپاه
اسلام آمده بودند که پیامبر متوجه شد بخشی از ایشان از همپیمانان بنیقینقاعی وی هستند و از اینرو با این سخن که از مشرکان یاری نمیطلبم، حضور ایشان را نپذیرفت.
این گزارش هرچند مشهور است پذیرفتنی نیست، زیرا ایشان پیش از نبرد احد تبعید شده بودند و افزون بر این، یهودیان
موحد بودند و نمیتوان عنوان
مشرک را بر ایشان تطبیق کرد.
به رغم
تبعید بنیقینقاع در سال دوم هجری، در سالهای بعد نیز گاه گزارشهایی از آنان به چشم میخورد؛ از جمله اینکه تنی از آنها در نبرد
خیبر در سپاه
اسلام حضور داشتند.
ابن هشام نیز هنگامی که منافقان
مدینه را برمیشمرد تنی چند از بنیقینقاع را چون
زید بن لصیب ،
نعمان بن اوفی ،
رافعبن حریمله ،
رفاعة بن زید،
سلسلة بن برهام و
کنانةبن صوریا نام میبرد.
به نظر میرسد این عده پیش از تبعید بنیقینقاع اسلام آورده بودند تا بتوانند در یثرب بمانند و شاید بتوان منافع اقتصادی را عامل محافظه کاری ایشان دانست، اگرچه منابع، بیشتر از اقدامات فرهنگی و سیاسی ایشان بر ضدّ پیامبر یاد کردهاند
و کمتر از وضعیت اقتصادی ایشان سخنی هست.
اسباب النزول؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاغانی؛ الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛ الام؛ البدء والتاریخ؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ترکةالنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) والسبل التی وجهها فیها؛ التفسیر الکبیر؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الدرر فی اختصار المغازی والسیر؛ دلائلالنبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ السنن الکبری؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الطبقات الکبری؛ عمدةالقاری؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الثقات؛ المحبر؛ مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن؛ معجمالبلدان؛ المغازی.
مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بنی قینقاع ». /span/span