• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی بوری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بوری‌، بَنی‌، خاندانی‌ از اتابکان‌ سلاجقه‌ که‌ حدود نیم‌ قرن‌ (۴۹۸-۵۴۹ق‌/۱۱۰۵-۱۱۵۴م‌) در دوره جنگ‌های‌ صلیبی‌ بر بخش‌هایی‌ از شام‌، به‌ ویژه‌ دمشق‌ و اطراف‌ آن‌ فرمان‌ راندند و بدین‌ سبب‌ به‌ «اتابکان‌ دمشق‌» نیز نام‌بردار شدند. از این‌ خاندان‌ ۶ تن‌ به‌ حکومت‌ نشستند، و نام‌ آنان‌ (بنی‌ بوری‌) به‌ بوری‌ بن‌ طغتکین‌، دومین‌ حاکم‌ سلسله‌ منسوب‌ است‌.



درباره آغاز کار ابومنصور ظهیرالدین‌ طغتکین‌، بنیادگذار سلسله‌، اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌، جز آنکه‌ می‌دانیم‌ وی‌ در جوانی‌ به‌ روزگاری‌ که‌ الب‌ ارسلان‌ سلجوقی‌ قصد پیکار با رومیان‌ را داشت‌، با گروهی‌ از ترکمانان‌ به‌ حضور سلطان‌ رسید و راهنمایی‌ سپاه‌ او را بر عهده‌ گرفت‌ و گویا پس‌ از آن‌ نیز در خدمت‌ وی‌ ماند؛ چنان‌ که‌ در جنگ‌ ملازگرد (۴۶۳ق‌/۱۰۷۱م‌) از او به‌ عنوان‌ سلاح‌دار سلطان‌ یاد شده‌ است‌.
[۱] حسینی‌ علی‌، زبدة التواریخ‌، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، به‌ کوشش‌ محمد نورالدین‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
[۲] ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیة الطلب‌، ج۱، ص۲۷، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۷۶م‌.
الب‌ ارسلان‌ سپس‌ او را به‌ خدمت‌ فرزند خود، تاج‌الدوله‌ تتش‌ گمارد و طغتکین‌ به‌ سبب‌ شجاعت‌ و لیاقتی‌ که‌ نشان‌ داد، به‌ سرعت‌ ترقی‌ کرد و معتمد و سپه‌سالار دمشق‌ و نایب‌ تتش‌ در حکومت‌ شد. آن‌گاه‌ تتش‌ او را اتابک‌ِ فرزند خردسال‌ خود دُقاق‌ گردانید. نخستین‌ حکومت‌ نیمه‌ مستقل‌ طغتکین‌، امارت‌ میافارقین‌ بود که‌ در آن‌جا به‌ عنوان‌ اتابک‌ دقاق‌ رشته کارها را در دست‌ گرفت‌ و به‌ تدبیر و نیک‌ سیرتی‌ و دادگری‌ شهره‌ شد.

۱.۱ - اسارت‌ طغتکین‌

در ۴۸۷ق‌/۱۰۹۴م‌ در جنگی‌ که‌ میان‌ تتش‌ و برادرزاده‌اش‌، برکیارق‌ در ری‌ درگرفت‌، تتش‌ کشته‌ شد و جمعی‌ از امرای‌ او از جمله‌ طغتکین‌ به‌ اسارت‌ افتادند، ولی‌ او یک‌ سال‌ بعد آزاد شد و به‌ دمشق‌ رفت‌. (
[۷] ابن‌ دواداری‌ ابوبکر، کنزالدرر، ج۶، ص۴۴۷، به‌ کوشش‌ صلاح‌ الدین‌ منجد، قاهره‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۱م‌.
که‌ گویا وی‌ در خراسان‌ به‌ حبس‌ بوده‌ است‌.) طغتکین‌ در دمشق‌ با استقبال‌ دقاق‌ و امرای‌ دولت‌ وی‌ روبه‌رو شد و دقاق‌ او را سپه‌سالار دمشق‌ کرد و بسیاری‌ از کارها را به‌ او سپرد و طغتکین‌ هم‌ مدتی‌ بعد مادر او را به‌ همسری‌ خود درآورد.
[۹] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۱۲۲، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
و به‌ استقرار دولت‌ و توسعه قلمرو دقاق‌ پرداخت‌. در این‌ ایام‌ سرزمین‌ شام‌ وارد یکی‌ از خطیرترین‌ دوران‌های‌ تاریخ‌ اسلامی‌ خود می‌شد؛ از یک‌ سوی‌ امرا و شاه‌زادگان‌ سلجوقی‌، منطقه‌ را دستخوش‌ نزاع‌ها و رقابت‌های‌ بی‌پایان‌ خویش‌ کرده‌، و از سوی‌ دیگر صلیبیان‌ با انبوهی‌ سپاه‌ گرسنه‌ و خون‌ریز در راه‌ بودند و تقدیر چنان‌ بود که‌ تا چند قرن‌، نقش‌ مهمی‌ در سرنوشت‌ شام‌ برعهده‌ گیرند. دمشق‌ نیز از این‌ نزاع‌ها و رقابت‌ها در امان‌ نبود؛ چنان‌ که‌ فخرالملوک‌ رضوان‌ (برادر دقاق‌)، برای‌ تصرف‌ دمشق‌ و انطاکیه‌ کوشش‌ها کرد، ولی‌ اتحاد دمشق‌ با یاغی‌ سیان‌، امیر انطاکیه‌ او را ناکام‌ گذارد و باعث‌ ائتلاف‌ رضوان‌ با سلیمان‌ بن‌ ایلغازی‌، امیر حلب‌ شد.
[۱۱] ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیة الطلب‌، ج۲، ص۱۳۰-۱۳۱، ص۱۳۹-۱۴۰، ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.


۱.۲ - اتحاد امرای‌ شام‌

در همین‌ زمان‌ صلیبیان‌ انطاکیه‌ را گرفتند و روی‌ به‌ معرّه‌ نهادند و این‌ امر موجب‌ شد تا امرای‌ شام‌ مدت‌ کوتاهی‌ متحد گردند. از آن‌ سوی‌، فشار و طمع‌ صلیبیان‌ بر تسخیر سراسر شام‌ موجب‌ شد تا بعضی‌ از امرای‌ ضعیف‌تر قلمرو خویش‌ را به‌ فرمانروایان‌ نیرومندتر واگذار کنند، یا امرای‌ بزرگ‌، امارت‌های‌ کوچک‌ و ضعیف‌ را از میان‌ بردارند؛ چنان‌ که‌ جبله‌ و رحبه‌ و حمص‌ در ۴۹۴ و ۴۹۶ق‌ از همین‌ رهگذر به‌ حکومت‌ دمشق‌ پیوستند.
[۱۵] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۴، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.


۱.۳ - حکومت مستقل‌ طغتکین‌

دقاق‌ در ۴۹۷ق‌/۱۱۰۴م‌ بیمار شد و به‌ پیشنهاد مادرش‌، اتابک‌ طغتکین‌ را به‌ نیابت‌ از فرزند خردسال‌ خود، تتش‌ حکومت‌ دمشق‌ داد و در ۱۲ رمضان‌ آن‌ سال‌ درگذشت‌.
[۱۷] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۱، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
با آنکه‌ طغتکین‌ پس‌ از آن‌ می‌توانست‌ حکومتی‌ مستقل‌ بنیاد کند، ولی‌ تا کسی‌ از فرزندان‌ تاج‌الدوله‌ تتش‌ زنده‌ بود، تن‌ به‌ این‌ کار نداد. بدین‌ سبب‌، وقتی‌ رضوان‌ بن‌ تتش‌ - پس‌ از مرگ‌ دقاق‌ - دمشق‌ را محاصره‌ کرد، اتابک‌ طغتکین‌ به‌ رغم‌ توانایی‌ بر رفع‌ او، پذیرفت‌ که‌ خطبه‌ و سکه‌ به‌ نام‌ وی‌ کند. با این‌ همه‌، چون‌ رضوان‌ در دمشق‌ پایگاهی‌ نداشت‌، آنجا را رها کرد و به‌ حلب‌ رفت‌.
[۱۸] ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیة الطلب‌، ج۱، ص۱۴۹، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۷۶م‌.
آن‌گاه‌ اتابک‌، ارتاش‌
[۱۹] ابن‌ خلدون‌، العبر، ج۴، ص۱۴۴، بکتاش‌.
برادر دیگر دقاق‌ را که‌ در بعلبک‌ زندانی‌ بود، بیاورد و به‌ امارت‌ نشاند؛ ولی‌ ارتاش‌ نیز از اتابک‌ هراسید و گریخت‌ و بدوئن‌، شاه‌ صلیبیان‌ را به‌ حمله‌ به‌ دمشق‌ تشویق‌ کرد (۴۹۸ق‌)، ولی‌ کاری‌ از پیش‌ نبرد. تتش‌، فرزند دقاق‌ نیز چندی‌ بعد درگذشت‌ و اتابک‌ استقلال‌ تمام‌ یافت‌.
با تصرف‌ رَفَنیه‌ در همان‌ سال‌ به‌ دست‌ اتابک‌، و سپس‌ مشارکت‌ با مصریان‌ در جنگ‌ با صلیبیان‌ در عسقلان‌، و پس‌ از آن‌ گرفتن‌ بُصری‌ از دست‌ گمشتگین‌، نایب‌ ارتاش‌ و نیز تصرف‌ صَرخَد، این‌ استقلال‌ تثبیت‌ و تکمیل‌ شد.
[۲۳] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۲۵] ابن‌ دواداری‌ ابوبکر، کنزالدرر، ج۶، ص۴۶۵، به‌ کوشش‌ صلاح‌ الدین‌ منجد، قاهره‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۱م‌.
ابن‌ تغری‌ بردی‌ آورده‌ است‌ که‌ در ۴۹۹ق‌ جنگی‌ سخت‌ میان‌ اتابک‌ و فرنگان‌ درگرفت‌، ولی‌ از نتیجه آن‌ یاد نکرده‌ است‌؛ در حالی‌ که‌ بعضی‌ از مورخان‌ دیگر تصریح‌ کرده‌اند که‌ اتابک‌ در این‌ سال‌ دوبار بر فرنگان‌ مستولی‌ شد و دمشق‌ را به‌ شادمانی‌ این‌ پیروزی‌ها آذین‌بندی‌ کردند.

۱.۴ - جنگ با صلیبیان‌

در ۵۰۰ق‌ که‌ تاخت‌ و تاز صلیبیان‌ بر حوران‌ و جبل‌عوف‌ شدت‌ گرفت‌، اتابک‌ به‌ مقابله‌ رفت‌ و بدوئن‌ نیز از طبریه‌ و عکا بیامد. اتابک‌ یکی‌ از دژهای‌ اطراف‌ طبریه‌ را گرفت‌ و شهسواران‌ آنجا را سرکوب‌ کرد، ولی‌ جنگی‌ با بدوئن‌ رخ‌ نداد. سال‌ بعد، اتابک‌ باز به‌ طبریه‌ هجوم‌ برد و ائتلاف‌ امرای‌ صلیبی‌ را به‌ سختی‌ در هم‌ شکست‌ و تنی‌ چند از امرای‌ بزرگ‌ آن‌ها را اسیر کرد و به‌ دمشق‌ برد.
[۳۱] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۲۵، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
پس‌ از آن‌ در ۵۰۲ق‌ هم‌ جنگ‌های‌ متعددی‌ میان‌ اتابک‌ و صلیبیان‌ درگرفت‌. تا آن‌جا که‌ بدوئن‌ از در آشتی‌ درآمد و با شرایطی‌، به‌ مدت‌ ۴ سال‌ در میانه‌ صلح‌ شد. با این‌ همه‌، فرنگان‌ در ۵۰۳ق‌/۱۱۰۹م‌ باز قصد تسخیر رفنیه‌ کردند و اتابک‌ هم‌ برای‌ جلب‌نظر سلطان‌ و خلیفه‌ برای‌ جهاد، رهسپار بغداد شد، ولی‌ در راه‌ شنید که‌ سلطان‌ محمد سلجوقی‌ بر آن‌ است‌ تا امرای‌ شام‌ را تغییر دهد. پس‌ از بازگشت‌ و در راه‌، گمشتگین‌ را که‌ با فرنگان‌ همراه‌ شده‌ بود، تنبیه‌ کرد و بعلبک‌ را از او گرفت‌ و به‌ پسر خود بوری‌ داد. آن‌گاه‌ میان‌ امرای‌ شام‌ بر جنگ‌ با صلیبیان‌ اتحادی‌ پیش‌ آمد و به‌ ویژه‌ میان‌ اتابک‌ طغتکین‌ و شرف‌الدین‌ مودود، امیر موصل‌ پیمانی‌ منعقد شد. با آنکه‌ در همین‌ زمان‌ با درخواست‌ بدوئن‌، دوباره‌ میان‌ اتابک‌ و صلیبیان‌ صلح‌ برقرار گردید، ولی‌ بدوئن‌ در ۵۰۴ق‌ پیمان‌ را شکست‌ و حمله‌ را آغاز کرد. مقابله اتابک‌ و فشاری‌ که‌ بر صلیبیان‌ وارد کرد، آنها را دوباره‌ به‌ پذیرش‌ صلح‌ واداشت‌.
[۴۰] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۳۵، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
در این‌ سال‌ سلطان‌ محمد سلجوقی‌ کوشید تا امرای‌ شام‌ را برای‌ جهاد متحد گرداند، ولی‌ این‌ کار با بیمی‌ که‌ امرا از یکدیگر داشتند و نیز به‌ سبب‌ افساد رضوان‌ بن‌ تتش‌ با شکست‌ روبه‌رو شد. با این‌ همه‌، اتابک‌ طغتکین‌ و ابن‌ منقذ، امیر شیزر با شرف‌الدین‌ مودود متحد شدند و به‌ پیکار با صلیبیان‌ برخاستند.
[۴۱] ابن‌ اثیر علی‌، التاریخ‌ الباهر، ج۱، ص۱۷- ۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌/بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
[۴۲] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۱۶۰-۱۶۱، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
و به‌ ویژه‌ اگر یاری‌های‌ شجاعانه اتابک‌ در ۵۰۵ ق‌ به‌ مردم‌ صور نبود، شهر به‌ دست‌ صلیبیان‌ سقوط می‌کرد.
[۴۵] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۳۸-۳۹، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.


۱.۵ - صلح‌ با صلیبیان‌

تهاجم‌ دوم‌ صلیبی‌ به‌ صور در ۵۰۶ق‌، و مددجویی‌ امیران‌ آنجا از اتابک‌، باعث‌ شد تا شهر به‌ قلمرو دمشق‌ بپیوندد. این‌ واقعه‌ بر قدرت‌ و نفوذ اتابک‌ بیفزود. در همین‌ سال‌ رضوان‌ بن‌ تتش‌، امیر حلب‌ از بیم‌ صلیبیان‌، با اتابک‌ طغتکین‌ صلح‌ کرد و او را به‌ حلب‌ خواند و با آنکه‌ اتابک‌ پذیرفت‌ که‌ در دمشق‌ خطبه‌ و سکه‌ به‌ نام‌ او کند، ولی‌ رضوان‌ به‌ وعده همراهی‌ در جنگ‌ با صلیبیان‌ وفا نکرد و اتابک‌ نیز او را براند.
[۴۷] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۱۶۳-۱۶۴، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
و خود با امیر مودود به‌ مقابله بدوئن‌ رفت‌ و در جنگی‌ سخت‌ و خونین‌ او را شکست‌ داد (۱۱ محرم‌ ۵۰۷) آن‌گاه‌ مودود همراه‌ طغتکین‌ به‌ دمشق‌ رفت‌ و اندکی‌ بعد در آنجا، گویا به‌ دست‌ باطنیه‌، به‌ قتل‌ رسید.
[۵۰] ابن‌ اثیر علی‌، التاریخ‌ الباهر، ج۱، ص۱۹، به‌ کوشش‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌/بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
[۵۱] ابن‌ شاکر کتبی‌ محمد، عیون‌ التواریخ‌، ج۱۲، ص۲۱، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
در همان‌ سال‌ رضوان‌ نیز درگذشت‌ و پسرش‌ الب‌ ارسلان‌ نوجوان‌، حلب‌ را به‌ اتابک‌ داد، ولی‌ اتابک‌ نتوانست‌ با امرای‌ آن‌ شهر کار کند و آن‌جا را رها کرد. کوتاه‌ زمانی‌ بعد، اتابک‌ برای‌ ترمیم‌ خرابی‌ها و تأمین‌ راه‌های‌ تجارتی‌ و تقویت‌ خویش‌، با صلیبیان‌ صلح‌ کرد، ولی‌ در ۵۰۹ق‌/۱۱۱۵م‌ به‌ لشکر فرنگان‌ هجوم‌ برد و آن‌ها را سخت‌ در هم‌ شکست‌. آن‌گاه‌ به‌ دعوت‌ لؤلؤ خادم‌ به‌ حلب‌ رفت‌ که‌ توسط لشکریان‌ سلطان‌ محمد محاصره‌ شده‌ بود. حرکت‌ اتابک‌ موجب‌ عقب‌نشینی‌ لشکر سلطان‌ شد، ولی‌ اتابک‌ که‌ می‌ترسید دمشق‌ به‌ دست‌ آنها بیفتد، از یک‌ سوی‌، با برخی‌ از امرای‌ مسلمان‌ و مسیحی‌ شام‌ متحد شد، و از سوی‌ دیگر، چنان‌ فرنگان‌ و لشکر سلطان‌ را از هم‌ بیمناک‌ گردانید که‌ هر دو گروه‌ پراکنده‌ شدند.
[۵۵] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۱۷۴- ۱۷۵، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.


۱.۶ - سرکوب‌ سپاه‌ صلیبی‌

به‌ گزارش‌ابن‌ شاکر،
[۵۶] ابن‌ شاکر کتبی‌ محمد، عیون‌ التواریخ‌، ج۱۲، ص۵۰، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
سلطان‌ این‌ سپاه‌ را اصلاً برای‌ سرکوب‌ طغتکین‌ و ایلغازی‌ بن‌ ارتق‌ که‌ می‌خواستند برضد او دست‌ به‌ طغیان‌ زنند، فرستاده‌ بود. به‌ روایت‌ دیگر تاخت‌ و تاز آق‌ سنقر برسقی‌، امیرموصل‌، به‌ امر سلطان‌ در شام‌ و اسیر شدن‌ پسر ایلغازی‌ سبب‌ شد که‌ اتابک‌ و ایلغازی‌ قصد طغیان‌ کنند، اما اتابک‌ در ذیقعده ۵۰۹ به‌ بغداد رفت‌ و مورد تأیید سلطان‌ قرار گرفت‌ و بر حکومت‌ ابقا شد.
[۵۷] ابن‌ شاکر کتبی‌ محمد، عیون‌ التواریخ‌، ج۱۲، ص۵۰، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
[۵۹] ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۰۷-۳۱۳، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
پس‌ از آن‌ میان‌ اتابک‌ و آق‌ سنقر دوستی‌ پدید آمد، چنان‌که‌ در ۵۱۰ق‌ اتابک‌ همراه‌ آق‌ سنقر، امیر موصل‌ فرنگان‌ را در هم‌ شکست‌. و در ۵۱۲ و ۵۱۳ق‌ با همراهی‌ ایلغازی‌، سپاه‌ بزرگ‌ صلیبی‌ به‌ سرکردگی‌ امیر انطاکیه‌ را به‌ شدت‌ سرکوب‌ کرد. و آن‌گاه‌ تدمر و شقیف‌ را گرفت‌، ولی‌ در ۵۱۶ق‌/۱۱۲۲م‌ صور را به‌ مصریان‌ واگذارد.
[۶۵] ابن‌ دواداری‌ ابوبکر، کنزالدرر، ج۶، ص۴۸۵-۴۹۰، به‌ کوشش‌ صلاح‌ الدین‌ منجد، قاهره‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۱م‌.


۱.۷ - شکست‌ اتابک‌

اتابک‌ در ۵۱۷ق‌ حماه‌ را تصرف‌ کرد و آن‌جا را به‌ یکی‌ از سرداران‌ خویش‌ و سپس‌ به‌ نواده‌اش‌، سِوِنج‌ بن‌ بوری‌ داد.
[۶۶] ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۴۱، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
ولی‌ در جنگ‌ با صلیبیان‌ همراه‌ با آق‌ سنقر برسقی‌ شکست‌ خورد و به‌ دمشق‌ بازگشت‌. به‌ نظر می‌رسد که‌ اتابک‌ بعداً صور را از مصریان‌ باز پس‌ گرفت‌؛ زیرا در حوادث‌ سال‌ ۵۱۸ق‌ آورده‌اند که‌ صلیبیان‌ آنجا را که‌ در دست‌ نایب‌ اتابک‌ بود، تسخیر کردند.
[۶۸] ابن‌ ظافر علی‌، اخبار الدول‌ المنقطعه، ج۱، ص۸۷، به‌ کوشش‌ آندره‌ فره‌، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.
و به‌ روایتی‌ اتابک‌ خود به‌ ناچار شهر را تسلیم‌ فرنگان‌ کرد.
[۶۹] ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ محمد، الکواکب‌ الدریه، ج۱، ص۹۰، به‌ کوشش‌ محمود زاید، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.


۱.۸ - درگذشت‌ اتابک‌

در ۵۱۹ و ۵۲۰ق‌ نیز جنگ‌ نسبتاً بزرگی‌ میان‌ سپاه‌ اتابک‌ و احداث‌ِ (ه م‌) دمشق‌ با صلیبیان‌ در اطراف‌ دمشق‌ درگرفت‌ که‌ نتیجه مشخصی‌ در بر نداشت‌. در همان‌ سال‌ اتابک‌ و آق‌ سنقر، کفرطاب‌ را گرفتند.
[۷۲] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
و ظاهراً این‌ آخرین‌ کوشش‌های‌ اتابک‌ در جنگ‌ با صلیبیان‌ و توسعه قلمرو خویش‌ بود؛ چه‌، پس‌ از آن‌، فعالیت‌ نظامی‌ چندانی‌ از او ذکر نشده‌ است‌. اتابک‌ سرانجام‌ در ۸ صفر ۵۲۲ یا ۵۲۳ پس‌ از یک‌ بیماری‌ طولانی‌ در دمشق‌ درگذشت‌ و همان‌جا به‌ خاک‌ سپرده‌ شد.
[۷۴] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.


۱.۹ - اوصاف اتابک‌

بیشتر مورخان‌ اتابک‌ طغتکین‌ را به‌ دلیری‌ و دادگری‌ ستوده‌ و آورده‌اند که‌ نسبت‌ به‌ اشرار و مفسدان‌ بسیار سخت‌گیر بود و در عصر خود بزرگ‌ترین‌ مجاهد شام‌ برضد صلیبیان‌ به‌ شمار می‌رفت‌.
[۷۶] ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۵، ص۵۱۲، چ‌ تصویری‌، دمشق‌، دارالبشیر.
[۷۷] ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۱۴، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
[۷۸] ابن‌ اثیر علی‌، التاریخ‌ الباهر، ج۱، ص۳۸، به‌ کوشش‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌/بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.



پس‌ از اتابک‌ و به‌ وصیت‌ او پسرش‌، تاج‌الملوک‌ ابوسعید بوری‌ در دمشق‌ به‌ حکومت‌ نشست‌. بوری‌ که‌ در ۴۷۸ق‌/۱۰۸۵م‌ زاده‌ شده‌ بود.، از جوانی‌ وارد امور نظامی‌ و سیاسی‌ شد. در ۴۹۴ق‌/۱۱۰۱م‌ در حالی‌ که‌ ۱۶ سال‌ بیش‌ نداشت‌، پدرش‌ او را به‌ امارت‌ جبله‌ فرستاد، ولی‌ چنان‌ بدسیرتی‌ نشان‌ داد که‌ مردم‌، فخرالملک‌ عمار، حاکم‌ طرابلس‌ را به‌ جبله‌ خواندند. او نیز لشکری‌ فرستاد که‌ شهر را گرفتند و بوری‌ را دستگیر کرده‌، به‌ طرابلس‌ بردند، اما فخرالملک‌ او را با احترام‌ تمام‌ روانه دمشق‌ کرد و به‌ اتابک‌ نوشت‌ که‌ از بیم‌ چیرگی‌ فرنگان‌ بر جبله‌، آنجا را گرفته‌ است‌. در ۵۰۱ق‌/۱۱۰۸م‌ بوری‌ مأموریت‌ سفارت‌ به‌ بغداد نزد سلطان‌ محمد سلجوقی‌ را به‌ خوبی‌ انجام‌ داد، و در ۵۰۳ق‌ که‌ اتابک‌ خود به‌ بغداد رفت‌، بوری‌ را بر دمشق‌ گمارد و سفارش‌ کرد که‌ در برابر صلیبیان‌ با حفظ پیمان‌ دوستی‌، استواری‌ به‌ خرج‌ دهد. در همان‌ سال‌ بوری‌ لشکر به‌ بعلبک‌ برد و آن‌جا را گرفت‌ و اتابک‌ هم‌ حکومت‌ آنجا را به‌ وی‌ داد که‌ تا محرم‌ ۵۰۴ همان‌جا بماند.
[۸۷] ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۹۰، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
او در ۵۰۶ق‌ به‌ دعوت‌ انوشتگین‌ افضلی‌، والی‌ صور که‌ از فرنگان‌ می‌هراسید، به‌ آنجا رفت‌ و صور را تحویل‌ گرفت‌، ولی‌ نام‌ خلیفه فاطمی‌ را از خطبه‌ نینداخت‌.
[۸۸] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۴۱-۴۲، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.


۲.۱ - اجرای سیرت‌ پدر

تاج‌الملوک‌ پس‌ از مرگ‌ پدر و به‌ وصیت‌ او در دمشق‌ به‌ حکومت‌ نشست‌ و سیرت‌ پدر را در پیش‌ گرفت‌ و والیان‌ و امرا را بر مناصب‌ خود ابقا کرد.
[۹۰] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۲۸، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
اما سال‌ بعد (۵۲۳ ق‌/۱۱۲۹م‌) که‌ کار اسماعیلیه‌ با کوشش‌های‌ طاهر بن‌ سعد مزدقانی‌ِ وزیر در دمشق‌ بالا گرفت‌، و حتی‌ گفته‌اند که‌ وزیر با فرنگان‌ درباره تسلیم‌ دمشق‌ وارد گفت‌ و گو شد، بوری‌ بی‌درنگ‌ وزیر را کشت‌ و دست‌ به‌ قتل‌ عام‌ باطنیه دمشق‌ زد. آن‌گاه‌ به‌ مقابله صلیبیان‌ که‌ به‌ دعوت‌ باطنیه‌، بانیاس‌ را گرفته‌، و غارت‌ کنان‌ روی‌ به‌ دمشق‌ آورده‌ بودند، رفت‌ و آن‌ها را گریزاند.
[۹۳] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۱، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۹۶] ابن‌ خلدون‌، العبر، ج۵، ص۳۲۹-۲۳۰.
درباره مزدقانی‌ گفته‌اند که‌ چون‌ وجیه‌الدوله بن‌ صوفی‌، رئیس‌ دمشق‌ با او به‌ دشمنی‌ برخاست‌، وی‌ از بیم‌ به‌ اسماعیلیه‌ پیوست‌ تا از پشتیبانی‌ آنها برخوردار گردد.

۲.۲ - ائتلاف‌ ضد صلیبی‌

در این‌ دوره‌ عمادالدین‌ زنگی‌، فرمانروای‌ موصل‌ (نک: ه د، آل‌ زنگی‌)، رهبری‌ پیکار با صلیبیان‌ را در دست‌ گرفته‌ بود و می‌کوشید از قدرت‌ امرای‌ مسلمان‌ برای‌ ایجاد یک‌ ائتلاف‌ ضد صلیبی‌ استفاده‌ کند. یکی‌ از این‌ کوشش‌ها در ۵۲۴ق‌ پدید آمد و عمادالدین‌ از بوری‌ خواست‌ که‌ برای‌ جهاد به‌ او بپیوندد و او نیز پسر خود سونج‌ را از حماه‌ با سپاه‌ به‌ اردوی‌ زنگی‌ فرستاد. سونج‌ مورد احترام‌ و استقبال‌ واقع‌ شد، ولی‌ گفته‌اند چنان‌ رفتار کرد که‌ عمادالدین‌ خشمناک‌ شد و او را در حلب‌ به‌ حبس‌ انداخت‌ و حماه‌ را نیز گرفت‌. کوشش‌های‌ بوری‌ برای‌ آزادی‌ او به‌ جایی‌ نرسید. تا آنکه‌ سال‌ بعد بوری‌ دبیس‌ بن‌ صدقه‌، امیر حلّه‌ را گرفته‌، به‌ عمادالدین‌ تسلیم‌ کرد و سونج‌ را باز پس‌ گرفت‌.
[۱۰۲] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳۵-۱۳۶، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
در همین‌ سال‌ (جمادی‌الاخر ۵۲۵)، باطنیه‌، احتمالاً به‌ دستور جانشین‌ و پسر حسن‌ صباح‌ بوری‌ را در قلعه دمشق‌ زخم‌ زدند.
[۱۰۴] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳۶، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
و با آنکه‌ چند ماهی‌ بماند، ولی‌ بر اثر همان‌ زخم‌ درگذشت‌. مورخان‌ او را به‌ دلیری‌ و بخشندگی‌ و نیک‌ سیرتی‌ ستوده‌، و شاعرانی‌ چون‌ ابن‌ خیاط او را مدح‌ گفته‌اند. همسر او، صفوة الملک‌ زمردخاتون‌، دختر امیر جاولی‌، خود از کاتبان‌ و حافظان‌ قرآن‌ بود و مدرسه خاتونیه دمشق‌ را همو ساخت‌.


بوری‌ پیش‌ از مرگ‌، پسر خود، شمس‌الملوک‌ ابوالفتح‌ اسماعیل‌ را جانشین‌ کرده‌ بود. وی‌ در جمادی‌الاخر ۵۰۶ در دمشق‌ به‌ حکومت‌ نشست‌ و یوسف‌ بن‌ فیروز، حاجب‌ بوری‌ وزارت‌ را در دست‌ گرفت‌. شمس‌الدوله‌ محمد، برادر اسماعیل‌ هم‌ بر بعلبک‌ و اطراف‌ آن‌ فرمان‌ می‌راند، ولی‌ چون‌ از اجابت‌ درخواست‌ اسماعیل‌ دایر بر واگذاری‌ دژهایی‌ مانند حصن‌اللبوه به‌ او خودداری‌ کرد، اسماعیل‌ به‌ زور آن‌ دژها را گرفت‌.
[۱۱۵] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳۷، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۱۱۶] ابن‌ خلدون‌، العبر، ج۵، ص۳۳۱.
آورده‌ است‌ که‌ اسماعیل‌ بعلبک‌ را نیز از محمد گرفت‌. شمس‌الملوک‌ که‌ از آغاز کار، پیکار با صلیبیان‌ را در صدر اقدامات‌ نظامی‌ خویش‌ قرار داده‌ بود، نخست‌ به‌ بهانه مصادره اموال‌ تاجران‌ دمشقی‌ توسط صلیبیان‌ در بیروت‌، به‌ ناگاه‌ بانیاس‌ - از استوارترین‌ دژهای‌ صلیبی‌ - را مورد هجوم‌ قرار داد و طی‌ دو روز با حمله‌های‌ سهمناک‌ آنجا را گرفت‌ و بسیاری‌ از فرنگان‌ را کشت‌ و اسیر کرد.
[۱۱۸] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۴۵، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
آن‌گاه‌ به‌ رغم‌ قدرت‌ و هیبت‌ عمادالدین‌ زنگی‌، بی‌آنکه‌ کسی‌ را خبر دهد، به‌ حماه‌ تاخت‌ و به‌ سرعت‌ آنجا را از دست‌ نایب‌ او به‌ در آورد و روی‌ به‌ شیزر نهاد و پس‌ از غارت‌ اطراف‌ آن‌، مالی‌ از ابن‌ منقذ گرفته‌، بازگشت‌.
[۱۲۱] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۵۳، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۱۲۲] ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ۵۳، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.


۳.۱ - تجدید صلح‌ با صلیبیان‌

وی‌ در ۵۲۸ق‌/۱۱۳۴م‌ دژ شقیف‌ تیرون‌ در مرز قلمرو صلیبیان‌ در حدود بیروت‌ و صیدا را از دست‌ ضحاک‌ بن‌ جندل‌ گرفته‌، فرنگان‌ را سخت‌ به‌ هراس‌ افکند، چنان‌که‌ سپاه‌ آراستند و در اطراف‌ دمشق‌ به‌ غارت‌ و ویرانی‌ پرداختند. اسماعیل‌ پس‌ از زد و خورد با آنها، روی‌ به‌ طبریه‌، عکا و ناصره‌ نهاد و در آن‌ حدود دست‌ به‌ جنگ‌ گشود و بسیاری‌ از صلیبیان‌ را اسیر کرد و عرصه‌ را چنان‌ بر آنان‌ تنگ‌ گرفت‌ که‌ اطراف‌ دمشق‌ را رها کرده‌، صلح‌ خواستند. وی‌ نیز در ذیقعده آن‌ سال‌ قرار صلح‌ فرنگان‌ با پدرش‌، بوری‌ را تجدید کرد.
[۱۲۵] ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ محمد، الکواکب‌ الدریه، ج۱، ص۹۹، به‌ کوشش‌ محمود زاید، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.


۳.۲ - عاقبت اسماعیل‌

گویا در همین‌ دوران‌ خلق‌ و خوی‌ اسماعیل‌ دگرگون‌ شد و به‌ ستمگری‌ و مصادره اموال‌ امرا و عمال‌ دولت‌ دست‌ زد. از این‌رو یکی‌ از غلامان‌ جدش‌، طغتکین‌ در شکارگاه‌ به‌ او سوء قصد کرد، ولی‌ آسیبی‌ به‌ وی‌ نرسید. پس‌ از آن‌ نیز یوسف‌ بن‌ فیروز، از امرای‌ بلند پایه دمشق‌، از بیم‌ او گریخت‌ و به‌ تدمر رفت‌. اسماعیل‌ بر اثر آن‌ حوادث‌، به‌ برادر خود سونج‌ بدگمان‌ شد و او را زندانی‌ کرد و چندان‌ گرسنه‌ نگاه‌ داشت‌ تا وی‌ بمرد.
[۱۲۸] ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیة الطلب‌، ج۱، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۷۶م‌.
[۱۲۹] ابن‌ شاکر کتبی‌ محمد، عیون‌ التواریخ‌، ج۱۲، ص۲۸۳-۲۸۴، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
[۱۳۰] ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ محمد، الکواکب‌ الدریه، به‌ کوشش‌ محمود زاید، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
اما خود نیز چندان‌ نپایید و در ۱۴ ربیع‌الاخر ۵۲۹ به‌ قتل‌ رسید. در این‌باره‌ گفته‌اند که‌ چون‌ وی‌ بدسیرتی‌ و ستمگری‌ آغاز کرد و مردی‌ زشت‌ کار را بر دمشق‌ چیره‌ گردانید، امرای‌ دمشق‌ از او دل‌ کندند و اسماعیل‌ نیز که‌ از همه‌ بیمناک‌ شده‌ بود، عمادالدین‌ زنگی‌ را به‌ دمشق‌ خواند تا شهر را به‌ او تسلیم‌ کند. آن‌گاه‌ همه اموال‌ و ذخایر دمشق‌ را به‌ صرخد برد تا خود نیز به‌ آنجا رود؛ اما مادرش‌، زمرد خاتون‌ که‌ از احتمال‌ سقوط شهر به‌ دست‌ زنگی‌ یا صلیبیان‌ سخت‌ خشمناک‌ شده‌ بود، دستور داد تا او را بکشند. گزارش‌ دیگر حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ اسماعیل‌ نسبت‌ به‌ رابطه یوسف‌ بن‌ فیروز و زمرد خاتون‌ بدگمان‌ شد و خواست‌ هر دو را بکشد، اما زمرد خاتون‌ بر پسر پیش‌دستی‌ کرد.
[۱۳۲] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۵۳، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۱۳۳] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۷، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
(درباره آبادانی‌های‌ او در دمشق‌، نگاه کنید به الاعلاق‌ الخطیره
[۱۳۵] ابن‌ شداد محمد، الاعلاق‌ الخطیره، ج۳۸، ص۱۹۲، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۶م‌.
)


چون‌ اسماعیل‌ مقتول‌ شد، زمرد خاتون‌ پسر دیگر خود شهاب‌الدین‌ ابوالقاسم‌ محمود را در دمشق‌ به‌ حکومت‌ نشاند که‌ از ۵۲۰ ق‌ از سوی‌ اتابک‌ طغتکین‌، تدمر را به‌ اقطاع‌ داشت‌.
[۱۳۷] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۵۷، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۱۳۸] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۵۳، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
چون‌ شهاب‌الدین‌ به‌ حکومت‌ نشست‌، معینالدین‌ اُنَر، از ممالیک‌ طغتکین‌، اتابک‌ او شد. عمادالدین‌ زنگی‌ که‌ به‌ دعوت‌ شمس‌الملوک‌ روی‌ به‌ دمشق‌ نهاده‌ بود، پس‌ از مرگ‌ او نیز باز نایستاد و با آنکه‌ گفته‌اند از شهاب‌الدین‌ محمود، رسولان‌ او را با احترام‌ و پاسخی‌ شایسته‌ بازگرداند، عماد بیامد و شهر را محاصره‌ کرد. معینالدین‌ انر، فرماندهی‌ نیروهای‌ دمشق‌ را برعهده‌ گرفت‌ و آماده دفاع‌ شد. در این‌ وقت‌ از سوی‌ الراشد بالله‌، فرزند مسترشد عباسی‌، به‌ عمادالدین‌ دستور رسید که‌ با دمشقیان‌ صلح‌ کند. علاوه‌ بر آن‌ فرمانروای‌ زنگی‌ که‌ می‌دید دمشقیان‌ به‌ اطاعت‌ از شهاب‌الدین‌ و مقابله‌ با او هم‌داستانند، دست‌ از محاصره‌ برداشت‌ و صلح‌ کرد و قرار شد که‌ در دمشق‌ به‌ نام‌ الب‌ ارسلان‌ بن‌ محمود سلجوقی‌ خطبه‌ کنند.
[۱۴۰] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۵۷- ۲۵۸، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۱۴۲] ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۵۷ - ۵۸، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.


۴.۱ - اتفاقات زمان شهاب‌الدین

در ۵۳۰ق‌/۱۱۳۶م‌، امرای‌ شهر و قلعه حمص‌ از بیم‌ حمله صلیبیان‌، آنجا را به‌ شهاب‌الدین‌ تسلیم‌ کردند و به‌ جای‌ آن‌ تدمر را گرفتند. شهاب‌الدین‌ نیز حمص‌ را به‌ اقطاع‌ معینالدین‌ انر داد و با آنکه‌ زنگی‌ در اطراف‌ آنجا دست‌ به‌ غارت‌ و حمله‌ زد، ولی‌ سرانجام‌ در میانه‌ صلح‌ شد. در همین‌ سال‌ فرمانروای‌ دمشق‌، امین‌الدوله‌ گمشتگین‌، والی‌ صرخد و بُصری‌ را سپه‌سالار و اتابک‌ خود گردانید. عمادالدین‌ زنگی‌ که‌ برای‌ جنگ‌ با صلیبیان‌ نیازمند تسلط بر دژها و شهرهای‌ مهم‌، از جمله‌ دمشق‌ و توابع‌ آن‌ بود، باز هم‌ تدابیر دیگری‌ برای‌ تحقق‌ این‌ هدف‌ اندیشید. در ۵۳۱ق‌ هجوم‌ مجدد و بی‌نتیجه‌ای‌ به‌ حمص‌ تدارک‌ دید و در ۵۳۲ق‌ چند دژ، از جمله‌ بانیاس‌ را که‌ در دست‌ شهاب‌الدین‌ محمود بود، گرفت‌ و برای‌ تصاحب‌ دمشق‌، از زمردخاتون‌ مادر شهاب‌الدین‌ خواستگاری‌ کرد و او را همسر خود گردانید؛ ولی‌ تنها حمص‌ را به‌ دست‌ آورد و به‌ جای‌ آن‌ دژهای‌ دیگری‌ به‌ معینالدین‌ اُنر واگذاشت‌.
[۱۴۷] ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۷۱-۷۲، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
[۱۴۸] ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۷۷، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
[۱۴۹] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۳۵۸، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۱۵۰] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۶۸-۲۶۹، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
شهاب‌الدین‌ محمود پس‌ از این‌ حوادث‌، در اواخر شوال‌ ۵۳۳ به‌ دست‌ تنی‌ چند از غلامانش‌ به‌ قتل‌ رسید. گفته‌اند که‌ بدرفتاری‌ او با امرای‌ دمشق‌ و هم‌داستانی‌ آنها برضد شهاب‌الدین‌ موجب‌ قتلش‌ شد.
[۱۵۳] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۷۱، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
شهاب‌الدین‌ محمود از یاران‌ و دوستان‌ اسامة بن‌ منقذ، امیر شیزر و شهسوار مشهور عرب‌ بود.


پس‌ از قتل‌ شهاب‌الدین‌، امرای‌ دمشق‌ برادر نوجوان‌ او محمد را که‌ در بعلبک‌ بود، به‌ دمشق‌ خواندند و با لقب‌ جمال‌الدین‌ به‌ حکومت‌ نشاندند و معینالدین‌ انر - که‌ به‌ روایتی‌ خود، او را به‌ دمشق‌ آورد - سپه‌سالار شد.
[۱۵۸] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۷۲، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۱۵۹] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۷۲، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
زمرد خاتون‌ که‌ در حمص‌ بود، شوهر خود عماد الدین‌ زنگی‌ را به‌ خون‌ خواهی‌ از قاتلان‌ شهاب‌ الدین‌ محمود برانگیخت‌ و عمادالدین‌ نیز در ۲۰ ذیقعده ۵۳۳ با لشکری‌ انبوه‌ بعلبک‌ را به‌ محاصره‌ گرفت‌ و آن‌جا را گشود.
[۱۶۰] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۷۲، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۱۶۱] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۷۲، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
و آن‌گاه‌ قصد دمشق‌ کرد (۵۳۴ق‌/ ۱۱۴۰م‌) و از جمال‌الدین‌ محمد خواست‌ شهر را تسلیم‌ کند و به‌ جای‌ آن‌ حمص‌ و بعلبک‌ را بگیرد. اما محمد نپذیرفت‌ و کار به‌ جنگ‌ کشید و زنگی‌ بر لشکری‌ که‌ دمشقیان‌ بیرون‌ فرستاده‌ بودند، پیروز شد، ولی‌ به‌ شهر دست‌ نیافت‌؛ آن‌گاه‌ کوشید تا با مذاکره‌ بر آن‌جا مستولی‌ شود. جمال‌الدین‌ محمد برای‌ احتراز از خون‌ریزی‌ می‌خواست‌ که‌ پیشنهاد عمادالدین‌ را بپذیرد، ولی‌ امرای‌ شهر او را بیم‌ دادند و از این‌ کار مانع‌ شدند. در این‌ میان‌ محمد بیمار شد و در ۸ شعبان‌ ۵۳۴ درگذشت‌.
[۱۶۳] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۷۳، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.



امرای‌ دمشق‌ فرزند خردسال‌ او (جمال‌الدین‌)، ابوالمظفر مجیرالدین‌ سعید مشهور به‌ ابق‌ را به‌ حکومت‌ نشاندند و سوگند وفاداری‌ یاد کردند و معینالدین‌ انر به‌ عنوان‌ اتابک‌ او، رشته کارها را در دست‌ گرفت‌. در این‌ وقت‌ عمادالدین‌ که‌ پایداری‌ و وفاداری‌ امرای‌ دمشق‌ نسبت‌ به‌ ابق‌ را دید، از تصرف‌ آنجا ناامید شد و بازگشت‌. (ابن‌ عساکر،
[۱۶۵] ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۲، ص۵۷۹، چ‌ تصویری‌، دمشق‌، دارالبشیر.
و نیز ابن‌ قلانسی‌، که‌ نام‌ و کنیه او را عضب‌الدوله‌ مجیرالدین‌ ابق‌ آورده‌ است‌.)

۶.۱ - گزارش‌ ابن‌ اثیر

به‌ گزارش‌ ابن‌ اثیر
[۱۶۷] ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱، ص۵۹.
وقتی‌ محمد درگذشت‌، ابق‌ در بعلبک‌ بود و معینالدین‌ انر او را به‌ دمشق‌ آورد و به‌ حکومت‌ نشاند.
[۱۶۸] ابن‌ کثیر، البدایه و النهایه، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۱۶۹] ابن‌ کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۲، ص۲۲۶، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
(و ابن‌ قلانسی‌، که‌ به‌ صراحت‌ آورده‌ است‌ که‌ بعلبک‌ در این‌ تاریخ‌ در دست‌ اتابک‌ زنگی‌ بوده‌ است‌ و ابق‌ نمی‌توانسته‌ در آن‌جا ساکن‌ بوده‌ باشد.) ابن‌ اثیر همچنین‌ آورده‌ است‌ که‌ اتابک‌ زنگی‌ پس‌ از مرگ‌ محمد، حملات‌ خود را به‌ دمشق‌ شدت‌ بخشید. ابق‌ نیز با فرنگان‌ مکاتبه‌ کرد و از آن‌ها مدد خواست‌ و عهد کرد که‌ بانیاس‌ را گرفته‌، به‌ آنها دهد. چون‌ صلیبیان‌ روی‌ به‌ دمشق‌ نهادند، زنگی‌ از کنار شهر برخاست‌. آن‌گاه‌ دمشقیان‌ به‌ فرماندهی‌ انر به‌ بانیاس‌ حمله‌ کرده‌، آنجا را گرفتند و به‌ فرنگان‌ دادند. این‌ حادثه‌ سبب‌ شد تا عمادالدین‌ دوباره‌ اطراف‌ دمشق‌ را در معرض‌ تاخت‌ و تاز قرار دهد. با این‌ همه‌، به‌ نظر می‌رسد که‌ ابق‌ و اتابکش‌انر، به‌ خوبی‌ بر امور چیره‌ شده‌، و حکومتی‌ نیرومند ایجاد کرده‌ بودند و می‌توانستند در برابر حملات‌ عمادالدین‌ مقاومت‌ کنند. اینکه‌ ابن‌ قلانسی‌
[۱۷۳] ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص‌۴۴۳، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
در وقایع‌ سال‌ ۵۴۰ق‌/ ۱۱۴۵م‌، ابق‌ را با القاب‌ و تمجیل‌ تمام‌ یاد کرده‌، نشان‌ از سیطره‌ و نفوذ او دارد.


آن‌گاه‌ پس‌ از مرگ‌ عمادالدین‌ زنگی‌ (۵۴۱ق‌)، مجیرالدین‌ ابق‌ و معینالدین‌ انر، نجم‌الدین‌ ایوب‌ را که‌ اقطاع‌ دار و صاحب‌ بعلبک‌ بود، محاصره‌، و راضی‌ کردند که‌ شهر را به‌ آنها دهد و املاکی‌ در دمشق‌ بگیرد.
[۱۷۴] ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۹، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
[۱۷۵] ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ محمد، الکواکب‌ الدریه، ج۱، ص۱۲۲، به‌ کوشش‌ محمود زاید، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
در این‌ احوال‌ میان‌ نورالدین‌ زنگی‌ و دمشقیان‌ ائتلافی‌ برای‌ مقابله‌ با صلیبیان‌ پدید آمد و عقد مودت‌ با ازدواج‌ میان‌ دو خاندان‌ بوریان‌ و زنگیان‌ مستحکم‌ گردید؛ چنان‌ که‌ در ۵۴۱ق‌ سپاه‌ دمشق‌ و نورالدین‌، فرنگان‌ را به‌ سختی‌ شکست‌ دادند و صرخد و بصری‌ را گرفتند. اتحاد میان‌ این‌ دو جبهه نیرومند که‌ صلیبیان‌ را سخت‌ در تنگنا قرار داد، آغاز یک‌ جنگ‌ صلیبی‌ دیگر را در ۵۴۳ق‌ با ورود جنگجویان‌ تازه‌نفس‌ از آلمان‌ درپی‌ داشت‌. فرنگان‌ِ تازه‌ از راه‌ رسیده‌ بی‌درنگ‌ روی‌ به‌ دمشق‌ نهادند که‌ تصرف‌ آنجا می‌توانست‌ دروازه تسلط بر سراسر شام‌ را به‌ آنها نوید دهد. اگرچه‌ در نخستین‌ هجوم‌، پیروزی‌هایی‌ نیز به‌ دست‌ آوردند، ولی‌ شجاعت‌ فرماندهان‌ دمشق‌ آنان‌ را به‌ عقب‌ راند و آن‌گاه‌ که‌ سیف‌الدین‌ و نورالدین‌ زنگی‌ بیامدند، صلیبیان‌ به‌ ناچار از آن‌جا برخاستند.

۷.۱ - شکست‌ صلیبیان‌

ابن‌ اثیر که‌ از ستایشگران‌ آل‌ زنگی‌ به‌ شمار می‌رود، این‌ روایت‌ را بدین‌ شکل‌ آورده‌ است‌ که‌ گویا معینالدین‌ انر به‌ رغم‌ اتحاد با نورالدین‌، از چیرگی‌ زنگیان‌ بر دمشق‌ هراس‌ داشت‌ و از آن‌ سوی‌ صلیبیان‌ را پیام‌ داد که‌ اگر دمشق‌ را رها نکنند، شهر را به‌ سیف‌الدین‌ زنگی‌ می‌دهد؛ معلوم‌ بود که‌ تسلط زنگیان‌ بر دمشق‌، بخش‌ اعظم‌ متصرفات‌ صلیبی‌ را در معرض‌ خطر جدی‌ قرار می‌داد. بدین‌سان‌ با میانجی‌گری‌ صلیبیان‌ شام‌، آلمانی‌ها دمشق‌ را رها کردند.
[۱۸۱] سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۹۷- ۱۹۸، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
با این‌ همه‌، اتحاد نورالدین‌ و معینالدینانر در ۵۴۳ و ۵۴۴ق‌ باعث‌ شکست‌ صلیبیان‌ در حصن‌ عریمه‌ و سپس‌ حلب‌ شد.


در جنگ‌ حلب‌، معینالدین‌ انر بیمار شد و به‌ دمشق‌ بازگشت‌ و در ۲۳ ربیع‌الاخر ۵۴۴ درگذشت‌ و مجیرالدین‌ ابق‌ به‌ استقلال‌ رشته کارها را در دست‌ گرفت‌ و با لغو بعضی‌ مالیات‌ها موجب‌ خشنودی‌ مردم‌ شد، ولی‌ به‌ سبب‌ تبعید و قتل‌ رؤسای‌ شهر
[۱۸۵] ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۵، ص۳۰۰.
مجبور شد دو بار شورش‌ احداث‌ِ شهر را سرکوب‌ کند.
[۱۸۷] ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
به‌ نظر می‌رسد که‌ در این‌ ایام‌ میان‌ دمشقیان‌ و صلیبیان‌ صلح‌ شد و مقرر گردید که‌ یکدیگر را در صورت‌ خطر حمایت‌ کنند. از این‌رو، وقتی‌ صلیبیان‌ در اطراف‌ حوران‌ به‌ تاخت‌ و تاز پرداختند و نورالدین‌ زنگی‌ از ابق‌ خواست‌ برای‌ مقابله‌ با آن‌ها به‌ او بپیوندد، ابق‌ عذر آورد و نورالدین‌ او را به‌ سختی‌ سرزنش‌ کرد و ابق‌ هم‌ پاسخی‌ درشت‌ فرستاد. با این‌ همه‌، مدتی‌ بعد در ۵۴۵ق‌ میان‌ آن‌ دو صلح‌ شد و حتی‌ گفته‌اند مقرر گردید که‌ خطبه‌ و سکه‌ در دمشق‌ به‌ نام‌ نورالدین‌ شود.
[۱۸۹] ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۵، ص۲۹۸.
ولی‌ نورالدین‌ با جنگ‌ و صلح‌ پی‌درپی‌ قصد داشت‌ ابق‌ را خسته‌ کند و دمشق‌ را به‌ قلمرو خود بیفزاید. پس‌ منکوبرس‌ را به‌ تاخت‌ و تاز در اطراف‌ این‌ شهر فرستاد و بخش‌ دیگری‌ از سپاه‌ خود را در کمین‌ آنجا نگاه‌ داشت‌. از آن‌ سوی‌، فرنگان‌ به‌ یاری‌ دمشق‌ سپاه‌ آراستند و بیامدند و نورالدین‌ بر تسخیر دمشق‌ بیش‌ از پیش‌ کوشید.


سفر مجیرالدین‌ ابق‌ به‌ حلب‌ و اظهار اطاعت‌ از نورالدین‌ سود نداد و نورالدین‌ پنهانی‌ به‌ ایجاد اختلاف‌ میان‌ امرای‌ دمشق‌ پرداخت‌ و در ۵۴۸ق‌/۱۱۵۳م‌ راه‌ ورود کالا به‌ آنجا را بست‌ و سپس‌ اسدالدین‌ شیرکوه‌ را گفت‌ تا برادر خود نجم‌الدین‌ ایوب‌ را که‌ اقطاعاتی‌ در دمشق‌ داشت‌، برضد حاکمان‌ شهر برانگیزد. کوشش‌های‌ نجم‌الدین‌ ایوب‌ از داخل‌ دمشق‌ کار را بر نورالدین‌ آسان‌ کرد و وی‌ سرانجام‌، بر آن‌ شهر چیره‌ شد (۱۰ صفر ۵۴۹)، ولی‌ ابق‌ را نواخت‌ و حمص‌ را به‌ او داد.
[۱۹۵] ابن‌ اثیر علی‌، التاریخ‌ الباهر، ج۱، ص۱۰۶- ۱۰۸، به‌ کوشش‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌/بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
[۱۹۶] ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۱۰، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
تسلط نورالدین‌ بر دمشق‌، او را به‌ یگانه‌ فرمانروای‌ نیرومند مسلمان‌ در پیکار با صلیبیان‌ تبدیل‌ کرد و یکی‌ از فصول‌ درخشان‌ تاریخ‌ اسلام‌ از همین‌ زمان‌ آغاز شد.
مجیرالدین‌ در حمص‌ کوشید تا دمشقیان‌ را به‌ اطاعت‌ خود درآورد. این‌ معنی‌ بر نورالدین‌ گران‌ افتاد و ابق‌ را از حمص‌ به‌ بالس‌ فرستاد، اما وی‌ نپذیرفت‌. و رهسپار بغداد شد. در آن‌جا خلیفه‌ مقتضی‌ او را نواخت‌ و برایش‌ مقرری‌ تعیین‌ کرد.
[۱۹۹] ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۳۰۴- ۳۰۵، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۲۰۰] ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۲، ص۵۷۹، چ‌ تصویری‌، دمشق‌، دارالبشیر.
وی‌ همچنان‌ در بغداد بود تا در ۵۶۴ق‌/۱۱۶۹م‌ درگذشت‌.


(۱) ابن‌ اثیر علی‌، التاریخ‌ الباهر، به‌ کوشش‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌/بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
(۲) ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌.
(۳) ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌.
(۴) ابن‌ خلدون‌، العبر.
(۵) ابن‌ خلکان‌، وفیات‌.
(۶) ابن‌ دواداری‌ ابوبکر، کنزالدرر، به‌ کوشش‌ صلاح‌ الدین‌ منجد، قاهره‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۱م‌.
(۷) ابن‌ شاکر کتبی‌ محمد، عیون‌ التواریخ‌، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
(۸) ابن‌ شداد محمد، الاعلاق‌ الخطیره، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۶م‌.
(۹) ابن‌ ظافر علی‌، اخبار الدول‌ المنقطعه، به‌ کوشش‌ آندره‌ فره‌، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.
(۱۰) ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیهالطلب‌، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۷۶م‌.
(۱۱) ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
(۱۲) ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، چ‌ تصویری‌، دمشق‌، دارالبشیر.
(۱۳) ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ محمد، الکواکب‌ الدریه، به‌ کوشش‌ محمود زاید، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
(۱۴) ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
(۱۵) ابن‌ کثیر، البدایه و النهایه، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
(۱۶) ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
(۱۷) اسامه بن‌ منقذ، الاعتبار، به‌ کوشش‌ فیلیپ‌ حتی‌، پرینستن‌، ۱۹۳۰م‌.
(۱۸) حسینی‌ علی‌، زبدهالتواریخ‌، به‌ کوشش‌ محمد نورالدین‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
(۱۹) ذهبی‌ محمد، سیراعلام‌ النبلاء، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
(۲۰) ذهبی‌ محمد، العبر، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
(۲۱) سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
(۲۲) صفدی‌ خلیل‌، الوافی‌ بالوفیات‌، به‌ کوشش‌ فان‌ اس‌، ویسبادن‌، ۱۴۰۲ق‌/۱۹۸۲م‌.


۱. حسینی‌ علی‌، زبدة التواریخ‌، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، به‌ کوشش‌ محمد نورالدین‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۲. ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیة الطلب‌، ج۱، ص۲۷، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۷۶م‌.
۳. ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۲۵، ص۳.    
۴. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۱، ص۲۶۰.    
۵. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۴، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۶. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۴، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۷. ابن‌ دواداری‌ ابوبکر، کنزالدرر، ج۶، ص۴۴۷، به‌ کوشش‌ صلاح‌ الدین‌ منجد، قاهره‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۱م‌.
۸. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۱۴، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۹. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۱۲۲، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۰. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۱۵، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۱. ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیة الطلب‌، ج۲، ص۱۳۰-۱۳۱، ص۱۳۹-۱۴۰، ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۲. ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۵، ص۱۴۷- ۱۴۸.    
۱۳. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۲۶، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۴. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۲۹، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۵. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۴، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۶. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۴، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۷. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۱، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۸. ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیة الطلب‌، ج۱، ص۱۴۹، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۷۶م‌.
۱۹. ابن‌ خلدون‌، العبر، ج۴، ص۱۴۴، بکتاش‌.
۲۰. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۳۴-۲۳۶، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۲۱. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۱، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۲۲. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۴۳، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۲۳. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۲۴. ذهبی‌ محمد، العبر تاریخ ابن خلدون، ج۵، ص۲۱۷.    
۲۵. ابن‌ دواداری‌ ابوبکر، کنزالدرر، ج۶، ص۴۶۵، به‌ کوشش‌ صلاح‌ الدین‌ منجد، قاهره‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۱م‌.
۲۶. ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۵، ص۱۹۲.    
۲۷. ابن‌ کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۱۲، ص۱۶۵، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.    
۲۸. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۲، ص۳۷۸، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۲۹. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۳۰. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۵۸ -۲۵۹، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۳۱. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۲۵، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۳۲. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۲، ص۳۸۳، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۳۳. ابن‌ کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۱۲، ص۱۷۰، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.    
۳۴. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۴، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۳۵. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۲، ص۳۸۳، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۳۶. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۷، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۳۷. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۷۲، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۳۸. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۷۳، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۳۹. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۷۷- ۲۷۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۴۰. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۳۵، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۴۱. ابن‌ اثیر علی‌، التاریخ‌ الباهر، ج۱، ص۱۷- ۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌/بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
۴۲. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۱۶۰-۱۶۱، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۴۳. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۷۸-۲۸۲، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۴۴. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۸۴- ۲۸۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۴۵. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۳۸-۳۹، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۴۶. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۱، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۴۷. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۱۶۳-۱۶۴، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۴۸. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۹۳- ۲۹۵، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۴۹. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۵۰. ابن‌ اثیر علی‌، التاریخ‌ الباهر، ج۱، ص۱۹، به‌ کوشش‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌/بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
۵۱. ابن‌ شاکر کتبی‌ محمد، عیون‌ التواریخ‌، ج۱۲، ص۲۱، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
۵۲. ابن‌ کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۲، ص۱۷۶، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.    
۵۳. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۰۱-۳۰۳، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۵۴. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۰۶، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۵۵. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۱۷۴- ۱۷۵، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۵۶. ابن‌ شاکر کتبی‌ محمد، عیون‌ التواریخ‌، ج۱۲، ص۵۰، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
۵۷. ابن‌ شاکر کتبی‌ محمد، عیون‌ التواریخ‌، ج۱۲، ص۵۰، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
۵۸. ابن‌ کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۲، ص۱۷۸-۱۷۹، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.    
۵۹. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۰۷-۳۱۳، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
۶۰. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۲، ص۳۹۵، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۶۱. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۱۴- ۳۱۵، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۶۲. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۱۸-۳۲۰، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۶۳. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ۵۴۳ - ۵۴۴.    
۶۴. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۲، ص۴۰۰، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۶۵. ابن‌ دواداری‌ ابوبکر، کنزالدرر، ج۶، ص۴۸۵-۴۹۰، به‌ کوشش‌ صلاح‌ الدین‌ منجد، قاهره‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۱م‌.
۶۶. ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۴۱، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
۶۷. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۳۵، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۶۸. ابن‌ ظافر علی‌، اخبار الدول‌ المنقطعه، ج۱، ص۸۷، به‌ کوشش‌ آندره‌ فره‌، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.
۶۹. ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ محمد، الکواکب‌ الدریه، ج۱، ص۹۰، به‌ کوشش‌ محمود زاید، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
۷۰. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۰، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۷۱. ذهبی‌ محمد، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۹، ص۵۲۱، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۴م‌.    
۷۲. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۷۳. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۴۷- ۳۴۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۷۴. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۷۵. ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۵، ص۲۳۴.    
۷۶. ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۵، ص۵۱۲، چ‌ تصویری‌، دمشق‌، دارالبشیر.
۷۷. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۱۴، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
۷۸. ابن‌ اثیر علی‌، التاریخ‌ الباهر، ج۱، ص۳۸، به‌ کوشش‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌/بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
۷۹. ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۵، ص۲۳۴.    
۸۰. ذهبی‌ محمد، سیراعلام‌ النبلاء، ج۱۹، ص۵۱۹، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۴م‌.    
۸۱. ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۱۰، ص۴۰۹.    
۸۲. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۲۶، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۸۳. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ص۳۱۱-۳۱۲.    
۸۴. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۵۷- ۲۵۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۸۵. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۶۵، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۸۶. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۸۷. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۲۹۰، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
۸۸. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۴۱-۴۲، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۸۹. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۴۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۹۰. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۲۸، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۹۱. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۵۰، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۹۲. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ص۶۵۶ - ۶۵۸.    
۹۳. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۱، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۹۴. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۲، ص۴۱۸، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۹۵. ذهبی‌ محمد، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۹، ۵۲۰ - ۵۲۱، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۴م‌.    
۹۶. ابن‌ خلدون‌، العبر، ج۵، ص۳۲۹-۲۳۰.
۹۷. ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۵، ص۲۳۵.    
۹۸. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ص۶۵۸ -۶۵۹.    
۹۹. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۶۱، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۰۰. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۲، ص۴۱۷، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۱۰۱. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ص۶۶۸.    
۱۰۲. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳۵-۱۳۶، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۰۳. ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیة الطلب‌، ج۷، ص۳۴۸۲.    
۱۰۴. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳۶، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۰۵. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ص۶۷۰.    
۱۰۶. ذهبی‌ محمد، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۹، ۵۷۴، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۴م‌.    
۱۰۷. ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۱۰، ص۴۰۹.    
۱۰۸. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ص۶۷۹ -۶۸۰.    
۱۰۹. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۵۰، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۱۰. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ص۶۸۰.    
۱۱۱. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۲، ص۴۲۹، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۱۱۲. ابن‌ کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۲، ص۲۴۵، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.    
۱۱۳. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۳، ص۲۷، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۱۱۴. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ص۶۸۰.    
۱۱۵. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۳۷، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۱۶. ابن‌ خلدون‌، العبر، ج۵، ص۳۳۱.
۱۱۷. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۰، ص۶۸۴ - ۶۸۵.    
۱۱۸. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۴۵، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۱۹. ذهبی‌ محمد، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۹، ۵۷۵، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۴م‌.    
۱۲۰. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۷۸-۳۷۹، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۲۱. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۵۳، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۲۲. ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ۵۳، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
۱۲۳. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۸۲، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۲۴. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۱۱-۱۲.    
۱۲۵. ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ محمد، الکواکب‌ الدریه، ج۱، ص۹۹، به‌ کوشش‌ محمود زاید، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
۱۲۶. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۸۲، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۲۷. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۸۶-۳۸۷، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۲۸. ابن‌ عدیم‌ عمر، بغیة الطلب‌، ج۱، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۷۶م‌.
۱۲۹. ابن‌ شاکر کتبی‌ محمد، عیون‌ التواریخ‌، ج۱۲، ص۲۸۳-۲۸۴، به‌ کوشش‌ فیصل‌ سامر، بغداد، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
۱۳۰. ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ محمد، الکواکب‌ الدریه، به‌ کوشش‌ محمود زاید، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
۱۳۱. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۲۰-۲۱.    
۱۳۲. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۵۳، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۳۳. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۷، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۳۴. صفدی‌ خلیل‌، الوافی‌ بالوفیات‌، ج۱۴، ص۱۴۳.    
۱۳۵. ابن‌ شداد محمد، الاعلاق‌ الخطیره، ج۳۸، ص۱۹۲، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۶م‌.
۱۳۶. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۴۲، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۳۷. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۵۷، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۳۸. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۵۳، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۳۹. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۲، ص۴۳۵، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۱۴۰. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۵۷- ۲۵۸، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۴۱. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۲۱-۲۲.    
۱۴۲. ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۵۷ - ۵۸، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
۱۴۳. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۳۸.    
۱۴۴. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۳۹۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۴۵. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۵۰ - ۵۱.    
۱۴۶. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۵۵.    
۱۴۷. ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۷۱-۷۲، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
۱۴۸. ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۷۷، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
۱۴۹. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۳۵۸، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۵۰. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۶۸-۲۶۹، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۵۱. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۲۲، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۵۲. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۶۸.    
۱۵۳. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۷۱، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۵۴. اسامه بن‌ منقذ، الاعتبار، ج۱، ص۱۹۱، به‌ کوشش‌ فیلیپ‌ حتی‌، پرینستن‌، ۱۹۳۰م‌.    
۱۵۵. اسامه بن‌ منقذ، الاعتبار، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۴، به‌ کوشش‌ فیلیپ‌ حتی‌، پرینستن‌، ۱۹۳۰م‌.    
۱۵۶. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۲۲، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۵۷. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۶۸.    
۱۵۸. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۷۲، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۵۹. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۷۲، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۶۰. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۷۲، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۶۱. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۷۲، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۶۲. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۲۵، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۶۳. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۲۷۳، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۶۴. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۷۳.    
۱۶۵. ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۲، ص۵۷۹، چ‌ تصویری‌، دمشق‌، دارالبشیر.
۱۶۶. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۲۵-۴۲۶، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۶۷. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱، ص۵۹.
۱۶۸. ابن‌ کثیر، البدایه و النهایه، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۶۹. ابن‌ کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۲، ص۲۲۶، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۷۰. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۲۴- ۴۲۵، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۷۱. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۷۴.    
۱۷۲. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۲۷- ۴۲۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۷۳. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص‌۴۴۳، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
۱۷۴. ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۹، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
۱۷۵. ابن‌ قاضی‌ شهبه‌ محمد، الکواکب‌ الدریه، ج۱، ص۱۲۲، به‌ کوشش‌ محمود زاید، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
۱۷۶. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۱۱۸.    
۱۷۷. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۵۰-۴۵۲، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۷۸. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۶۲-۴۶۶، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۷۹. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۱۸۰. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۱۸۱. سبط ابن‌ جوزی‌ یوسف‌، مرآه الزمان‌، ج۸، ص۱۹۷- ۱۹۸، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۱۸۲. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۷، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۸۳. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۷۲، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۸۴. ذهبی‌ محمد، العبر، ج۳، ص۴۲-۴۳، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.    
۱۸۵. ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۵، ص۳۰۰.
۱۸۶. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۱۴۷.    
۱۸۷. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.
۱۸۸. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۷۸-۴۸۰، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۸۹. ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۵، ص۲۹۸.
۱۹۰. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۸۲- ۴۸۶، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۹۱. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۸۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۹۲. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ج۱، ص۴۹۱، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۹۳. ابن‌ قلانسی‌ حمزه‌، تاریخ‌ دمشق‌، ص۵۰۲-۵۰۵، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۹۴. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۱۹۷- ۱۹۸.    
۱۹۵. ابن‌ اثیر علی‌، التاریخ‌ الباهر، ج۱، ص۱۰۶- ۱۰۸، به‌ کوشش‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌/بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
۱۹۶. ابن‌ واصل‌ محمد، مفرج‌ الکروب‌، ج۱، ص۱۰، به‌ کوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌.
۱۹۷. ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۲۹۷.    
۱۹۸. ابن‌ اثیر علی‌، الکامل‌، ج۱۱، ص۱۹۷- ۱۹۸.    
۱۹۹. ابن‌ عدیم‌ عمر، زبده الحلب‌، ج۲، ص۳۰۴- ۳۰۵، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۲۰۰. ابن‌ عساکر علی‌، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۲، ص۵۷۹، چ‌ تصویری‌، دمشق‌، دارالبشیر.
۲۰۱. ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۵، ص۱۸۸.    
۲۰۲. ذهبی‌ محمد، سیراعلام‌ النبلاء، ج۲۰، ۳۶۶، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۴م‌.    



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بوری‌، بنی‌»، شماره۵۱۵۹.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی




جعبه ابزار