بنی برزال
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِرْزال، بَنی، خاندانی از بربرهای شمال
افریقا که نزدیک به نیم
قرن بر قرمونه از شهرهای
اندلس حکومت کردند. بنی برزال تیرهای از بربرهای زناته بودند که در
سده ۴ق/۱۰م در منطقه زاب سفلی و در جنوب شهر مسیله، در مغرب سکنی داشتند.
اینان که از هواداران دولت اموی در
مغرب و اندلس، و از مخالفان سرسخت
فاطمیان و خود از
اباضیان نُکّاری بودند، با آغاز
قیام ابویزید نکاری (ه م) از
خوارج آشوبگر، بر ضد قائم
فاطمی (حک ۳۲۲-۳۳۴ق/۹۳۴- ۹۴۵م) در افریقیه به او پیوستند.
و هنگامی که منصور خلیفه
فاطمی، در
تعقیب ابویزید برآمد، او را پناه دادند. در ۳۳۵ق، شورش نکاری سرکوب شد و خود او به کوهستانهای سالاّت که منزلگاه بنی برزال بود، گریخت و با یاری آنان و گروهی از قبیله بنی کملان سپاهی تدارک دید و به
جنگ با خلیفه
فاطمی، منصور برخاست. اما این بار نیز پیروز نشد و بسیاری از بنی برزال کشته شدند.
بربرهای بنو برزال، با
خلیفه فاطمی عبیداللّه (
مهدی) که در مسیله قلعهای برای مراقبت آنان بنا کرده بود، پیوسته در
نبرد بودند. از آن پس بنی برزال به اطاعت
فاطمیان درآمدند و به جعفر بن علی بن حمدون، حاکم مسیله پیوستند.
با آن که خلیفه ایشان را
عفو کرد، در ۳۶۰ق/۹۷۱م در شورش جعفر بن اندلسی، حاکم زاب، شرکت جستند، زیری بن مناد در جنگ با
بنی حمدون و هم پیمانان ایشان، یعنی بنی برزال کشته شد و چون قبیله صنهاجه بر مغرب دست یافت، بنی حمدون و بنی برزال از بیم انتقام آنان و فشار
دولت فاطمی ایشان را مجبور به هزیمت کرد و عاقبت به
اسپانیا پناهنده شدند و به اندلس
مهاجرت کردند و به خدمت حِکَم دوم
اموی (حک ۳۵۰-۳۶۶ق/۹۶۱-۹۷۷م) درآمدند. خلیفه آنان را بسیار گرامی داشت و پاداشهای فراوان بخشید
در آنجا، در خدمت شاهان اموی، فوجی از سپاهیان بربر تشکیل دادند.
در آغاز خلافت هشام (۳۶۶- ۳۹۹ق/۹۷۷-۱۰۰۹م)، وزیر او منصور بن ابی عامر با حمایت و پشتیبانی بنی برزال بر اقتدار خود افزود و آنان را مقام و منزلت بسیار داد و یکی از بزرگان بنی برزال به نام اسحاق بن برزال را بر ولایت قرمونه گماشت.
هنگامی که خلیفه الحاکم ثانی وفات یافت، رؤسای این سپاه از ابن ابی عامر جانبداری کردند؛ لذا از باب پاداش، یکی از ایشان به حکومتِ ناحیه
قرمونه منصوب شد.
در ۴۰۳ق سلیمان بن حکم، ولایت جیان و اطراف آن را نیز بر قلمرو ایشان افزود.
در اواخر حکومت بنیعامر، ولایت قرمونه را ابوعبدالله محمدبن عبدالله برزالی در دست داشت و چون
خلافت بنی امیه در اندلس به پایان رسید، وی در ۴۰۴ق ادعای
استقلال کرد و به نام خود خطبه خواند و پس از تثبیت موقعیت خویش و ایجاد
امنیت و
آرامش، به توسعه قلمرو خود پرداخت و استجه، اشونه (یا اشبونه) و المدور را تسخیر کرد و بدین ترتیب قرمونه پس از غرناطه به بزرگترین امارتنشین بربرها در اندلس تبدیل شد
در آغاز
قرن پنجم اندلس دچار
هرج و مرج شد، و بنو بِرزال
دولت کوچک مستقلی در قرمونه تشکیل دادند که میخواست در مقابل جاه طلبیهای عبّادیان اشبیلیه پایداری کند، ولی عاقبت در ۴۵۹ ناگزیر از شاه
اشبیلیه تمکین کردند و همچنانکه قبلاً در
کشور مغرب مضمحل شده بودند، در اینجا نیز به عنوان گروهی متشکل از میان رفتند.
ابوعبدالله برزالی از
بنی حمود - حاکمان قرطبه و مالقه - که چشم
طمع به قلمرو وی داشتند، سخت بیمناک بود؛ از این رو با ابوالقاسم بن عباد، حاکم اشبیلیه از در آشتی و دوستی درآمد و ابن عباد به رغم دشمنی با بربرها این اتحاد را پذیرفت، زیرا قرمونه دژ شرقی اشبیلیه و پایگاهی استوار به شمار میرفت و برای بنی عباد اهمیت نظامی فراوان داشت. نخستین بهرهای که
بنیعباد از این دوستی بردند، در جنگ با بنی افطس، حاکمان بطلیوس بود که چون در ۴۱۸ق/۱۰۲۷م قصد تصرف شهر باجه را داشتند، برزالی با قوای خود به یاری ابن عباد شتافت و
بنی افطس را شکست داد.
در ۴۲۷ق،
یحیی بن حمود ملقب به معتلی حاکم مالقه که از اتحاد برزالی و ابن عباد خشنود نبود، به قرمونه لشکر کشید و آنجا را تصرف کرد. برزالی به اشبیلیه پناه برد و از ابن عباد یاری خواست. او نیز سپاهی به فرماندهی فرزندش اسماعیل به قرمونه روانه ساخت. سپاهیان اشبیلیه به یاری گروهی از بربرها قرمونه را محاصره کردند و پس از نبردی سخت که به
قتل یحیی بن حمود انجامید، شهر را تصرف کردند و ابن عباد
حکومت آنجا را به برزالی باز گرداند. اما دیری نپایید که میان این دو اختلاف افتاد و ابن عباد سپاهی به فرماندهی فرزندش اسماعیل روانه قرمونه کرد و آنجا را به تصرف درآورد. برزالی به یاری حاکمان غرناطه و مالقه که هر دو از توسعه طلبی ابن عباد بیمناک بودند، سپاهی فراهم آورد و روانه
جنگ با او شد و سرانجام سپاه اشبیلیه را شکست داد و اسماعیل ابن عباد کشته شد و قرمونه در ۴۳۱ق/۱۰۴۰م به دست برزالی افتاد
ابوعبدالله برزالی در ۴۳۴ق پس از ۳۰ سال
حکومت بر قرمونه و نواحی آن درگذشت.
ابن خطیب وی را از مقتدرترین و باتدبیرترین امرای بربر دانسته و
شجاعت و مردانگی او را ستوده است.
پس از ابوعبدالله، فرزندش اسحاق بن محمد به جای وی نشست.
ابن حیان وی را برخلاف پدر ستوده، و حاکمی دلیر و با کفایتش خوانده است. اما ظاهراً
حکومت او چندان به درازا نکشید و پس از وی، فرزندش عزیز، ملقب به مستظهر به حکومت رسید.
برخی منابع عزیز را فرزند و جانشین ابوعبدالله محمد برزالی دانستهاند.
هنوز چندی از حکومت عزیز نگذشته بود که معتضد بن عباد به نواحی قرمونه تاخت. نبرد و کشمکش میان مستظهر و ابن عباد چندین سال به درازا کشید و اوضاع قرمونه رو به آشفتگی نهاد، چندان که مستظهر به مأمون بن ذوالنون پیشنهاد کرد که قرمونه را به او تسلیم کند و ابن ذوالنون در مقابل آن بخشی از اراضی خود در ناحیه جوف (جوفیه) را به او سپارد. ابن ذوالنون پذیرفت و مستظهر با
خانواده خود به دژ المدور در شمال استجه که جزو قلمرو بنی ذوالنون بود، رفت و تا پایان عمر در آنجا زیست
در این هنگام میان
بنی ذوالنون و معتضد بن عباد پیمانی بسته شد، بر آن قرار که قرمونه به ابن عباد واگذار شود و او در عوض، مأمون بن ذوالنون را در تصرف قرطبه یاری کند. با آنکه قرمونه ضمیمه اشبیلیه شد (۴۵۹ق/۱۰۶۷م)، اما ابن عباد به تعهد خود عمل نکرد.
به روایتی دیگر مستظهر خود به ناچار قرمونه را به ابن عباد تسلیم کرد و به اشبیلیه رفت و اندکی بعد در آنجا درگذشت و بدین سان دولت بنی برزال پس از حدود نیم قرن
حکومت بر مثلث جنوبی اندلس از میان رفت و قرمونه تابع اشبیلیه شد.
(۱) ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲) ابن حیان، حیان، المقتبس، به کوشش عبدالرحمان حجی، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۳) ابن خطیب، محمد، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
(۴) ابن خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۱م.
(۵) ابن دلایی، احمد، ترصیع الاخبار، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، ۱۹۶۵م.
(۶) ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به کوشش کولن و لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۲۹م.
(۷) ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م.
(۸) ادریس بن حسن، تاریخ الخلفاء الفاطمیین بالمغرب، به کوشش محمد یعلاوی، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۹) عنان، محمدعبدالله، دولالطوائف، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
(۱۰) محمدحسین، حمدیعبدالمنعم، دراسات فی التاریخ الاندلسی، دولة بنی برزال فی قرمونه، اسکندریه، ۱۹۹۰م.
(۱۱) مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م.
(۱۲) یعقوبی، احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسة ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
(۱۳) محمد بن محمد ادریسی، المغرب، چاپ دُزی و دخویه، لیدن ۱۸۶۶، ص ۹۹.
(۱۴) محمد بن حسن طوسی، کتاب الاستبصار، چاپ کرامر، وین ۱۸۵۲، ص ۶۰.
(۱۵) کتاب مفاخرالبَربَر، چاپ لوی ـ پرووانسال، رباط ۱۹۳۴، ص ۴۴.
(۱۶) ابن حوقل، کتاب صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۳۸ـ ۱۹۳۹، ج ۱، ص ۸۶، ۱۰۶.
(۱۷) Dozy, R, Spanish Islam, tr F G Stokes, London, ۱۹۱۳.
(۱۸) Idris, H R, X Les Birz lides de Carmona n , Al- Andalus, Madrid/ Granada, ۱۹۶۵, vol XXX.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برزال، بنی»، شماره۴۷۳۶. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنو برزال»، شماره۹۳۹.