بلدیه در هند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بلدیّه یا همان شهرداری، واژهای در
ترکی،
عربی،
فارسی و دیگر زبانهای سرزمینهای اسلامی برای تشکیلات نوین اداره شهر از نوع اروپایی آن، در مقابل شکلهای متقدم سازمان شهری در
اسلام میباشد؛ در این مقاله، به تشکیلات بلدیه در
کشور هند از گذشته تا تحولات نوین آن پرداخته میشود.
بلدیّه (شهرداری)، واژهای در
ترکی،
عربی،
فارسی و دیگر زبانهای سرزمینهای اسلامی برای تشکیلات نوین اداره شهر از نوع اروپایی آن، در مقابل شکلهای متقدم سازمان شهری در
اسلام. این
اصطلاح، ابتدا در
ترکیه، که نهادها و خدمات شهری به شیوه غربی به صورت بخشی از «تنظیمات» وارد شد، پدید آمد.
در این بخش به تشکیلات بلدیه در
کشور هند از گذشته تا تحولات نوین آن پرداخته میشود.
جوامع بومی روستاهای هند که زیر نظر شوراهای ده یا پنچایتها قرار داشتند به منزله نوعی خودگردان محلّی بودند که بر اثر هرج و مرجِ همراه با افول
حکومت مغول عملاً از بین رفتند. البوکرک، فرماندار مستملکات پرتغال در هند (۹۱۵ـ۹۲۱/۱۵۰۹ـ۱۵۱۵)، در اداره امور گوآ، جوامع روستایی موجود را حفظ کرد. جرالد اُونژیه نیز در ۱۰۸۵/۱۶۷۴ از پنچایتهای قدیم در بمبئی استفاده کرد. این نظام تا حدّی در سرزمینهای مراتهه پِشْوَه برجای مانده بود و آثاری از آن نیز در جاهای دیگر دیده میشد. همین امر باعث شد که ماونت استوارت الفینستون در بمبئی و تامس مانرو در مَدرَس از حفظ این شوراهای روستایی در هر کجا که ممکن باشد، حمایت کنند، اما نسبت به کوششهای ایشان چندان توجّهی نشد و نهادهای خودگردان محلی که انگلیسیان در نیمه دوم
قرن سیزدهم/ اواسط قرن نوزدهم برقرار کردند، جنبه وارداتی داشت. این نهادها تا زمان اصلاحات مونتیگ ـ چلمسفورد در ۱۳۳۷/۱۹۱۹، بیشتر به نظام فرانسویان شباهت داشت تا انگلیسیها، زیرا مأمور بخش در هندِ انگلیس، مانند مدیر فرانسوی یک بخش، مقامات محلی را شدیداً مهار میکرد و حاکمان انگلیسی به حکومتِ محلیِ کارآمدِ زیر مهمیز مقامات رسمی، بیشتر متمایل بودند تا به هر نظام اصیل خودگردان محلّی که زیرنظر همگان باشد.
توسعه نهادهای شهری در دوران استیلای انگلیسیان در سه شهر مهم، مدرس و
بمبئی و کلکته، آغاز شد. در ۱۰۹۸/۱۶۸۷، به دستور هیئت مدیره کمپانی هند شرقی، در مدرس یک اداره شهری و یک دادگاه شهرداران مستقر شد. در ۱۱۳۸ـ ۱۱۳۹/ ۱۷۲۶ تشکیلات مشابهی در کلکته و بمبئی به وجود آمد، ولی هدف از تشکیل این دادگاهها بیشتر رسیدگی به امور قضایی بود تا امور اداری.
به موجب اجازهنامه ۱۲۰۷ـ ۱۲۰۸/ ۱۷۹۳، به فرماندار کل اجازه داده شد که برای اداره امور شهری در سه شهر عمده هند
قاضی (امین)
صلح بگمارد. این افراد، علاوه بر وظایف قضایی خویش، مسئولیت تعیین نگهبان و رفتگر و وضع عوارض بهداشتی برای اجرای این امور را برعهده داشتند. این طرح تا حدودی در بمبئی مؤثر واقع شد، ولی در کلکته و مدرس اثری نداشت. قضات صلح از جانب دولت تعیین میشدند، ولی از ۱۲۸۹/۱۸۷۲ به عوارض دهندگان در این سه شهر اجازه داده شد که نمایندگان خود را انتخاب کنند.
از ۱۲۵۸ تا۱۲۸۰/ ۱۸۴۲ـ۱۸۶۳ به موجب مجموعهای از مقررات، نهادهای شهری در دیگر نقاط نیز دایر شد.
پس از قانون شوراهای ۱۲۷۷ـ ۱۲۷۸/ ۱۸۶۱، مجالس قانونگذاری محلی، در حکومت شهری تغییراتی به وجود آوردند. قطعنامه حکومت لرد میو نیاز به شرکت دادن شهروندان هند را در خودگردانی محلی بنیان گذاشت. در دوره فرمانداری کلّ لرد ریپن (۱۲۹۷ـ۱۳۰۱/ ۱۸۸ـ۱۸۸۴) خودگردانی محلی گسترش بسیار یافت و امید میرفت که این امر وسیلهای برای آموزش سیاسی هندیان گردد. در عین حال، انجمنهای روستایی، شبیه به انجمنهای شهری، این نظام را به نواحی روستایی گسترش دادند.
پس از آنکه، بر اثر اصلاحات مونتیگ ـ چلمسفورد، نظام حکومت دوگانه به وجود آمد، حکومت محلی در اختیار عموم قرار گرفت، و وزیران منتخب مسئولیت اداره خودگردان محلی را عهده دار شدند.
(۱) J G Drummond، Panchayats in India، Bombay ۱۹۳۷.
(۲) W S Goode، Municipal Calcutta، Edinburgh ۱۹۱۶.
(۳) Imperial gazetteer of India، vol IV Ch IX، ۱۹۰۹.
(۴) J H Lindsay، Cambridge history of India، vol VI Ch XXVIII، ۱۹۳۲.
(۵) R P Masani، Evolution of local self-government in Bombay، Bombay ۱۹۲۹.
(۶) K P K Pillay، Local self- government in the Madras presidency ۱۸۵۰-۱۹۱۹، in Journal Local Self-Government Institute Bombay، ۱۹۵۱-۱۹۵۲.
(۷) H Tinker، The foundations of local self-government in India، Pakistan and Burma، London ۱۹۵۴.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۷۰۰، برگرفته از مقاله «بلدیه».