• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بلدان الخلافة الشرقیة (کتاب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بلدان الخلافة الشرقیة، ترجمه عربی کتاب کی لسترنج است که به زبان انگلیسی نوشته است. این اثر مشتمل بر وقایع عراق، الجزیره، ایران و کشورهای خاورمیانه از زمان فتح اسلامی تا زمان تیمور است.



مباحث کتاب به ۳۴ فصل تقسیم گردیده و گاهی چند فصل آن به شرح یکی از سرزمین‌های زیر اختصاص داده شده است.




۲.۱ - معرفی اجمالی

مؤلف همان گونه که در مقدمه آورده است، به جهت اینکه اعتدال در حجم کتاب حفظ شود، بخشی از جغرافیای جزیرةالعرب، شهرهای مکه و مدینه را توصیف کردیم و سپس مصر و سرزمین‌های مختلف شمال آفریقا و سرزمین‌های خلافت غربی در اندلس را مورد مطالعه قرار داده است. او اذعان می‌کند که کتابش مجمل است و تمامی مطالب وارده را ذکر نکرده است. او همچنین متذکر می‌شود که در توصیف هر سرزمین، تجارت و صناعات آن را به نقل از منابع معتبر آورده است.
در آغاز کتاب، لیستی از جغرافی دانان مسلمان به حسب زمان تصانیف آنها ارائه شده است.
این کتاب چنانکه از نام آن هویداست؛ شامل جغرافیای تاریخی عراق، جزیره، روم ، ایران و آسیای مرکزی است. لسترنج وضع سرزمین‌های نامبرده را از زمان فتوحات مسلمین تا اواخر دوران تیموری شرح داده است.

۲.۲ - فصول کتاب

فصول کتاب به ترتیب ذیل است:
جغرافیای تاریخی عراق، جزیره، فرات علیا، روم یا آسیای صغیر، آذربایجان، گیلان و ایالت شمال باختری، ایالت جبال ، خوزستان، فارس، کرمان، کویر لوت و مکران، سیستان، قهستان، قومس و طبرستان و گرگان، خراسان، ماوراءالنهر، رود جیحون، خوارزم، سغد، ایالت رود سیحون.

۲.۳ - قسمت های کتاب

در سراسر کتاب ده نقشه به چشم می‌خورد که برای روشن شدن نقاط جغرافیایی قدیم رسم شده است. در آخر کتاب ابیاتی از شاهنامه فردوسی که در آنها بعضی از اعلام جغرافیایی مذکور در این کتاب است، گردآوری شده و از کتاب مجهول المصنف حدود العالم نیز مواردی را که مربوط به اعلام جغرافیایی متن این کتاب بوده است، به ترتیب حروف الفبا آورده شده است. این دو قسمت به نام ضمائم خوانده شده است و هر دوی آنها به حال مطالعه کنندگان مفید است. قسمت سوم به نام تعلیقات خوانده شده است و بالای این بحث نوشته‌اند: «زیرا این عنوان به توضیح چند مورد و ثبت چندین فقره از حواشی متن کتاب که متاسفانه در ترجمه از قلم افتاده است، اقدام می‌شود».

۲.۴ - فهرست ها

چهار فهرست مختلف؛ یعنی فهرست اعلام جغرافیایی و فهرست نام‌های اشخاص، اقوام و فهرست موضوعی مواد کتاب و فهرست کتب هم در آخر صفحات کتاب چاپ شده است که تمام آنها راهنمای بسیار سودمندی برای مراجعه کننده می‌باشد.

۲.۵ - منبع معتبر

لسترنج در تنظیم این کتاب زحمت بسیار کشیده است. این کتاب ابتدا در سال ۱۹۰۵ م به زبان انگلیسی به دست مرحوم کسروی افتاد و در سال ۱۳۰۵ ش مقاله‌ای درباره فصل شانزدهم این کتاب که درباره خوزستان است، تحت عنوان خرده گیری و موشکافی نوشت و نکته‌هایی بر آن افزود و خرده گیری‌های چند بر آن وارد دانست.
شیوه تحقیق و دامنه اطلاعات وسیع لسترنج سبب شده است که کتاب مورد بحث از مآخذ معتبر به شمار بیاید و همواره اهل تتبع و تحقیق را بدان نیازست.

۲.۶ - استفاده از نوشته های جغرافی دانان

لسترنج خاورشناس مشهور انگلیسی که در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی چکیده نوشته‌های همه جغرافی دانان و مورخان مسلمان را از آغاز فرمانروایی مسلمانان تا هجوم تیمور آورده است. درباره اران، شروان و موغان چنین نوشته است.

۲.۶.۱ - ایالت اران

۱- اران- ایالت اران در مثلث بزرگی در مغرب ملتقای دو رود سیروس و اراکسس واقع است که اعراب آنها را «کر» و «ارس» نامیدند و بدین مناسبت حمدالله مستوفی اراضی بین این دو رود را «بین النهرین» نامیده است... کرسی این ایالت در قرن چهارم برزعه بود که خرابه هایش تاکنون باقی است. بعدها برزعه را بردعه نوشتند... شهر بیلقان که به ارمنی آن را فیداگران می‌گفتند، پس از خراب شدن برزعه کرسی اران قرار گرفت، اگر چه امروز آثاری از آن بر جای نمانده است... بیلقان تا قرن نهم جای مهمی محسوب بود. نام دو شهر دیگر در ایالت اران ذکر شده که هر دو در شمال باختری برزعه در جاده تفلیس قرار دارند، یکی شهر گنجه است و جغرافی نویسان عرب آن را جنزه نوشته‌اند و دیگری شمکور است که خرابه‌های آن هنوز باقی است.
[۱] بلدان الخلافة الشرقیة، کی لسترنج، ص۲۱۱.


۲.۶.۲ - شروان

۲- شروان- آن طرف رود کر در ساحل دریای خزر جایی که سلسله جبال قفقاز به دریا فرو می‌رود، ایالت شروان واقع است. کرسی این ایالت شماخیه بوده که اکنون شماخی یا شماخا خوانده می‌شود... در آخرین نقطه شمالی ایالت شروان شهر باب الابواب؛ یعنی همان دربند واقع است. ابن حوقل گوید، این شهر در قرن چهارم از اردبیل کرسی آذربایجان بزرگتر بوده است... بندر باکوه یا باکویه (باکوی امروز) در جنوب دربند است و اصطخری به نفت آن اشاره کرده است... در جنوب باکو ولایت گشتاسفی نزدیک دهانه کر واقع است... و بالاخره در کوه‌های نزدیک دربند قبله واقع است.
[۲] بلدان الخلافة الشرقیة، کی لسترنج، ص۲۱۴.


۲.۶.۳ - موغان

۳- موغان یا مغکان یا موقان نام دشت باتلاقی بزرگی است که از دامنه کوه سبلان تا کناره خاوری دریای خزر کشیده شده و در جنوب مصب رود ارس و شمال کوه‌های طالش قرار دارد. این ایالت گاهی جزء آذربایجان محسوب می‌گردید. ولی غالبا ناحیه‌ای جداگانه و مستقل را تشکیل می‌داد. کرسی موغان در قرن چهارم شهری بهمین نام بود که اکنون تعیین محل آن مشکل است. از گفته مقدسی چنین استنباط می‌شود که محتمل است این شهر موغان همان شهر باجروان باشد... در جنوب باجروان برزند واقع است... در شمال باجروان در زمان قدیم قریه بلخاب واقع بود... مستوفی سه شهر بیلسوار و محمود آباد و همشهره را از موغان نام می‌برد.
لسترنج درباره ولایت آن سوی ارس می‌نویسد: «ایالت‌های اران و شیروان و گرجستان و ارمنستان را که بیشتر در شمال رود ارس واقع‌اند، نمی‌توان کاملا از جمله ممالک اسلامی به شمار آورد و بهمین جهت هم جغرافی نویسان عرب درباره آنها بسط مقال نداده‌اند. مسلمانان از زمان قدیم در آن نقاط توقف داشتند و حکام آنجا در اوقات مختلف از جانب خلفا تعیین می‌شدند. ولی اکثریت جمعیت آن نقاط تا اواخر قرون وسطی همچنان بر مسیحیت خویش باقی ماندند و فقط در اواخر قرن هشتم بخصوص پس از لشکرکشی امیر تیمور اسلام در آن نقاط غلبه یافت». سرزمین میان رودان «دل ایران شهر» خوانده می‌شد، دارای ۱۲ استان و شصت تسوک، با صدها روستاک و تعداد بی شماری ده بود.
[۳] بلدان الخلافة الشرقیة، کی لسترنج، ص۲۰۹.


۲.۷ - تقسیم استان

«هر استان به چند تسوک (در عربی طسوج) و هر تسوک به چند روستاک (در عربی روستاق) تقسیم می‌شده و هر روستاک، چند ده داشته است
۱ «لسترنج» در کتاب «جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی» به نقل از «ابن خردادبه» و «قدامه بن جعفر» دو تن از جغرافی نگاران معتبر و معروف قرن سوم هجری می‌نویسد: «این اقلیم دوازده ولایت دارد و هر یک را استان گویند. و شصت بخش دارد که هر یک را طسوج نامند». لسترنج سپس در توضیح می‌افزاید: «پارهای از این تقسیم بندی‌ها که گویا در اصل به منظور تقسیم بندی مالیاتی بوده است، در یک قرن بعد در کتاب مقدسی نیز وارد گردیده است
۲ توجه داشته باشیم که مقدسی کتاب جغرافیای خود «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم» را در سال‌های میانی نیمه دوم قرن چهارم؛ یعنی در سال ۳۷۵ بعد از هجرت نگاشته است.

۲.۸ - استان‌های دوازده گانه

لسترنج نام هر یک از این استان‌های دوازده گانه را با تعداد تسوکه‌ای (طسوج) هر استان «از حیث نهرهایی که آنها را مشروب می‌کردند و منابع (آبی) آن نهرها» در سه گروه آورده است.
۳ ما در این جا نخست به اختصار تنها اسامی این دوازده استان را مطابق با تقسیم بندی یاد شده، در سه گروه از کتاب سرزمین‌های خلافت شرقی لسترنج، بدون ذکر نام تسوکه‌ای هر استان می‌آوریم. سپس به دنبال آن اسامی تسوکه‌ای هر استان را به طور کامل و به تفکیک هر استان، از رساله محققانه ی «کشور عراق، از دیدگاه فرهنگ و تمدن رنگ ایرانی دارد نه عربی» نوشته دانشمند فاضل سید محمد علی امام شوشتری، یاد می‌کنیم.

۲.۸.۱ - گروه اول

لسترنج می‌نویسد: «گروه اول مرکب است از چهار استان در ساحل خاوری دجله، که هم از آن و هم از رود «تامرا» مشروب می‌گردیدند.» این چهار استان عبارت بودند از:
- نخست: استان «شادفیروز» (شاذ فیروز) در اطراف حلوان که دارای پنج تسوک است.
- دوم: استان «شادهرمز» در اطراف بغداد که هفت تسوک داشت.
- سوم: استان «شادقباد» که از هشت تسوک تشکیل می‌شد.
- چهارم: استان «بازیجان خسرو» (استان نهروان) که دارای پنج تسوک بود.
«قدامه» نام این استان را «اندربن کرد» (اندرین گرد) ثبت کرده است.

۲.۸.۲ - گروه دوم

«گروه دوم: مرکب از دو استان است که از دجله و فرات آب می‌گرفتند.» اسامی این دو استان (استان پنجم و ششم) عبارت بودند از:
- پنجم: استان «شادشاپور» که دارای چهار تسوک بود و در اطراف واسط قرار داشت.
- ششم: استان «پادبهمن» که استان جنوبی دجله بود و مشتمل بر چهار تسوک می‌شد.

۲.۸.۳ - گروه سوم

گروه سوم: شش استان بعدی را تشکیل می‌داد که همگی آنها در سمت باختر دجله، در مسیر رودخانه‌ها و نهرهایی بودند که بیشتر آنها از فرات به سوی دجله جریان داشتند. بدین قرار:
- هفتم: «استان بالا» که در اطراف شهر «انبار» بود و چهار تسوک داشت.
- هشتم: استان «اردشیر بابکان» که در جنوب «استان بالا» یعنی استان هفتم بود و از پنج تسوک تشکیل می‌شد. (لسترنج تنها چهار تسوک آن را برشمرده است.)
- نهم: استان «زاب‌ها» موسوم به استان «به دیویاسفان» که در خاور استان اردشیر بابکان واقع بود و سه تسوک داشت.
- دهم: استان «به قباد بالا» که دارای شش تسوک بود.
- یازدهم: استان «به قباد میانه» که در مجموع چهار تسوک را شامل می‌شد.
- دوازدهم: استان «به قباد پایین» که مشتمل بر پنج تسوک بود.
اراضی سه استان اخیر، در کنار رود فرات از محل انشعاب نهر ملک (شاهگان)، از رود فرات تا جایی که رود فرات به بطایح می‌ریخت، گسترده شده بود.
۵ لسترنج می‌نویسد: «این تقسیم بندی راجع به کشوری است که اعراب آن را از تصرف ساسانیان بیرون آوردند. اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانی است. شادفیروز یا شاذفیروز در زبان فارسی به معنی بخت خوش است. «به قباد» به معنی نیکویی یا «سرزمین نیکوی شاه قباد» است. هرمز، قباد، شاپور و بهمن نیز اسامی چهار نفر از پادشاهان نامآور ایران است

۲.۹ - اسامی تسوکه‌ای استان‌های

۶ اما اسامی تسوکه‌ای استان‌های دوازده گانه سرزمین میان رودان «دل ایران شهر» که چونان نام استان‌های آن سامان ایرانی بودن این سرزمین را فریاد می‌کشند و گواه روشن تاریخ بر ایرانی بودن سرزمین میان رودان می‌باشند به قرار زیرند.
۱- استان «شاذپیروز» (شاذفیروز)؛ شامل تسوکه‌ای: تامرا- خانگان (خانقین) - پیروز کوات (فیروز قباد) - جبل و آربل.
۲- استان «شاذ هرموزد»، در پیرامون بغداد؛ شامل تسوکه‌ای: نهر بوق و کلواذه (کلواذی) - نهر آبان (نهربین) - کهن شهر (مدینه العتیقه، تیسفون) - راذان بالا- راذان پایین- بزرگ شاپور (برزج سابور) - گارز (جارز).
۳- استان «شاذکوات» (شاذقباد)، شامل تسوکه‌ای: جولا (قدامه نام جولا را که به نظر می‌رسد عربی شدهی واژهی «گلوله» باشد.
«خسرو شاذهرموزد» نگاشته است) - وندینگان (بندینجین، مندلیج) - براز روذ (راز السروذ، گرازرود) - دستگرد (دسگره) - روستاک آباذ (روستقباذ) - مه رود- سلسل وزابان (ذیبین).
۴- استان «بازگان» یا «بازیگان» (بازجان، بازیجان) که آن را نهروان نیز خوانده‌اند. شامل تسوکه‌ای: نهروان بالا- نهروان میانی- نهروان پایین- مادریا و باکسایا.
۵- استان «شاذشاپور» (شاذ سابور) یا کشگر که زمینه‌ای آن از دو رود دجله و فرات سیراب می‌شد، شامل تسوکه‌ای: زند رود- شرشر (ثرثور) و استان گوذر (جواذر).
۶- استان «شاذبهمن»؛ شامل تسوکه‌ای: میشان و دشت میشان (پیرامون بندر باستانی ابله) - بهمن اردشیر و ابزکوات (ابزقباد).
۷- استان «شاذپیروز» یا استان بالا، شامل تسوکه‌ای: پیروز شاپور (فیروز سابور) که شهر انبار بود. - تسوک مسکن- قطر بل و بادوریا.
۸- استان «اردشیر بابکان» در کنارهی نهر گوده (کوتی) و نهر نیل، که هر دو از فرات آب می‌گرفتند. قرار داشت و شامل تسوکه‌ای: ویه اردشیر (به هر سیر) - رومگان (رومقان) - گوده (کوتی) - نهر درگاد (درقیط) - نهر جوبر.
۹- استان «زاب‌ها» که آن را دیوماسپان (ذیوماسفان) نیز گفته‌اند. شامل تسوکه‌ای: زاب بالا- زاب میانی- زاب پایین.
۱۰- استان «ویه کوات بالا» (به قباد الاعلی)، شامل تسوکه‌ای: بابل- پالوگه بالا (فلوجه) - پالوگه پایین- خطرینه- نهرآبان (نهربین).
۱۱- استان «ویه کوات میانی» (به قباد الاوسط)، شامل تسوکه‌ای: نهر بدات- سوره (سورا) - بربسیمه (بربسیما) - نهر شاهگان (نهرالملک).
۱۲- استان «ویه کوات پایین» (به قباد الاسفل)، شامل تسوکه‌ای: باذگله (باذقلی) - سیلحین- نستر- رودمستان و هرموزد گرد (هرموز جرد).
۷ این استان‌ها در جلگه میان رودان در کنار رودهای دجله و فرات و یا در اراضی مسیر رودها و نهرهایی که به یکی از دو رود دجله و فرات و یا به هر دوی آنها مربوط می‌شدند، قرار داشتند.

۲.۱۰ - موغان باتلاغی بزرگ

گی لسترنج که متخصص جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی است نوشته‌های جغرافی دانان نامبرده را در کتاب خود خلاصه کرده، می‌گوید: «موغان یا مغکان یا موقان نام دشت باتلاغی بزرگی است که از دامنه ی کوه سبلان تا کناره ی خاوری دریای خزر کشیده شده و در جنوب مصب رود ارس و شمال کوه‌های تالش قرار دارد.... کرسی موغان در قرن چهارم، شهری بوده، به همان نام، که اکنون تعیین محل دقیق آن دشوار است. تعیین محل دقیق کرسی مغان کاری شایسته بوده و وجهه همت کسانی است که شناخت جغرافیای تاریخی مناطق و کشف اماکن باستانی را مشغله ی ذهنی و علمی خود ساخته‌اند. کار باستانشناسان را به خودشان واگذاریم و امیدوار باشیم که به زودی در مغان اقدام به حفاری خواهند کرد و جنبه‌های گوناگون زندگی نیاکان ما را روشن خواهند کرد، به واقعیت بنگریم.

۲.۱۱ - پارس اباد

عمر پارس آباد تقریبا به اندازه متوسط عمر ساکنان آن است. در سال ۱۳۳۰ پارس آباد به وسیله ی مهندس پارسا مدیر عامل شرکت شیار بنیاد نهاده و به همین سبب پارسا آباد خوانده شده است؛ اما بعدها به دلیل اشکال در تلفظ «دو الف بلافاصله» یکی از الف‌ها حذف شد و شکل نوشتاری پارس آباد صورت امروزی خود را یافت «پارس آباد» موقعیت پارس آباد؛ یعنی طول جغرافیایی ۳۸ و عرض شمالی ۳۹ درجه، از فروریزی شهرهای افسانه‌ای دوازده گانه تا حضور شرکت شیار (۱۳۳۰) محل قشلاقی دامداران بوده است و البته به دلیل وابستگی زمین به آسمان؛ یعنی انتظار باران، استفاده ی اقتصادی غیر دامداری از عرصه ی دشت مغان ممکن نمی‌شده است و همین مساله جایگاه مناسبی برای حیات وحش ایجاد می‌کرده که اشتهار آهوی مغان از همین زاویه ی دید قابل بحث است.


۱. بلدان الخلافة الشرقیة، کی لسترنج، ص۲۱۱.
۲. بلدان الخلافة الشرقیة، کی لسترنج، ص۲۱۴.
۳. بلدان الخلافة الشرقیة، کی لسترنج، ص۲۰۹.



نرم افزار جغرافیای جهان اسلام، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).




جعبه ابزار