بغی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَغْی، تعبیری
قرآنی به معنای تجاوزگری که زمینهساز اصطلاحی فقهی به معنای
سرکشی گروهی از
مسلمانان در برابر
امام مشروع بوده است.
مرتکب
بغی،
باغی جمع:
بغات خوانده شده است.
در منابع، در مقابل اصطلاح «
اهل بغی»، «
اهل عدل» به کار رفته (برای مثال به این منبع رجوع کنید
که گویای مفهوم تاریخی
بغی است.
هر چند معنای اصلی واژه
بغی، گونهای طلب است،
اما در فرهنگها با توجه به معنای اصلی و کاربردها، معانی گوناگونی چون
تعدی،
تجاوز از
حد،
ظلم،
حسد و
کذب نیز برای آن ذکر شده است.
ریشه ثلاثی این واژه به دو صورت
مجرد و
مزید به کار رفته، و معمولاً صیغه ثلاثی مزید آن، «
ابتغاء» به معنای خواستن، و مجرد آن بیشتر به معنای ظلم و تجاوز از حد آمده است.
گرچه معانی برشمرده برای این واژه بر محور
طلب و ظلم استوار است، اما بیتردید تفاوت معنایی
بغی با این دو واژه قابل توجه است، چنانکه
راغب و
ابوهلال عسکری به این تفاوتها توجه کرده، و مقوله معنایی
بغی را با طلب
و ظلم متفاوت دانستهاند.
از آنجا که معنای یک واژه ممکن است تحت تأثیر واژههایی که متعلق به همان حوزه معنایی است، قرار گیرد و ارزش معنایی آنها را کسب کند،
واژه
بغی نیز همواره تحت تأثیر واژههایی چون ظلم، حسد و تعدی قرار گرفته است و ساختمان معنایی آن به روشنی قابل تشخیص نیست و غالباً آنچه جزو عوارض یا علل
بغی به شمار میرود، جایگزین واژههای
مترادف با
بغی شده است.
مفسران نیز غالباً برداشت روشنی از مفهوم
بغی و تفاوت معنایی آن با مفاهیمی چون ظلم و تعدی و حسد ندارند و معمولاً در ارائه معنای
بغی به یکی از این واژهها اشاره میکنند (برای مثال، به این منابع رجوع کنید
).
بر پایه آنچه از برخی روایات برداشت میشود،
بغی در فرهنگ
عصر نزول قرآن مفهومی آشنا داشته،
و به همان معنای تجاوز به حدود دیگری بوده است.
در
قرآن کریم کاربردهای
بغی میتواند تا حدودی معنای واژه را روشن نماید.
میتوان دریافت که معنای
بغی در
قرآن، عبارت است از رفتار ظالمانه با دیگران تحت تأثیر
هوای نفس و برخلاف
قانون، برای رسیدن به خواستهای شخصی یا گروهی.
در
قرآن کریم دو گونه کاربرد
بغی، در حوزه فردی و اجتماعی قابل تشخیص است: نمونههایی از کاربرد فردی آن در
آیاتی آمده است.
اما کاربرد اجتماعی
بغی به معنی
بغی گروهی نسبت به
جامعه یا گروهی دیگر در
سوره حجرات ملاحظه میشود.
هر چند
اسباب نزول متفاوتی برای این
آیه ذکر شده،
اما این آیه همواره آیه محوری در فهم معنای اجتماعی
بغی در
قرآن بوده است.
مفسران متقدم و معاصر، غالباً از دریچه این آیه به پدیده
بغی نگریستهاند و آن را به درگیری دو گروه از
مسلمانان و تجاوز یکی به دیگری
تفسیر کردهاند و بر مبنای بیان همین آیه، وظیفه دیگر مسلمانان را جلوگیری از ادامه
غائله و
مبارزه با
متجاوز تا دست کشیدن از تجاوز دانستهاند (برای مثال، به این منابع رجوع کنید
).
برخی از مفسران معتقدند که دستور آن آیه ناظر به هر نوع برخورد و
تنش در جامعه نیست، بلکه یا مربوط به درگیریهای پیش از تشکیل
حکومت در جامعه مسلمانان است که خود تأکیدی بر تشکیل حکومت به شمار میآید،
یا ناظر به درگیریهای دو حکومت مستقل است که میتوان کارکردی در عرصه روابط بینالمللی نیز داشته باشد.
در همین راستا، عبدالملک منصور حسن با تألیف اثری با عنوان
البغی السیاسی چ صنعا، ۰۰۲م منازعات نظامی درون
جهان اسلام را از منظر
قرآن و
احکام اسلامی بررسی کرده است.
گذشته از این آیه - که چگونگی برخورد با گروهی متجاوز به گروهی دیگر را تشریح میکند - در
آیات دیگر
قرآن در مواجهه با پدیده
بغی فردی، به دستور عملی متفاوت بر میخوریم و آن، مقابله به مثل است
اما در کنار آن، توصیههایی به
صبر،
عفو،
غفران،
صلح و اصلاح روابط به جای
مقابله به مثل نیز وجود دارد که بر مبنای
جهانبینی خدامحور و آخرتگرای
قرآن استوار است.
در گذار از
فرهنگ جاهلی به
فرهنگ اسلامی، کاربرد
بغی به معنای ظلم و تجاوز به حقوق دیگران در
احادیث مورد توجه قرار گرفته است.
همچنین
روایات درباره اینکه مردم عهد نزول، تا چه حد تصویر واضحی از ظرایف مفهوم
بغی در
قرآن و
مصادیق آن داشتهاند، راهگشا هستند؛ از جمله
حدیثی در
مستدرک حاکم نیشابوری به روشنی نشان میدهد که در آن زمان،
ابهامی در فهم معنای
بغی وجود داشته است.
گویا واژه
بغی و مشتقات آن در برخی از احادیث، به ویژه در سخنان
امیرالمؤمنین علی (ع)، بیشتر به مضمونی سیاسی گراییده، و از آن، معنای
سرکشی در برابر
امام و
حاکم اسلامی فهمیده شده است (برای مثال، به این منابع رجوع کنید
).
به هر روی، در اوان خلافت آن حضرت، واژه
بغی بیشتر در معنای سیاسی آن به کار میرفته است.
زمینههای اجتماعی - سیاسی تفکر
شورش بر ضد حاکم اسلامی از زمان
قتل خلیفه سوم رخ نمود (برای تحلیل، به این منبع رجوع کنید
)، اما اصطلاح
بغی در معنای سیاسی آن عملاً پس از جنگهای
حضرت علی (ع) با مخالفانش رواج یافت.
شاید دلیل اصلی آن را بتوان در درگیریهای متعدد سیاسی آن دوره، و نیز در رواج احادیثی از
پیامبر (ص) یافت که در آنها بر کشته شدن
عمار به دست «
فئه باغیه» گروه
اهل بغی تأکید شده است (برای مثال به این منابع رجوع کنید
).
در این میان، نه تنها حضرت علی (ع) طرف مقابل خود را «اهل
بغی» دانسته،
بلکه بر پایه برخی روایات،
معاویه نیز طرف درگیر خود را
باغی خوانده است.
در برخی از منابع، اهل
بغی بر آن گروه از
اهل رِدّه که
ارتداد نگزیده بودند، اطلاق شده که کاربردی متأخر است (برای مثال به این منبع رجوع کنید
).
گاه نیز تصریح شده که روشن شدن مسائل مربوط به
بغی حاصل عملکرد حضرت علی (ع) در جریان جنگهای خود بوده است (برای مثال به این منبع رجوع کنید
).
به هر حال، این واژه از قرن ق/ م تاکنون در معنای سیاسی خود کاملاً شناخته شده، و همواره در
فقه و
کلام اسلامی با معنای شورش بر ضد حاکم اسلامی مطرح بوده است (برای مثال به این منبع رجوع کنید
) و معانی دیگر آن تحت الشعاع این معنا قرار گرفتهاند و مواردی را که براساس تعریف
قرآنی بیتردید میتوان
بغی خواند، برخی به این دلیل که در ضوابط فقهیِ مفهومِ
بغی نمیگنجد، به عنوان
بغی نمیشناسند.
مهمترین مستند
قرآنی این معنا،
آیه نهم
سوره حجرات است که به عنوان محور تمامی مباحث مفصل
احکام بغات تلقی میشود.
با این همه، به نظر میرسد که
بغی در این آیه به معنای لغوی و
قرآنی خود نزدیکتر است و اگرچه مقابله با شورشیان بر ضد
حکومت اسلامی نیز مستندات مهمی در
شرع اسلام دارد،
اما گویا این آیه درصدد بیان این مسئله نیست.
با وجود آنکه
بغی جرم عظیمی تلقی شده،
باغی به خروج از دایره
اسلام محکوم نشده است.
عموماً
بغی مستلزم
فسق دانسته شده، و از همین روست که اختلافات مربوط به
ایمان باغی در حوزه منازعات کلامی، عملاً تابعی از اختلافات مربوط به
ایمان فاسق بوده، و به تبع، مسائل کلامی مربوط به
باغی نیز در مبحث اسماء و احکام گسترش یافته است (برای مثال به این منبع رجوع کنید
).
در این میان، تنها
امامیه با وجود آنکه قائل به
کفر فاسق نبودهاند، تحت تأثیر
عقاید کلامی خویش درباره
ائمه (ع)، قائل به کفر باغیان معارض با حضرت علی (ع) شدند؛ با اینکه در نگرش فقهی به تفاوتهایی اساسی میان احکام آنها با احکام
کفار قائل بودهاند.
در حوزه فقه، تا آنجا که به کلیت برخورد با
باغیان باز میگردد، اتفاق
فقها بر وجوب
جنگ با بغات است،
اما درباره شرایط وجوب جنگ اختلافاتی وجود دارد.
در
فقه امامیه، شرایط وجوب
قتال با بغات اینهاست:
۱. از موقعیت و استحکامات برخوردار باشند که دفع
شر آنها جز با
پیکار ممکن نباشد؛ ۲. از محدوده
اقتدار امام خارج شوند و در جای دیگری گرد هم آیند؛ ۳.
شورش آنها بر اساس
تأویلی باشد که با آن بر مخالفت خود پای میفشرند و در مشروعیت حکومت تشکیک میکنند؛ ۴. شمار آنان در حدی باشد که پراکنده ساختن آنها جز با تجهیز
سپاه و جنگ با ایشان، ممکن نباشد.
در صورت فقدان هر یک از این شرایط، جرم
بغی تحقق نمییابد.
در
فقه اهل سنت، اگر جمع قابل توجهی از
مسلمانان بر اساس استنباطی نادرست و دلیلی باطل، به قصد براندازی حاکم اسلامیِ مقبولِ مردم دست به شورشی مسلحانه و ناروا بزنند، جنگ با آنان
واجب میشود (برای تفصیل، به این منبع رجوع کنید
).
بغات از حیث سازماندهی به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که دارای تشکیلاتی منسجم و رهبری مشخص نیستند و گروهی که تحت فرماندهیِ فرد مشخصی، سازماندهی منظمی یافتهاند. میان این دو گروه در احکام تفاتهایی وجود دارد.
برخلاف گروه دوم،
مجروحان گروه اول کشته نمیشوند و فراریان آنان تعقیب نمیگردند و تحت هیچ شرایطی فرزندانشان مورد هجوم قرار نمیگیرند؛ اما در هر صورت، هرگاه بغات جنگ را رها کنند و
سلاح خود را به زمین بگذارند، یا
تسلیم دولت اسلامی شوند، قتال با آنها
حرام میگردد
(برای آگاهی بیشتر از اختلاف مربوط به غنیمت اموال بغات، به این منابع رجوع کنید
).
در تاریخ دولتهای اسلامی، با دور شدن از
صدر اسلام،
بغی اهمیت خود را از دست داده، و حتی در سخن از وقایع
عصر عباسی به موضوع
بغی کمتر اشاره شده، و تنها در برخی دورهها و قلمروها این اصطلاح اهمیت خود را بازیافته است.
در حکومتهایی که دارای وجههای مذهبی بودهاند، مانند
حکومت علویان در مغرب اقصی سدههای ۱ و ۲ ق/ ۷ و ۸ م و
دولت عثمانی این اصطلاح اهمیت داشته است (برای مثال به این منبع رجوع کنید
).
(۱) آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۲) ابن ادریس، محمد، السرائر، قم، ۴۱۰ق.
(۳) ابن تیمیه، احمد، کتب و رسائل و فتاوی، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه.
(۴) ابن عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، تونس، ۹۸۴م.
(۵) ابن عربی، محمد، العواصم من القواصم، به کوشش محمد جمیل غازی، بیروت، ۴۰۷ق.
(۶) ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۴۱۰ق.
(۷) ابن قدامه، عبدالله، المغنی، بیروت، ۴۰۵ق.
(۸) ابن کثیر، تفسیر
القرآن العظیم، بیروت، ۳۸۹ق.
(۹) ابن ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۹۵۲م.
(۱۰) ابن مفلح، ابراهیم، المبدع فی شرح المقنع، بیروت، ۴۰۰ق.
(۱۱) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۲) ابوزید، نصر حامد، الاتجاه العقلی فی التفسیر، بیروت، ۹۹۸م.
(۱۳) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، ۴۰۹ق/۹۸۹م.
(۱۴) ابوهلال عسکری، حسن، الفروق اللغویة، به کوشش حسامالدین قدسی، قاهره، ۳۵۳ق.
(۱۵) اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۴۰۰ق/۹۸۰م.
(۱۶) ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی - دینی در
قرآن مجید، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، ۳۷۸ش.
(۱۷) بخاری، محمد، صحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۴۰۷ق.
(۱۸)
بغوی، حسین، معالم التنزیل، به کوشش خالد عک و مروان سوار، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۷م.
(۱۹) بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل، به کوشش عبدالقادر عرفات و عشا حسونه، بیروت، ۴۱۶ق.
(۲۰) ثعالبی، عبدالرحمان، الجواهر الحسان، بیروت، مؤسسة الاعلمی.
(۲۱) جصاص، احمد، احکام
القرآن، به کوشش محمد صادق قمحاوی، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
(۲۲) حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۴۱۱ق.
(۲۳) دروزه، محمد عزت، التفسیر الحدیث، قاهره، ۳۸۳ق.
(۲۴) راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ
القرآن، به کوشش ندیم مرعشلی، بیروت، ۴۰۳ق.
(۲۵) زمخشری، محمود، المستقصی فی امثال العرب، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۷م.
(۲۶) سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، ۹۹۷م.
(۲۷) سید مرتضی، علی، الانتصار، قم، ۴۱۵ق.
(۲۸) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۹۹۳م.
(۲۹) شافعی، محمد، احکام
القرآن، به کوشش محمد زاید بن حسن کوثری و عبدالغنی عبدالخالق، بیروت، ۴۰۰ق/۹۸۰م.
(۳۰) شافعی، محمد، الام، بیروت، ۳۹۳ق.
(۳۱) شهرستانی، محمد، الملل والنحل، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت، ۹۸۴م.
(۳۲) شیبانی، محمد، السیر، به کوشش مجید خدوری، بیروت، ۹۷۵م.
(۳۳) شیخ طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، تهران، ۳۶۵ش.
(۳۴) شیخ طوسی، محمد، المبسوط، به کوشش محمدتقی کشفی، تهران، ۳۸۷ق.
(۳۵) شیخ طوسی، محمد، النهایة، بیروت، دارالاندلس.
(۳۶) شیخ مفید، محمد، الجمل، نجف، ۳۶۸ق.
(۳۷) شیخ مفید، محمد، الرسالة الکافئة فی ابطال توبة الخاطئة، به کوشش علیاکبر زمانینژاد، قم، ۴۱۳ق.
(۳۸) صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر
القرآن، بیروت، ۳۹۸ق.
(۳۹) طاش کوپریزاده، احمد، الشقائق النعمانیة، بیروت، ۹۷۵م.
(۴۰) طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، ۴۱۵ق.
(۴۱) طبری، تفسیر جامع البیان.
(۴۲) علامه حلی، حسن، تحریر الاحکام، مشهد، مؤسسة آل البیت ع.
(۴۳) قاموس.
(۴۴) قرطبی، محمد، الجامع لاحکام
القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۳۷۲ق.
(۴۵) قطب، سید، فی ظلال
القرآن، بیروت، ۳۹۴ق.
(۴۶) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، به کوشش یوسف علی طویل، دمشق، ۹۸۷ق.
(۴۷) کلینی، محمد، الکافی، بهکوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۳۶۵ش.
(۴۸) ماوردی، علی، قتال اهل
البغی، به کوشش ابراهیم علی صندقجی، قاهره، ۴۰۷ق.
(۴۹) محقق حلی، جعفر، شرائع الاسلام، به کوشش صادق شیرازی، تهران، ۴۰۹ق.
(۵۰) محقق حلی، جعفر، المسلک فی اصول الدین، به کوشش رضا استادی، مشهد، آستان قدس رضوی.
(۵۱) مسلم، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۹۵۵م.
(۵۲) الموسوعة الفقهیة، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیه، کویت، ۹۸۰م.
(۵۳) نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۳۸۲ق.
(۵۴) نهجالبلاغه، امام علی بن ابی طالب ع.
(۵۵) ولهاوزن، یولیوس، تاریخ سیاسی صدر اسلام، ترجمه محمود افتخارزاده، قم، ۳۷۵ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بغی»، ج۱۲، ص۴۹۶۱.