• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بطون سبعه روح انسان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بطون سبعه‌، از اصطلاحات عرفانی بوده و در بیان صوفیه از اطوار روح آدمی است. انسان به لحاظ تکثّر باطنی و کینونت فرقانی، دارای هفت بطن است‌.
[۱] ابن فنّاری، ‌ محمد بن حمزة، مصباح الانس‌، ص۲۸۴-۲۹۱.
[۲] خمینی، سید روح الله، ‌مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه‌، ص۱۸۷.




‌مقام نفس او است که ناظر به حیات دنیا و زخارف دنیّ آن است. مقتضای‌ ‌این مقام، خلود در مرتبه بهایم می‌باشد. در قرآن آیاتی چند ناظر به این مقامند؛ از جمله: «‌زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ وَ... ‌». ‌
‌صاحب این مقام، حظّی از آخرت و نصیبی از حقیقت ندارد: ‌«‌فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقوُلُ رَبَّنَا آتِنَا فیِ الدُّنْیَا و مَا لَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ‌». ‌


‌مرتبه عقل است. عقل مشتاق لذت باقی و به دنبال جمع لذایذ دنیا و آخرت‌ ‌است. آن که در این رتبه است، از مرتع بهایم خارج شده و در جمعیت اولیا و انبیا وارد شده‌ ‌است. نفس در این حالت، تحت سلطه و حکومت عقل است. انسانی که دارای معرفت‌ ‌کامل به مبدأ و معاد است، آخرت را اصالت می‌دهد و برمی‌گزیند و از این عالم ماده خود‌ ‌را خلاص می‌کند. لسان این مقام چنین است: «‌رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ‌». ‌


مقام روح است. سالک در این موطن، با حضور حق آرامش می‌گیرد. در این‌ ‌حالت، هر چند کثرت حضور دارد، اما بذر مشاهدات، وحدت حق را به نگاه عارف در‌ ‌می‌آورد. شاید حدیث حارثه ناظر به این مقام باشد؛ حضرت ختمی مرتبت ‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)‌ از حارثه ‌سؤال کرد: ‌ «کیف اصبحتَ؟» ‌قال: «اصبحتُ مؤمناً حقّاً». ‌پیامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)‌ فرمود: «برای هر حقی، حقیقتی است که به وسیله آن، حق را می‌شناسند؛ حال‌ ‌حقیقت ایمان تو چیست؟» ‌حارثه در جواب عرض کرد: ‌ «عزلت نفسی عن الدنیا؛ فاستوی عندی ذهبها و حجرها و مَدرها». ‌حارثه مکاشفاتی را از خود نقل کرد؛ مثل این که «کانّی انظر الی عرش الرحمن بارزاً»؛ ‌لذا نهایت اوج حارثه، مقام عرش است و این مقام، محیط بر عالم جسم و برزخ می‌باشد. ‌همچنین شاید حدیث احسان، نظری به این مقام و مرتبه داشته باشد؛ که «‌و اعبد ربّک‌ ‌کانَّک تراه‌». ‌ ‌
‌گفت پیغمبر صباحی زید را‌ •••••• ‌ «کیف اصبحت»؟ ‌ای رفیق با وفا‌
‌گفت عبداً مؤمناً باز اوش گفت‌ •••••• ‌ ‌ ‌کو نشان از باغ ایمان گر شکفت‌
‌گفت تشنه بوده‌ام من روزها‌ •••••• ‌شب نخفتستم ز عشق و سوزها‌
‌تا ز روز و شب جدا گشتم چنان ••••••‌ ‌که ز اسپر بگذرد نوک سنان‌
‌که از آن سو جمله ملت یکی است ••••••‌ ‌ صد هزاران سال و یک ساعت یکی است


‌مرتبه سرّ انسانی است. وجود سالک در این منزل از تعلقات کَوْنی‌ ‌خارج شده و حقیقت فقر خویش را درک کرده است. انسان اگر واقعیت حرفی خویش را‌ ‌ببیند، تولدی دوباره می‌یابد. قاضی همدانی به نقل از عیسی مسیح ‌(علیه‌السلام)‌ از این واقعه چنین‌ ‌خبر می‌دهد. ‌ «لا یدخل ملکوت السماوات من لم‌یولد مرّتین». ‌
[۶] عین القضاة همدانی، عبدالله بن محمد، ‌تمهیدات‌، ص۱۲.
‌ حقیقت این مقام آن است که «‌ابدانهم فی الدنیا، و قلوبهم فی الآخرة‌». ‌
[۷] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه متقین.
‌ آینه «‌من عرف‌ ‌نفسه‌» کتاب وقت او می‌شود و «‌فقد عرف ربّه‌» نقد حال او. زبان حال او «‌رای قلبی ربّی‌» و‌ ‌طعم کام او «‌ابیتُ عند ربّی، یُطعمنی و یسقینی‌». لسان سالک در این مقام چنین است: «‌ما رایت‌ ‌شیئاً الاّ رایتُ الله قبله و بعده و معه و فیه‌». ‌
[۸] القرآن و العترة، ص۲۵.

‌که یکی هست و هیچ نیست جز او ••••••‌ ‌وحده لا اله الاّ هو‌ ‌
‌حاصل آن که سالک بعد از تخلّص از قیود ظاهری و تعرّی از احکام و تعلقات مادی، ‌ ‌غبار کثرت را از چهره جان برمی‌گیرد و به خلوت رؤیت در می‌آید و از اسمی به اسم‌ ‌دیگر سیر می‌کند و در نهایت، به مقام مظهریت جامع و جمعیت ظاهر و باطن نایل‌ ‌می‌گردد؛ که این سلوک، در سفر دوم عرفانی رخ می‌دهد. ‌


‌مقام خفیّ است. سالک بعد از اتمام دایره اول و سیر دوم، منغمر در وحدت‌ ‌اسمائی می‌شود. وی در مرآت تجلّی باطن، به علوم غیبی و اسرار الهی وقوف می‌یابد و‌ ‌نسبت به مظاهر اسماء و اعیان ثابته شهود حاصل می‌کند. آیات آخر سوره حشر، لسان این‌ ‌مقام است: ‌«‌هُوَ الله ُ الَّذِی لاَ الٰهَ الاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ... ‌». ‌


‌مقام اخفی است. سالک در این موطن، در مظاهر تجلیات صفاتی سیر‌ ‌می‌کند و متحقّق به اسماء ظاهر و باطن می‌گردد. او قلبی جامع می‌یابد و مظهر اسم «لا‌ ‌یشغلُه شان عن شان» می‌شود. برای این عارف، مقام تمکین بعد از تلوین و مقام محو بعد‌ ‌از صحو حاصل شده است. کلام قطب توحید امام علی (‌علیه‌السلام) ‌سرّ این مقام است: ‌«لم تره العیون بمشاهدة الابصار؛ و لکن تراه القلوب بحقائق الایمان». ‌


‌مقام تجلی ذاتی است. تقریر این مقام، ناظر به احدیّت وجود است. سالک‌ ‌بعد از وصول به مظهریت اسماء کلّی، مجلای مقام واحدیّت و احدیّت ذات قرار می‌گیرد. ‌مقام جمع الجمع و وحدت تام، تعیّن این رتبه است. صاحب این مقام، حقیقت محمّدیه‌ ‌می باشد که به مراتب فتوح و فتح مطلق و لطیفه «او ادنی» نایل شده است. لسان این بطن، ‌آیات معراج است: «‌فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اوْ ادْنَی• فَاوْحَی الَی عَبْدِهِ مَا اوْحَی• مَا کَذَبَ الْفُؤادُ مَا رَای• افَتُمَارُونَهُ‌ ‌عَلَی مَا یَری• وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً اُخْرَی• عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی• عِنْدَهَاجَنَّةُ الْمَاوَی• اذْ یَغْشَی السِّدْرَةُ‌ ‌مَا یَغْشَی• مَا زَاغَ البَصَرُ وَ مَا طَغَی‌». ‌


(۱) امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه‌. ‌
(۲) ابن فنّاری، ‌ محمد بن حمزة، مصباح الانس‌، تهران، انتشارات فجر، ۱۳۶۳ ش.
(۳) خمینی، سید روح الله، ‌مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه‌، ترجمه سیداحمد فهری، تهران، ‌ ‌انتشارات پیام آزادی، ۱۳۶۰ ش. ‌ ‌
(۴) عین القضاة، ابوالمعالی، ‌تمهیدات‌، تصحیح عفیف عسیران، تهران، کتابخانه منوچهری. ‌


۱. ابن فنّاری، ‌ محمد بن حمزة، مصباح الانس‌، ص۲۸۴-۲۹۱.
۲. خمینی، سید روح الله، ‌مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه‌، ص۱۸۷.
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۰۰.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۰۱.    
۶. عین القضاة همدانی، عبدالله بن محمد، ‌تمهیدات‌، ص۱۲.
۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه متقین.
۸. القرآن و العترة، ص۲۵.
۹. حشر/سوره۵۹، آیه۲۲.    
۱۰. نجم/سوره۵۳، آیه۹-۱۷.    



موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مجموعه آثار کنگره اندیشه‌های اخلاقی عرفانی امام خمینی جلد ۷، مقالات عرفانی (۴)، فعالی، محمدتقی، برگرفته از مقاله «مکاشفه و مراتب آن از دیدگاه امام خمینی»، تاریخ بازیابی ۹۶/۵/۲۵.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات عرفانی | عرفان




جعبه ابزار