بَصْرَه (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَصْرَه (به فتح باء و سکون صاد) یکی از
مفردات نهج البلاغه به معنای شهر معروف
عراق که در ساحل غربی
شط العرب واقع شده است، میباشد.
حضرت علی (علیهالسلام) در خصوص جریان فتح بصره،
نامه به
عبدالله بن عباس، حضور
عایشه در
جنگ جمل و شرکت فرماندار بصره در مهمانی تشریفاتی، از این واژه استفاده نموده است.
بَصْرَه (به فتح باء و سکون صاد) شهر معروف عراق که در ساحل غربی شط العرب واقع شده، این شهر در زمان
عمر بن خطاب به دست
عتبة بن غزوان یکی از سرداران او ساخته شد.
جنگ تاریخی جمل که بر پیروزی امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و شکست
طلحه و
زبیر و عایشه انجامید در کنار آن واقع گردید.
امام (صلواتاللهعلیه) به بصره آمده، مردم مجددا به حضرتش
بیعت کردند.
برخی از مواردی که در «
نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
آن حضرت (علیهالسلام) پس از فتح بصره در رابطه با بلاها و پیشامدهای آن فرموده است:
«فِتَنٌ كَقِطَعِ الْلَّيْلِ الْمُظْلِمِ، لا تَقومُ لَها قائِمَةٌ، وَ لا تُرَدُّ لَها رايَةٌ، تَأْتيكُمْ مَزْمومَةً مَرْحولَةً يَحْفِزُها قائِدُها، وَ يَجْهَدُها راكِبُها، أَهْلُها قَوْمٌ شَديدٌ كَلَبُهُمْ، قَليلٌ سَلَبُهُمْ، يُجاهِدُهُمْ في اللهِ قَوْمٌ أَذِلَّةٌ عِنْدَ الْمُتَكَبِّرينَ، في الاَْرْضِ مَجْهولونَ، وَ في السَّماءِ مَعْروفونَ فَوَيْلٌ لَكِ يا بَصْرَةُ عِنْدَ ذلِكَ، مِنْ جَيْش مِنْ نِقَمِ الله! لا رَهَجَ لَهُ، وَ لا حَسَّ، وَ سَيُبْتَلَى أَهْلُكِ بِالْمَوْتِ الاْحْمَرِ، وَ الْجوعِ الاَْغْبَرِ.» «(ای اهل بصره)
فتنههایی خواهد آمد، مانند: تکههای شب تار، هیچ گروهی در مقابل آنها نتواند ایستاد،
پرچم آن فتنهها عقب زده نمیشود، آن فتنهها همچون
شتران افسار شده و جهاز بسته وسائل تخریبشان کامل خواهد بود؛ پیشوای فتنهها آنها را خواهد راند و نفراتش آنها را به تندی در عمل وادار خواهد کرد و فرماندهان فرمان میدهند و فرمانبران به شدت عمل میکنند. اهل آن فتنهها قوی و ضررشان زیاد است و
لباس و سلاح کشتگان کم (بقول بعضی فکرشان کشتن است نه غارت لباس و سلاح مقتولان)، قومی در راه
خدا با آنان میجنگد، قومی که نزد
متکبران حقیر و در
زمین ناشناسند؛ ولی در
آسمان معروفند. وای بر توای «بصره» در آن روز از لشکری از نقمتهای خدا لشکری که نه غباری دارد و نه از آن صدایی شنیده میشود، اهل تو به زودی مبتلا میشوند، به مرگی سرخ و گرسنگی سیاه که چهرهها را سیاه و غمانگیز میکنند.»
ابن میثم و
محمد عبده این خبر را اشاره به فتنه
صاحب الزنج دانستهاند.
ولی
ابن ابی الحدید معتقد است: صاحب الزنج غبار و غلغله داشت، بلکه آن اشاره است به ملحمه و پیشامدهای هولناکی در آخر الزمان، نظیر آن از
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز نقل شده است، وی آنگاه «
موت احمر» را کنایه از «
وبا» و «
جوع اغبر» را کنایه از
قحطی دانسته است.
ناگفته نماند معلوم نیست قومی که با آنها خواهد جنگید کدام هستند.
همچنین پس از ملامت اهل بصره راجع به خراب شدن آن چنین فرموده است:
«وَأيْمُ اللهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنّي أَنْظُرُ إِلى مَسْجِدِها كَجُؤْجُؤِ سَفينَة، أَوْ نَعامَة جاثِمَة.» «به خدا قسم حتما شهر شما غرق خواهد شد، گویی به آن مینگرم که همه جایش را آب گرفته، فقط مسجدش مانند: سینه
کشتی یا مانند
شترمرغ نشسته دیده میشود.»
ابن ابی الحدید گوید: آنچه امام (علیهالسلام) از آن خبر داده واقع گردیده است تاریخ نشان میدهد که بصره دو بار غرق شد یکی در روزگار
القادر بالله عباسی، دیگری در دوران
القائم بامر الله، همه شهر غرق گردید و فقط مسجد جامعش دیده میشد، آن هم قسمتی از آن مانند: سینه پرنده. آب از
خلیج فارس آمد از محلّی که اکنون به «
جزیره فرس» معروف است و از طرف کوهی بنام «
جبل سنام» خانهها خراب گردید و هر چه بود زیر آب رفت و عده زیادی از اهلش غرق شدند و محمد عبده نیز به آن اشاره کرده است.
نگارنده گوید: احتمال دارد که آب به وسیله
طوفان آمده باشد.
امام (صلواتاللهعلیه) پس از اطلاع از سختگیری عبدالله بن عباس فرماندار بصره نسبت به «
بنی تمیم» و حمایت آنها در جنگ جمل از طلحه و زبیر، خطاب به وی چنین نوشت:
«وَ اعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْليسَ، وَ مَغْرِسُ الْفِتَنِ، فَحادِثْ أَهْلَها بِالاِْحْسانِ إِلَيْهِمْ، وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلوبِهِمْ.» «بدان: بصره محلّ نزول
شیطان و کشتزار فتنههاست، اهل آنجا را با نیکویی استقبال کن. و گره ترس را از دلهایشان بگشای.»
منظور آن بود که اگر دقت در اداره امور و دلجویی از اهالی نشود، احتمال دارد فتنه «جمل» باز به وجود آید.
همچنین آن حضرت (علیهالسّلام) نسبت به طلحه و زبیر، که عایشه همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را فریفته و برای رسیدن به قصد شوم خود، ناموس آن حضرت را به معرض عمومی کشانده و ناموس خود را در خانه محفوظ نگاه داشته و ناموس حامل وحی را به میدان آوردند و ایشان نیز بر خلاف ما انزل الله که فرموده:
(وَ قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ) به بصره آمد و علیه
امام عادل خروج کرد؛ چنین فرموده است:
«فَخَرَجوا يَجُرّونَ حُرْمَةَ رَسولِ اللهِ (صلىاللهعليهوآله) كَما تُجَرُّ الاَْمَةُ عِنْدَ شِرائِها، مُتَوَجِّهينَ بِها إِلَى الْبَصْرَةِ، فَحَبَسا نِساءَهُما في بُيوتِهِما، وَ أَبْرَزا حَبيس رَسولِ اللهِ لَهُما وَ لِغَيْرِهِما، في جَيْش ما مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلاّ وَ قَدْ أَعْطاني الطّاعَةَ، وَ سَمَحَ لي بِالْبَيْعَةِ.» یعنی «آشوبگران از
مکه خارج شدند و حرم نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را با خود میکشیدند مانند آنکه
کنیز زر خرید را به وقت خریدن میکشند، با او به طرف بصره روی آوردند. طلحه و زبیر زنان خویش را در خانههای خود حفظ کردند، ولی حبیس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زنی که به حکم
قرآن میبایست در
خانه بنشیند آشکار کردند؛ هم بر خود و هم بر دیگران در
لشکری که همه آنان با من بیعت کرده و اظهار
اطاعت نموده بودند.»
امام (علیهالسلام) هنگامی که به آن خبر دادند فرماندار بصره «
عثمان بن حنیف» به میهمانی پر زرق و برقی رفته و در سر سفره رنگینی نشسته است، بهوی چنین نوشت:
«أَمَّا بَعْدُ، يَابْنَ حُنَيْف، فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إلى مَأْدُبَة، فَأَسْرَعْتَ إِلَيْها.» «امّا بعد! اى پسر حنيف! به من گزارش داده شده كه مردى از متمكّنان اهل «بصره» تو را به خوان ميهمانيش دعوت كرده و تو به سرعت به سوى آن شتافتهاى.»
مشروح مطلب در
خواهد آمد.
این واژه، جمعاً چهار بار در «نهج البلاغه» آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «بَصره»، ص۱۳۷-۱۴۰.