بشار بن برد عقیلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَشّار بن بُرد،
ابومُعاذ، شاعر نابینا و بلند آوازه
عرب زبان عراقی سده دوم بود.
خانوادهاش در اصل از طُخارستان یا شرق
ایران بود. جدّش در زمان لشکرکشی
مُهَلَّب اسیر و به
عراق برده شد؛ پدرش، که سرانجام به دست بانویی
عرب از
قبیله عُقَیلِ بصره آزاد شد، از بنّایان آن شهر بود.
بشّار در بصره زاده شد، تاریخ دقیق تولدش معلوم نیست، اما احتمالاً حدود ۹۵ یا ۹۶ بوده است. او دیرزمانی خود را به قبیله عقیل منتسب میکرد و در عین حال به ستایش شکوه ایران کهن، که با گرایش شعوبیش سازگار بود، می پرداخت، و این دستاویز خوبی بود برای منحرف ساختن توجه بدگویان نسبت به حقارت خانوادگی او که حتی افسانه همخونیش با شاهان گذشته هم آن را چنانکه باید نمیپوشانید.
گفتهاند که قریحه شاعری
بشار در ده سالگی نمودار شد.
محیط بصره در روزگار او برای پرورش قریحهای از این نوع بغایت مساعد بود؛ توقفگاه کاروانها (مِرْبَد)، که تا نیمههای سده سوم اهمیت بسیار داشت، برای این هنرمند جوان در حکم مکتبی بود و او در این مکتب در حیطه سنّتی شعری قرارگرفت که آن روز در
عربستان مرکزی و شرقی در اوج شکوفایی بود.
بشار شاعری مدیحه سرا، مرثیه گو و هجاگو بود؛ و نه کوریِ مادرزاد موجب شد که مطرود زنان یا اعیان روزگار خویش شود نه کراهت منظر؛ او مهارت پیدا کرده بود که با مدایح غرّای خود، اثر خوش به جا گذارد و با هجائیههای خود دیگران را مرعوب سازد.
از ابیات پراکنده یا قطعاتی که به دست ما رسیده چنین برمی آید که
بشار شاعر دربار
والیان اموی، مانند
ابن هُبیره یا
سَلْم بن قُتیبه (حداکثر تا ۱۳۲)
یا
امیر سلیمان فرزند خلیفه هشام،
بوده است. از او حتی مدیحهای در دست است که در وصف
مروان، آخرین حکمران اموی، سروده شده است.
چنین مینماید که ظهور
عباسیان در رونق کار
بشار، که در آن روزگار ۳۷ ساله بود، خللی وارد نیاورد. او زیرکتر از آن بود که نتواند خود را با اوضاع و احوال تازه سازش دهد. پیگیری جزئیات امر دشوار است، اما گفتهاند قصیدهای را که ابتدا در ستایش ابراهیم
بن عبدالله علوی سروده بود، سرانجام به نام منصور خلیفه عباسی کرد.
بشار از نخستین روز بنای بغداد در ۱۴۵، در آن شهر زندگی میکرد.
ممدوحان او در آن روزگار یا بزرگان بصره، چون سلیمان حَبشی (والی در ۱۴۲) یا فرزندش (والی در حدود ۱۷۶)
بودند یا رجالی چون
عُقْبَة بن سَلْم (والی در ۱۴۷)
و فرزندش نافع (والی در ۱۵۱)
از حکایاتی چند چنین برمی آید که ظاهراً
بشار در روزگار
خلیفه منصور بسیار مقرّب، و چه بسا در سفر
حج از همراهان او بوده است.
ولی بعدها مناسبات شاعر با خلیفه تیره شد. از برکت همین مراودات رسمی است که اطلاعات گرانبهای بسیاری درباره زندگی شاعر به دست ما رسیده است. اما، بی گمان، این مراودات رسمی به اندازه روابط او با
نحویان بصره، چون
ابوعمرو بن علاء و
ابوعُبَیده و
اصمعی، یا با پارسایان شهر، چون
حسن بصری (متوفی ۱۱۰)
یا
مالک دینار (متوفی ۱۳۱)
اهمیت ندارد. سخنان نیشدار او درباره دو شخصیت اخیر با علاقه طبیعی وی به آمیزش با کسانی که به سبب خلقیات یا معتقدات دینی خود مطرودند، همساز است و آن را تأیید میکند. نوشتههایی که بیشتر افسانهای است تا معتبر، این جنبه از زندگی
بشار و ماجراها و طغیانهای کفرآلودش را در نظر مجسم میسازد.
فحّاشیهای
بشار نسبت به حَمّاد عَجْرَد حاکی از آن است که این مناسبات گاه چه حدّتی پیدا میکرده است
تندخویی و تیززبانی، منش و بالاتر از همه حساسیتش نسبت به نوانی و محرومیّت خود، تا حد زیادی جنگ و ستیزهای هجایی شاعر را با رقیبان یا دشمنان نشان میدهد. با اینهمه، انگیزههای دیگر را که در عرصه اعتقادی علّت حدّت این جدالها را روشن میسازند، نباید از نظر دور داشت. اعتقادات شعوبی یکی از این علل است.
عقیده ناپایدار
بشار نسبت به واصل
بن عطا (متوفی ۱۳۱ در
بصره)، که گاه او را میستاید و گاه هجوش میکند، موضعگیریش را در برابر معتزله نشان میدهد.
اعتقاد دینی
بشار معمّایی شده است؛ ظاهراً این اعتقاد در تغییر بوده و از روی فرصت طلبی کتمان شده است؛ مثلاً وی در باب شاعران مورد علاقه خود، نظیر کُمَیْت یا
سیدحِمْیَری که از ۱۴۷ تا ۱۵۷ در بصره میزیست
جانب احتیاط را نگه داشته، و این حاکی از آن است که وی
شیعی مذهب نبوده است.
اتهام
زندقه که بر
بشار وارد کردهاند و حکایاتی که بیشتر شواهد مثال است تا اقامه
دلیل، نمودار اصول اعتقادی نامتجانسی است که در آنها، معتقداتی مانوی، متأثر از
آیین زرتشتی، دیده میشود
(که این بیت مشهور او را نقل کرده است: الارض مُظَلَمةٌ والنّار مُشرِقةٌ/ والنّارُ معبودةٌ مذکانت النار)
ظاهراً شکاکیّتی ژرف با این اعتقادات همراه بوده است،
شکاکیتی آمیخته با بینشی جبری که او را به بدبینی و لذت جویی رهنمون میشده است.
با اینهمه
بشار نیز همانند دیگر همفکرانش ناگزیر بود به «تقیّه» و تظاهر به پاک اعتقادی و حمیّت دینی که با اعتقادات واقعیش تضاد تمام داشت، توسل جوید (مثلاً برای اشعارش در ذمّ ابن العوجاء مرتدّ که در کوفه با شکنجه کشته شد).
این حزم و احتیاط
بشار نتوانست رسوایی خلقیّات، هجویهها و بدعتهای او را به دست فراموشی سپارد. توطئهای که در بصره به مخالفت با او طرح ریزی شد، سبب گردید تا وی از چشم خلیفه المهدی بیفتد.
این توطئه ظاهراً فراگیر بوده است؛ یعنی در زمان این خلیفه، همه کسانی را که به زندیق بودن متهم شده بودند، تعقیب و آزار میکردند.
بشار را به بند کشیدند و تازیانه زدند و سپس به مردابی در بطیحه افکندند
و این در ۱۶۷ یا ۱۶۸ اتفاق افتاد؛ در آن هنگام بیش از هفتادسال از عمر شاعر گذشته بود (و نه نودسال که بر اثر اشتباهی در ضبط بعداً نقل شده است)
بشار در روزگار خود به عنوان خطیب و مترسّل شهرت داشت
، اما آوازه او بیشتر در شاعری است. دستاورد شعری او، هم زیاد و هم متنوع است. متأسفانه این آثار به صورت اصلی در دسترس ما نیست.
بشار به سبب نابینایی به «راویان» خود وابسته بود که از آنان چهارتن را میشناسیم، بویژه
خلف احمر را که شهرت بیشتری دارد.
با اینهمه، هیچیک از این راویان، به گردآوری دیوان استاد خود نپرداخت. قطعاتی که
بشار به مناسبتهای گوناگون سروده بود، همراه با قلم اندازهای ارتجالی و هجویه هایش به اندک مدتی نایاب گردید و در عین حال اشعاری کمابیش مشکوک به او نسبت داده شد
از همان سده سوم به بعد، آثار او تنها در پرتو منتخباتی (اختیارات) شناخته شد که افرادی چون
هارون بن علی (متوفی ۲۸۸)
یا
احمد بن ابی طاهر طیفور (متوفی ۲۸۰)، مؤلف اختیار شعر
بشار،
تألیف کردند. در ربع چهارم از قرن چهارم،
ابن ندیم مجموعهای در حدود هزار صفحه از اشعار گزیده وی را دیده است
این کتاب به هیچ روی همان اختیار منْ شعر
بشار دو برادر خالدی موصلی نیست که ابن ندیم هنگام برشمردن آثار آنان
از آن یاد نکرده است؛ با اختیار من شعر
بشّار تنها از طریق مستخرجات تُجیبی (سده پنجم، چاپ علوی، علیگره ۱۹۳۵) آشنایی یافتهایم. نسخه خطی منحصر به فردی متعلق به قلمرو شرقی جهان اسلام (احتمالاً از قرن ششم) حاوی اشعاری با قوافی از «الف» تا «ر» اساس چاپ ابن عاشور (۳ جلد، قاهره ۱۹۵۰ـ۱۹۵۷) قرار گرفته است که به هیچ روی رضایتبخش نیست. بنابراین، آثار
بشار باید با احتیاط بررسی شود.
آثار او مشتمل است بر قصایدی سه بخشی فاخر و پرشکوه و به سبکی متین؛ این اشعار، هراندازه که از نظر قالب و مضامین سنتی باشند، بر نوعی جدایی و گسستگی از اشعار یک نسل پیش از خود گواهی میدهند.
بشّار با هجویهها و لحن زنده و آزاد آنها در ردیف هجاگویان عصر اموی جای میگیرد
در هجوپردازی نیز گاهی با گرایش به غرابت یا نقیضه گویی
نوآوری میکند. با اینهمه، ظاهراً بویژه در رثائیه است که مقام ممتاز دارد. در خمریه های او کراراً گرایشی به اشعار عاشقانه دیده میشود
این اشعار، که مخاطب بیشتر آنها بانویی بصری به نام عَبْدَه است، به نام معشوقههای دیگری احتمالاًبا نامهای تخیلّی نیز هست. این اشعار، که گاه شهوانی و حتی واقعگرایانه اند،
و گاه آکنده از ساده دلی و معصومیّت «مؤدبانه»، گویی دو پاسخ متفاوتاند به جدال باطنی و دایمی
انسان شرقی. اشعار حاوی امثال و حکم نیز در آثار
بشار فراوان است؛ در آنها نیز
بشار، هرچند ژرفنگری نکرده اما، توانسته است از ابتذال بگریزد و نکتههای باریکی خاطر نشان سازد.
ویژگیِ «طرز» و اسلوب سخن
بشار انعطاف آن است؛ وی در قصیده متصنّع و کهنه گر است،
اما در رثای عاشقانه، که زبان جواز آزادی و بی پروایی دارد، شیوه سخن نرم است و با رهایی دلپذیر از قید و بند آشنا میشود.
سنتی که
بشار از شاعران بادیه به میراث برده بود البته همچنان بر او حاکم است؛ وی از بسیاری جهات به «مکتب» حجاز که جلوه آن در اشعار عمر
بن ابی ربیعه دیده میشود نزدیک است؛ اما
بشار در پرتو عوالم درونی و تجربه ناشی از کراهت منظر خود و تماس با جهانی ناسازگار و پردرد و
رنج، این سنت را غنا بخشید.
از جایگاه
بشار در تأثیر بر شعر نیمه سده دوم، هرچه گفته شود اغراق نخواهد بود. گواه نفوذ او و شعرش اقبال معاصران یا نفرت آنان است. رویهمرفته
بشار مایه فخر و شرف
بصره شمرده شده است؛ اشعار او که اغلب با موسیقی خوانده میشد، جوانان و
زنان را مجذوب میساخت؛ داوریهایی که به علمای متبحّری چون ابو عُبَیده، اصمعی، خَلف احمر و بسیاری دیگر نسبت داده شده
ترجمان نظر ارباب فن است؛ از سوی دیگر میدانیم که جاحظ چه مایه بر او قدر مینهاد
سرانجام،
بشار در شاعران نسل پس از خود تأثیری ژرف بر جای گذاشت؛
(۱) ابن خلکان، وفیات الاعیان، قاهره ۱۳۱۰، ج ۱، ص ۸۹ـ۹۰، چاپ عبدالحمید، قاهره، ج ۱، ۲۴۵، ش ۱۱۰.
(۲) ابن قتیبه، عیون الاخبار.
(۳) ابن قتیبه، کتاب الشعر و الشعراء، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۰۰، ص ۴۷۶ـ۴۷۹، فهرست.
(۴) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ فلوگل، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲.
(۵) علی
بن حسین ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره ۱۳۴۵ـ، ج ۴، ص ۱۵، ۲۸ـ۲۹، ۳۳ـ۳۴، ۷۰ـ۷۲، ج ۶، ص ۲۲۷، ۲۲۹، ۲۳۲ و جداول.
(۶) عمرو
بن بحرجاحظ، البیان والتبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون.
(۷) (احمد
بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مدینه، بی تا، ج ۷، ص ۱۱۲ـ ۱۱۸).
(۸) محمد
بن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، قاهره.
(۹) حسن
بن عبدالله عسکری، دیوان المعانی.
(۱۰) محمد
بن عمران مرزبانی، الموشّح، ص ۲۴۶ـ۲۵۰.
(۱۱) مقالات و تک نگاشتههای عربی: احمد حسنین،
بشّار بن برد، شعره و اخباره، قاهره ۱۹۲۵، ص ۱۰۹.
(۱۲) حمصی، «
بشّار بن برد»، الرّعد، (۱۹۴۹)، ص ۴۷ـ۷۶.
(۱۳) طه حسین، حدیث الاربعاء، ج ۱، ص ۲۳۲ـ۲۴۲.
(۱۴) عباس محمود عقّاد، مراجعات فی الادب و الفنون، قاهره ۱۹۲۵، ص ۱۱۹ـ ۱۵۸.
(۱۵) عبدالقادر مغربی، در مجله المجمع العلمی العربی، ج ۹ (۱۹۲۹)، ص ۷۰۵ـ۷۲۲.
(۱۶) حسین منصور،
بشّار بین الجدّ و المجون، قاهره ۱۹۳۰.
(۱۷) حنّا نمر،
بشّار بن برد، حمص ۱۹۳۳.
(۱۸) محمد نویهی، شخصیة
بشّار، قاهره ۱۹۵۷، ص ۲۷۰.
(۱۹) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Literatur , Leiden ۱۹۴۳-۱۹۴۹, Supplementband , ۱۹۳۷-۱۹۴۲, I, ۴۰;.
(۲۰) Di Matteo, Le Poesia arabe nel I secolo degli `Abba sidi, Palermo ۱۹۳۵, ۹-۱۲۴;.
(۲۱) F Gabrieli, Appunti su BiB, in BSOS , IX (۱۹۳۷) , ۵۱-۶۳;.
(۲۲) A Mez, The Renaissance of Islam, tr Salahuddin Khuda Bukhsh and D S Margoliouth, London ۱۹۳۷;.
(۲۳) Ch Pellat, Le milieu bas ¤ rien et la formation de G § a h ¤ iz , Paris ۱۹۵۳, ۱۷۶-۱۷۷, ۲۵۶-۲۵۹ and index;.
(۲۴) G Vadja, Les Zindiq au dإbut de la pإriode abbaside, in RSO, XVII (۱۹۳۷) , ۱۷۳-۲۲۹;.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله « ابومعاذ بشار بن برد»، شماره۱۳۶۵.