بروجرد (شهر)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شهر
بروجرد، مرکز شهرستان
بروجرد، از شهرهای
استان لرستان در ارتفاع ۱۵۸۰ متری از سطح
دریا در ۱۱۰ کیلومتری شمال شرقی شهر
خرم آباد (مرکز استان لرستان) و ۴۰۷ کیلومتری جنوب غربی شهر
تهران واقع است.
گاهی حداکثر دمای آن به ۳۹ درجه و حداقل دمای آن به ۵ر۱۰ درجه زیر صفر میرسد. میانگین بارش سالانه آن حدود۴۴۰ میلیمتر است.
ویرانههای
قلعه رَمیان (رمیو) در سه کیلومتری شهر
بروجرد در آبادی رمیان واقع است. این شهر دارای
بازار و کاروانسرای قدیمی است که سنگنوشتهای به تاریخ ۱۲۰۹ در آن نصب شده است.
از زیارتگاههای اهالی
بروجرد امامزاده جعفر است که در مشرق شهر با گنبدی هرمی شکل قرار دارد. اصل بنا از دوره سلجوقی (۵۱۹)، و مزین به کاشیکاریهایی از دورههای
صفویه و
قاجاریه است.
شهر
بروجرد چندین
مسجد دارد؛ از جمله مسجد قدیمی جامع در مشرق آن با آثاری از دورههای سلجوقی و صفویه که در سالهای ۱۰۲۲ـ۱۲۰۹ چند بار قسمتهایی بر آن اضافه یا بخشهایی از آن مرمت شده است
مسجد سلطانی یا مسجد شاه با کتیبههایی از دوره قاجاریه که به احتمال (ضعیف) روی مسجدی قدیمی بنا شده است
و مسجد
قلعه در محله دودانگه که در ۱۳۱۰ـ۱۳۱۱ ساخته شده است.
از مقابر مهم شهر، مقبره
سید جمال الدین واعظ اصفهانی، مجاهد راه مشروطیت، است که در ۱۳۲۶ به دستور
محمدعلی شاه به شهادت رسید.
در اول
محرم۱۳۲۷، بر اثر زمین لرزه سختی، سیلاخور (در جنوب شرقی
بروجرد) آسیب دید.
این شهر در
جنگ تحمیلی (آغاز ۱۳۵۹ ش)، بارها آماج حملات هوایی شد و خسارت دید.
از تاریخ پیش از
اسلام بروجرد اطلاع چندانی نداریم. نام آن به صورتهای وُروکِرد،
وُروگِرد،
بروگرد،
و
وروجِرد ضبط شده است. مینورسکی نام شهر
بروجرد و نام دهکده جوراب را برگرفته از ویرو و گوراب (ظاهراً ویرو + گِرد، به معنای شهر) در داستان ویس و رامین میداند.
اگر این نظر درست باشد، تاریخ شهر به دوره
اشکانیان میرسد.
به نوشته
ابن مقفع، ماه نهاوند در تقسیمات اداری پیش از اسلام جزو فهله یا پهله (ماد، جبال) بود،
و
بروجرد جزو ولایت ماه نهاوند (نهاوند) شمرده میشد. در حمله اعراب به
ایران، سپاهیان
بصره ماه نهاوند را تسخیر کردند و چون خراج آن به مستمری بگیران از
بیت المال در بصره داده میشد، به آن ماه بصره هم میگفتند.
به نوشته
قدامة بن جعفر، در دوره وی ماه بصره دو مرکز به نامهای
بروجرد و نهاوند داشته است.
در
قرن چهارم، طبق مطالب برخی از جغرافینویسان
مسلمان،
بروجرد شهری با منبر، و به درازای نیم فرسنگ بود و میوه آن به
کرج(کرج ابودلف یعنی فَرَهانِ
اراک) و
همدان و دینور صادر میشد و
زعفران بسیار در آنجا به عمل میآمد.
شهر را حَمُولة (یا حَمُویه) بن علی، وزیر آل ابی دُلف (عِجْلی)، احداث کرده بود.
یاقوت نام حمویه را حموله ضبط کرده است.
در ۳۱۶ سپاهیان مرداویج
بروجرد را به دست آوردند.
در ۳۷۵، به نوشته مقدسی،
بروجرد جنبه شهری نداشت.
در ۳۸۸،
بدر بن حسنویه (امیر کرد از خاندان بنی حسنویه) در
بروجرد حکومت میکرد.
در ۴۱۴،
بروجرد به صورت اقطاع در دست
فرهاد بن مرداویج دیلمی بود.
به گفته شمس منشی،
در ۴۸۵،
خواجه نظام الملک طوسی (وزیر الب ارسلان و سلطان ملکشاه) در
بروجرد از شهرهای لُر کوچک با کارد به قتل رسید. در همان
سال، برکیارق که پس از فرار از
اصفهان در
ری به
سلطنت نشسته بود، سپاهیان ملکشاه را در نزدیکی
بروجرد شکست داد.
در ۴۹۸، برکیارق در
بروجرد درگذشت.
از ۵۹۰ تا ۶۱۷، سال حمله
مغول به ایران، خوارزمشاه در
عراق حکومت میکرد. او پس از ورود به عراق، در دارالملک همدان بر تخت نشسته بود. در دوره حکومت خوارزمشاه، لشکریان وی آبادیهای عراق را ویران، و اموال مردم را غارت کردند. همچنین در آن دوره ملاحده در منطقه فعالیت میکردند و مدتی با میاجِق، از امرای خوارزمشاه، همدست شده بودند؛ و در عراق (از جمله در
بروجرد) میان امرا جنگ درگرفته بود؛ مانند جنگی که میان ملک ازبک
که در ۵۹۳ وارد همدان شده بود، و میاجق درگرفت. از سوی دیگر، لشکریان
بغداد، که مدتی کوشک همدان را در تصرف داشتند، با میاجق وارد
جنگ شده بودند. در یکی از این نبردها، ابوالهیج سمین (از امرای مصر) و امیراعلم (پسر علمدین، خطیب همدان) از برابر میاجق گریختند و به
بروجرد عقب نشستند.
ظاهراً یکی از دلایل سقوط آسان عراق عجم به دست سپاهیان مغول وضع دشوار مردم و نارضایی آنان بوده است.
در اوایل قرن هفتم، به نوشته
یاقوت حموی،
یکی از محله (محل، کوی) های
بروجرد رازان نام داشت و
عبدالله رازانیِ فقیه (متوفی ۵۴۷)، منسوب به آنجا بود. در همان
زمان، قزوینی
از مجسمههای سنگی قدیمی
بروجرد سخن میگوید. در حمله مغول، سلطان
جلال الدین خوارزمشاه که از مقابل آنان میگریخت، به حدود
بروجرد رفت و ملک هزار اسب (امارت تا ۶۲۶) به یاری وی شتافت، اما خوارزمشاه در آن منطقه نماند.
در ۶۹۸، غازان خان وارد حوالی
بروجرد شد.
در اواسط قرن هشتم،
حمدالله مستوفی درباره
بروجرد چنین نوشته است:
بروجرد «شهر بزرگ طولانی (است) و در او دو جامع عتیق و حدیث بوده است. آب و هوایش وسط است و شرابش نیکوست و در او زعفران بسیار بود.» از لحاظ تقسیمات اداری، در تومان لُر کوچک، در ولایت عراق عجم، قرار داشت
(از قرن ششم به بعد، بتدریج نام جبال به عراق عجم تبدیل شد). در ۷۸۸، امیرتیمور
وروجرد و پیرامون آن را
غارت، و باروی خرم آباد را ویران کرد،
و در ۷۹۰ ملک عزالدین بن شجاع الدین محمود (از امرای لُرِ کوچک) را از
قلعه وامیان/ رمیان که در نیم فرسنگی
بروجرد قرار داشت بیرون آورد و به
سمرقند فرستاد.
بین سالهای ۷۹۰ تا ۷۹۵، در جنگ میان اعضای
خانواده آل مظفر، سلطان زین العابدین پسر شاه شجاع که در
قلعه کَرتْکِرد در چهار فرسنگی تُستر (شوشتر) در بند بود، خلاصی یافته وارد
بروجرد شد.
در ۷۹۵، امیرتیمور در حمله دوم به ایران باز وارد
وروجرد شد و کوتوالی
قلعه وروجرد را به سیف الدین قُلداش (قولتاش) واگذار کرد و خود به خرم آباد رفت.
احتمالاً در ۸۰۵، تیمور هنگام عزیمت به گرجستان به امیرزاده رستم دستور داد تا به
وروجرد برود و
قلعه ارمیان (رمیان) را به حال عمارت باز آورد.
در ۸۱۷، خاقان سعید، شاهرخ، فرمانروایی
نهاوند و
همدان و
وروجرد را به امیرزاده بایقرا، پسر امیرزاده عمر شیخ میرزا، واگذار کرد و منطقه به رسم سیورغال در اختیار او بود.
در ۸۲۹، شاه حسین پسر ملک عزالدینِ لُر متوجه
بروجرد شد و آنجا را تصرف کرد. در این زمان شاهرخ در
هرات به سر میبرد. وی امیر فیروزشاه و یوسف خواجه را با لشکری به دفع شاه حسین به
بروجرد فرستاد. شاه حسین تاب مقاومت نیاورد و از
بروجرد گریخت.
بروجرد در زمان حکومت ترکمانان قراقوینلو (۷۸۲ـ۸۷۳) تابع لر کوچک بود، ولی با جهانشاه (پادشاه قراقوینلو) سازگاری نداشت، و در ۸۷۵، به نوشته طهرانی، اوزون حسن آق قوینلو
قلعه خرم آباد (مقر شاه حسین از ملوک عباسیه) را تسخیر کرد و آن منطقه (از جمله
بروجرد) به دست آق قوینلوها افتاد.
در ۹۹۶، سی هزار سپاهی رومی (= عثمانی)، از سوی بغداد وارد همدان شدند و
قلعه وروجرد را اشغال کردند و پس از مرمت
قلعه دو هزار سپاهی در آنجا ماند و بقیه برگشتند.
در ۹۹۷، قشون ایران به فرماندهی قورخْمَس خان شاملو با شش الی هفت هزار سوار یراق کرده به حوالی
بروجرد آمد و براثر غفلت از قشون رومیه (عثمانی) شکست خورد.
از ۹۹۶ تا ۱۰۱۱، نهاوند (و
بروجرد) به اشغال قشون عثمانی درآمد
این قشون کشی در آغاز حکومت
شاه عباس اول (۹۹۶ـ ۱۰۳۸) بود، که لشکریان ترک توانسته بودند ارمنستان شرقی، آذربایجان و برخی نواحی غربی ایران ـ از جمله
بروجرد ـ را اشغال کنند.
در ۱۰۱۲، شاه عباس به خاک عثمانی حمله برد. قوای ایران موفق شد بخشهایی از کردستان و لرستان...را تصرف کند تا اینکه در ۱۰۲۱ بین ایران و عثمانی
قرارداد صلحی در
قسطنطنیه بسته شد.
در ۱۰۰۲ هنگام نافرمانی حاکم
شوشتر، شاهوردیخان کندزلو (گُنْدزُلو) از قبیله افشار و کشته شدن وی به دست قزلباشها، سید مبارک عرب، از شیوخ
هویزه، شوشتر را محاصره کرد، اما چون دراین هنگام قزلباشها با خوانین خود در
بروجرد به سر میبردند، از ترس آنها، با فرستادن هدایایی، عقب نشست.
در ۱۰۰۷، شاه عباس اول برای جنگ با شاهوردیخان عباسی، حاکم لرستان، از آوه (آوج) تا قصبه
بروجرد را که قریب بیست فرسنگ بود به صورت ایلغار در یک شبانه روز طی کرد.
در ۱۱۳۶، پس از استیلای افاغنه بر
اصفهان، قشون رومی برای تسخیر نهاوند و
بروجرد، تا نزدیک
بروجرد رسیدند.
در دوره استقرار افاغنه در ایران، برای مدتی لرستان و
بروجرد به دست آنان افتاد، ولی پس از قراردادی که در ۱۱۴۰ اشرف افغان با عثمانیها بست، دوباره قلمرو علیشِکَر (= همدان) و
بروجرد به تصرف عثمانیها درآمد و آنان در یزدجرد (=
بروجرد) حاکمی مستقل گذاشتند ولی بر اثر شورش مردم تعدادی از قشون عثمانی به هلاکت رسیدند.
در ۱۱۴۲،
نادرشاه (حک: ۱۱۴۸ـ ۱۱۶۰) به سوی
عراق حرکت کرد و وارد
بروجرد شد تا برای بیرون راندن عثمانیها به نهاوند برود.
عثمان پاشا، سردار عثمانی، از ترس نادر به همدان گریخت.
در ۱۱۶۶،
کریم خان زند پس از نبرد با آزادخان در قُمشه (= شهرضا) وارد ناحیه
بروجرد شد.
در اواخر دوره
زندیه، اسماعیل خان زند، برادرزاده محمدخان زند، قصبه
بروجرد را تاراج کرد.
در ۱۱۷۱، هنگامی که محمدحسن خان قاجار به سوی عراق (عجم) میرفت، محمدولیخان قاجار را با سپاهی برای دفع شورش نظرعلیخان و علیخان شاهسون به قلمرو علیشکر فرستاد. هنگامی که خود
محمدحسن خان قاجار به
بروجرد و سیلاخور وارد شد، شورشیان ناگزیر به اصفهان عقب نشستند.
در اواخر
قرن دوازدهم،
بروجرد همچنان از توابع علیشکر محسوب میشد.
در ۱۱۹۹،
اسماعیل خان زند از سوی
محمدجعفرخان زند برای دفع یاغیان وارد همدان شد و قربان خان را حاکم
بروجرد کرد.
در دوره جعفرخان زند (حک: ۱۱۹۹ـ۱۲۰۳)
آقامحمدخان قاجار پس از تادیب مردم بختیاری، به سوی
بروجرد و همدان حرکت کرد.
در ۱۲۳۷، به نوشته شیروانی،
بروجرد شهری آباد بود و دو هزار خانه داشت.
او در ۱۲۴۲ مینویسد: شاهزاده محمدتقی میرزا حصاری به دور شهر کشید.
بروجرد در آن هنگام پنجهزار خانه داشت و سیصد پاره قریه از مضافات او بود، و از محصولات، میوه سردسیری فراوان، حبوبات و غلات ارزان داشت.
همچنین در ۱۲۴۸
بروجرد را چنین شرح میدهد:
بروجرد آبش از رود تامین میشود و هوایش به سردی مایل است و در
زمین هموار قرار دارد. شمال آن کوهستانی است و پنج هزار خانه و بازار مسقف دارد و دور آن حصاری کشیده شده و اطراف آن را باغات فراگرفته است که در آنها عمارات دو طبقه ساخته شده. چیت
بروجرد مشهور است و صادر میشود.
در ۱۲۶۴، مردم
بروجرد بر حاکم شهر،
جمشیدخان ماکویی، شورش کردند.
در ۱۲۶۷،
ناصرالدین شاه برای سرکشی به امور عراق وارد شهر
بروجرد شد.
در ۱۲۹۵، حکمرانی
بروجرد با
گلپایگان و
خوانسار ضمیمه اصفهان شد.
در همین سال، ستون اصلی ژنرال باراتُف، فرمانده سپاه قفقاز، در اطراف
بروجرد و کنگاور و
کردستان مستقر بود.
در ۱۲۹۹، طبق مطالب
سفرنامه نجم الدوله بروجرد شهری بزرگ ولی خراب بود با حصاری معتبر؛ بیست تا پنجاه هزار تن جمعیت داشت و دارای چهار محله با کوچههای تنگ و کثیف بود. پنج
کاروانسرا و دو
مسجد بزرگ شاه و جامع و بیت و دو حمام و چهار امامزاده داشت و عمارت باغشاه (با چندین طبقه) که
حسام السلطنه احداث کرده بود در دوره وی ویران شده بود.
در ۱۳۰۵، به نوشته حکیم،
بروجرد را دارالسّرور میگفتند و دور شهر
خندق و حصار داشت، ولی اغلب خانههای آن خراب و غیر مسکون بود. پنج دروازه و عمارات حاکم نشین داشت. در نیم فرسنگی شهر در دامنه تپهای، باغی به نام باغ شاه قرار داشت که دارای عمارت چند مرتبه (= طبقه) بود.
در ۱۳۰۹، طبق مطالب
سفرنامه عراق عجم به قلم ناصرالدین شاه
وی وارد
بروجرد شد و دستور داد تا هزار تومان از
مالیات را صرف تعمیر مسجد شاه کنند.
بروجرد از دوره صفوی بتدریج، به یکی از مراکز صنعتی (کارگاهی) و افزارمندی ایران تبدیل شد و ساختار صنعتی خود را تا اواسط دوره
قاجاریه نگه داشت. در اواخر دوره ناصری، چیت
بروجرد به بازارهای خارجی مانند تفلیس (= گرجستان) صادر میشد
و تا اواسط قاجاریه،
بروجرد ۴۰۰، ۱ دستگاه چیت سازی و هفتصد دستگاه پارچه بافی داشت.
در ۱۳۲۵، پس از نوشته شدن متمم قانون اساسی، سالارالدوله (حاکم
بروجرد و لرستان در زمان
مظفرالدین شاه) در
بروجرد شورش کرد و در نهاوند میان او و قشون دولتی جنگ درگرفت.
در اوایل دوره
رضاشاه،
بروجرد ۰۰۰، ۲۲ تن جمعیت داشت
از علمای بزرگ، پیشوایان دینی،
مراجع تقلید شیعیان و فقیهان و محدثان و اصولیان و رهبران مذهبی و شاعران و سیاستمداران
بروجرد میتوان از این شخصیتها نام برد:
حاج مولی اسدالله بروجردی؛
رحیم بروجردی؛
ریحان الله بروجردی؛
عبدالله بروجردی؛
علی اصغر بن علی اکبر بروجردی؛
علی اکبر بروجردی؛
صامت بروجردی شاعر (متوفی ۱۳۳۱)،
محمدحسین بروجردی.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۲) ابن حوقل، صوره الارض، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۳) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۴) محمدمهدی بن محمد نصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۵) اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۶) ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۷) ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ترجمه فارسی قرن پنجم/ششم هجری، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۸) عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۹) نیکلاس امبرسز و چارلز ملویل، تاریخ زمین لرزههای ایران، ترجمه ابوالحسن رَده، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۰) بهرام امیراحمدی، متوسط میزان رشد سالیانه جمعیت نقاط شهری کشور بین سالهای ۱۳۵۵ـ۱۳۶۵، تهران ۱۳۷۰ ش (فتوکپی).
(۱۱) ایران، وزارت جهاد سازندگی، واحد آمار و برنامه ریزی، فرهنگ اقتصادی دهات و مزارع استان لرستان، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۲) ایران، وزارت راه و ترابری، دفترچه مسافات راههای کشور، تهران (۱۳۶۶ ش).
(۱۳) ایران، نقشه راههای ایران، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۴) ایران، وزارت کشور، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب ۱۶ آبانماه ۱۳۱۶، تهران ۱۳۱۶ ش.
(۱۵) ایران، وزارت کشور، حوزه معاونت برنامه ریزی و خدمات مدیریت دفتر تقسیمات کشوری، اجرای قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۱۶) حمید ایزدپناه، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۷) شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
(۱۸) حدود العالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
(۱۹) حسین حزین
بروجردی، تذکره حسین حزین، یا، دورنمائی از شهرستان
بروجرد، خرم آباد ۱۳۵۱ ش.
(۲۰) محمدتقی حکیم، گنج دانش: جغرافیای تاریخی شهرهای ایران، چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۲۱) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۲) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهه القلوب، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۳) غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۴) محمدجعفر خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۵) محمدبن علی راوندی، راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ ش.
(۲۶) رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۲۷) علی اصغر رضوانی، «
بروجرد و حوزه نفوذ آن: مطالعات شهری و منطقهای»، پایان نامه دکتری جغرافیای شهری، دوره عالی تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۷۱ ش.
(۲۸) حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۲۹) کلاوس میشائل رُهربُرن، نظام ایالات در دوره صفویه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۰) زین العابدین مراغه یی، سیاحتنامه ابراهیم بیک، یا، بلای تعصب او، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۱) سازمان جغرافیایی کشور، نقشه عملیات مشترک (زمینی): خرم آباد، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۳۲) سازمان هواشناسی کشور اداره کل اطلاعات و خدمات ماشینی، سالنامه آماری هواشناسی: ۱۳۵۶ـ۱۳۵۷، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۳۳) شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دوره تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ ش.
(۳۴) محمدبن هندوشاه شمس منشی، تجارب السّلف، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۵) عبداللطیف بن ابیطالب شوشتری، تحفه العالم و ذیل التحفه، چاپ محمد موحد، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۳۶) عبدالکریم بن علی الرضا شهاوری شیرازی، تاریخ زندیه: جانشینان کریم خان زند، چاپ ارنست بئیر، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۳۷) زین العابدین اسکندر شیروانی، بستان السیاحه، یا، سیاحت نامه، تهران ۱۳۱۵.
(۳۸) زین العابدین اسکندر شیروانی، حدائق السیاحه، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۳۹) زین العابدین اسکندر شیروانی، ریاض السیاحه، چاپ اصغر حامد ربانی، تهران (۱۳۳۹ ش).
(۴۰) ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۴۱) ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۴۲) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۲، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۶۵ـ۱۳۶۸.
(۴۳) احمدبن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهان آرا، تهران ۱۳۴۳ ش.
(۴۴) ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۴۵) قدامه بن جعفر، کتاب الخراج، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۴۶) زکریا بن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبار العباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
(۴۷) مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، تهران ۱۳۱۰ـ۱۳۱۱ ش.
(۴۸) ابوالحسن بن محمد امین گلستانه، مجمل التواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۴۹) جیمز فردریک مابرلی، عملیات در ایران: جنگ جهانی اول ۱۹۱۹ـ ۱۹۱۴، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۵۰) محمد خلیل بن داود مرعشی صفوی، مجمع التواریخ، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۱) مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۶۶، نتایج تفصیلی استان لرستان، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۵۲) مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه ۱۳۶۵، فرهنگ آبادیهای کشور: شهرستان
بروجرد، تهران ۱۳۶۷ ش الف.
(۵۳) مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه ۱۳۶۵: نتایج تفصیلی شهرستان
بروجرد، تهران ۱۳۶۷ ش ب.
(۵۴) مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۷۵: نتایج تفصیلی استان لرستان، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۵۵) مرکز آمار ایران، نتایج آمارگیری جاری جمعیت، شهریور ۱۳۷۰.
(۵۶) نصرت الله مشکوتی، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۵۷) محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۵۸) جلال الدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یا، روزنامه ملاجلال، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۵۹) احمدبن حسین منشی قمی، خلاصه التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ ش.
(۶۰) محمدصادق موسوی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، با مقدمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶۱) غلامرضا مولانا
بروجردی، تاریخ
بروجرد، تهران (بی تا).
(۶۲) مریم میراحمدی، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۶۳) محمدبن خاوندشاه میرخواند، تاریخ روضه الصفا، تهران ۱۳۳۸ـ۱۳۳۹ ش.
(۶۴) ولادیمیر فدروویچ مینورسکی، «(درباره) ویس و رامین»، ترجمه مصطفی مقربی، فرهنگ ایران زمین، ج۴ (۱۳۳۵ ش).
(۶۵) ناصرالدین قاجار، شاه ایران، سفرنامه عراق عجم: (بلاد مرکزی ایران)، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۶۶) عبدالغفاربن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۶۷) نظام الدین شامی، ظفرنامه، چاپ پناهی سمنانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶۸) مهدیقلی هدایت، گزارش ایران، چاپ محمدعلی صوتی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶۹) مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۷۰) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۰۶۶، برگرفته از مقاله «بروجرد».