برهانالدین غریب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُرْهانُ
الدّینِ غَریب، محمد۵۴ - ۳۸ق/۲۵۶-۳۳۷م، فرزند
ناصرالدین محمود هانْسَوی، از صوفیان و مروجان
طریقت چشتیه در دکن بود.
تدوین مجموعههایی چند از ملفوظات برهان
الدین غریب و نیز انتساب القاب و عناوین مختلف به او، حکایت از محبوبیت و تاثیر شخصیت او در میان پیروان و تربیت یافتگانش دارد. با اینهمه، آگاهیهای ما درباره زندگانی و شرحاحوال برهان
الدین محدود به گزارشهایی درباره ارتباط او با شیخ
نظامالدین اولیا د۲۵ق/۳۲۵م و نیز سلوک عرفانی اوست که گاه به صورتی تناقضآمیز نقلشده، و از
اغراق و
مبالغه نیز به دور نمانده است. نخستین کسی که از وی یاد کرده، امیر حسندهلوی، از مصاحبان و دوستان نزدیک اوست که در
فوائد الفؤاد در مواردی چند از برهان
الدین به نیکی یاد کرده است. پس از آن، در خیرالمجالس
خواجه حمید قلندر و سیَرالاولیای میرخُرد و نیز در ملفوظات برهان
الدین اطلاعاتی مختصر از زندگانی وی آمده است. دیگر تذکرهها و منابع موجود - از
سده ق به بعد - در شرح احوال برهان
الدین غریب از این منابع سود جستهاند.
برهان
الدین در خانوادهای اهلعلم و معرفت در هانْسی در منطقه هاریانا از توابع اوتارپرادش زاده شد. سلسله
نسب او را به
ابوحنیفه (همین مقاله) رساندهاند، و برخی نام پدرش را محمد محمود و نیای او را ناصرالدین گفتهاند. همچنین وی را خواهر زاده شیخجمال
الدین هانسوی دانستهاند.
برهان
الدین سالهای نخست زندگانی خود را در هانسی گذراند و مقدمات علوم را در همانجا فراگرفت؛ سپس به دهلی
سفر کرد و در آنجا
فقه،
اصول،
تفسیر و
حدیث را نزد عالمان عصر خود آموخت. وی در
دهه ۹۰ق به احتمال در ۹۳ق/۲۹۴م به جرگه مریدان شیخ
نظام
الدین اولیا، پرآوازهترین
عارف سلسله چشتیه پیوست و نزد او به کسب معارف و سیر و سلوک عرفانی پرداخت.
برهان
الدین در جمع مریدان استادش، با برخی از بزرگان
عرفان و تصوف آن عصر، از جمله
امیر خسرو دهلوی د ۲۵ق/۳۲۵م، امیرحسن دهلوی و شیخ نصیرالدین محمود چراغِ دهلی د ۵۷ق/ ۳۵۶م نامدارترین خلیفه شیخ
نظام
الدین، آشنایی یافت و در میان آنان از
احترام و منزلتی والا برخوردار گردید. شیخ نصیرالدین در مدت اقامت در دهلی در خانه برهان
الدین مسکن گزید.
در منابع از ارادت و دلبستگی برهان
الدین به
نظام
الدین اولیا سخن به میان آمده است، اما به گفته مؤلف سیرالاولیا، بر اثر
سعایت دو تن از مریدان شیخ
نظام الدین، میان آن دو رنجشی پدید آمد و سبب شد که برهان
الدین را از
خانقاه طرد کنند.
سرانجام، برهان
الدین به دریافت
خرقه خلافت از شیخ خود نایل آمد. برخی برآنند که وی دوبار خرقه خلافت یافت؛ بار نخست به درخواست و اصرار برخی از مریدان و خلفای شیخ از جمله خواجه مبشر، سیدحسین و سید خاموش، و بار دوم در آخرین سالهای حیات شیخ
نظام
الدین و پیش از
سفر به دکن.
برهان
الدین در دهه سوم
سده ق به دکن
هجرت کرد و در دِواگیری دولت آباد کنونی رحل اقامت افکند و به نشر تعالیم
طریقت چشتیه همت گماشت. شاید این سفر با فرمان محمد بن تُغْلُق حک ۲۵- ۵۲ق/۳۲۵-۳۵۱م که همه عالمان و عارفان را در ۲۷ق/۳۲۷م به دواگیری فراخواند، بیارتباط نباشد
سخن داراشکوه
که این
سفر را در زمان حیات شیخ
نظام
الدین و به همراه امیر حسن دهلوی و جمع کثیری از مریدان دانسته است، چندان درست نمینماید.
به هرحال، برهان
الدین در دواگیری خانقاهی بناکرد و به تعلیم مریدان همت گماشت و در میان صوفیان و مردم آن دیار محبوبیت و مقبولیت بسیار یافت. هرچند پیش از او برادرش شیخ منتخب
الدین، معروف به «زرزری زربخش» برای
تبلیغ طریقت چشتیه به
دکن رفته بود، اما با توجه به اهمیت چشمگیر و تاثیر فراوان برهان
الدین در نشر این طریقت در آن
سرزمین، میتوان او را بنیانگذار و مروج اصلی سلسله چشتیه در دکن به شمار آورد. وی در آنجا نه تنها در میان توده مردم و جمع مریدان، بلکه نزد سلاطین و بزرگان نیز از
احترام و منزلت خاصی برخوردار بود. گفتهاند که سلطان محمد بن تغلق، او را گرامی میداشت و نیز علاء
الدین حسن بهمنی حک ۴۸-۵۹ق/۳۴۷- ۳۵۸م، از سلاطین دکن، مبلغ قابل توجهی را برای مخارج فقرا به
خانقاه وی بخشید. افزون بر آن، نصیرخان ناصر خان فاروقی، مؤسس سلسله فاروقی خانْدیش، در حدود سال ۰۱ق/۳۹۹م شهری بنیاد نهاد و به احترام شیخ برهان
الدین آن را «برهانپور» (همین مقاله) نامید و همچنین به نام
شیخ زینالدین داوود شیرازی - یکی از خلفای برهان
الدین غریب - «زینآباد» را بنا کرد.
برهان
الدین شاگردان بسیاری پرورد که از آن میان زین
الدین داوود شیرازی،
رکن الدین کاشانی و
حَمّاد بن عماد کاشانی از خلفای برجسته او بودند.
خواجه حمید قلندر، مؤلف خیرالمجالس و نیز میرخرد، گردآورنده
سیرالاولیا، هر چند در شمار مریدان و خلفای او نبودند، امامدتی نزد او شاگردی کردند.
برهان
الدین به وجد و
سماع صوفیانه توجه خاص داشت و در این باب، راه و رسم ویژهای ابداع کرد. پس از او، مریدانش را که در سماع صوفیانه به وی اقتدا کردند، «برهانی» نامیدند.
او سرانجام در دواگیری دولت آباد وفات یافت و در همانجا به خاک سپرده شد. تاریخ وفات او را به اختلاف ۳۱، ۳۲، ۳۸ و۴۱قگفتهاند
که از آن میان، تاریخ ۳۸ق چون از نفائس الانفاس - مجموعه ملفوظات او - نقل شده است، درستتر مینماید.
داراشکوه و غوثی شطاری در سده ۱ق/۷م آرامگاه او را
زیارت کردند و چنانکه غوثی شطاری همانجا گفته است، در روز عُرس او مردم از نواحی اطراف بر مزار او گرد میآیند و مخارج روضه او، از چندین روستا که بر این کار
وقف شده است، فراهم میآید.
پس از وفات برهان
الدین، شاگرد نامدار او، شیخ زین
الدین به عنوان خلیفه وی برگزیده شد.
مجموعههای متعددی از ملفوظات برهان
الدین به دست مریدانش در
سده ق/۴م تدوین شده که از آن جمله است:
احسن الاقوال، مجموعه ملفوظات و تقریرات برهان
الدین است که شاگرد او حماد بن عماد کاشانی آن را گرد آورده، و بر حسب موضوع، عنوانبندی کرده است. در این اثر برخی از رویدادهای زندگی شیخ
فریدالدین گنج شکر و شیخ
نظام الدین اولیا نیز آمده است. از این مجموعه نسخهای در کتابخانه جامعه عثمانیه حیدرآباد دکن و نسخهای دیگر در کتابخانه شخصی خلیق احمد
نظامی در علیگره نگهداری میشود. احسن الاقوال به کوشش نثار احمد فاروقی در مجله قند پارسی در
دهلی نو به چاپ رسیده است. همچنین ترجمهای از آن به زبان اردو در ۳۴۲ق در بمبئی چاپ شده است.
نفائس الانفاس، که مجموعه دیگری از ملفوظات برهان
الدین غریب است و توسط رکن
الدین کاشانی گرد آمده، و به ترتیب تاریخی از ۳۲ق/۳۳۲م تا پایان عمر شیخ مرتب شده است. از این مجموعه نسخهای در کتابخانه ندوة العلماء نگهداری میشود.
دیگر ملفوظات شیخ برهان
الدین اینهاست: غریب الکرامات و بقیة الغرائب که هر دو را شاگرد دیگر او،
مجدالدین بن عماد کاشانی تدوین کرده است.
خواجه حمید قلندر نیز چنانکه خود در خیرالمجالس اشاره کرده است، مجموعه ملفوظات برهان
الدین غریب را با عنوان اخبار الاخیار جمع آورده بود
که اکنون اثری از آن در دست نیست.
(۱) آزاد بلگرامی، غلامعلی، روضة الاولیا، اورنگ آباد، ۳۱۰ق.
(۲) ابوالفضل علامی، آیین اکبری، لکهنو، ۸۸۲م.
(۳) جمالی، حامد، سیرالعارفین، ترجمة محمد ایوب قادری، لاهور، ۹۸۹م.
(۴) چشتی، عبدالرحمان، مرآة الاسرار، ترجمة علی اصغر چشتی صابری، لاهور، ۴۱۱ق.
(۵) داراشکوه، محمد، سفینة الاولیا، کانپور، ۸۸۳م.
(۶) دهلوی، حسن، فوائد الفؤاد، ملفوظات
نظام الدین اولیای بدائونی، به کوشش محمد لطیف ملک و محسن کیانی، تهران، ۳۷۷ش.
(۷) دهلوی، عبدالحق، اخبار الاخیار، خیرپور، فاروق اکیدمی.
(۸) دهلوی، محمد اختر، تذکرة اولیائی پاک و هند کلان، لاهور، ۹۸۹م.
(۹) رحمان علی، محمد عبدالشکور، تذکرة علمای هند، ترجمة محمد ایوب قادری، کراچی، ۹۶۱م.
(۱۰) صباح
الدین عبدالرحمان، بزم صوفیه، اسلام آباد، ۹۹۰م.
(۱۱) صدیقی، خالد مصطفی، واقعات صوفیه، لاهور، ۹۸۹م.
(۱۲) عبدالحی، نزهة الخواطر، حیدر آباد دکن، ۳۵۰ق/۹۳۱م.
(۱۳) عصامی،
عبدالملک، فتوح السلاطین، مدرس، ۹۴۸م.
(۱۴) غلام سرور لاهوری، خزینة الاصفیا، کانپور، ۳۳۲ق/۹۱۴م.
(۱۵) غوثی شطاری، محمد، گلزار ابرار، به کوشش محمد ذکی، پتنه، ۹۹۴م.
(۱۶) فاروقی، نثار احمد، نقد ملفوظات، لاهور، ۹۸۹م.
(۱۷) فرشته، محمد قاسم، تاریخ، کانپور، ۲۹۰ق/۸۷۴م.
(۱۸) قلندر، حمید، خیرالمجالس، به کوشش خلیق احمدنظامی، علیگره، ۹۵۹م.
(۱۹) قیصر امروهوی، محمود حسن، مرآة التصوف، به کوشش محمد حسین رضوی، علیگره، ۹۸۵م.
(۲۰) کلیم، میان محمددین، چشتی خانقاهین، لاهور، ۹۹۰م.
(۲۱) معشوق یارجنگ، مشتاق حسین، اخبار الصالحین، لاهور، ۴۰۴ق.
(۲۲) میرخرد، محمد، سیرالاولیاء، لاهور، ۳۹۸ق/۹۷۸م.
(۲۳) خلیق احمد، تاریخ مشایخ چشت، کراچی، ۹۷۵م.
(۲۴) یمنی،
نظام الدین غریب، لطائف اشرفی، چ سنگی.
(۲۵) Beale، TW، An Oriental Biographical Dictionary، Lahore، ۱۹۷۵.
(۲۶) EI ۲.
(۲۷) Hadi، N، Dictionary of Indo - Persian Literature، Delhi، ۱۹۹۵.
(۲۸) Nizami، Kh A، Historical Studies، Indian and Islamic، ۱۹۹۵.
(۲۹) id، The Life and Times of Shaikh Nizam - u p d - din Auliya، Delhi، ۱۹۹۱.
(۳۰) Rizvi، AA، A History of Sufism in India، New Delhi، ۱۹۸۶؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برهانالدین غریب»، شماره۴۸۱۱.