• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برداشت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برداشت، یکی از مباحث مطرح در روان‌شناسی اجتماعی بوده و به معنای استنباط و درک رفتار یا احساس طرف مقابل می‌باشد. در این بحث، برداشت‌های اولیه از دیگران دارای اهمیت بالایی بوده چرا که در روند ارتباطی آینده بسیار تاثیر گزار است. برداشت‌های اولیه پس از شکل‌گیری، معمولا کمتر قابل تغییر هستند. به همین دلیل معمولا افراد در اولین ملاقات‌های حساس خود، آمادگی ظاهری و کلامی خود را بالا می‌برند. در این مقاله بعد از بررسی مواد خام نخستین برداشت به نحوه شکل‌گیری برداشت‌های نخستین می‌پردازیم.



برداشت‌های اولیه از دیگران بسیار اهمیت دارند. بسیاری از افراد می‌پذیرند که برداشت‌های اولیه‌ای که دیگران از آنها دارند، روند ارتباطات آینده آنها را با یکدیگر شکل خواهند داد. برداشت‌های اولیه پس از شکل‌گیری، معمولا کمتر قابل تغییر هستند. به همین دلیل افراد خود را برای اولین ملاقات با همسر، مصاحبه شغلی، اولین روز کاری و دیگر موقعیت‌هایی که در آن، نخستین بار با دیگران مواجه می‌شوند با دقت تمام آماده می‌کنند. بدون تردید ارتباط غیرکلامی در شکل‌گیری برداشت آغازین و اسناد علی در شکل‌گیری و تصحیح برداشت‌های پیچیده‌تر بسیار مؤثرند.
[۱] ارونسون، الیوت، روان‌شناسی اجتماعی، ص۱۵۴-۱۵۵، حسین شکرکن، تهران، رشد، ۱۳۸۶، چاپ چهارم.



مواد خام نخستین برداشت (The Low Material of first Impression): تحقیقات متعدد نشان می‌دهد، برداشت‌های آغازین مسلما تاثیر ماندگاری هم بر ادراک اجتماعی و هم بر رفتار اجتماعی دارد. برخلاف برخی جنبه‌های ادراک اجتماعی نظیر استنباط انگیزه‌ها و صفات دیگران از رفتار آنان که مستلزم تلاش فکری بسیار است، شکل‌دهی برداشت‌های اولیه نسبتا بدون کوشش و زحمت حاصل می‌شود. ‌اش، (Asch s) در مقاله‌ای کلاسیک اظهار داشت: «ما به فرد نگاه می‌کنیم و بلافاصله برداشتی از ویژگی‌های وی در ما شکل می‌گیرد. یک نگاه و چند کلمه حرف زدن کافی است اطلاعات مفصلی درباره موضوعی بسیار مهم برای ما فراهم کند».
مواد خام اولین برداشت از طریق قیافه‌ ظاهری، ساختمان بدنی، حالات حرکتی شخص و لحن صدا به دست می‌آیند که تصورات قالبی ویژه‌ای در مورد هر یک از آن‌ها وجود دارد:

۲.۱ - قیافه ظاهری

قیافه ظاهری (physical Appearance) مقصود حالات چهره، نحوه لباس پوشیدن و آرایش موی سر و صورت، عینک، ویژگی‌های مربوط به جنس، نژاد، سن و نیز جذابیت و زیبایی ظاهری است. هنگامی که به افراد دارای ظاهری جذاب نگاه می‌کنیم، ‌معمولا این ذهنیت در ما پیدا می‌شود که آن‌ها از نظر اجتماعی هم شایسته‌تر، سازش‌ یافته‌تر، باهوش‌تر و دوست‌داشتنی‌ترند، اما این ذهنیت‌ها بدون دلیل است.

فینگلد، (Fingold، A) دریافت که افراد زیبا و جذاب، محبوب‌تر و دارای مهارت‌های اجتماعی بیشترند، اما هیچ یک از خصوصیات وسیعی که معمولا آن‌ها را با جذابیت همراهی و تداعی می‌کنیم در آن‌ها وجود ندارد. در مورد عینک زدن نیز چنین تصورات قالبی وجود دارد. معمولا فردی که عینک به چشم می‌زند باهوش‌تر، کوشاتر و قابل اعتمادتر قلمداد می‌شود. در مورد عینک آفتابی نظر خلاف آن وجود دارد. لباس افراد از یکسو بیان‌گر تعلق آنها به گروه خاصی از جامعه می‌باشد و از سوی دیگر تا حدودی نشان‌دهنده شخصیت و طبقه اجتماعی آنان می‌باشد. لباس، همچنین چگونگی احترام و توجه به هنجارهای جامعه را نیز نشان می‌دهد.
[۲] آذربایجانی، مسعود و دیگران، روان‌شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، ص۷۹-۸۰، تهران، سمت، ۱۳۸۷، چاپ سوم.


۲.۲ - ریخت بدنی

ریخت بدنی: شلدون (Sheldon. W. H)، محقق آمریکایی افراد را بر اساس ساختمان بدنی و صفات شخصیتی آنها به سه دسته تقسیم کرد. شلدون و همکارانش با استفاده از تصاویر هزاران دانشجوی دانشگاه، آنها را به سه گروه تقسیم کردند: گروه آندومورف (endomorph) یا فربه‌تن که معمولا چاق و کوتاه‌قامت هستند و راحت‌طلب، خوش‌مشرب، مهربان و خونسردند. گروه مزومورف (mesomorph) یا ستبرتن که دارای‌اندام عضلانی و ورزشکاری هستند و بی‌باک، نترس و جاه‌طلبند. گروه اکتومورف (ectomorph) یا کشیده‌تن که افراد لاغر و استخوانی را شامل می‌شود که معمولا درون‌گرا، عصبی و خشک هستند.
[۳] کریمی، یوسف، روان‌شناسی شخصیت، ص۱۲۶، تهران، ویرایش، ۱۳۸۷، چاپ دوازدهم.



با توجه به صفات این سه گروه، شلدون آنها را دسته‌بندی کرد. گروه اول را ویسروتونیا (viscerotonia) خواند. زیرا صفات آنها به نوعی با خوش‌خوری، خوش‌زیستی و راحت‌طلبی و شادکامی مرتبط بود. گروه دوم را سوماتوتونیا (Somatotonia) خواند. زیرا صفات آنها به حرکت، ابراز شخصیت و جنبش مربوط می‌شد. گروه سوم را نیز سربرتونیا (cerebrotonia) خواند. زیرا صفات آنها به نحوی با تفکر، خودداری، نگرانی و حساسیت فوق‌العاده مرتبط بودند. ما همواره انتظارات مشخصی از افراد با توجه به ریخت بدنی آنها داریم.
این مفروضات با وجود نداشتن پشتوانه علمی کافی، در میان مردم بسیار رایج است. توجه به ریخت بدنی افراد در انتخاب نقش‌های مختلف در نمایش‌ها نیز از همین جهت است. در خصوص قد (بلندی یا کوتاهی) نیز تصورات قالبی رایجی وجود دارد، مثلا برای مردان بلند قد بودن نشانه لیاقت بیش‌تر و موقعیت اجتماعی برتر است، ولی در زنان مسئله قد به‌اندازه مردان مورد توجه و دقت قرار نمی‌گیرد.
[۴] شمس اسفندآباد، حسن، روان‌شناسی تفاوت‌های فردی، ص۹، تهران، سمت، ۱۳۸۵، چاپ دوم.


۲.۳ - ویژگی‌های حرکتی

ویژگی‌های حرکتی شخص: نگاه، ژست، طرز راه رفتن، حرکات سر و دست و لمس کردن، هر کدام تصورات قالبی و برداشت‌های ویژه‌ای را به دنبال دارد. البته بسیاری از این برداشت‌ها جنبه فرهنگی دارد. در فرهنگ ما برخی حرکات دست و بدن بیانگر لطف و مهربانی است، دست راست را بر سینه گذاشتن و‌اندکی خم شدن و عقب عقب رفتن نشانه احترام و ارادت خاص است. از شیوه راه رفتن طرف مقابل، میزان تمایل یا عدم تمایل او را به ادامه ارتباط درمی‌یابیم. شخصی که با آغوش باز با مردم برخورد می‌کند معمولا فردی خونگرم، مهربان و اجتماعی به نظر می‌آید. در مقابل، کسی که حالت بدنی خشک و بسته داشته باشد، فردی غیرصمیمی و عصبی تلقی می‌شود.

۲.۴ - لحن صدا

لحن صدا: کیفیت صدا که همراه سخن گفتن آشکار می‌شود نیز برداشت‌های ویژه‌ای را به دنبال می‌آورد. در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ آزمایش‌های بسیاری در زمینه ارتباط میان صدا و شخصیت به عمل آمد. نتایج این آزمایشات نشان می‌دهد که هر چند چنین ارتباطی فاقد اعتبار علمی است اما مردم آن را باور دارند.
ادینگتون، (Addington) در سال ۱۹۶۸ طی آزمایشی یک مقاله را در اختیار زن و مردی که تحت تعلیم صدا قرار گرفته بودند گذاشت و از آنان خواست که عبارات آن را با صوت‌های مختلف بخوانند. سپس صدای آنان را ضبط کرد و آن را در اختیار دو گروه داوطلب قرار داد. گروه اول موظف بود ویژگی‌های صوتی عبارات خوانده شده را بررسی کند و گروه دوم می‌بایست از روی صداها شخصیت صاحب صدا را تشخیص می‌داد. نتیجه نشان داد جملاتی که با ریتم سریع خوانده می‌شود، بدون توجه به جنس صاحب صدا، او را سرزنده و برون‌گرا نشان می‌دهد.
افزایش درجه بلندی صدا در مردان، آنان را فعال‌تر و دارای جذابیت کمتر و زنان را فعال‌تر و برون‌گراتر نشان می‌دهد. بنابراین در برداشت از داده‌های غیرکلامی تصورات قالبی بسیاری در میان مردم وجود دارد و از این جهت، برای داوری و برداشت صحیح، باید جانب احتیاط رعایت شود.


در ابتدا رفتار و علایم غیرکلامی برجسته‌ای که در فرد وجود دارد، توجه ما را به خود جلب می‌کند. سپس تفسیر این علایم براساس تداعی‌هایی که قبلا یادگرفته‌ایم و افکاری که فعلا در ذهن ما جریان دارد، برداشت نخستین را شکل می‌دهد:

۳.۱ - تداعی‌ها

تداعی‌ها: (Associations) مقصود رابطه و پیوند میان دو یا چند نماد ذهنی است که بر اساس تشابه معانی کلمات یا بر اساس آن که مکررا همراه با هم مورد توجه یا تفکر قرار گرفته‌اند، ایجاد می‌شود.

۳.۲ - دسترسی‌پذیری

دسترسی‌پذیری: (Accessibility) مقصود میزان سهولت و سرعت ورود افکار به ذهن است. هر چه میزان دسترسی‌پذیری افکار بیش‌تر باشد، به طور غیر ارادی زودتر به ذهن می‌آیند و بیش‌تر ما را در جهت تفسیر علایم راهنمایی می‌کنند. عوامل زیر در قابلیت دسترسی‌پذیری مؤثرند:

۳.۲.۱ - انتظارات

انتظارات: در یک آزمایش به دو گروه دانشجویان، اطلاعات متفاوتی از صفات یک سخنران دادند و انتظارات متفاوتی ایجاد کردند. دانشجویان دو گروه پس از استماع سخنرانی، شخصیت سخنران را کاملا متفاوت ارزیابی می‌کردند. پزشکان و پرستاران در کلینیک‌های روان‌پزشکی از بیماران خود رفتار مضطرب و ناخوشایند انتظار دارند و معمولا آنچه فکر می‌کنند می‌یابند.

۳.۲.۲ - انگیزه‌ها

انگیزه‌ها: ما آنچه را می‌خواهیم می‌بینیم، اهدافی که مورد آرزوی ماست و آن‌ها را می‌خواهیم، بیشتر در دسترس افکار ماست. لذا رفتارها را بر اساس همین اهداف تفسیر می‌کنیم. افرادی که مایلند خودشان به صورت گروهی عمل کنند، معمولا رفتار دیگران را نیز چنین تفسیر می‌کنند.

۳.۳ - خلق

خلق: خلق مثبت یا منفی (سرحال بودن یا نبودن) دارای تاثیر مستندی در چگونگی تفسیر ما از رفتار دیگران است. آب و هوای خوب یا بد، مسائل جاری خوشایند یا ناخوشایند و مانند آن‌ها خلق مثبت یا منفی را ایجاد می‌کند. خلق‌ها به این دلیل بر تفسیر‌ها اثر می‌گذارد که افکار مثبت یا منفی را در سطحی می‌آورد که می‌تواند بر تفسیرهای ما از رفتار تاثیر بگذارد و به اصطلاح عینک خوش‌بینی یا بدبینی درست کند.

۳.۴ - بافت یا موقعیت

بافت یا موقعیت: (context) موقعیتی که یک رفتار در آن واقع می‌شود می‌تواند در تفسیر آن رفتار به ما کمک کند.

۳.۵ - فعالسازی اخیر

فعالسازی اخیر: (Recent Activation) یک نماد ذهنی که اخیرا مورد توجه واقع شده تا مدت زمانی به صورت قابل دسترسی باقی می‌ماند. لذا می‌تواند در تفسیر نمادهای ذهنی دیگر مورد استفاده قرار گیرد.

۳.۶ - فراوانی فعالسازی

فراوانی فعالسازی: (Frequent Activation) استفاده مکرر از یک الگوی شناختی در طی روزها، ماه‌ها و سال‌ها می‌تواند آن را به طور مداوم در دسترس قرار دهد. در این هنگام افراد همان مفاهیم در دسترس را به طور مکرر در تفسیر رفتارهای دیگران به‌کار می‌برند.
[۵] آذربایجانی، مسعود و دیگران، روان‌شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، ص۸۱-۹۰، تهران، سمت، ۱۳۸۷، چاپ سوم.



۱. ارونسون، الیوت، روان‌شناسی اجتماعی، ص۱۵۴-۱۵۵، حسین شکرکن، تهران، رشد، ۱۳۸۶، چاپ چهارم.
۲. آذربایجانی، مسعود و دیگران، روان‌شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، ص۷۹-۸۰، تهران، سمت، ۱۳۸۷، چاپ سوم.
۳. کریمی، یوسف، روان‌شناسی شخصیت، ص۱۲۶، تهران، ویرایش، ۱۳۸۷، چاپ دوازدهم.
۴. شمس اسفندآباد، حسن، روان‌شناسی تفاوت‌های فردی، ص۹، تهران، سمت، ۱۳۸۵، چاپ دوم.
۵. آذربایجانی، مسعود و دیگران، روان‌شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، ص۸۱-۹۰، تهران، سمت، ۱۳۸۷، چاپ سوم.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «برداشت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۲۸.    






جعبه ابزار