براق خانبن یسونتوآ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُراق
خان (بَرَق
خان)، از فرمانروایان
خاناتِ چَغَتای، و نوه
موئه توکن که پای حصار بامیان به قتل رسید.
پدرش
یِسون توآ به جرم شرکت در توطئه بر ضد
خان بزرگ مُنکو به
چین تبعید شد.
براق فعالیت خود را در دربار
قوبسلای، جانشین مُنکو، آغاز کرد.
در جمادی الاخره ۶۶۴ که
مبارکشاه، پسر
قره هولاکو، به فرمانروایی
خانات چغتای برگزیده شد،
قوبلای، بُراق را با یرلیغی (فرمانی) به ماوراءالنهر فرستاد و او را در حکومت
خانات با پسر عمّش شریک ساخت.
براق در آغاز یرلیغ را پنهان داشت و پس از آنکه پشتیبانی سپاه را به دست آورد، به مبارکشاه حمله برد و در ذیحجه ۶۶۴ وی را در خُجَند شکست داد و دستگیر کرد.
براق با آنکه تاج و تخت خود را مدیون قوبلای بود، پس از اندکی با
خان بزرگ از در ستیز درآمد.
حکمرانِخان را از ترکستانِ
چین بیرون راند و سپاهی را که قوبلای برای بازگرداندن حکمران فرستاده بود شکست داد.
براق در جنگ با
قیدوخان (متوفی ۷۰۱)، دشمن بزرگ قوبلای و سر دودمان اوگتای که بر سِمیرِچیه استیلا داشت، چندان موفق نبود.
در ابتدا بر دشمن فایق آمد، اما قیدو از اردوی زرین کمک گرفت و براق در کرانه سیر دریا شکست خورد و به
ماوراءالنهر گریخت و در آنجا خود را برای مقاومتی نومیدانه آماده ساخت.
با اینهمه میان دو امیر آشتی برقرار شد و در قوریلتایی (شورایی از شاهزادگان و بزرگان) که در بهار ۶۶۷ در کرانه تَلَس برپا شد، حکومتی تحت سیادت
قیدو تشکیل یافت که بکلی مستقل از
خان بزرگ بود.
قیدو و براق یکدیگر را «اَندا» (برادرِ خون) خواندند و پیمانی بسته شد که طبق آن امیران متعهد شدند که در کوهستانها و استپها به سر برند و گلههای اسبانِ خود را از مناطق کشاورزی دور دارند و از مردم چیزی زیاده برعوارض قانونی نستانند.
دو سوم ماوراءالنهر در تصرف براق باقی ماند، اما حکومت مناطق کشاورزی در اختیار
مسعودبیگ، حکمران انتصابی قیدو قرار گرفت.
در روزهایی که این شورا برپا بود، براق فاش ساخت که قصد حمله به متصرفات
اباقاخان، ایلخان
ایران، را دارد و قیدو، که آرزو داشت حریف زورمندش را از خود دور کند، او را در این کار تحریض کرد.
مسعودبیگ در ظاهر برای جمع آوری عایدات متعلق به براق و قیدو، اما در باطن به قصد تجسّس در اوضاع ایران، به این سرزمین فرستاده شد.
اندکی پس از بازگشت او براق از جیحون گذشت و مناطقی از خاک
خراسان و
افغانستان را به تصرف درآورد.
اما سپاهیانی که قیدو برای کمک فرستاده بود پشتیبانی چندانی از او نکردند و چیزی نگذشت که به تنگنا افتاد.
اباقاخان در ۲ ذیحجه ۶۶۸ چنان شکست سنگینی بر حریف وارد آورد که برای براق، هنگام عقب نشینی از طریق جیحون، بیش از پنجهزار مرد باقی نمانده بود.
روایات درباره وقایع آخرین سال زندگی براق متفاوت است.
به روایت وصّاف،
او زمستان ۶۶۹ را در
بخارا به سر برد و در این شهر به آیین
اسلام درآمد و لقب
سلطان غیاث الدین اختیار کرد.
سپس به
سیستان لشکر کشید، اما چون چند تن از امیران او را فرو گذاشتند نقشههایش بیحاصل ماند و ناگزیر خود را در اختیار قیدو گذاشت و قیدو نیز فرمان داد تا او را مسموم کردند.
بنابه روایت مفصلتر
رشیدالدین، پیمان شکنی امیران بلافاصله پس از عقب نشینی براق از جیحون اتفاق افتاد. او از قیدو درخواست کمک کرد.
اما قیدو که قصد کمک کردن به براق را نداشت و میخواست از اوضاع به سود خود بهره برد در رأس سپاهی انبوه و با تأنی بسیار به سوی او حرکت کرد.
در این میان براق که موفق شده بود شورش را فرونشاند از اندای خود خواست تا باز گردد، اما قیدو به پیشروی ادامه داد.
سرانجام سپاهیانش لشکرگاه براق را محاصره کردند و چون بامداد روز بعد به لشکرگاه آمدند، دریافتند که او شب پیش، به گفته برخی از راویان، از بیم درگذشته است.
به روایت جمال قَرشی،
مرگ او در آغاز ۶۷۰ اتفاق افتاد.
به فرمان قیدو او را نه به شیوه مسلمانان بلکه به آیین مغولان بر فراز کوهی به
خاک سپردند.
(۱) رشیدالدین فضل الله، کتاب جامع التواریخ، ج ۲، چاپ ادگار بلوشه، لیدن ۱۹۱۱، ص ۱۷۷ به بعد.
(۲) عبدالله بن فضل الله وصاف حضرة، تحریر تاریخ وصّاف، به قلم عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۴۶ ش).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «براق خانبن یسونتوآ»، شماره۸۷۲.