بدیعالدین مدار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَدیعُالدّینِ مَدار، مشهور به قطبمدار و شاهمدار، از
صوفیان مشهور
شبه قاره هند میباشد.
درباره جزئیات زندگی وی اقوال گوناگون و گاه متضاد و حتی افسانهآمیزی وجود دارد، از جمله آنکه تاریخ تولد وی را در منابع مختلف ۲۲۰ یا ۲۵۰ق/۸۳۵ یا ۸۶۴م،
۴۴۲ق/۱۰۵۱م
و ۷۱۵ یا ۷۱۶ق/۱۳۱۵ یا ۱۳۱۶م،
نقل کردهاند. اما با توجه به آنکه تاریخ درگذشت او در همه منابع، سالهای مختلف نیمه اول سده ۹ق ثبت شده است، تولد وی در ۷۱۵ یا ۷۱۶ق قابل قبولتر به نظر میرسد.
درباره نسب و زادگاه او نیز اختلافنظر بسیار است. برخی او را متولد
حلب و از قریشیان میدانند و نسب
پدری وی را به
صحابی معروف،
ابوهریره، و نسب
مادریش را به
عبدالرحمان بن عوف میرسانند.
بعضی دیگر وی را
سید و از اولاد
علی بن ابی طالب (علیهالسلام)
و یا از نوادگان
امام محمدباقر (علیهالسلام) دانستهاند،
و برخی نیز او را
یهودیی نو
مسلمان،
فرزند ابواسحاق
یهودیِ شامی خواندهاند.
در بیشتر منابع استاد او در
سلوک شخصی به نام
شیخ محمد طیفور یا
طیفورالدین شامی معرفی شده است که
طریقه او به
ابوبکر، و از طریق او به
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میرسد.
در برخی منابع نیز
پیر طریقت خاصی برای شاه مدار قائل نشده، و او را
اویسی دانستهاند.
همچنین گفتهاند که او
علوم غریبهای چون
کیمیا و
سیمیا را از
شیخ سدیدالدین حذیفة مرعشی یا شامی آموخته بود و در این علوم تبحری کمنظیر داشت.
در هر حال، بدیعالدین پس از
سفر به
مکه و
مدینه (و شاید
عراق)، سرانجام برای ارشاد مردم
هند روانه آن دیار شد و در بدو ورود به
زیارت قبر خواجه معینالدین چشتی در اجمیر رفت. سپس به دیگر نواحی هند چون کالپی، جونپور، لکهنو و
قنوج نیز سفر کرد و سرانجام در مکنپور، از توابع
قنوج اقامت گزید.
در مکنپور وی بیشتر اوقات خود را در عزلت و به دور از صحبت
خلق میگذراند، اما در روزهای دوشنبه از خلوت خود بیرون آمده، با مردم دیدار میکرد و به پرسشهای آنان پاسخ میداد.
از
کرامات شاه مدار داستانهای بسیار نقل شده است و گفتهاند که او بسیار زیباروی بود، چنانکه هر که بر چهره او مینگریست، بیاختیار
سجده میکرد و به همین جهت غالباً نقاب بر صورت داشت
و نیز گفتهاند که جامه وی هرگز چرکین نمیشد و در طول ۱۲ سال طعامی نمیخورد، مرده را زنده میکرد و بیماران را
شفا میبخشید.
اما باید گفت که بیشتر اینگونه حکایتها که مورد انتقاد برخی تذکرهنویسان نیز قرار گرفته است،
برساخته
مریدان اوست.
حکایتهایی نیز از برخوردها و مباحثات او با
شیخ سراجالدین سوخته و
قاضی شهابالدین دولتآبادی مشهور به ملکالعلما در منابع آمده است.
شاه مدار
طبع شعر نیز داشت و ابیاتی به او منسوب است.
همچنین ملفوظاتی به او نسبت دادهاند که قاضی
شهابالدین جونپوری آنها را گرد آورده است.
محمد داراشکوه نیز بخشی از
شطحیات او را در حسناتالعارفین آورده است.
بدیعالدین مدار در
جمادیالاول ۸۳۸ و به قولی ۸۴۰ یا ۸۴۴ق در مکنپور درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
بر مزارش
زیارتگاهی ساخته شد و هر ساله در عُرس یا سالگرد درگذشت او بسیاری از مردم هند از نقاط مختلف به زیارت مزار او آمده، مراسم را در آنجا برگذار میکردند و این
سنت تا زمان حاضر نیز همچنان برقرار است.
اگرچه
میرحسین دوست سنبهلی گفته است که از شاه مدار اولادی باقی نماند و
سلسلهاش نیز ادامه نیافت، اما در منابع دیگر کسانی چون
شاه جمن بهاری،
قاضی محمود کنتوری،
قاضی شهابالدین و ق
اضی مطهر کله شیر به عنوان
خلفای او معرفی شدهاند.
در هر حال، مریدان او - که بیشتر از مردم عادی بودند-
پس از درگذشت او به صورت
سلسله مداریه شکل گرفتند. این سلسله ظاهراً از حدود سده ۱۰ق/۱۶م دچار برخی گرایشهای انحرافی و غیراسلامی شد، چنانکه در برخی منابع به گروهی از پیروان آن نسبت
الحاد و
زندقه داده شده، و حکایتهای گوناگونی از اعمال خلاف
شرع آنان نقل کردهاند.
اما همانطور که
غوثی شطاری و
عبدالحی اشاره کردهاند، مداریان اساساً از دو گروه تشکیل میشدند: یکی خواص که پایبند
شریعت بودند؛ و دیگر عوام که بدون پوشش در جوامع ظاهر میشدند و مقید به اجرای دستورات دین نبودند، و رفتار عوام این طریقه بود که اعتراض و انتقاد بسیاری از تذکرهنویسان را برمیانگیخت.
(۱) ابوالفضل علامی، آیین اکبری، کانپور، ۱۸۹۳م.
(۲) چشتی، عبدالرحمان، مرآةالاسرار، ترجمه علیاصغر چشتی صابری، لاهور، ۱۴۱۱ق.
(۳) داراشکوه، محمد، حسناتالعارفین، به کوشش سیدمخدوم رهین، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۴) داراشکوه، سفینةالاولیاء، کانپور، ۱۸۸۳م.
(۵) دهلوی، عبدالحق، اخبارالاخیار، لاهور، چ سنگی.
(۶) شرافت نوشاهی، شریفاحمد، شریفالتواریخ (تاریخالاقطاب)، گجرات، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۷) صبا، محمد مظفر حسین، تذکره روز روشن، به کوشش محمدحسین رکنزاده آدمیت، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۸) طباطبایی، غلامحسین، سیرالمتأخرین، لکهنو، چ سنگی.
(۹) عبدالحی، نزهةالخواطر، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۱م.
(۱۰) غلامسرور لاهوری، خزینةالاصفیا، کانپور، ۱۹۲۹م.
(۱۱) غوثی شطاری، محمد، گلزار ابرار، به کوشش محمد ذکی، پتنه، ۱۹۹۴م.
(۱۲) قدوسی، اعجازالحق، تذکره صوفیایی بنگال، لاهور، ۱۹۶۵م.
(۱۳) لعلی بدخشی، لعلبیگ، ثمراتالقدس، به کوشش کمال حاج سیدجوادی، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۴) معصومعلیشاه، محمد معصوم، طرائقالحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۱۵) میرحسین دوست سنبهلی، تذکره حسینی، لکهنو، ۱۲۹۳ق.
(۱۶) یمینی، غریب، لطایف اشرفیه، دهلی، ۱۲۹۷ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بدیعالدین مدار»، ج۱۱، ص۴۶۵۷.