• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بدیع الزمان همدانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بدیع الزمان همدانی، ابوالفضل احمد بن حسین بن یحیی بن سعید، ملقّب به «بدیع الزمان» یا «بدیع» از نامدارترین ادیبان عربی نویس ایرانی قرن چهارم می‌باشد.



او مبتکر مقامه نویسی ، است و در این فن ، در زبانهای عربی و فارسی و ترکی و عبری و... مقلّدان بسیار داشته است
[۱] مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون،ج ۲، ص ۱۷۸۵، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
[۲] محمد محسن آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۲، ص۶، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
در ۳۵۸ در همدان متولد شد و همان‌جا تربیت یافت. این که بعدها در نامه‌ای خود را «همدان المولد، تغلب المورد و مُضر المحتد» نامیده بیانی طنزآمیز است، زیرا نمی‌توان «تغلبی» و در عین حال «مضری» بود؛ اما به یقین عربگرا بوده و همچون بعضی ادیبان آن عصر گرایش ضد شعوبی داشته یا به آن تظاهر می‌کرده است.
[۳] فیکتور الکک، بدیعات الزمان، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۹۷۱.
[۴] علیرضا ذکاوتی قراگزلو، بدیع الزمان همدانی و مقامات نویسی، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۵] علیرضا ذکاوتی قراگزلو، بدیع الزمان همدانی و مقامات نویسی، ج۱، ص۲۷، تهران ۱۳۶۴ ش.
استادِ بدیع الزمان در ادبیات عمدتاً ابن فارس بود، اما پیشرفت سریع و شگفت انگیز وی مرهون استعداد عجیب و حافظه بی نظیرش بوده است که معاصرانش شاهد جلوه‌های شگفت آن بوده اند.




۲.۱ - در سال ۳۸۰

بدیع الزمان پس از تکمیل تحصیلات خود، در ۳۸۰ به درگاه صاحب بن عباد در ری رفت و، پس از آزمایش، مورد توجه خاص او، که خود ادیبی برجسته بود، قرار گرفت. در آن‌جا با هجویه سرایانی چون ابن سکره هاشمی، ابن الحجاج، احنف عُکبَری و نیز ابودلف خزرجی ، جهانگرد معروف،
[۶] آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۱، ص۲۷۷ـ۲۸۱، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۲ ش.
آشنا شد و ظاهراً شخصیت عجیب ابوالفتح اسکندری، قهرمان اصلی مقامات، مبتنی بر همین ابودلف است.
[۷] عبدالرحمن یاغی، رای فی المقامات، ج۱، ص۹۲، بیروت ۱۹۶۹.
به گفته ثعالبی
[۸] عبدالملک بن محمد ثعالبی، یتیمة الدهر، ج۳، ص۴۱۵، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
بدیع الزمان شعر ابودلف را روایت می‌کرده و یکی از اشعار او را بر زبان قهرمانش گذاشته است (وَیْحَکَ هذا الزمان زُورُ/ فلا یَغُرّنَّک الغَرورُ ـ «المقامة القریضیه»).

۲.۲ - در سال ۳۸۲ تا ۳۹۸

وی از ری عازم جرجان شد و مدتی نزد اسماعیلیان جرجان بود تا در ۳۸۲ به نیشابور رفت و در آن‌جا در مناظرات مفصلی با ابوبکر خوارزمی، مشهورترین مترسل آن روزگار، بر او پیشی جست.
[۹] حنّا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان، ج۱، ص۵۳۸.
و نام خویش را در شرق و غرب عالم اسلامی گسترد و چند سالی را با گردش در شهرها و رسیدن به حضور امیران و بزرگان دانش پرور، از جمله خلف بن احمد در سیستان، به بهره گیری از شهرت خود گذراند، در حالی که نوشته‌هایش پیش و بیش از خود او سرزمینها را در می‌نوردید. سرانجام در هرات مقیم و متأهل و صاحب مِلک شد و از آن‌جا با خانواده اش در همدان به مکاتبه پرداخت،
[۱۰] یتیمة الدهر، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
اما ناگهان در ۳۹۸، به علت مسمومیّت یا سکته، درگذشت.
[۱۱] ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، چاپ محی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۹۴۸.
[۱۲] خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج۶، ص۳۵۸، ج ۲، چاپ س دیدرینغ، ویسبادن ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
روایت نادری نیز هست که بدیع الزمان در همدان درگذشته و در محل برج قربان، مدفن ابوالعلاء قاری، به خاک سپرده شده است.
[۱۳] علی محمد آزاد همدانی، «مشاهیر همدان»، ج۱، ص۴۳۶، مجله ارمغان، سال ۱۷، ش ۶ (شهریور ۱۳۱۵).



برخی بدیع الزمان را شیعه انگاشته اند،
[۱۴] عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۱، ص۳۶، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
[۱۵] عباس قمی، هدیة الاحباب، ج۱، ص۱۱۹، تهران ۱۳۶۳ ش.
اما او شافعی مذهب
[۱۶] عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۱۶۰، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۸.
و دوستدار اهل بیت بوده، حق وفای صحابه را نیز می‌گذارده و به سنتهای واجب عمل می‌کرده است،
[۱۷] جلال الدین محدث، تعلیقات نقض، ج۲، ص۷۰۹، تهران ۱۳۵۸ ش.
[۱۸] جلال الدین محدث، تعلیقات نقض، ج۲، ص۷۶۵، تهران ۱۳۵۸ ش.
گرایش ضد معتزلی نیز داشته («المقامة المارستانیه»)
[۱۹] عبدالملک بن محمد ثعالبی، یتیمة الدهر، ج۴، ص۳۰۸ـ۳۰۹، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و به اهل حکمت و شعر و بیان تاخته است و با آن‌که یقیناً ایرانی بوده، آثار فارسی پدید نیاورده مگر اشعار ملمّع
[۲۰] مارون عبود، بدیع الزمان الهمدانی، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۳، قاهره ۱۹۷۱.



قدرت فکری وی در نقد و پرخاش جلوه گر می‌شود که در نوع خود بسیار کم نظیر بوده است. آثار بدیع الزمان عبارت است از اشعار و رسائل و مقاماتِ اوست. او خود، شاعریش را مزید بر نویسندگیش می‌شمرده و کسی را کاتب بلیغ می‌دانسته است که «نظمش از نثر کوتاه نیاید و ناپسندی شعرش از رونق کلام نکاهد» («المقامة الجاحظیه»).مهارت بدیع الزمان در تقلید از شعر کهن چنان بوده است که قصیده‌ای از او که بر زبان شخصیتی داستانی به نام بِشْر بن عواته رانده شده ادیب نقادی چون ابن اثیر را چنان فریب داده که بشر را شخصی واقعی و مقدّم بر مُتَنَبّی (متوفی ۳۵۴) و بُحْتُری (متوفی ۲۸۴) انگاشته است.
[۲۱] مارون عبود، بدیع الزمان الهمدانی، ج۱، ص۴۲، قاهره ۱۹۷۱.



رسائل او متنوع و ارزشمند است، هم نشانه‌هایی از ساختار قصه و حکایت دارد و هم صنایع بدیعی، خصوصاً لزوم مالایلزم. همچنین، می توان از آن‌ها نکته‌ها و آگاهیهای تاریخی ـ اجتماعی استخراج کرد. اما شاهکار بدیع الزمان مقامات اوست، یعنی قطعات نثر مسجع و مصنوعی که در آن، حادثه یا لطیفه‌ای درباره قهرمانی به نام ابوالفتح اسکندری و از قول شخص موهومی به نام عیسی بن هشام روایت می‌شود.
[۲۲] حنّا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان، ج۱، ص۵۳۸.



قهرمان مقامات مرد فاضل و جهاندیده و فهمیده‌ای است که، به سبب قدرناشناسی مردم زمانه و نادرست بودن نظام اجتماعی، از راه کلاشی و اخّاذی و حیله گری روزگار می‌گذراند و در واقع خود ودیگران را به تمسخر گرفته است.




۷.۱ - به‌کارگیری لطایف و نکات

طنزپردازی و بدیهه سازی و تمثیل آفرینی و حفظ سیاق طبیعی کلام در عین صنعتگری در مقامات بدیعی جمع است. بدین سبب ترجمه آن، اگر به قلم هنرمندی نیز صورت گیرد، تنها حِصّه‌ای از لطف آن را منتقل می‌کند؛ بیش از حد دچار تکلف شده و در انتقاد اجتماعی هم به پای بدیع الزمان نرسیده است. بدیع الزمان نقش پرداز زندگی قرن چهارم است و حوادث کتابش در شهرها و نواحی بزرگ اسلامی و ایرانی،(از جمله بلخ، سجستان، کوفه، آذربایجان، جرجان، اصفهان، اهواز، بغداد، بصره، بخارا، قزوین، موصل، شیراز، حلوان، شام، مراغه، نیشابور و ساری) می گذرد.

۷.۲ - توجه به واقعیات

او به وصف واقعگرایانه اخلاق و مرام و رفتار معاصران معتقد است؛ گویی در پرده های نمایشی کوتاهی گوشه های زشت و محکوم شدنی جامعه را از نظر خواننده می‌گذراند و کارش بی آن‌که جنبه موعظه و نصیحت داشته باشد، آگاه کننده و افشاگرانه است. واقعگرایی بدیع الزمان در صحنه آرایی و آدمهای مقامه‌هایش و گاه در سخنان آن‌ها نیز مشهود است؛ چنانکه در «المقامة الدینار» از مصطلحات و حتی دشنامهای رایج میان اوباش و ولگردان آن زمان استفاده کرده، در «المقامة الرصافیة» از اسرار دنیای دزدان و کف زنان و طراران پرده برداشته، و در «المقامة الشامیة» اشارات وقیح جنسی را گنجانده است.

۷.۳ - حفظ تنوع و تازگی مناظر و حوادث

با آن‌که غالب مقامه‌ها به یک شیوه شروع و ختم می‌شود ـ یعنی راوی هربار قهرمان را در قیافه جدیدی می‌بیند و نه چندان دیر او را به جا می‌آورد ـ تنوع و تازگی مناظر و حوادث و گاه اشخاص فرعی حفظ می‌شود؛ مثلاً شرح وضع مضحکی که روستایی ساده‌دل در «المقامة البغدادیة» دچار آن شده، یا وصف حمامی و دلاکها در بخش اول از «المقامة الحلوانیة» فراموش نشدنی است.
اما ابوالفتح اسکندری غالباً به صورت دریوزه گری شیّاد ظاهر می‌شود که، به زور زبان آوری و سخنوری، از حاضران پول می‌گیرد و خرج عیّاشی می‌کند. این، تصویرِ طنزآمیزی است از ادیب آن دوران که می‌باید دریوزه گر دربارها و درگاهها باشد و برای پیشرفت کارش هر روز به رنگی درآید و شکّاکانه و فرصت طلبانه دم را غنیمت بداند. بدینگونه ابوالفتح اسکندری گاه به هیئت سلحشوران و یکه سواران («المقامة الفراریة»، «المقامة الملوکیة»)، گاه به لباس گدایان با عصا و انبان («المقامة الاسدیة»)، و گاه در زیِّ غازیان داوطلب، که برای جهاد با کفار کمک گردآوری می‌کردند، ظاهر می‌شود («المقامة القزوینیة»)، در مقامه‌ای دیگر هم مطرب میخانه است و هم پیشنماز مسجد («الخمریة»)، و در همان حال ادیبی است نقاد و در شعرشناسی استاد («المقامة القریضیة»)؛ بار دیگر در جلسه‌ای ادبی درباره نثر اظهارنظر می‌کند و چون طلب زیادت می‌کنند او نیز زیادت می‌طلبد («المقامة الجاحظیّة»)؛ گاه رباینده دستار شیطان («المقامة الابلیسیة») و گاه نیز دعانویس («المقامة الحِرزیة» و «المقامة الاصفهانیة») است.

۷.۴ - استفاده از ادب و کلام و امثال

در بخش دوم این مقامه ابوالفتح اسکندری حَجّامِ پرچانه‌ای است که دلاک خاموش هزار و یک شب را به یاد می‌آورد. حَجّام آسمان و ریسمان را به هم می‌بافد و با گفتن آنچه از ادب و کلام و امثال شنیده، خواننده را مسحور قلم جادویی بدیع الزمان می‌کند. در «المقامة الوصیة»، بدیع الزمان موفق شده است که پیش از مولیر افکار یک «خسیس» تمام عیار را بیان کند.


اما شاهکار او «المقامة المضیریة» است که در آن جزئیات خانه و زندگی و کسب و معیشت بازاری تازه به دوران رسیده‌ای را وصف کرده و توانسته است خصلتهای گروه را در قالب فرد بنمایاند. ظاهراً قاضی حمیدالدین بلخی، بهترین مقامه نویس به زبان فارسی، نیز این مقامه را بهترین اثر بدیع الزمان تشخیص داده که با اقتباس از آن، مقامة استادانة «سکباجیه» را پدید آورده است.
[۲۳] محمد زکی مبارک، النثر الفنی فی القرن الرابع، ج۱، ص۲۴۸، بیروت (بی تا).
[۲۴] فارس ابراهیمی حریری، مقامه نویسی در ادبیات فارسی و تأثیر مقامات عربی در آن، ج۱، ص۱۸۲ـ۲۰۴، تهران ۱۳۴۶ ش.
[۲۵] محمد تقی بهار، سبک شناسی، ج۲، ص۳۳۳، تهران ۱۳۵۵ـ۱۳۵۶ ش.
منتخباتی از مقامات بدیع الزمان، به زبانهای گوناگونی ترجمه شده است.


(۱) علی محمد آزاد همدانی، «مشاهیر همدان»، مجله ارمغان، سال ۱۷، ش ۶ (شهریور ۱۳۱۵).
(۲) محمد محسن آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۳) فارس ابراهیمی حریری، مقامه نویسی در ادبیات فارسی و تأثیر مقامات عربی در آن، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۴) ابن خلکان، وفیات الاعیان، چاپ محی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۹۴۸.
(۵) عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
(۶) فیکتور الکک، بدیعات الزمان، بیروت ۱۹۷۱.
(۷) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۸) احمدبن حسین بدیع الزمان همدانی، المقامات و الرسائل، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۶؛
(۹) محمد تقی بهار، سبک شناسی، تهران ۱۳۵۵ـ۱۳۵۶ ش.
(۱۰) عبدالملک بن محمد ثعالبی، یتیمة الدهر، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۱) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
(۱۲) محمدباقر بن زین العابدین خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲، ج ۱، ص ۲۳۸.
(۱۳) علیرضا ذکاوتی قراگزلو، بدیع الزمان همدانی و مقامات نویسی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۴) محمد زکی مبارک، النثر الفنی فی القرن الرابع، بیروت (بی تا).
(۱۵) عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۸.
(۱۶) خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج ۲، چاپ س دیدرینغ، ویسبادن ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۱۷) مارون عبود، بدیع الزمان الهمدانی، قاهره ۱۹۷۱.
(۱۸) حنّا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان.
(۱۹) عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۰) عباس قمی، هدیة الاحباب، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۱) جلال الدین محدث، تعلیقات نقض، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۲۲) یوسف نور عوض، فن المقامات بین المشرق و المغرب، بیروت ۱۹۷۹.
(۲۳) عبدالرحمن یاغی، رای فی المقامات، بیروت ۱۹۶۹.
(۲۴) یاقوت حموی، معجم الادباء، بیروت (بی تا)، ج ۲، ص ۱۶۵ به بعد.


۱. مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون،ج ۲، ص ۱۷۸۵، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
۲. محمد محسن آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۲، ص۶، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۳. فیکتور الکک، بدیعات الزمان، ج۱، ص۳۷، بیروت ۱۹۷۱.
۴. علیرضا ذکاوتی قراگزلو، بدیع الزمان همدانی و مقامات نویسی، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، تهران ۱۳۶۴ ش.
۵. علیرضا ذکاوتی قراگزلو، بدیع الزمان همدانی و مقامات نویسی، ج۱، ص۲۷، تهران ۱۳۶۴ ش.
۶. آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۱، ص۲۷۷ـ۲۸۱، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۲ ش.
۷. عبدالرحمن یاغی، رای فی المقامات، ج۱، ص۹۲، بیروت ۱۹۶۹.
۸. عبدالملک بن محمد ثعالبی، یتیمة الدهر، ج۳، ص۴۱۵، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹. حنّا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان، ج۱، ص۵۳۸.
۱۰. یتیمة الدهر، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۱. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، چاپ محی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۹۴۸.
۱۲. خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج۶، ص۳۵۸، ج ۲، چاپ س دیدرینغ، ویسبادن ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
۱۳. علی محمد آزاد همدانی، «مشاهیر همدان»، ج۱، ص۴۳۶، مجله ارمغان، سال ۱۷، ش ۶ (شهریور ۱۳۱۵).
۱۴. عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۱، ص۳۶، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
۱۵. عباس قمی، هدیة الاحباب، ج۱، ص۱۱۹، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۶. عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۱۶۰، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۸.
۱۷. جلال الدین محدث، تعلیقات نقض، ج۲، ص۷۰۹، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۸. جلال الدین محدث، تعلیقات نقض، ج۲، ص۷۶۵، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۹. عبدالملک بن محمد ثعالبی، یتیمة الدهر، ج۴، ص۳۰۸ـ۳۰۹، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۰. مارون عبود، بدیع الزمان الهمدانی، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۳، قاهره ۱۹۷۱.
۲۱. مارون عبود، بدیع الزمان الهمدانی، ج۱، ص۴۲، قاهره ۱۹۷۱.
۲۲. حنّا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان، ج۱، ص۵۳۸.
۲۳. محمد زکی مبارک، النثر الفنی فی القرن الرابع، ج۱، ص۲۴۸، بیروت (بی تا).
۲۴. فارس ابراهیمی حریری، مقامه نویسی در ادبیات فارسی و تأثیر مقامات عربی در آن، ج۱، ص۱۸۲ـ۲۰۴، تهران ۱۳۴۶ ش.
۲۵. محمد تقی بهار، سبک شناسی، ج۲، ص۳۳۳، تهران ۱۳۵۵ـ۱۳۵۶ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدیع الزمان همدانی»، شماره۸۱۰.    


رده‌های این صفحه : ادیبان | تراجم | شاعران




جعبه ابزار