بان (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَان (به فتح باء) از
واژگان قرآن کریم به معنای آشکار و ظاهر شد. واژههای
بَیان،
بَیْنُونَة و
تِبْیان همه از
بَيْن (به فتح باء و سکون یاء) به معنی وسط هستند و چون وجود وسط توام با انفصال، ظهور و انقطاع است، لذا
بان را به معنی قطع شدن و آشکار شدن است. از مشتقات این کلمه در قرآن کریم عبارتند؛
بَیِّن (به فتح باء و تشدید یاء) صفت مشبهه است.
مُبِین (به ضم میم و کسر باء) اسم فاعل از باب افعال به معنی آشکار یا آشکار کننده است. کلمه
مُبین صد و نوزده بار در
قرآن مجید آمده است.
بَيان (به فتح باء) به معنى كشف و از نطق اعمّ است و اسم مصدر نيز میآيد.
بَان به معنای آشکار و ظاهر شد. واژههای
بَیان،
بَیْنُونَة و
تِبْیان همه از
بَيْن به معنی وسط هستند و چون وجود وسط توام با انفصال، ظهور و انقطاع است، لذا «بان» را به معنی قطع شدن و آشکار شدن گفتهاند! میگویند: «بَانَ الشَّیء عن الشَّیء» یعنی قطع شد.
و گویند: «بَانَ الشّیءُ بَیَاناً» یعنی آشکار و روشن شد.
ثلاثی و بابهای افعال، تفعیل، تفعّل و استفعال این کلمه هم لازم و هم متعدی، به صورت هر دو آمده است.
(انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ) (بنگر چگونه نشانههاى حق را براى آنها آشكار مىسازيم.)
بَیِّن صفت مشبهه است.
(لَوْ لا یَاْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ) «چرا بر خود دلیل روشنی نمیآورند.»
(قد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ) «کمال و رشد از
ضلالت پر روشن گردیده.»
تفعّل در اینجا به احتمال قوی برای حصول دفعه بعد دفعه است.
(وَ لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ) «تا راه
گناهکاران روشن گردد.»
(اَمْ اَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَ لا یَکادُ یُبِینُ) «یا من بهترم از اینکه خوار است و نزدیک نیست سخنش را آشکار کند و فصیح بگوید.»
این قول
فرعون است که درباره
موسی گفت. «یبین» در اینجا متعدّی است.
در
مجمع البیان از
حسن نقل شده که در موقع
بعثت گره از زبان موسی گشوده شده بود چون در دعای خود گفت
(وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی) (و گره از زبانم بگشاى.)
خدا در جواب فرمود
(قَدْ اُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسی) (فرمود: «اى موسى! خواستهات به تو داده شد.)
و فرعون این سخن را برای تعییر گفت و اشاره به ما سبق کرد. این استدلالات کاملا صحیح است ولی ظاهر
آیه آن است که اثری باقی مانده بود.
احتمال دیگری به نظر میآید که قوی است، و آن اینکه معنی
(وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی) آن نیست که در زبان موسی گره بوده است بلکه موسی از خدا خواست که منطق او را روان گرداند تا حقایق را خوب مجسّم کند و مطلبش را بفهمند، و فرعون غرضش آن بود که این شخص از اقامه حجت عاجز است، ادعا و دلیلش روشن نیست. به نظرم عقده زبان موسی از آن در اذهان مانده که نقل شده در بچّگی آتش را در دهان گذاشت و زبانش لکنت پیدا کرد. و مؤیّد احتمال ما آن است که موسی میخواست در مقابل فرعون سخن گوید و احتمال داشت مقام و جاه فرعون سبب تلجلج زبان موسی گردد و مطلب را خوب ادا نکند لذا گفت:
پروردگارا منطق مرا روان کن و لکنت از زبانم بگشا.
در جای دیگر آمده که موسی به خدا عرض کرد
(وَ یَضِیقُ صَدْرِی وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانِی فَاَرْسِلْ اِلیهارُونَ) (و سينهام تنگ مىشود، و زبانم بقدر كافى گويا نيست؛ برادرم
هارون را نيز
رسالت ده تا مرا يارى كند)
کاملا روشن است که موسی از تنگی سینه و در نتیجه از روان نشدن زبانش میترسید.
(وَ اَخِی هارُونُ هُوَ اَفْصَحُ مِنِّی لِساناً) (و برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است.)
روشن میکند که هارون از موسی فصیحتر بود نه اینکه موسی لکنت داشت.
بنابر آنچه گفته شد که افعال این مادّه لازم و متعدی به کار رفته، ممکن است «مبین» را که اسم فاعل از باب افعال است به معنی آشکار یا آشکار کننده بگیریم مثل
(یَوْمَ تَاْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ) (منتظر روزى باش كه
آسمان دود آشكارى پديد آورد. )
و مثل
(وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ) «او در خصام و گفتگو آشکار کننده نیست.»
(اِلَّا اَنْ یَاْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ) «مگر آنکه کار بد آشکار، بیاورند»
(وَ لَقَدْ اَنْزَلْنا اِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ) «حقّا که به شما آیات روشن فرستادیم.»
بعضیها «مُبَیَّناتٍ» را بفتح «یاء» و اسم مفعول خواندهاند یعنی
آیات روشن شده که خدا آنها را روشن کرده است. «بَیِّنَةٌ» مؤنث «بیّن» و جمع آن بَیِّنَات است و آن دو به معنی دلیل روشن و آیات واضحاند. کلمه
مبین صد و نوزده بار در قرآن مجید آمده و در همه، جز
آیه ۱۸ سوره زخرف لازم به کار رفته گر چه در بعضی از آنها ممکن است متعدی حساب کرد مثل «کِتابٌ مُبِینٌ» ممکن است
آیه زخرف را نیز لازم گرفت.
بيان به معنى كشف و از نطق اعمّ است و اسم مصدر نيز میآيد.
(هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً) «اين كلام و سخنى روشن است براى مردم.»
(خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ) «
انسان را آفريد و به او بيان و كشف ما فى الضمير را تعليم كرد.»
(ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ) (سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست.)
در
مجمع البیان میفرمايد: تبيان و بيان هر دو به يک معنى است
(وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ) «كتاب را بر تو به جهت بيان هر چيز فرستاديم.»
(وَ آتَيْناهُمَا الْكِتابَ الْمُسْتَبِينَ) «به آن دو
کتاب روشن داديم.»
ممكن است مستبين در اينجا متعدى باشد يعنى كتابى كه مجهولات را روشن میكند و
شریعت را بيان مىنمايد و شايد لازم و به معنى كتاب روشن باشد.
کلمه
مبین صد و نوزده بار در
قرآن مجید آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «بان»، ج۱، ص۲۵۷.