• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بالیم سلطان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بالیم‌ْ سُلْطان‌ (د ۹۲۲ق‌/۱۵۱۶م‌) صوفی قرن دهم، از بزرگان‌ طریقتبکتاشیه‌ و مجدد آن‌ طریقت‌ است.



از زندگی‌ او آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. سنگ‌نوشته مورخ‌ ۹۲۵ق‌/۱۵۱۹م‌ در مدخل‌ آرامگاهش‌ او را «خضربالی‌ بن‌ رسول‌ بالی‌ ابن‌ حاج‌ بکتاش‌ خراسانی‌»، معرفی‌ می‌کند
[۱] زبیر، حامد، «حاجی‌ بکتاش‌ تکیه‌سی‌»، تورکیات‌ مجموعه‌ سی‌، ج۱، ص۳۷۹-۳۸۰.
[۲] Birge، ص۵۷.
با توجه‌ به‌ اینکه‌ دوران‌ زندگانی‌ حاج‌ بکتاش‌ در سده ۷ق‌/۱۳م‌، و وفات‌ بالیم‌ سلطان‌ در ۹۲۲ق‌م‌ بوده‌، به‌ سبب‌ فاصله زمانی‌ طولانی‌، نوشته کتیبه فوق‌ از لحاظ سندیت‌ تاریخی‌ ضعیف‌ است‌؛ لیکن‌ شاخه‌ای‌ از بکتاشیان‌ که‌ آنان‌ را چلبی‌ می‌گویند، او را از تبار بکتاش‌ می‌دانند.
[۳] دائره المعارف‌...، ص۱۸.
بعضی از بکتاشیّه او را پسر مرسل بالی و «فرزند طریقتی» حاجی بکتاش می‌دانند.
بالیم‌ در شهر دیمتوقه‌ از شهرهای‌ بلغارستان‌ از شاهزاده‌ای‌ مسیحی‌ بلغاری‌ زاده‌ شد
[۴] Birge، ص۵۶.
داستان‌ ولادت‌ او در هاله‌ای‌ از ابهام‌، و به‌ افسانه‌ بیشتر شبیه‌ است‌. بنابراین‌ داستان‌، شاهزاده‌ خانمی‌ بلغاری‌ سجاده‌ای‌ بافت‌ و نذر کرد که‌ با کسی‌ که‌ روی‌ آن‌ نماز گزارد، ازدواج‌ کند؛ اتفاقاً مرسل‌ بابا و سید علی‌ سلطان‌ - از پیران‌ طریقت‌ - به‌ دیمتوقه‌ آمدند و روی‌ آن‌ سجاده‌ نماز گزاردند. از آن‌جا که‌ هر دو نفر سالخورده‌ بودند، شاهزاده‌ از نذر خود چشم‌ پوشید. در این‌ میان‌، مرسل‌ بابا انگشت‌ خود را در ظرف‌ عسل‌ فرو برده‌، در دهان‌ شاهزاده‌ خانم‌ گذاشت‌ و بدین‌سان‌، او را باردار ساخت‌ (انتخاب‌ اسم‌ «بالیم‌» به‌ معنی‌ عسل‌ بدین‌ سبب‌ است‌،
[۵] Birge، ص۵۶.
). مادر بالیم‌ در آخرین‌ ساعات‌ زندگی‌ فرزند خود او را به‌ خانقاه‌ دیمتوقه‌ که‌ سید علی‌ سلطان‌ پیر آ ن‌ بود، سپرد. بالیم‌ سلطان‌ ۱۸ سال‌ در آن‌ زاویه‌ ساکن‌ بود و به‌ همین‌ سبب‌، این‌ خانقاه‌ به‌ مدرسه بالیم‌ سلطان‌ شهرت‌ یافت‌. برخی‌ از روایات‌ بکتاشی‌ بالیم‌ را فرزند حقیقی‌ مرسل‌ بابا می‌دانند که‌ در ۹۰ سالگی‌ با شاهزاده‌ خانمی‌ بلغاری‌ ازدواج‌ کرد.
[۶] Birge، ص۵۶.



نقش بالیم سلطان در گسترش طریقت بکتاشیه در آغاز قرن دهم و به موازات آن، نزدیک شدنش به حکومت عثمانی در دوره‌ای که جنگ عثمانی و صفوی بالا گرفته بود، اهمیّت بسزایی دارد. بالیم‌ سلطان‌ را پیرِثانی‌
[۷] حکمت‌، علی‌ اصغر، حاشیه‌ بر تاریخ‌ ادبی‌ ایران‌ ادوارد براون‌، ج۱، ص۵۱۶.
[۸] سامی‌، شمس‌الدین‌، قاموس‌ الاعلام‌، ج۲، ص۱۲۱۹.
[۹] Schimmel، ص ۳۳۹.
[۱۰] G N lp o narl o، A.
و مؤسس‌ واقعی‌، مجدد و اصلاح‌گر
[۱۱] حکمت‌، علی‌ اصغر، حاشیه‌ بر تاریخ‌ ادبی‌ ایران‌ ادوارد براون‌، ج۱، ص۵۱۶.
[۱۲] شیبی‌، مصطفی‌، الصله بین‌ التصوف‌ و التشیع‌، ج۱، ص۴۷۵.
[۱۳] G N lp o narl o، A.
، طریقت‌ بکتاشیه‌ می‌دانند. وی‌ به‌ عنوان‌ شیخی‌ مقتدر
[۱۴] .Banarl o
با دگرگونیهایی‌ که‌ در برخی‌ از ارکان‌ طریقت‌ بکتاشیه‌ ایجاد کرد، این‌ طریقت‌ را در مسیری‌ نو انداخت‌، چنانکه‌ امروزه‌ نیز برخی‌ از سنتهای‌ بکتاشی‌ به‌ «شیوه بالیم‌ سلطان‌» معروف‌ است‌
[۱۵] Birge، ص۵۷.
استفاده‌ از ۱۲ شمع‌ (چراغ‌)، پوشیدن‌ پالهنگ‌
[۱۶] G N lp o narl o، A.
، احترام‌ به‌ ۱۲ امام‌، شعار «حق‌، محمد و علی‌» از شعائر آن‌ طریقت‌ است‌ که‌ او بنیاد نهاد.
[۱۷] دائره المعارف‌، ص۳.



بالیم سلطان پس از رسیدن به ریاست بکتاشیه، در سازمان آن تغییراتی داد. این سخن که بکتاشیه ابتدا طریقتی با گرایش سنّی بوده و هویّت امروزی خود را به کوشش بالیم سلطان به دست آورده است، مبنای تاریخی ندارد؛ امّا در زمان او، مجرد بودن که در رأس اصول بکتاشیه قرار دارد، ستایش دوازده امام، و نظریه الوهیّت که به صورت «حق ـ محمد ـ علی» بیان می‌شود، و همچنین اصل دوازده پوست (سلسله مراتب بکتاشیه)، به مقررات آن طریقت تبدیل شد. بالیم سلطان عناصر شیعی و حروفی را، که بعد از قرن نهم کم کم در طریقت بکتاشیه راه یافته بود، بدور از نفوذ تبلیغات مذهبی ـ سیاسی صفوی، تحت ضابطه آورد و در تاریخ بکتاشیه نقش عمده‌ای ایفا کرد؛ ازینرو میان آنان، به نشانه سپاس، اصلی به نام «نیازِ بالیم» پدید آمده است. بعضی پیروان بکتاشیّه، بویژه پیروان شاخه چلبی، نوآوری‌های بالیم سلطان را در طریقت پذیرفته‌اند، اما اصول مجرد بودن و همچنین «دده بابایی» (بزرگترین شیخ بودن) او را قبول نکرده‌اند.


بایزید دوم‌، هشتمین‌ پادشاه‌ عثمانی‌ که‌ با بالیم‌ سلطان‌ معاصر بود، تعلق‌ خاطر خاصی‌ به‌ او و زاویه سید علی‌ سلطان‌ در دیمتوقه‌ داشت‌، چنانکه‌ بالیم‌ را که‌ «پوست‌ نشین‌» خانقاه‌ بود، به‌ رهبری‌ «خانه پیر» دهکده حاج‌ بکتاش‌ فرستاد.
[۱۸] Birge، ص۵۶.
سرانجام‌ وی‌ در ۹۲۲ق‌ درگذشت‌ و در همان‌ روستای‌ حاج‌ بکتاش‌ نزدیک‌ آرامگاه‌ بکتاش‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شد. بعضی‌ از درویشهای‌ بکتاشی‌، قبل‌ از ورود به‌ این‌ مکان‌ لاله گوش‌ خود را به‌ نشانه تجرد - که‌ یکی‌ از ارکان‌ اعتقادی‌ گروه‌ باباها (دَده‌ها) است‌، سوراخ‌ کرده‌، گوشواره‌ای‌ به‌ شکل‌ نعل‌ - که‌ آن‌ را «منقوش‌» می‌نامند - به‌ گوش‌ می‌کنند.
[۱۹] Birge، ص۵۶.
[۲۰] دائره المعارف‌، ص۳.

هیچگونه اثر یا تألیفی در دست نیست؛ همچنین انتساب شعر به او مسلّم نشده است.


(۱)حكمت‌، على‌ اصغر، حاشيه‌ بر تاريخ‌ ادبى‌ ايران‌ ادوارد براون‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌، ج‌۳.
(۲) زبير، حامد، «حاجى‌ بكتاش‌ تكيه‌سى‌»، توركيات‌ مجموعه‌ سى‌، استانبول‌، ۱۹۲۶- ۱۹۲۸م‌، ج۲.
(۳) سامى‌، شمس‌الدين‌، قاموس‌ الاعلام‌، استانبول‌، ۱۳۰۶ق‌.
(۴) شيبى‌، مصطفى‌، الصله بين‌ التصوف‌ و التشيع‌، بيروت‌، ۱۹۸۲م‌.
(۵) سامی، شمس الدین، قاموس اعلام، ذیل «بالیم بابا».
(۶) داد ترک/ احمد یاشار اجاق.
(۷) Banarl o ، N.S.، TOrkedebiy @ t o t @ rihi، Istanbul، ۱۹۸۷.
(۸) Birge ، J.K.، The Bektashi Order of Dervishes، London، ۱۹۶۵.
(۹) G N lp o narl o ، A.، ۱۰۰ Soruda t O rkiye'de mezhepler ve tarikatler، Istanbul، ۱۹۶۹.
(۱۰) Schimmel، A. ، Mystical Dimensions of Islam ، Chapel Hill ، ۱۹۷۵.
(۱۱) TOrkiye diyanet vakf o Isl @ mansiklopedisi، Istanbul، ۱۹۹۲.


۱. زبیر، حامد، «حاجی‌ بکتاش‌ تکیه‌سی‌»، تورکیات‌ مجموعه‌ سی‌، ج۱، ص۳۷۹-۳۸۰.
۲. Birge، ص۵۷.
۳. دائره المعارف‌...، ص۱۸.
۴. Birge، ص۵۶.
۵. Birge، ص۵۶.
۶. Birge، ص۵۶.
۷. حکمت‌، علی‌ اصغر، حاشیه‌ بر تاریخ‌ ادبی‌ ایران‌ ادوارد براون‌، ج۱، ص۵۱۶.
۸. سامی‌، شمس‌الدین‌، قاموس‌ الاعلام‌، ج۲، ص۱۲۱۹.
۹. Schimmel، ص ۳۳۹.
۱۰. G N lp o narl o، A.
۱۱. حکمت‌، علی‌ اصغر، حاشیه‌ بر تاریخ‌ ادبی‌ ایران‌ ادوارد براون‌، ج۱، ص۵۱۶.
۱۲. شیبی‌، مصطفی‌، الصله بین‌ التصوف‌ و التشیع‌، ج۱، ص۴۷۵.
۱۳. G N lp o narl o، A.
۱۴. .Banarl o
۱۵. Birge، ص۵۷.
۱۶. G N lp o narl o، A.
۱۷. دائره المعارف‌، ص۳.
۱۸. Birge، ص۵۶.
۱۹. Birge، ص۵۶.
۲۰. دائره المعارف‌، ص۳.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بالیم سلطان»، شماره۳۵۷.    
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بالیم سلطان»، شماره۴۴۱۶.    





جعبه ابزار