بازخوانی کتاب تفسیر مبهمات القرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
(مبهمات قرآن)؛ از جمله مباحث (علوم قرآنی) است که دستیابی به آن در فهم
قرآن ، کارآمد و سودمند خواهد بود، و چه بسیار اختلافهای کلامی، فقهی و… که با اهتمام به این
دانش برطرف میگردد؛ و اتّحاد و یکنواختی بیشتری در شناخت و عمل به (قرآن کریم) و (
سنت شریف) به
وجود خواهد آمد.
امّا با کمال تاسّف باید اظهار نمود که به رغم اهمیّت این شاخه از علوم قرآن، کمتر به آن پرداخته شده است و تالیفات به عمل آمده در این زمینه بسیار اندک است، و با مطالعه آنها در مییابیم که اوّلاً: همه این تالیفات با دیدگاه (مکتب خلفا) نگاشته شده است، و کتاب مستقلّی از پیروان (مکتب
اهل بیت ) علیهالسّلام در دست نیست؛ ثانیاً: نخستین و بیشترین نگارندگان، از سرزمین (اندلس) هستند.
کاملترین کتاب مستقل در زمینه (مبهمات قرآن) از آنِ ابو عبداللّه محمّد بن علی
البلنسی (۷۱۴-۷۸۲هـ) است با نام (تَفْسِیرُ مُبْهَماتِ الْقُرآنِ)؛ موسوم به (صِلَةُ الْجَمْعِ وَ عَائِدُالتَّذْیِیلِ لِمَوْصُولِ کِتَابَیِ الاِعْلاَ مِ وَالتَّکْمِیلِ). این کتاب ارزشمند ـ که ترجمه،
نقد و بررسی آن موضوع رساله این جانب و همسرم در مقطع کارشناسی ارشد، رشته علوم قرآن و
حدیث بوده است، بهانهای شد تا مقالهای در معرفی اش بنگاریم، و به طور اجمال به نقدش بنشینیم. شایان ذکر است که پیش تر در دو مقاله مجزّا با عناوین (مباحث پیرامونیِ دانش مبهمات قرآن) و (سیر تاریخی در نگارش تفسیر مبهمات قرآن) به بحث و بررسی پرداختهایم.
به جهت سهولت در ورود به این بحث، بر آن شدیم تا در مقدّمهای کوتاه، به معنای لغوی و اصطلاحی واژه (مبهمات قرآن)؛ پیشینه مختصری از این
دانش ، و زندگانی و ویژگیهای نگارنده بپردازیم.
(مبهم)؛
اسم مفعول مشتق از (ابهام) (مصدر
باب افعال )؛ از ریشه (ب. هـ. م)؛ به معنای (گُنگ)؛ و (مشتبه) است؛ و به هر آنچه که نوعی از (نهفتگی)؛ (پنهانی)؛ و (خفا) در آن
وجود داشته باشد (مبهم) گفته میشود.
این واژه، مشتقّات و کاربردها و مصادیق متعدّدی در
زبان عرب و قرآن دارد و به نظر میرسد همگی به همان معنای اصلی باز میگردد. در تعریف اصطلاحی (مبهمات قرآن) گفتهاند: هر لفظی که خدا در
قرآن کریم با اسم عَلَمش از آن یاد نکرده است، خواه پیامبر باشد یا جانشین(پیامبر) یا جز آن، آدم باشد یا فرشته یا جنّ، شهر باشد یا ستاره یا درخت، یا حیوانی که دارای اسم عَلَم است، یا عددی که معدودش مشخّص نشده باشد، یا زمانی که روشن نشده باشد، یا مکانی که شناخته نشده باشد….
به جرات میتوان گفت: سابقه اهتمام و پرداختن به (مبهمات قرآن)؛ و تبیین مصادیق آنها، به نخستین دوران نزول قرآن باز میگردد؛ و به استناد تصریح این
آیه شریفه: …وَ اَنْزَلْنَا الَیْکَ اَلذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَیْهِمْ…;
…واین قرآن را به سوی تو فرستادیم، تا برای مردم، آنچه را که به سوی ایشان نازل شده است، توضیح دهی، …؛
وجود شریف
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اوّلین کسی است که به تبیین،
تفسیر و ابهام زدایی از قرآن پرداخته است. سپس اهل بیت آن حضرت علیهالسّلام؛ صحابه و تابعین و دیگران تاکنون در حدّ توان خویش به تفسیر مبهمات قرآن پرداختهاند. گفتنی است تفسیر مبهمات و واژهای دشواریاب قرآن در یکجا گرد نیامده بودند؛ بلکه سخنانی پراکنده در میان کتب
تفسیر ، حدیث،
تاریخ و اسباب نزول بودهاند. تا اینکه
قرن ششم هجری طلوع نمود و مرحلهای نو در پژوهش پیرامون (مبهمات قرآن) آغاز گردید و (سهیلی) (۵۰۸-۵۸۱هـ.) کتاب ارزشمند (التعریف و الاعلام فیما ابهم فی القرآن من الاسماء و الاعلام) (این کتاب با نام غوامض الاسماء المبهمة و الاحادیث المسندة فی القرآن نیز چاپ شده است؛ و دکتر هیثم عیّاش (محقق این کتاب) به این نکته تصریح کرده است. البته بجز این کتاب، کتابی دیگر با نام الایضاح و التبیین لما ابهم من تفسیر الکتاب المبین به سهیلی نسبت دادهاند)
را نگاشت. به گواهی عموم دانشمندان علوم قرآنی، نخستین کسی که در این باره به تالیف مستقل دست زده هموست.
سپس (ابن عسکر) (۵۸۴-۶۳۶هـ.) کتاب (التکمیل و الاتمام لکتاب التعریف و الاعلام) را به عنوان حاشیه و تکملهای بر کتاب (سهیلی) نوشت؛ همچنان که خود او در مقدّمه اش به این نکته اشاره کرده است.
از آن پس زُهْرِی (… ـ ۶۱۷هـ.) کتاب (البیان فیما ابهم من الاسماء فی القرآن)؛ و ابن فرتون (…ـ ۶۶۰هـ.) کتاب (الاستدراک علی التعریف و الاعلام فیما ابهم فی القرآن من الاسماء و الاعلام)؛ و ابو عبداللّه الشّامی (۶۷۱-۷۱۵هـ) کتاب (الاستدراک علی التعریف والاعلام فیما اُبهم فی القرآن من الاسماء و الاعلام) ،
و (ابن جماعة (۶۳۹-۷۳۳هـ) کتابهای (التّبیان لمبهمات القرآن) و (غررالتّبیان فی من لم یُسمّ فی القرآن)
را نگاشتند.
این سیر نگارش در (مبهمات قرآن) همچنان ادامه داشت تا اینکه (
بلنسی ) (۷۱۴-۷۸۲هـ) کتاب ارزشمند (صلة الجمع و عائد التذییل لموصول کتابَی الاعلام والتکمیل) را در تکمیل و تتمیم کتابهای (سهیلی) و (ابن عسکر) نگاشت. دیگر نگارشها از آن پس عبارتند از: (الاحکام لبیان ما فی القرآن من الابهام)
به قلم:
ابن حجر عسقلانی (۷۷۳-۸۵۲)؛ (مُفحِمات الاقران فی مُبهَمات القرآن)
به قلم
جلال الدین سیوطی (۸۴۹-۹۱۱هـ)؛ (تلخیص التعریف والاعلام فیما اُبهم فی القرآن من الاسماء الاعلام) (این کتاب ـ همچنان که از نامش هویدا است ـ چکیده التعریف و الاعلام از (سهیلی) است)؛ به قلم بحرق (۸۶۹-۹۳۰هـ)؛ (ترویح. اُولی الدماثة بمنتقی الکتب الثلاثة) (این کتاب چکیده کتابهای (سهیلی)؛ (ابن عسکر)؛ و (
بلنسی) است. نگارنده، تفسیر خیلی از
آیات مبهم را به اختصار آورده، و چه بسیار از آنها را حذف کرده است؛ امّا مجموعه خوبی جهت مقایسه نظرات تفسیری این سه کتاب میباشد.) به قلم ابو عبداللّه اُدکاوی (۱۱۰۴-۱۱۸۴هـ)؛ (الیاقوت و المرجان فی تفسیر مبهمات القرآن)
به قلم دکتر عبد الجواد خلف عبد الجواد (معاصر)؛ و کتابی دیگر با نام (اسامی الذین نزل فیهم القرآن) (محقق کتاب تفسیر مبهمات القرآن در مقدمه اش اظهار میدارد که در
سال ۱۴۰۶هـ به نسخه خطّی کتاب یاد شده در کتابخانه سلیمانیه استانبول دست یافته و نویسنده اش را نامشخص یافته است؛ وی این نسخه را به طور مشروح توصیف کرده است.) که توسّط نویسندهای ناشناس نوشته شده است. البته در برخی از منابع، به کتابهای دیگری که در این موضوع نگاشته شدهاند، اشاره شده است، امّا ما از چگونگی آنها اطلاعی کسب نکردیم؛ و چه بسا برخی از آنها به صورت نسخه خطّی باقی ماندهاند، و یا از بین رفتهاند.
علاوه بر کتابهایی که به طور مستقل به دانش (مبهمات قرآن) پرداختهاند ـ و تعداد کتب چاپی و نسخههای خطّی به سختی از عدد بیست تجاوز میکند ـ کتابهای دیگری نیز
وجود دارد که در لابلای مباحث (علوم قرآنی) به این دانش همّت گماشتهاند که ما این تالیفات را (کتب غیر مستقل) نام مینهیم. از جمله آنها است
ابو عبداللّه زرکشی (۷۴۵-۷۹۴هـ) که در نوع ۴۷ از کتاب (البرهان فی علوم القرآن)؛ و جلال الدین سیوطی در وجه ۳۳ از کتاب (معترک الاقران فی اعجاز القرآن)؛ و نوع ۷۰ از کتاب (الاتقان فی علوم القرآن) به این دانش پرداختهاند.
محمّد بن ابی الحسن علیّّ بن احمد بن محمّد الاوسیّ (منسوب به (اوس) ـ قبیلهای از انصار از قحطان ـ است.)
البلنسیّ (منسوب به (
بلنسیّه) ـ شهری مشهور در مشرق
اندلس و نزدیک
قرطبه ـ است، که اصل وی از آنجاست.) ثم الغرناطیّ، ابو عبداللّه، معروف به: (
بلنسی)؛ نحوی، لغوی و مفسّر قرن هشتم هجری است که در (غرناطه) ـ یکی از شهرهای اندلس ـ میزیسته است. مکان و سالروز ولادتش به دقّت روشن نیست؛ امّا شاگردش (محمّد بن عبدالملک المِنتَوریِ) میگوید وی روز دوشنبه بیست و پنحم
ذی حجّه سال ۷۱۴ هجری متولّد شده است. همه شرح حال نویسان، اتفاق نظر دارند که (
بلنسی) به سال ۷۸۲ هجری وفات یافته است، و منتوری، وفات وی را شنبه پنجم ربیع الاول ۷۸۲ هجری دانسته است.
(
شاطبی )؛ پدر (
بلنسی) را این گونه توصیف میکند: (الفقیه الاجلّ الاکمل المقدّس…). چنین وصفی،
دلالت بر این دارد که پدرش در درجه خوبی از دانش قرار داشته است. (
بلنسی) در محضر تعدادی از دانشمندان عصر خویش به کسب دانش پرداخت. وی یکی از دانش پژوهان برجسته بود، و در مجالس علمی که در
مسجد جامع غرناطه تشکیل میشد، شرکت میجست. پس از استادش (خولانی) بر کرسی استادی در (مدرسه نصرّیه) ـ مشهورترین مدرسه در مغرب و اندلس ـ تکیّه زد و شاگردان فراوانی تربیت نمود. وی را (استاد) لقب داده بودند، و این لقبی بود که در اندلس به کسی اطلاق نمیشد؛ مگر اینکه به درجه بالایی از
علم لغت و
نحو رسیده باشد.
وی مفسّری بارز و فقیهی برجسته و نحوی توانمند در میان هم عصرانش بوده است. (ابن خطیب غرناطی) ـ که معاصر
بلنسی است ـ وی را این گونه میستاید: دانش پژوهی گشاده روی و خوش برخورد، پاکدامن، حریص در
علم و جوینده آن، بلند پایه در دانش عربی و بیان، قدرت زیاد در یاد آوری مسائل و
حافظه بالا، و تدریس و تقریر نیکو…. دانشمندان دیگر همچون (شاطبی)؛ (مِنتَوری)؛ (ابن حجر)؛ و (تُنْبُکْتی) وی را در حدّ اعلی ستودهاند.
با بررسی کتابهایی که به شرح حال (
بلنسی) پرداختهاند، درمی یابیم که وی را تالیفات بسیار نبوده است. از جمله نگاشتههای اوست:
۱. (تفسیر مبهمات القرآن) موسوم به (صلة الجمع و عائد التذییل لموصول کتابَی الاعلام و التکمیل).
۲. (تفسیر القرآن) که آن را پر حجم دانستهاند.
در پی مقدمهای که گذشت، اکنون جای آن است تا به معرّفی کتاب مورد بحث بپردازیم. از آنجا که مقدمه (
بلنسی) حاوی معانی بالا و اطلاعات سودمند است، ابتدا گزارش گونهای از مقدّمه اش را به دست میدهیم؛ سپس به بررسی و
نقد گذرای متن کتاب، و آنگاه گزارشی از کار محقّقین خواهیم پرداخت.
بلنسی، مقدّمه کتابش را ـ که با قلمی بس شیوا، اعجاب برانگیز و آهنگین نگاشته است ـ این گونه آغاز نموده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیِمِ.
قال عبدُاللّه السّالکُ سبیلَ الاهتداء بآیاته، المستنیرُ بواضح آیاته، محمّدُ بنُ علیّ بن احمدَ الاوسیِّ، الشهیرُ
بالبلنسیُّ، کتبهُ اللّهُ فیمن ذکره عنده، فلم یکن من رحمته بالمنسیِّ، بمنّه و کرمه.
و پس از حمد و ستایش خداوند متعال، و درود و سلام بر
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خاندان و اصحاب بزرگوارش، پرداختن به قرآن را از شریفترین کارها و مایه سعادتمندی میداند و ـ همچنان که در بررسی متن کتاب خواهیم آورد ـ در جای جای مقدّمهاش، به انگیزه تالیف این کتاب اشاره میکند.
وی درباره چگونگی آشنایی اش با کتابهای (سهیلی) و (ابن عسکر) میگوید:
برای پژوهش درباره آیاتی از
قرآن ، به مبهمات قرآنی اندیشیدم؛ و چون دراین باره به جستجو پرداختم، به کتاب ابو زید السهیلی با عنوان (التعریف و الاعلام فیما ابهم فی القرآن من الاسماء الاعلام) دست یافتم؛ و پس از آن به کتاب (التکمیل و الاتمام لکتاب التعریف و الاعلام)؛ اثر ابو عبد اللّه محمّد بن علی بن خضر بن عسکر ـ که استدراکی است بر کتاب پیشین ـ دست یافتم.
سپس این دو کتاب را چنین توصیف میکند: (با تامّل در کتابهای یاد شده، آن دو را چنان یافتم که مؤلّفان به اهداف والا دست یافته، و در ابداع و استوارسازیِ آرا و محتوای آثارشان کوشیدهاند، و در تدوین و سامان دهی، کسی بر آنان پیشی نگرفته است).
همو میگوید: (برای سخن هر کس، علامتی نهادم تا آراء، اندیشهها و آثار هر یک از دیگری باز شناخته شود).
به همین جهت، علامت (سه) را برای (سهیلی)؛ و علامت (عس) را برای (ابن عسکر) قرار داده است؛ سپس ادامه میدهد:
و برای آنچه به عنوان مکمّل و پی نوشت بر آن دو کتاب افزودهام، و متمّمی که با تصفیه و به گزینی همراه نمودهام، علامت (سی) را قرار دادهام تا بیانگر ملحقاتی باشد که پیرامون آن بحث و بررسی کردهام؛ و آنجا که از افرادی دیگر نیز به صورت مکرّر نام بردهام، علامتهایی دیگر به قرار زیر آوردهام: علامت (عط) برای (ابن عطیّه)؛ و علامت (مخ) برای
زمخشری .
بلنسی میگوید: (چه بسیار از مطالب این دو کتاب را که وانهادهام؛ و در عین حال، فواید ارزشمندی از آنها را بر گرفتهام، و همه اینها را به خاطر پرهیز از زیاده گویی و رعایت
ایجاز و اختصار انجام دادهام).
آنگاه در توجیه زیاده و پراکنده گویی هایش این گونه اظهار میدارد: (و به مطالبی اشاره کردهام که جزء شرط ما ـ یعنی روشن کردن مبهمات قرآن ـ نیست، و صرفاً به جهت گسترش و تکمیل مباحث، و ارایه موصولات آنها به همراه صله و عایدشان، از جمله فواید لغوی، و عقاید دینی و شرعی است).
وی با
تواضع هر چه تمام اظهار میدارد:
برای افرادی همچون من، شایسته تر آن است که اقدام به چنین کار ی نکنند؛ زیرا هر آنکه قدرتمند را با ضعیف، و دریای بی کران را با
رودخانه محدود، و ستاره کم نور را با ماه کامل، و سنگ ریزه را با مروارید، تفاوتی ننهد، خردمند نیست. هر کس در این مسیر، بیش از توان و ظرفیّت خویش را طلب نماید، رسوا شود؛ و هر که حقارت نفس خویش را دریابد، حق بر او روشن شود. پس به ناچار، با ذهنی درمانده و فکری وامانده، و در پی بهره گیری از روشناییها، و شکوفه چینی از بوستان آن دو کتاب، خود را در این مسیر به زحمت انداختم، و آنچه را که از
کلام آن دو اندیشمند آوردهام، گواهی است بر سابقه این مطالب در کتابشان.
و با فروتنی هر چه تمام تر ادامه میدهد: (چیزی جز
نظم و ترتیب و تربیت و تغییر شکل در مطالب انجام ندادهام).
و با روحی والا میگوید: (هر آنچه از سستی ـ که با هدف این مجموعه در تضادّ است ـ را مشاهده کردید، و یا به مطلبی ـ که تجدید نظر و بازگشت از آن لازم آید ـ برخوردید، شایسته است آن را مورد توجّه قرار دهید، و به قصد
ثواب ، اصلاحش نمایید؛ و همه غلطها و دگرگونیها را به من نسبت بدهید، چرا که کوتاهیها از جانب من است).
نویسنده در مقدّمهای ـ که از آن سخن رفت ـ درباره انگیزه خود از نگارش کتاب، سخن گفته است، که به طور خلاصه عبارت است از:
۱ ـ اهتمام
بلنسی از کودکی به پژوهش در اسرار قرآن؛ همچنان که خود میگوید: (از آن هنگام که به رشد رسیدهام، همواره در
اقیانوس بی کرانش به غوّاصی پرداختهام.
۲. اهمیت پرداختن به مبهمات قرآن؛ چنان که میگوید: (هنگامی که ادیبان، به
آموزش و فراگیری در زمینه مبهمات اسامی شعرا میپردازند، و در بیان طبقات و اخبار آنان برای پادشاهان به
مبالغه دست مییازند، صد البته قاریان قرآن در پرداختن به مبهات آن، شایسته ترند، و در پرداختن به
سیره و سنّت نیکوکاران، بایسته تر.)
۳. پیروی از دانشمندان پیشین، و سعی و تلاش در نهادن پا جای پای کسانی که در این موضوع به تالیف پرداختهاند.
۴. تکمیل و تنظیم هر آنچه (سهیلی) و (ابن عسکر) پیرامون مبهمات قرآن انجام ندادهاند.
نویسنده، کتاب را بر اساس ترتیب سور و
آیات ، سامان داده است، و در بحث از مبهمات، ابتدا نظر (سهیلی)؛ و در پی آن، نظر (ابن عسکر) را با علامت اختصاری میآورد؛ سپس آن دسته از آیات مبهم را که آن دو نیاوردهاند، بیان میکند. ولی در بیان آنها از روش یکسانی پیروی نمیکند؛ گاهی فقط به ارایه سخن آن دو اکتفا میکند، و گاهی بدون هیچ گونه ترجیحی، سخنان دیگری بر آنها میافزاید، و گاهی عبارتهای مبهم آنان را شرح میدهد، و در صورت نیاز، به
نقد میکشد یا ردّ میکند.
بنا به پژوهشی که نگارنده انجام داده است، آنچه (
بلنسی) در جلد اوّل به کلام (سهیلی) و (ابن عسکر) افزوده، به ۱۰۷ مورد میرسد. مواردی را هم که به تنهایی بیان کرده، نیز در همان جلد اوّل به ۵۷ مورد میرسد.
بلنسی، تفسیر مبهمات را با برخی از فواید همراه میسازد که به هدف کتاب ارتباط ندارد. وی فواید لغوی و نحوی و عقیدتی و فقهی را در برخی از مواقع از اندازه میگذراند، و هر چند ارایه این نکاتِ سودمند و اطلاعات عمومی در جای خودش نیکوست، ولی وقتی بدون رعایت مقتضای حال، و با استطراد بیان شود، خواننده را به خستگی میکشاند.
(
بلنسی) در
تفسیر مبهمات قرآن، همچون (سهیلی) و (ابن عسکر) عمل میکند؛ یعنی ابتدا از خود قرآن بهره میگیرد. با این توضیح که پس از مطرح کردن آیه مبهم، چنان که آیه یا آیاتی در تفسیر و شرح آن آیه یافت، از آن استفاده میکند؛ وگرنه به
حدیث رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای کشف مبهم روی میآورد. وی به فراوانی از روایات استفاده میکند. در این مورد، به (سهیلی) شبیه تر است تا به (ابن عسکر).
در صورتی که نتواند مبهم را با قرآن یا حدیث و
سنّت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم کشف نماید، دست به دامان سخنان
صحابه و سپس
تابعین میشود. او از ابن عباس،
امام علی علیهالسّلام؛
ابن مسعود ، و جز آنان به عنوان صحابه به نقل حدیث پرداخته است، و تابعینی که از آنان حدیث نقل کرده، عبارتند از: عِکرمه، مجاهد بن جَبْر، حسن بصری، وَهَب بن مُنَبّه، قُتاده، و….
بلنسی به کتابهای زیادی مراجعه کرده است و در بیشتر موارد به نام مؤلّف و کتابش اشاره میکند. گاهی نیز مطالبی را نقل میکند، ولی به کتابی که از آن نقل کرده اشاره نمیکند؛ بلکه به نام صاحب کتاب اکتفا میکند.
نیز گاهی به کتابهایی اشاره میکند، امّا به نام نویسندگانشان اشاره نمیکند.
گاهی به برخی از مطالبی که به صورت شفاهی از اساتیدش شنیده است، اشاره میکند.
با توجه به آنچه بیان شد، این منابع و مآخذ را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
همچنان که پیش از این بیان شد، مبنای کار مؤلّف، بر اساس کتابهای (التّعریف و الاعلام) از (سهیلی) و (التّکمیل و الاتمام) از (ابن عسکر) است. نیز از دو کتاب دیگر بارها و بارها بهره برده و مطالب فراوانی نقل کرده است که عبارتند از: (الکشاف عن حقائق التنزیل) از (زمخشری) (۴۶۷-۵۳۸هـ)؛ و (المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز) از
ابن عطیّة . (۴۸۱-۵۴۲هـ)
موضوعات این منابع خاص عبارتند از: کتب عقیدتی، تفسیر و علوم تفسیر، حدیث و
علوم حدیث ، لغت و
نحو و
بلاغت و ادب،
سیره و
تاریخ و
تراجم .
برخی دیگر از منابعی که
بلنسی استفاده کرده، شامل کتب در موضوعات مختلف و عامّ است.
یک. جامعیّت: نخستین ویژگی و ارزش والای کتاب، جامعیّت آن است؛ بدین گونه که کتاب (
بلنسی) دربرگیرنده دو کتابِ (التعریف و الاعلام) از (سهیلی) و (التکمیل و الاتمام) از (ابن عسکر) است. مطالب نو، متنوّع و گرانسنگی که
بلنسی به آن دو کتاب افزوده، بر ارزش کتابش افزوده است.
دو. توجّه به مسایل اعتقادی: توجّه و اهتمام به مسایل اعتقادی ـ خصوصاً مسایل مربوط به
عصمت ملائکه و
انبیاء علیهالسّلام ـ نیز ارزش علمی این کتاب را افزون نموده است. مؤلّف سعی در حمایت از مقام آنان، و زدودن شُبهههایی دارد که با عصمت آنان در تناقض است. پیرامون آیهای که مغرضان در آن به ایجاد تردید پرداختهاند، به ارایه دلیل روشن، و استدلال قاطع میپردازد. به مَثَل،
بلنسی پیرامون (الْمَلَکَیْنِ) در این سخن خداوند: … وَ مَا اُنْزِلَ عَلَی المَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ…;
(… و (نیز از) آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل فرو فرستاده شده بود (پیروی کردند)؛ …) به مناقشه با نظریههای ارایه شده از سوی برخی کژ اندیشان پرداخته است.
سه. پی گیری برخی از روایات ضعیف: وی در پی روشن کردن و اثبات عدم توانایی در ارایه
استدلال بر اساس روایات ضعیف و ارایه نظریه درست بر مبنای روایات صحیح است. به مَثَل، بحثی را پیرامون (رمضان) به میان کشیده، و این گونه روایتی را از (مجاهد) مطرح کرده است:
مجاهد
اکراه داشت که بگوید: (رمضان را روزه گرفتیم)؛ بدون اینکه نام (ماه) را ببرد؛
آنگاه مؤلّف اظهار میدارد:
برخی در این مورد به روایتی که به
ابن عباس نسبت داده میشود، این گونه دلیل آوردهاند که (رمضان) نامی از نامهای خداوند متعال است؛ به همین دلیل به (ماه) اضافه شده است.
و در پایان میگوید: (این روایت قابل اثبات نیست).
افزون بر محاسن فراوانی که در کتاب
بلنسی وجود دارد، برخی ضعفها و نارساییها نیز بر آن وارد است؛ امّا باید تاکید و تصریح نمود که وزنه ارزش علمی و برجستگیهای این کتاب، از ضعف هایش بسی سنگین تر است. اکنون بپردازیم به کاستیها و نارساییها:
گاهی مؤلّف،
احادیث و سخنانی را ارایه میدهد، ولی به مصادر اصلی ارجاع نمیدهد؛ و به انتساب به تفاسیر و کتب متاخّرین اکتفا میکند. به مَثَل، در تفسیر این سخن خداوند: …وَ حَلاَئِلُ اَبْنَاءِکُمُ الَّذِینَ مِنْ اَصْلاَبِکُمْ…
؛ (و
زنان پسرانتان که از پشت خودتان هستند، …) از (عطاء بن ابی رباح) نقل میکند که:
این آیه درباره
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ـ نازل شده، آنگاه که پس از جدا شدن (
زینب بنت جحش ) از (
زید بن حارثه)؛ با وی ازدواج نمود. مشرکان گفتند: او با زن پسرش
ازدواج کرده است؛ پس این آیه نازل شده تا پسرانی را که از پشت خود افراد هستند،
تخصیص نماید.
مؤلّف این مطلب را به (ابن عطیّه) و (زمخشری) نسبت داده،
در صورتی که (
طبری ) آن را به نقل از (عطاء) در تفسیرش آورده است.
وی گاهی سخنانی را به طور کامل نقل میکند، بدون اینکه به مصدرش اشاره نماید؛ در صورتی که بیشتر این مطالب ـ غالباًـ از (المحرّر الوجیز) ابن عطیّه، و (الکشّاف) زمخشری است.
به مَثَل، آنچه درباره این سخن
خداوند : … وَ اِذَا لَقُوا الَّذِینَ ءَامَنُوا…;
(… و (همین یهودیان) چون با کسانی که
ایمان آوردهاند برخورد کنند، …) آورده، به همین گونه است.
استطراد، و سخن راندن طولانی و خسته کننده پیرامون برخی مسایل: در این باره میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
استطراد در بحث پیرامون نامهای سوره (فاتحه)؛ و پرداختن به مباحث صرفی و نحوی.
استطراد در بحث پیرامون (
آدم ) و (
ابلیس )؛ و پرداختن به مباحث لغوی.
استطراد در بحث پیرامون (
شراب )؛ و ارایه نامها و صفات آن. مؤلف ضمن بیان تعداد ۴۱ نام از نامهای شراب به نقل از (ابن عربی)؛ و افزودن ۱۲ مورد دیگر به نقل از (ابن سکّیت)؛ و نیز افزودن ۲۴ مورد دیگر به نقل از (ابن رقیق)؛ به تعریف و شرحهای خسته کننده و ارایه شواهدی از
شعر عرب درباره ۷۸ مورد از نامهای شراب پرداخته است.
بهره گیری از
اسرائیلیّات و اخبار موهوم و غریب، و استفاده از کتب غیر معتبر: بهره گیری از اسرائیلیّات، و اخبار موهوم و غریب، و استفاده از کتب غیر معتبر، از جمله دیگر اشکالهای وارد بر (
بلنسی) است. وی گاهی سخنانی را ارایه میدهد که به جز در کتاب (ثعلبی) (عرائس المجالس) یافت نمیشود. گفتنی است این کتاب، انباشته از اسرائیلیّات و اخبار موهوم و غریب است.
عدم ارایه همه (مبهمات قرآن): (سهیلی)؛ (ابن عسکر)؛ و
بلنسی، هر کدام به پارهای از مبهمات قرآن نپرداخته اند؛ وچه بسا مبهماتی را (سهیلی) بررسی کرده، امّا (ابن عسکر) و (
بلنسی) از بررسی آن غافل گشتهاند، و چه بسا مبهماتی را که (ابن عسکر) مطرح کرده است، امّا (سهیلی) و (
بلنسی) مطرح نکردهاند، و همین گونه است حال (
بلنسی) نسبت به آن دو. امّا آیاتی نیز یافت میشود که هر سه نفر، مبهماتش را فرو هشتهاند.
برخی خطاهای صوری و شکلی نیز در متن کتاب به چشم میخورد که به نظر میرسد بیشتر آنها به کار محققان از جهت (تایپ) و (تصحیف) مربوط میشود؛ که جهت رعایت اختصار از آوردن آنها خودداری میشود.
کتاب مورد بحث، در دو جلد به چاپ رسیده است: جلد نخست آن را آقای دکتر (حنیف بن حسن القاسمی)؛ و جلد دوم را آقای (عبداللّه عبدالکریم محمّد) بررسی و تحقیق کردهاند. ابتدا نگاهی گذرا به
تحقیق جلد نخست، و سپس جلد دوّم خواهیم داشت.
آقای (قاسمی) جلد نخست کتاب را به عنوان پایان نامه، و به جهت اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته (کتاب و سنّت) در دانشکده (شریعت) از دانشگاه (ام القری)
مکّه ، بررسی و تحقیق نموده است؛ که انصافاً تحقیقی جامع به عمل آورده، و به درجه ممتاز نایل گشته است. وی پس از بیان مقدّمهای کوتاه و ارایه فهرستی درباره بررسی و تحقیقی که به عمل آورده، به موارد زیر میپردازد:
بررسی وضعیت دوران (
بلنسی)؛ که شامل چهار بحث میشود:
۱. اوضاع و احوال سیاسی.
۲. اوضاع اجتماعی.
۳. اوضاع علمی.
۴. چگونگی تاثیر پذیری
بلنسی از اوضاع و احوال یاد شده.
زندگانی مؤلف؛ که شامل این مباحث است:
۱. زندگانی اجتماعی.
۲. زندگانی علمی.
تعریف علم مبهمات و بررسی کتاب (
بلنسی)؛ که شامل این موارد است:
۱. تعریف لغوی و اصطلاحی مبهمات.
۲. ریشه
علم مبهمات.
۳. اسباب ورود
ابهام در
قرآن کریم .
۴. راه شناخت مبهمات.
۵. کتابهای تالیف شده درباره مبهمات قرآن. وی صرفاً به تعداد ۱۱ مورد از تالیفاتی که به طور مستقل به این موضوع پرداختهاند، اشاره کرده است.
بررسی کتاب (
بلنسی) و انگیزه تالیفش؛ که شامل این موارد است:
۱. انگیزه مؤلّف از تالیف کتاب.
۲. روش مؤلّف.
۳. منابع و مصادر کتاب.
۴. ارزش علمی کتاب. محقق در این قسمت به ارزشها و اشکالهای وارد بر کتاب اشاره کرده است.
فعالیت محقّق در تحقیق کتاب؛ با توجّه به گفته خودش که شامل این مباحث است:
۱. عنوان کتاب.
۲. توثیق کتاب. وی در این زمینه به ارایه دلایل و براهین برای اثبات
نسبت این کتاب به (
بلنسی) پرداخته است.
۳. توصیف نسخههای خطّی. محقق اظهار میدارد به هفت نسخه خطّی از این کتاب دست یافته که سه تا از این نسخهها در مغرب، و سه نسخه در
مصر ، و یکی نیز در
ترکیه است. وی تحقیق خویش را بر مبنای چهار نسخه از آنها قرار داده، و از نسخههای دیگر به جهت خطاها و تصحیفها و تحریفهای فراوان که در آنها
وجود داشته، چشم پوشی کرده است. نسخهای را که در کتابخانه (الازهر) بوده، به عنوان نسخه اصلی قرار داده، و سه نسخه دیگر را با قرار دادن رموزی بر آنها، به مدد گرفته است. در پایان مقدّمه اش نیز تصاویری از نسخههای خطّی ارایه کرده است.
۴. روش تحقیق.
مهمترین کارهایی که به هنگام تحقیق انجام داده، به شرح زیر است:
الف. نوشتن شماره
آیات مبهم ـ که
بلنسی مطرح کرده است ـ در داخل کروشه و سمت راست آیات. و آیاتی را که به عنوان استشهاد در میان مباحث آمده، با ذکر
سوره و شماره آیه در پاورقی آورده است.
ب. تعیین حرکات آیهها بر مبنای قرآن، و ضبط و حرکت نگاری هر آنچه فهمش نیاز به تعیین حرکات دارد.
ج. استخراج روایات از منابع اصلی شان؛ و در صورتی که منابع حدیثی را نیافته، به منابع تفسیریِ کهن، ارجاع داده است.
د. استخراج بسیاری از سخنان دانشمندان از منابع اصلی شان؛ چه این منابع به چاپ رسیده باشد و یا نسخه خطّی باشد.
هـ. شرح واژههای دشواریاب، با رجوع به کتب لغت معتبر.
و. معرّفی و توضیح اعلام و اماکن.
ز. استخراج شواهد ادبی، شامل شعر و
نثر و مَثَل، با مراجعه به دوّاوین
شعر وکتب ادبیات.
ح. تعلیق بر بسیاری از اخبار و روایات (غریب) که مؤلّف بدون تعلیق آورده است.
ط. تهیه فهرستهای سودمند و کار آمد، برای سهولت رجوع به مباحث کتاب؛ این فهرستها عبارتنداز:
آیات قرآن ،
احادیث ، شواهد شعری، اعلام، جمعیتها و قبایل و فرقهها، اماکن، مفردات لغات، مصادر و مراجع و موضوعات.
شایان ذکر است که هر دو جلد از کتاب (تفسیر مبهمات القرآن)؛ برای نخستین بار به سال ۱۴۱۱ ق/ ۱۹۹۱ م. توسّط (دارالغرب الاسلامی) در لبنان به چاپ رسیده است.
جلد نخست، علاوه بر مقدمه محقّق و مؤلّف، در برگیرنده سوره فاتحه تا (توبه)؛ در ۶۴۶ صفحه است. جلد دوم، بدون هیچ گونه مقدّمهای، از
سوره یونس آغاز و با سوره (ناس) در ۸۶۱ صفحه به انجام رسیده است.
تحقیق جلد دوم، بر پایه چهار نسخه خطّی ـ یعنی همان نسخههای مورد
اعتماد جلد نخست ـ انجام گرفته است؛ جز این که این محقق، نسخه (دار الکتب المصریّة) با رقم ۲۴۴۱ ب را به عنوان نسخه اصل در نظر گرفته است. پایان جلد دوم کتاب، حاوی فهرستهایی به شرح زیر است:
فهرست منابع (خطی و چاپی)؛ جدول اصلاح خطاها و فهرستهای عمومی، شامل آیات قرآن، حدیث و اثر، اعلام، جماعتها و قبایل و فرقهها، جاها و اماکن، امثال و اقوال، شعر، نصف
بیت ، مفرداتِ لغت، بتها، کتابهای نام برده شده در متن، موضوعات و سورهها.
آینه پژوهش - شماره ۸۳، برگرفته از مقاله«بازخوانی کتاب (تفسیرُ مبهماتِ القرآنِ)».