• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بادیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بادیه‌، به‌ معنای‌ صحرا و بیابان، در مقابل‌ حاضره‌، به‌ معنای‌ شهر و سکونتگاه‌ می‌باشد.



بادیه‌ به‌ منطقه وسیعی‌ اطلاق‌ می‌شده‌ که‌ محل‌ آمد و شد اقوام‌ کهن‌ بوده‌، و پیش‌ از گشایش‌ کانال‌ سوئز راه‌ بازرگانی‌ از غرب‌ به‌ شرق‌ به‌ شمار می‌رفته‌ است‌. بادیه‌ در غرب‌ فرات‌ از روستایی‌ به‌ نام‌ بوکمال‌ آغاز می‌شود و تا سوریه‌ امتداد می‌یابد، آنگاه‌ به‌ مرزهای‌ شرقی‌ اردن‌ و سپس‌ به‌ عربستان‌ سعودی‌ متصل‌ می‌گردد و از این‌ مکان‌ تا شرق‌ کویت‌ امتداد می‌یابد و از آن‌جا تا شمال‌ شرقی‌ رود فرات‌ کشیده‌ می‌شود.
[۱] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۳۷-۴۱.
[۲] Musil، A، ج۱، ص۵۰۳، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.
در این‌ گستره‌ ۵ بادیه‌ وجود دارد که‌ عبارتند از: بادیه عراق‌، بادیه سوریه‌ (شام‌)، بادیه اردن‌، بادیه نجد و بادیه جزیره‌.


بادیه عراق‌ در غرب‌ فرات‌ قرار گرفته‌ است‌ و به‌ دو بخش‌ شمالی‌ و جنوبی‌ تقسیم‌ می‌شود: بخش‌ شمالی‌ که‌ ودیان‌ (جمع‌ وادی‌) از یک‌ سو در محاذات‌ اراضی‌ اطراف‌ شهرستان‌های‌ انبار، کربلا، مثنی‌ و از سوی‌ دیگر در محاذات‌ بادیه سوریه‌، اردن‌ و عربستان‌ سعودی‌ قرار گرفته‌ است‌. بخش‌ جنوبی‌ بادیه عراق‌ از وادی‌ الخرّ آغاز می‌شود و تا منطقه حیاد ادامه‌ می‌یابد. مرزهای‌ بخش‌ جنوبی‌ این‌ بادیه‌ با اراضی‌ اطراف‌ شهرستان‌های‌ کربلا، قادسیه‌، مثنی‌، ذی‌قار (ذوقار) و بصره‌ مشترک‌ است‌ و منطقه میان‌ آنها رُحاب‌ نام‌ دارد. وجود وادی‌های‌ بزرگ‌ و متعدد از ویژگی‌های‌ بخش‌ جنوبی‌ است‌.
[۳] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۲.
[۴] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۷۵.
[۵] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۷۹-۸۱.



بادیه‌ای‌ که‌ در شرق‌ فرات‌ واقع‌ است‌، بادیه جزیره‌ خوانده‌ می‌شود، زیرا از ۳ سو توسط دجله‌، فرات‌ و نهر خابور احاطه‌ شده‌، و در قیاس‌ با بادیه عراق‌ از وسعت‌ کمتری‌ برخوردار است‌. این‌ بادیه‌ از غرب‌ و شمال‌ غربی‌ به‌ بادیه شام‌ متصل‌ است‌ و از یک‌ جهت‌ نهر خابور، و از سوی‌ دیگر روستاهای‌ شهرستان‌های‌ نینوا، بغداد و انبار آن‌ را از بادیه شام‌ جدا می‌کند. بادیه جزیره‌ پر آب‌ است‌ و به‌ همین‌ سبب‌، در آن‌ چراگاه‌ها و چاه‌های‌ کم‌ عمق‌ یافت‌ می‌شود.
[۶] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۱-۴۲.
[۷] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۷۱.



ظاهراً آنچه‌ در منابع‌ کهن‌ با عنوان‌ بادیه‌، بادیة العرب‌ یا بادیة الشام‌ (ه م‌) آمده‌، مجموعه بادیه‌های‌ عراق‌ سوریه‌ و بادیه جزیره‌ یا تنها بادیه‌های‌ سوریه‌ و عراق‌ است‌.
[۸] خلیل‌ یحیی‌ نامی‌، العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۹، قاهره‌، ۱۹۸۶م‌.
[۹] جبرائیل‌ سلیمان‌ جبور، البدو و البادیه، ج۱، ص۴۷- ۴۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ جبرائیل‌ جبور، بیروت‌، ۱۹۸۸م‌.
این‌ احتمال‌ نیز وجود دارد که‌ بادیه اردن‌ را نیز شامل‌ می‌شده‌ است‌. با اینهمه‌، برخی‌ چون‌ اصطخری‌ بادیه عراق‌، شام‌ و جزیره‌ را از یکدیگر تفکیک‌، و مرزهای‌ هر یک‌ را مشخص‌ کرده‌اند.


در عرف‌ بادیه‌نشینان‌ بادیه‌ به‌ ۵ بخش‌ تقسیم‌ می‌شود که‌ عبارتند از:
۱.ودیان‌، و آن‌ گسترده‌ترین‌ منطقه‌ای‌ است‌ که‌ از مرزهای‌ سوریه‌ در غرب‌ آغاز می‌شود و تا وادی‌ الخرّ در شرق‌ امتداد می‌یابد و از آن‌جا که‌ وادی‌های‌ فراوان‌ در آن‌ وجود دارد، بدین‌ نام‌ خوانده‌ شده‌ است‌. آب‌ و هوای‌ این‌ منطقه‌ به‌ طور کلی‌ معتدل‌ است‌. ودیان‌ منطقه مشترکی‌ میان‌ بادیه عراق‌ و بادیه شام‌ است‌.
۲.حماد، و آن‌ بیابان‌هایی‌ است‌ هول‌انگیز و تشنه‌ که‌ از جنوب‌ تدمر (پالمیرا) تا نفود گسترش‌ یافته‌ است‌. این‌ منطقه بسیار کم‌ آب‌، مرکز بادیه‌ها شمرده‌ می‌شود.
۳.حجر، منطقه‌ای‌ است‌ پر صخره‌ که‌ از وادی‌ الخر تا سدیر امتداد دارد و از زمین‌های‌ سخت‌ و ناهموار، وادی‌ها و دشت‌های‌ کوچک‌ تشکیل‌ یافته‌ است‌.
۴.دبدبه‌، ناحیه‌ای‌ میان‌ کویت‌ و وادی‌ سدیر است‌. در این‌ ناحیه‌ سنگ‌ به‌ ندرت‌ یافت‌ می‌شود. دبدبه‌ مشتمل‌ بر زمین‌های‌ بلند، دشت‌ها، وادی‌ها، دره‌ها و تپه‌های‌ ریگ‌ است‌.
۵.رحاب‌، ناحیه‌ای‌ میان‌ مرز شهرهای‌ دیلم‌، کربلا، دیوانیه‌، منتفک‌، بصره‌ و خط العیون‌ است‌. بیشتر زمین‌های‌ این‌ ناحیه‌ شنی‌ و شوره‌زار است‌.
[۱۲] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۲-۴۴.



نویسندگان‌ رومی‌ جزیرة العرب‌ را به‌ ۳ بخش‌ تقسیم‌ می‌کرده‌اند: عربستان‌ خصیب‌، عربستان‌ بیابانی‌ و عربستان‌ سنگی‌. عربستان‌ بیابانی‌ که‌ موضوع‌ این‌ بحث‌ است‌، در زبان‌ یونانی‌ آرابیاارموس‌۱ گفته‌ می‌شود و نویسندگان‌ یونانی‌ از آن‌ بیابان پهناور میان‌ عراق‌ و شام‌ را اراده‌ کرده‌اند؛ یعنی‌ آنچه‌ امروزه‌ بادیة الشام‌ خوانده‌ می‌شود. گاه‌ مراد از عربستان‌ بیابانی‌ بادیه سماوه‌ بوده‌ است‌ که‌ آن‌ را در محدوده دریاچه نجف‌، یعنی‌ مرزهای‌ کهن‌ حیره‌ می‌دانسته‌اند. دیودُروس‌ از عربستان‌ بیابانی‌، مناطقی‌ را اراده‌ کرده‌ که‌ قبایل‌ بیابانگرد در آن‌ زندگی‌ می‌کرده‌اند و تدمر در شمال‌ و شمال‌ شرقی‌ آن‌ قرار داشته‌ است‌ و مرز غربی‌ آن‌ وارد سرزمین‌ شام‌ می‌شده‌، و مرز شرقی‌ آن‌ تا فرات‌ ادامه‌ می‌یافته‌ است‌؛ یعنی‌ آنچه‌ در منابع‌ کهن‌ عربی‌ از آن‌ با نام‌ بادیة العرب‌ یاد شده‌ است‌.
[۱۳] Musil، A، ج۱، ص۵۱۱، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.
[۱۴] Musil، A، ج۱، ص۴۹۹ -۴۹۷، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.
[۱۶] خلیل‌ یحیی‌ نامی‌، العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۹-۱۰، قاهره‌، ۱۹۸۶م‌.



به‌ گفته ابوعبید بکری‌ بادیه سماوه‌ بادیه‌ای‌ است‌ لم‌ یزرع‌ میان‌ سوریه‌ و کوفه‌ که‌ گفته‌ می‌شود اهالی‌ آن‌ از قبیله کلب‌ بوده‌اند. برخی‌ به‌ اشتباه‌ این‌ بادیه‌ را منطقه میان‌ فرات‌ و دجله‌ تلقی‌ کرده‌اند. از این‌رو، بر این‌ صحرا نام‌ سماوه‌ نهاده‌اند که‌ در آن‌ سنگی‌ وجود ندارد.
[۱۸] Musil، A، ج۱، ص۵۱۱، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.
[۱۹] یاقوت‌ حموی، البلدان‌، ج۳، ص۱۳۱.
افزون‌ بر این‌ صحرای‌ نفود را نیز که‌ با وسعت‌ بیش‌ از ۱۰۰ هزار کم ۲ بخش‌ اعظم‌ شمال‌ عربستان‌ را در برمی‌گیرد، بادیه‌ می‌گفتند. نفود پوشیده‌ از شن‌های‌ سفید و سرخ‌رنگ‌ است‌.
[۲۰] فیلیپ‌ حتی‌ و دیگران‌، تاریخ‌ العرب‌، ج۱، ص۱۷، بیروت‌، ۱۹۵۸م‌.
[۲۱] یحیی‌ جبوری‌، الجاهلیه، ج۱، ص۱۲-۱۳، بغداد، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.



بادیه‌ها در نتیجه فرسایش‌ سنگ‌های‌ ماسه‌ای‌ بر اثر خشکی‌ و وزش‌ باد پدید آمده‌اند. زمین‌ برهنه‌ از درخت‌ و گیاه‌ در برابر پرتو آفتاب‌ و سایر دگرگونی‌های‌ جوی‌ قرار می‌گیرد و وزش‌ بادهای‌ تند به‌ تدریج‌ لایه‌های‌ نخستین‌ زمین‌ را فرسایش‌ داده‌، رفته‌ رفته‌ منطقه‌ به‌ بیابان‌ بدل‌ می‌گردد.باران‌ پایه‌ و اساس‌ زندگی‌ در بادیه‌ به‌ شمار می‌رود و بادیه‌نشینان‌ با توجه‌ به‌ نوع‌ رعد و برق‌، نزول‌ باران‌، یا عدم‌ نزول‌ آن‌ را پیش‌بینی‌ می‌کنند.
[۲۲] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۶-۴۷.
بادیه‌ها از نظر معادن‌ نفت‌، نقره‌ و طلا بسیار غنی‌ هستند.
[۲۳] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۷- ۴۸.



نخل‌ مهم‌ترین‌ درخت‌ ثمربخش‌ بادیه‌هاست‌ و برای‌ بادیه‌نشینان‌ بسیار اهمیت‌ دارد؛ به‌همین‌ سبب‌، اعراب‌ بادیه‌نشین‌ برای‌ انواع‌ خرما نام‌های‌ متعددی‌ وضع‌ کرده‌اند. از دیگر درختان‌ و گیاهانی‌ که‌ در بادیه‌ می‌روید و در ادب‌ عربی‌ نیز بدان‌ها اشاره‌ شده‌ است‌، می‌توان‌ از اثل‌، ارطی‌، سَلَم‌، اراک‌ و شیح‌ نام‌ برد.
[۲۴] جبرائیل‌ سلیمان‌ جبور، البدو و البادیه، ج۱، ص۶۰ -۶۶، به‌ کوشش‌ سهیل‌ جبرائیل‌ جبور، بیروت‌، ۱۹۸۸م‌.



جانوران‌ بسیاری‌ مانند گرگ‌، کفتار، آهو، گورخر، گاو وحشی‌، مرغ‌ سنگخوار، باز، عقاب‌، اسب‌ و شتر در بادیه‌ها زندگی‌ می‌کنند که‌ در قصاید کهن‌ جاهلی‌ به‌ بسیاری‌ از آن‌ها اشاره‌ شده‌ است‌. از آن‌ میان‌، شتر و اسب‌ از اهمیت‌ ویژه‌ای‌ برخوردار بوده‌اند.
[۲۵] جبرائیل‌ سلیمان‌ جبور، البدو و البادیه، ج۱، ص۷۳، به‌ کوشش‌ سهیل‌ جبرائیل‌ جبور، بیروت‌، ۱۹۸۸م‌.



بادیه‌ دارای‌ نظام‌ اجتماعی‌ ویژه‌ای‌ است‌ و نوع‌ زندگی‌ در آن‌ بسیار ابتدایی‌ و ساده‌ است‌. خانواده‌ نزد بادیه‌نشینان‌، اصل‌ زندگی‌ و اساس‌ فخر و مباهات‌ آنان‌ را تشکیل‌ می‌دهد. هر قبیله‌ از قبایل‌ بادیه‌نشین‌ خانواده‌ای‌ دارد که‌ ریاست‌ قبیله‌ را به‌ ارث‌ می‌برد. بادیه‌نشینان‌ پیوسته‌ از صفاتی‌ چون‌ کرامت‌، شجاعت‌، وفاداری‌، مهمان‌نوازی‌ و بخشش‌ برخوردارند؛ همچنین‌ تیراندازی‌ و سوارکاری‌ را نیک‌ می‌دانند و به‌ کودکان‌ اسب‌ و شترسواری‌ را می‌آموزند. نظام‌ حاکم‌ بر بادیه‌نشینان‌ نخست‌ مبتنی‌ بر آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ از پدران‌ و نیاکان‌ خود آموخته‌اند و از طریق‌ دو مرجع‌، یعنی‌ سنت‌ها و شیوخ‌ که‌ کسی‌ با آن‌ها مخالفت‌ نمی‌کند، به‌ اجرا درمی‌آید.
[۲۶] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۶.
[۲۷] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹.
یکی‌ از ویژگی‌های‌ عمده بادیه‌نشینان‌ حفظ سنت‌ و رسم‌ خویشاوندی‌ برپایه همخونی‌ و پدید آمدن‌ از جدّ مشترک‌ و نیای‌ واحد است‌ که‌ پیامد آن‌ ازدواج‌ با افراد قبیله‌ و خویشاوندان‌ است‌.
[۲۸] پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۵۲۱ -۵۲۲، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.



بادیه‌ در مجاورت‌ تمدن‌های‌ بزرگی‌ چون‌ ایران‌ و روم‌ و سرزمین‌ سبا (یمن‌) واقع‌ بود و همواره‌ تحت‌ تاثیر روابط سیاسی‌ ایران‌ و روم‌ قرار داشت‌. قبایل‌ بادیه‌نشین‌ عرب‌ حدود مرزهای‌ ایران‌ و روم‌ عملاً نقش‌ حایلی‌ میان‌ این‌ دو دولت‌ ایفا می‌کردند. در ماوراء فرات‌ در جایی‌ که‌ این‌ رودخانه‌ به‌ دجله‌ نزدیک‌تر می‌شود، در زمان‌ ساسانیان‌ امارتی‌ عربی‌ تشکیل‌ شد که‌ حیره‌ نام‌ داشت‌ و تابع‌ دولت‌ ایران‌ بود. در شمال‌ بادیة الشام‌ نیز قبایل‌ غسانی‌ استقرار داشتند که‌ خراجگزار و متحد روم‌ شرقی‌ بودند. حیره‌ در سده‌های‌ ۵ و ۶م‌ دارای‌ موقعیت‌ خاصی‌ بود و این‌ سرزمین‌ در حکم‌ حایلی‌ میان‌ دولت‌ ایران‌ و قبایل‌ بادیه‌نشین‌ بود و فرمانروایان‌ حیره‌ نیروی‌ جنگی‌ خویش‌ را در اختیار شاهان‌ ساسانی‌ قرار می‌دادند و سدی‌ در برابر تاخت‌ و تاز اعراب‌ بادیه‌نشین‌ به‌ شمار می‌آمدند.
[۲۹] پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۱۴۳، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۳۰] Christensen، A، ج۱، ص۹۰، L'Iran sous les Sassanides، Copenhagen، ۱۹۳۶.



راه‌های‌ بازرگانی‌ مهمی‌ از بادیه‌ می‌گذشت‌ که‌ نواحی‌ عمده‌ای‌ را به‌ یکدیگر پیوند می‌داد. یکی‌ از مهم‌ترین‌ این‌ راه‌ها جاده استراتا (راه‌ بازرگانی‌ که‌ واژه عربی‌ صراط ماخوذ از آن‌ است‌) بود که‌ در واقع‌ شریان‌ بازرگانی‌ و استراتژیک‌ مهمی‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و برای‌ نظارت‌ آن‌ میان‌ غسانیان‌ متحد روم‌ شرقی‌ و لخمیان‌ تابع‌ دولت‌ ساسانی‌ نزاع‌هایی‌ درمی‌گرفت‌.
[۳۱] پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۲۱۷، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
اعراب‌ که‌ طی‌ چند سده‌ با کاروان‌های‌ تجاری‌، حمل‌ کالا و حفظ و نگهداری‌ امتعه‌ در ارتباط بودند، از این‌ راه‌ها با شهرها مرتبط می‌شدند.
در بادیه‌ راه‌های‌ ارتباطی‌ فراوانی‌ وجود داشت‌ که‌ برای‌ بازرگانی‌، سفر حج‌ و کوچ‌ بادیه‌نشینان‌ استفاده‌ می‌شد. راه‌های‌ اصلی‌ همان‌هایی‌ بود که‌ بادیه‌نشینان‌ با کاروان‌های‌ خود می‌پیمودند و آن‌ها را نیک‌ می‌شناختند
[۳۲] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۱۱۵.
نخستین‌ چیزی‌ که‌ بادیه‌نشینان‌ و کوچندگان‌ در محیط بیابان‌ بدان‌ می‌اندیشیدند، آب‌ بود و بدین‌سبب‌ در بادیه‌ها چاه‌هایی‌ حفر می‌شد. مهم‌ترین‌ این‌ چاه‌ها، رخیمیه‌، جلیده‌، وکبه‌، جل‌ّ، شبرم‌، برّیت‌ و...در مناطق‌ حیاد، حجره‌ و ودیان‌ واقع‌ بودند.
[۳۳] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۱۷۹_ ۱۸۰.
این‌ چاه‌ها از نظر ژرفا و میزان‌ آب‌دهی‌ به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ می‌شدند: خرایج‌، که‌ به‌ چاه‌های‌ ژرف‌ و پرآب‌ گفته‌ می‌شد، و حسیان‌، که‌ چاه‌های‌ کم‌ عمقی‌ بودند و میزان‌ آب‌ آنها براساس‌ میزان‌ بارندگی‌ تغییر می‌کرد. از این‌ میان‌، چاه‌هایی‌ که‌ آب‌ آنها گوارا بود، گراح‌ (قراح‌)، و آن‌ها که‌ آب‌ شور داشتند، ملاح‌، و چاه‌هایی‌ که‌ آب‌ آنها تلخ‌ بود، مجه‌ نام‌ داشت‌.
[۳۴] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱.



منافع‌ بازرگانی‌ و مجاورت‌ اعراب‌ بادیه‌نشین‌ با تمدن‌های‌ ایران‌ و روم‌ شرقی‌ عامل‌ گرایش‌ و جذب‌ برخی‌ از این‌ قبایل‌ به‌ محدوده‌های‌ شهری‌ شد. این‌ قبایل‌ که‌ مراحلی‌ از یکجانشینی‌ را پشت‌ سر گذارده‌ بودند، بی‌گمان‌ در سده‌های‌ ۵ و ۶م‌ در حومه شهرها سکنی‌ داشتند. رابطه این‌ اعراب‌ با شهرها بسیار نزدیک‌ و استوار بود، لیکن‌ این‌ شهرها به‌ اعراب‌ تعلق‌ نداشتند. رابطه اعراب‌ با این‌ شهرها صرفاً رابطه‌ای‌ تجاری‌ بود و تنها شمار‌ اندکی‌ از اعضای‌ این‌ قبایل‌ و سران‌شان‌ در میان‌ جوامع‌ شهری‌ به‌ سر می‌بردند.
[۳۵] پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۵۶۴، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
در این‌ تاریخ‌ خیمه‌گاه‌ و جایگاه‌های‌ ثابتی‌ که‌ اعراب‌ بادیه‌نشین‌ در آن‌ فرود می‌آمدند، پدید آمد و حتی‌ کوچندگان‌ نیز خیمه‌های‌ خود را در مکان‌های‌ ثابتی‌ که‌ بدان‌ عادت‌ کرده‌ بودند، برپا می‌داشتند. اندک‌اندک‌ در اطراف‌ خیمه‌گاه‌ها محیطی‌ اقتصادی‌ ایجاد شد که‌ از ویژگی‌های‌ یکجانشینی‌ برخوردار بود. اعراب‌ در اطراف‌ این‌ خیمه‌گاه‌ها به‌ باغداری‌، کشاورزی‌ و دامداری‌ می‌پرداختند.
[۳۶] پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۵۶۵، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
حیره‌ یکی‌ از این‌ خیمه‌گاه‌ها بود و با آنکه‌ در آن‌ بناهای‌ ویژه اقامت‌ دائم‌ مانند کاخ‌ و کلیسا بر پا بود، اعراب‌ خیمه‌های‌ خود را جمع‌ می‌کردند و به‌ سهولت‌ آنجا را ترک‌ می‌گفتند.
[۳۷] پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۵۶۶، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.



در بادیه‌ها کاخ‌ها و بناهایی‌ بود که‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ به‌ قصر خورنق‌ در نزدیکی‌ شهر حیره‌، یا کاخ‌ سدیر که‌ در شمال‌ غربی‌ حیره‌ قرار داشت‌، اشاره‌ کرد که‌ نعمان‌، یکی‌ از امرای‌ لخمی‌ آنها را برای‌ پادشاهان‌ ایران‌ ساخته‌ بود. کاخ‌ها و بناهای‌ دیگری‌ نیز در بادیه‌ها برپا بود، مانند عذیب‌، صنبر، قصرالابیض‌، قصر الفرس‌، قصر الزوراء، قصر ابن‌ مازن‌، قصر الطین‌، قصر اخیضر و حضر. این‌ کاخ‌ها سبک‌ بناهای‌ ایرانی‌ و رومی‌ داشت‌ و به‌ دست‌ معماران‌ ایرانی‌ و یا رومی‌ بنا شده‌ بود.
[۳۸] خدامراد مرادیان‌، کشور حیره‌ در قلمرو شاهنشاهی‌ ساسانیان‌، ج۱، ص۲۱-۲۳، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌.
[۳۹] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۵۱_ ۵۳.
[۴۰] عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۵۶_ ۵۷.



در میان‌ اعراب‌ بادیه‌نشین‌ علاوه‌ بر بت‌پرستی‌، دین‌های‌ ایرانی‌ و مسیحیت‌ نیز رواج‌ داشت‌ و در سده ۵م‌ آیین‌ مسیحی‌ در میان‌ بادیه‌نشینان‌ غلبه‌ یافت‌.
[۴۱] خدامراد مرادیان‌، کشور حیره‌ در قلمرو شاهنشاهی‌ ساسانیان‌، ج۱، ص۳۱-۳۲، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌.
[۴۲] پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۳، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۴۳] عارف‌ عبدالغنی‌، تاریخ‌ الحیرة فی‌ الجاهلیة و الاسلام‌، ج۱، ص۴۷۷-۴۷۹، دمشق‌، ۱۴۱۴ق‌/۱۹۹۳م‌.
[۴۴] عارف‌ عبدالغنی‌، تاریخ‌ الحیرة فی‌ الجاهلیة و الاسلام‌، ج۱، ص۴۹۳-۴۹۶، دمشق‌، ۱۴۱۴ق‌/۱۹۹۳م‌.



با ظهور اسلام‌ و آغاز فتوحات‌ مسلمانان‌، قلمرو ایرانیان‌ و رومی‌ها در نواحی‌ میان‌ فرات‌ تا سوریه‌ که‌ بخش‌های‌ عمده‌ای‌ از بادیه‌های‌ موردبحث‌ را در برمی‌گرفت‌، به‌ تصرف‌ مسلمانان‌ درآمد. حکمرانان‌ عرب‌ در سده ۱ق‌ به‌ سبب‌ علاقه شدید به‌ زندگی‌ در محیط آزاد، بیش‌ از آنکه‌ به‌ زندگی‌ شهری‌ راغب‌ باشند، به‌ بادیه‌نشینی‌ گرایش‌ داشتند. امویان‌ و اشراف‌ عرب‌ برای‌ بهره‌گیری‌ از هوای‌ پاک‌ بیابان و شب‌های‌ دل‌انگیز آن‌ و نیز گریز از بیماری‌های‌ واگیردار، در دل‌ بادیه‌ قصرهایی‌ برپا می‌کردند. هر خلیفه‌ و به‌ تبع‌ او نزدیکان‌ وی‌ و دولتمردان‌ اصلی‌ اقامتگاهی‌ در اطراف‌ شهرها برای‌ خود داشتند. به‌ همین‌ سبب‌، لفظ بادیه‌ در زمان‌ امویان‌ به‌ معنی‌ اقامتگاهی‌ در اطراف‌ شهر بود. در آغاز سده ۲۰م‌ باستان‌شناسان‌ واژه بادیه‌ را تنها برای‌ قصرهای‌ صحرایی‌ به‌ کار بردند.
[۴۵] Lammens، H، ج۱، ص۳۳۵_ ۳۳۲، Etudes sur le si I cle des Omayyades، Beirut، ۱۹۳۰.
[۴۶] Lammens، H، ج۱، ص۳۲۵، Etudes sur le si I cle des Omayyades، Beirut، ۱۹۳۰.
این‌ بادیه‌ها معمولاً در مکان‌هایی‌ پدید می‌آمد که‌ آب‌ یافت‌ می‌شد، یا در مسیر کوچ‌ قبایل‌ و تماس‌ بادیه‌نشینان‌ و یا در مجاورت‌ راه‌های‌ ارتباطی‌ مهم‌قرار داشت‌.


بادیه‌ جایگاهی‌ بود که‌ سنت‌های‌ عرب‌ و خلوص‌ زبان‌ عربی‌ در آن‌ حفظ می‌شد. از همین‌ روی‌ فصیح‌ترین‌ زبان‌ها، زبان‌ اهل‌ بادیه‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و ملاک‌ و معیار درستی‌ قوانین‌ قرار می‌گرفت‌. راه‌ فرا گرفتن‌ زبان‌ فصیح‌، معاشرت‌ با بادیه‌نشینان‌ بود و می‌بینیم‌ که‌ حتی‌ بزرگ‌ترین‌ نحویان‌ برای‌ تایید قواعدی‌ که‌ مطرح‌ می‌کردند، از بادیه‌نشینان‌ مدد می‌جستند و راویان‌ لغت‌ برای‌ گردآوری‌ اصیل‌ترین‌ واژه‌ها راهی‌ بادیه‌ها می‌شدند.خلفا و بزرگان‌، فرزندان‌ خود را به‌ بادیه‌ می‌فرستادند تا در آن‌ محیط پرورش‌ یابند.
[۴۷] حسین‌ نصار، المعجم‌ العربی‌، ج۱، ص۲۷-۲۹، قاهره‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۶م‌.
گروهی‌ از اهل‌ بادیه‌ روزی‌ خود را از راه‌ شکار، غارت‌ و نبرد به‌ دست‌ می‌آوردند. این‌ گروه‌ در ادبیات‌ عربی‌ به‌ صعالیک‌ (جمع‌ صعلوک‌) معروفند. در میان‌ این‌ صعالیک‌، شاعرانی‌ بودند که‌ زیباترین‌ قصاید را می‌سرودند که‌ از نامدارترین‌ آنان‌ می‌توان‌ به‌ تَابَّط شَرّاً و شَنفَری‌ اشاره‌ کرد.
[۴۸] نالینو ک‌آ، تاریخ‌ الاداب‌ العربیه، ج۱، ص۵۷ -۵۹، به‌ کوشش‌ مریم‌ نالینو، قاهره‌، ۱۹۵۴م‌.



(۱) ابوعبید بکری‌ عبدالله‌، معجم‌ مااستعجم‌، به‌ کوشش‌ مصطفی‌ سقا، بیروت‌، ۱۹۸۳م‌.
(۲) ابراهیم‌ اصطخری‌، المسالک‌ و الممالک‌، به‌ کوشش‌ محمدجابر عبدالعال‌ حسینی‌ و محمدشفیق‌ غربال‌، قاهره‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
(۳) پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
(۴) جبرائیل‌ سلیمان‌ جبور، البدو و البادیه، به‌ کوشش‌ سهیل‌ جبرائیل‌ جبور، بیروت‌، ۱۹۸۸م‌.
(۵) یحیی‌ جبوری‌، الجاهلیه، بغداد، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
(۶) فیلیپ‌ حتی‌ و دیگران‌، تاریخ‌ العرب‌، بیروت‌، ۱۹۵۸م‌.
(۷) عبدالجبار راوی‌، البادیه.
(۸) عارف‌ عبدالغنی‌، تاریخ‌ الحیرة فی‌ الجاهلیة و الاسلام‌، دمشق‌، ۱۴۱۴ق‌/۱۹۹۳م‌.
(۹) جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بیروت‌، ۱۹۷۶م‌.
(۱۰) خدامراد مرادیان‌، کشور حیره‌ در قلمرو شاهنشاهی‌ ساسانیان‌، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌.
(۱۱) نالینو ک‌آ، تاریخ‌ الاداب‌ العربیه، به‌ کوشش‌ مریم‌ نالینو، قاهره‌، ۱۹۵۴م‌.
(۱۲) خلیل‌ یحیی‌ نامی‌، العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، قاهره‌، ۱۹۸۶م‌.
(۱۳) حسین‌ نصار، المعجم‌ العربی‌، قاهره‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۶م‌.
(۱۴) یاقوت‌ حموی، البلدان‌.
(۱۵) Christensen، A، L'Iran sous les Sassanides، Copenhagen، ۱۹۳۶.
(۱۶) EI ۲.
(۱۷) Lammens، H، Etudes sur le si I cle des Omayyades، Beirut، ۱۹۳۰.
(۱۸) Musil، A، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.


۱. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۳۷-۴۱.
۲. Musil، A، ج۱، ص۵۰۳، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.
۳. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۲.
۴. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۷۵.
۵. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۷۹-۸۱.
۶. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۱-۴۲.
۷. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۷۱.
۸. خلیل‌ یحیی‌ نامی‌، العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۹، قاهره‌، ۱۹۸۶م‌.
۹. جبرائیل‌ سلیمان‌ جبور، البدو و البادیه، ج۱، ص۴۷- ۴۸، به‌ کوشش‌ سهیل‌ جبرائیل‌ جبور، بیروت‌، ۱۹۸۸م‌.
۱۰. ابراهیم‌ اصطخری‌، المسالک‌ و الممالک‌، ج۱، ص‌۲۱، به‌ کوشش‌ محمدجابر عبدالعال‌ حسینی‌ و محمدشفیق‌ غربال‌، قاهره‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.    
۱۱. ابراهیم‌ اصطخری‌، المسالک‌ و الممالک‌، ج۱، ص۲۵، به‌ کوشش‌ محمدجابر عبدالعال‌ حسینی‌ و محمدشفیق‌ غربال‌، قاهره‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.    
۱۲. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۲-۴۴.
۱۳. Musil، A، ج۱، ص۵۱۱، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.
۱۴. Musil، A، ج۱، ص۴۹۹ -۴۹۷، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.
۱۵. جواد علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۶، بیروت‌، ۱۹۷۶م‌.    
۱۶. خلیل‌ یحیی‌ نامی‌، العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۹-۱۰، قاهره‌، ۱۹۸۶م‌.
۱۷. ابوعبید بکری‌ عبدالله‌، معجم‌ مااستعجم‌، ج۱، ص۶ ۷، به‌ کوشش‌ مصطفی‌ سقا، بیروت‌، ۱۹۸۳م‌.    
۱۸. Musil، A، ج۱، ص۵۱۱، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.
۱۹. یاقوت‌ حموی، البلدان‌، ج۳، ص۱۳۱.
۲۰. فیلیپ‌ حتی‌ و دیگران‌، تاریخ‌ العرب‌، ج۱، ص۱۷، بیروت‌، ۱۹۵۸م‌.
۲۱. یحیی‌ جبوری‌، الجاهلیه، ج۱، ص۱۲-۱۳، بغداد، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
۲۲. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۶-۴۷.
۲۳. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۷- ۴۸.
۲۴. جبرائیل‌ سلیمان‌ جبور، البدو و البادیه، ج۱، ص۶۰ -۶۶، به‌ کوشش‌ سهیل‌ جبرائیل‌ جبور، بیروت‌، ۱۹۸۸م‌.
۲۵. جبرائیل‌ سلیمان‌ جبور، البدو و البادیه، ج۱، ص۷۳، به‌ کوشش‌ سهیل‌ جبرائیل‌ جبور، بیروت‌، ۱۹۸۸م‌.
۲۶. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۶.
۲۷. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹.
۲۸. پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۵۲۱ -۵۲۲، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۲۹. پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۱۴۳، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۳۰. Christensen، A، ج۱، ص۹۰، L'Iran sous les Sassanides، Copenhagen، ۱۹۳۶.
۳۱. پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۲۱۷، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۳۲. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۱۱۵.
۳۳. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۱۷۹_ ۱۸۰.
۳۴. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱.
۳۵. پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۵۶۴، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۳۶. پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۵۶۵، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۳۷. پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۵۶۶، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۳۸. خدامراد مرادیان‌، کشور حیره‌ در قلمرو شاهنشاهی‌ ساسانیان‌، ج۱، ص۲۱-۲۳، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌.
۳۹. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۵۱_ ۵۳.
۴۰. عبدالجبار راوی‌، البادیه، ج۱، ص۵۶_ ۵۷.
۴۱. خدامراد مرادیان‌، کشور حیره‌ در قلمرو شاهنشاهی‌ ساسانیان‌، ج۱، ص۳۱-۳۲، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌.
۴۲. پیگولوسکایا ن‌ و، اعراب‌ حدود مرزهای‌ روم‌ شرقی‌ و ایران‌، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۳، ترجمه عنایت‌الله‌ رضا، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۴۳. عارف‌ عبدالغنی‌، تاریخ‌ الحیرة فی‌ الجاهلیة و الاسلام‌، ج۱، ص۴۷۷-۴۷۹، دمشق‌، ۱۴۱۴ق‌/۱۹۹۳م‌.
۴۴. عارف‌ عبدالغنی‌، تاریخ‌ الحیرة فی‌ الجاهلیة و الاسلام‌، ج۱، ص۴۹۳-۴۹۶، دمشق‌، ۱۴۱۴ق‌/۱۹۹۳م‌.
۴۵. Lammens، H، ج۱، ص۳۳۵_ ۳۳۲، Etudes sur le si I cle des Omayyades، Beirut، ۱۹۳۰.
۴۶. Lammens، H، ج۱، ص۳۲۵، Etudes sur le si I cle des Omayyades، Beirut، ۱۹۳۰.
۴۷. حسین‌ نصار، المعجم‌ العربی‌، ج۱، ص۲۷-۲۹، قاهره‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۶م‌.
۴۸. نالینو ک‌آ، تاریخ‌ الاداب‌ العربیه، ج۱، ص۵۷ -۵۹، به‌ کوشش‌ مریم‌ نالینو، قاهره‌، ۱۹۵۴م‌.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بادیه»، شماره۴۳۱۸.    






جعبه ابزار