بادوریا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بادورَیا، ولایتی قدیمی، در قسمت جنوبی نهر عیسی، در جنوب طسوج قَطْرَبُّل و در مغرب
بغداد است.
از مراکز مهم کشت گندم در عراق به شمار میآمد و مرکز آن حَضرَة بود.
در تقسیمات کشوری
ساسانیان ، یکی از چهار طسوج اِستان شاذقباد بود که در
دوره اسلامی آن را «استان العال» مینامیدند.
به نوشته ابن خرداذبه
و قدامة بن جعفر
و مقدسی،
یکی از طسوجهای قسمت غربی دجله بود و چهارده رستاق داشت.
در
قرن هفتم نیز جزو کورة نهر عیسی بن علی شمرده میشد.
به گفته یاقوت حموی،
به سبب داد و ستدهای گوناگون در بادوریا، کسی که عهدهدار نویسندگی بود، عهدهدار
دیوان خراج نیز میشد و میتوانست
وزارت را هم بر عهده گیرد.
امیران، وزیران، سران
لشکر ، نویسندگان،
اشراف و توده مردم آنجا به
سوداگری اشتغال داشتند، ازینرو شخصی که معاملات زیر نظر وی بود و دشواریهای آن را بر طرف میکرد امور بزرگتری را هم به عهده میگرفت.
به نوشته بلاذری، در ۱۴ هجری،
مسلمانان پس از عبور از نهر سُورا، به بادوریا آمدند.
علی بن ابیطالب علیهالسّلام نیز حکومت استان عالی (= استان العال، شامل بادوریا) را به ابوحسّان بَکری واگذاشت.
در ۴۳، گروهی از
موالی عجم (احتمالاً ایرانیان) که زیر فرمان
ابو علی از اهالی
کوفه بودند، خروج کردند.
در پی آن والی
عراق ، مُغیره، مردی از قبیله بَجیلَةْ، را برای سکوب آنان فرستاد و در بادوریا میان آنان جنگی در گرفت.
در ۶۸، مصُعَب بن زُبیر، والی
بصره ، سیف بن هانی مرادی را نزد عبیداللّه بن حُرّ جُعفی، که خروج کرده بود، فرستاد و به او پیشنهاد کرد که اگر
فرمانبردار و مطیع باشد، مالیات بادوریا و
املاک دیگر را به او خواهد داد، امّا حر نپذیرفت.
در روزگار امین (حک: ۱۹۳ـ ۱۹۸). در حضرة صورتی به دست آمد که طبق آن عایدات طسوج بادوریا ۵۰۰، ۳ کُر گندم،
و ۰۰۰، ۴ کُر جو و یک ملیون درهم بوده است.
در ۲۷۵، موفق، برادر
معتمد عباسی ،
سردار خود طایی را، که
شرطه بغداد بود، به بند کشید و اموال او را، که در کوفه و سواد و پیرامون جاده خراسان و
سامرا قرار داشت و مشتمل بر خراج بادوریا و قطربل و مَسکَن نیز بود، ضبط کرد.
حمزه اصفهانی
میگوید: «در ۹ رمضان ۳۱۶، مردمان قصر بن هُبَیره به
بغداد درآمدند و در بازارها فریاد کشیدند و مردم را برانگیختند و از باز شدن دکانها ممانعت کردند.
گروهی از عامه نیز بدیشان پیوستند و به مستغلی، که روبروی
اقامتگاه سلطان بود، روی نموده آن را سوزانیدند، و قُبهای نیز در همانجا
ویران ساختند و با
سلطان در سخن درشتی کردند و با نسبتهای
دروغ او را ندا زدند، از آنجا به سوی دیوان «بادوریا» آمدند و همه دفاتر حساب را که از آغاز
خلافت عباسیان در آنجا بود، سوزانیدند».
(۳۰) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۹۶۵-۱۹۶۶.
(۳۱) ابن خرداذبه، کتاب مسالک و الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۳۲) ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۸۵، چاپ افست
بغداد ۱۹۶۲.
(۳۳) ابن مزاحم، پیکار صفین، چاپ عبدالسلام محمدهارون، ترجمه پرویز اتابکی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۳۴) احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ
عبدالله انیس طباع و عمرانیس طباع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۵) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۳۶) قدامة بن جعفر، کتاب الخراج، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۳۷) محمد بن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۳۸) والتر هینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۳۹) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶-۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۴۰) احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت (بی تا).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بادوریا»، شماره۱۲۰.