• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

باباطاهر عریان (ادبی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



باباطاهر عریان همدانی یکی از شاعران اواسط قرن پنجم هجری قمری و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده است.



ولادت او در اواخر قرن چهارم اتفاق افتاده است. درباره زندگانی این شاعر عارف، اطلاعات دقیقی در دست نیست. تنها روایت‌ها و داستان‌هایی از مقام علمی و عرفانی این شاعر وجود دارد و گفته‌اند دلیل این‌که به او عریان می‌گفتند، این است که از علایق دنیا دست کشیده بود؛ و به روایت راحة الصدور راوندی، زندگی وی معاصر با پادشاهی طغرل بیک سلجوقی بوده و با این پادشاه ملاقات داشته و او را به عدل و احسان درپادشاهی سفارش کرده است.


به‌طور مسلم زندگی باباطاهر در قرن پنجم سپری شده، قرنی درخشان و پربار از حیات دانشمندان و شاعران نامور؛ از جمله معاصرین باباطاهر، ابوریحان بیرونی (دانشمند)، ابوالفضل بیهقی، ابوسعید ابولخیر (عارف) است. بدیهی است که بابا طاهر نیز می‌بایست دارای مقامی بس رفیع بوده باشد که اسم او در بین نوابغ عصر ثبت شده است.


مقدار زیادی از محبوبیت باباطاهر بی‌گمان به سبب افکار او و نزدیک بودن لهجۀ او به فارسی صحیح و روانی کلام و آهنگ دل‌نشین الفاظ و سادگی وزن و بحر متحدالشکل آن است. (بحر هزج مسدس محذوف: مفاعیلن مفاعیل).
[۱] مقصود، ۱۳۷۶، ص۴۱.
بیش‌تر اشعاری که از بابا طاهر به جا مانده، ترانه‌هایی است به لهجه لری که در اثر کثرت استعمال و اشتهار، از صورت اصلی آن تغییر یافنه و به فارسی دری نزدیک شده است.
وی بدون هیچ پیچیدگی و یا توسل به اصطلاحات علمی، افکار و اندیشه‌های خود را بیان کرده و شعرش بسیار روان، ساده و بی‌پیرایه است؛ اما از آنجا که از ضمیر و جان سوخته دلی برآمده، لاجرم بر دل مخاطب می‌نشیند.


باباطاهر در اشعارش به گناهان خویش اعتراف کرده و از ایزد تعالی پوزش می‌خواهد؛ غالباً از درویشی و قلندری و بی‌سر و سامانی حرف می‌زند؛ فروتنی را تعلیم می‌کند و بالاخره مرگ و فنا را آخرین علاج دردهای انبوه خویش می‌داند. غم و اندوه در شعرش غلبه دارد و همواره با چشم بصیرت به زیبایی‌های طبیعت نگریسته و به حقیقت اشیاپی‌ می‌برد. از سادگی زبانش می‌توان به سادگی اخلاق و زندگیش پی‌برد.
تشخیص رباعیات اصیل باباطاهر از بین رباعیاتی که اکنون به نام او در دست است، کاری است بس دشوار؛ چنان‌که همین مشکل در رباعیات خیام نیشابوری مشاهده و محسوس است.
[۲] مقصود، ۱۳۷۶، ص۴۳ ـ ۴۴.
[۳] مقصود، ۱۳۷۶، ص۸۷.



چو مو یک سوته دل پروانه‌ای نه ••••• به عالم همچو مو دیوانه‌ای نه

همه مارون و موران لانه دارند ••••• من دیوانه را ویرانه‌ای نه

• • •

به صحرا بنگرم صحرا تو بینم ••••• به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت ••••• نشان از قامت رعنا تو بینم




۱. شرح احوال و آثار و دو بیتی‌های بابا طاهر عریان، مقصود، جواد؛ تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۶، چاپ سوم.
۲. راحه الصدور و روایه السرور (برگزیده)، راوندی، محمد بن علی؛ به کوشش جعفر شعار، تهران، امیر کبیر، چاپ اول، ۱۳۶۵.
۳. تاریخ ادبیات ایران (جلد دوم)، صفا، ذبیح الله؛ تاریخ ادبیات ایران (جلد دوم)، تهران، فردوس، چاپ دهم، ۱۳۶۹.


۱. مقصود، ۱۳۷۶، ص۴۱.
۲. مقصود، ۱۳۷۶، ص۴۳ ـ ۴۴.
۳. مقصود، ۱۳۷۶، ص۸۷.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بابا طاهر عریان».    




جعبه ابزار