باب حطه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باب حطّه از درهای
مسجدالاقصی و جایگاهی مقدس برای
توبه در میان
بنیاسرائیل بود.
حطه را در لغت، برگرفته از ریشه «ح ط ط» میدانند.
معانی گوناگون و در عین حال قابل جمعی که در
واژهنامه
های عربی برای ریشه یاد شده آمده است، نشان میدهد که فرونهادن و پایین آوردن چیزی یا کسی از جای و جایگاه بالای آن، اعم از اینکه مادی یا معنوی باشد، اصلیترین مؤلّفه معنایی آن است،
ازاینرو بر زمین نهادن بار چارپایان،
تنزل مقام، برداشتن بار و سنگینی
تکلیف یا
گناه از دوش انسان
، پایین آمدن بهای کالا
و... از مصادیق گوناگون این معنا در کاربردهای متفاوت آن است.
واژه حطّة، دوبار در
قرآن آمده است.
عربی یا
دخیل بودن آن از چالشهایی است که توجه
واژه پژوهان
قرآنی و مفسران را به خود معطوف ساخته است.
دیدگاه مشهور فرهنگ نویسان عربی
،
واژه پژوهان
قرآنی و نیز مفسران
شیعه و
سنی آن را عربی میداند.
در مقابل، برخی از صاحب نظران، حطه را از واژگان
دخیل میشمارند، با این تفاوت که
فراء آن را
نبطی ،
سیوطی عبری و برخی دیگر سُریانی میدانند
، چنانکه تلاش شماری از پژوهشگران اروپایی برای به دست دادن یک ریشه عبری برای
واژه یاد شده، حاکی از وحدت نظر آنان با سیوطی است، هرچند برخی به رغم پذیرش
دخیل بودن، ریشه و خاستگاه حطّه را معمّاگونه خوانده و هیچیک از ریشه
های گفته شده را قانع کننده و پذیرفتنی نمیدانند.
نیامدن این
واژه در برخی منابع مربوط به واژگان
دخیل قرآن و نیز پراکندگی آرای صاحبان دیدگاه مقابل، میتواند مؤیدی بر دیدگاه مشهور باشد.
بنابر آنچه گفته شد، به احتمال قریب به
یقین ، حطّه از واژگان عربی و منقول به معناست
؛ اما از آنجا که گفتاری از بنی اسرائیلِ عبری زبان را گزارش میکند، شائبه غیر عربی بودن آن پدید آمده است.
ترکیب «باب حطّه» عیناً در
قرآن نیامده، بلکه نامی است که دست کم ساختار عربی آن پس از نزول
قرآن و به سبب تقارن در کاربرد و نیز ارتباط «الباب» و «حطه» با یکدیگر پدید آمده است: «و اِذ قُلنَا ادخُلوا هذِهِ القَریَةَ فَکُلوا مِنها حَیثُ شِئتُم رَغَدًا وادخُلوا البابَ سُجَّدًا وقولوا حِطَّةٌ نَغفِر لَکُم خَطیکُم وسَنَزیدُ المُحسِنین...».
مشهور
مفسران نخستین
و نیز مفسران متأخر شیعه
و سنی
مراد از «القَریَة» را شهر
بیت المقدس و برخی آیه «یقَومِ ادخُلوا الاَرضَالمُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُم...»
را مؤیّد آن دانستهاند.
برخی بر این باورند که فرمان ورود یاد شده در
آیه مربوط به پس از رهایی
بنی اسرائیل از وادی تیه است
، در هر صورت دست کم این معنای سربسته را میتوان از آیه برداشت کرد که خداوند، بنیاسرائیل را فرمان داد که با حالتی خاص، از دری معین وارد شده، عبارت مشخصی را بر زبان آورند تا خداوند از خطاهای گذشته آنان درگذرد؛ اما گروهی، با تغییر عبارت مورد نظر، جملهای تمسخرآمیز بر زبان آورده، در نتیجه به عذاب الهی دچار آمدند:«فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَموا قَولاً غَیرَ الَّذی قیلَ لَهُم...»
اما اینکه مراد از «البابَ» کدام در و «سُجَّداً» و «حِطَّةٌ» به چه معناست، مفسران به اختلاف گراییدهاند.
تفسیر
آیه یاد شده از این نظر، یکی از پرچالشترین مباحث مفسراناست.
«ال» تعریف در «الباب»
نشان میدهد که بنیاسرائیل، درِ یاد شده را کاملا میشناختهاند؛ اما مفسران در تعیین مصداق آن اختلاف دارند.
در برابر دیدگاه شماری از مفسران
شیعه و سنی
که «الباب» را دروازه «القَریَة» میدانند، اکثر قریب به اتفاق مفسّران نخست و متأخر
، حتی مفسرانی که
قریه را شهر «
أریحا » گفتهاند
«الباب» را اشاره به یکی از درهای بیت المقدس میدانند
؛ با این توضیح که شماری از این مفسران، روشن نکردهاند که مرادشان از
بیت المقدس ، شهر
قدس است یا
مسجدالاقصی (
معبد مقدس شهر)
؛ اما گروهی به صراحت، درِ یاد شده را یکی از درهای مسجدالاقصی خواندهاند.
ظاهر عبارت برخی نیز همین را میرساند.
ظاهر
آیه و فاصله میان دو بار فرمان به
داخل شدن، مؤید این دیدگاه است، زیرا از آن برمیآید که باید دو ورود انجام میگرفت: یکبار ورود به شهر قدس و بار دیگر از درِ مسجدالاقصی.
این دسته از مفسران در تطبیق درِ یاد شده با یکی از درهای چندگانه
مسجد و معبد مقدس اختلاف دارند.
باب حطه از سوی برخی چون
ابنعباس ، درِ قُبهای (
صخرهمقدس ) که
موسی (علیهالسلام) و بنیاسرائیل به سوی آن
نماز میگزاردند
و نیز درِ
بیت ایلیا نام یکی از پیامبران بنیاسرائیل
که در
مسجدالاقصی ، غرفهای برای عبادت داشت شناسانده شده است.
برخی به صراحت
و برخی دیگر به احتمال
، باب حطّه را همان درِ صخره مقدس دانستهاند که روبهروی یکی از پلکانهای شمالی صحن صخره قرار دارد.
گزارش ناصر خسرو در سفرنامه خویش به نوعی مؤید این دیدگاه است.
براساس پارهای گزارشهای دیگر، باب حطه نزدیک
محراب مریم مقدس قرار دارد و گویا نام دیگری برای
باب توبه است که بنیاسرائیل، در صورت ارتکاب
گناه و برای طلب
آمرزش ، آنجا به
تضرع میآمدهاند.
برخی از کسانی که درهای بیت المقدس را نام بردهاند، در ضلع شمالی آن به جز باب توبه از در دیگری یاد نکردهاند
و این میتواند مؤیّد یکی بودن باب توبه و
حطه باشد، چنانکه یاد کرد باب حطه به عنوان جایگاهی برای
توبه در میان بنیاسرائیل، در پارهای از احادیث
شیعه و
سنی میتواند مؤید دیگری بر یکی بودن آن دو باشد.
حالت بایسته ورود
بنی اسرائیل از باب حطه موضوع مورد اختلاف دیگری است.
واژه «سُجَّداً» بیانگر این حالت است و ظاهراً به سبب آنکه
سجده به مفهوم اصطلاحی و شناخته شده آن، آرامش و سکون را میطلبد و با حرکتِ هنگام عبور از در، سازگار نیست، زمینه اختلاف یاد شده فراهم آمده است.
برخی آن را به معنای ظاهری و شناخته شده گرفته و بر این باورند که بنیاسرائیل، باید پس از عبور و برای سپاسگزاری و خاکساری، به سجده میافتادند.
دیدگاه دوم با توجه به امکانپذیر نبودن سجده اصطلاحی به هنگام حرکت، آن را به معنای غیر ظاهر آن گرفتهاند؛ با این توضیح که برخی از صاحبان این دیدگاه، با پذیرش نظر
ابنعباس که اساس و جوهر هر سجدهای را خم شدن در برابر فرد مورد
تعظیم میداند، آن را به معنای خمیده بودن و حالت رکوع گرفتهاند.
بعضی در ادامه این دیدگاه، ورود با حالت خمیده را به سبب تنگ و کوتاه بودن باب حطه، گریزناپذیر خواندهاند.
هرچند این توجیه با گزارش
ناصرخسرو مبنی بر قرار داشتن باب حطه در زیر
صخره مقدس سازگار است
؛ اما با این استدلال که در صورت گزیرناپذیر بودن، دیگر نیازی به فرمان خداوند نبود، مورد تردید واقع شده است.
در مقابل، گروهی دیگر، «سُجَّداً» را بهمعنای،
خشوع ،
خضوع و
تواضع گرفتهاند، با این استدلال که سجده، همه جا به معنای شناخته شده آن به کار نمیرود
و باید متناسب با موارد کاربرد آن معنا شود، چنانکه در
قرآن از
سجده خورشید ،
ماه ،
ستارگان ، کوهها و درختان برای خداوند یاد میشود
که قطعاً نمیتواند به معنای شناخته شده آن باشد.
مفسران در نصب، رفع و تقدیر حطه، همچنین در تعیین مصداق جملهای که باید بنیاسرائیل برزبان جاری میساخت نیز به اختلاف گراییدهاند.
دیدگاه مشهور که آن را مرفوع میخواند، به رغم اختلاف در تقدیر جمله و انشایی و اخباری بودن آن، حطه را عربی و به معنای طلب بخشش و آمرزش گناهان میداند.
برخی این توضیح را آوردهاند که افزون بر پشیمانی قلبی،
توبه باید در رفتار (جوارح) و گفتار انسان نیز بازتاب یابد، ازاینرو
بنیاسرائیل ، پس از پشیمانی، فرمان یافتند که خاضعانه از باب حطه عبور کرده، گفتاری مبنی بر طلب
آمرزش بر زبان جاری کنند.
معنای طلب آمرزش بودن حطه، در پارهای از احادیث
شیعه و سنی
که مورد توجه مفسران نیز قرار گرفته، بازتاب یافته است.
در این احادیث، جایگاه امیرمؤمنان،
علی (علیهالسلام) و
اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در میان مسلمانان همانند بابحطه برای بنیاسرائیل خوانده شده است که ورود از آن (محبت و ولایت آنان) مایه آمرزش گناهان و معیار
ایمان به خداست.
برخی از مفسران با پذیرش معنای مشهور، مصداق جملهای را که باید بنی اسرائیل میگفتند، «لا إله إلا اللّه» میدانند.
دیدگاه دوم، با تشبیه «قولوا حِطَّة» به «قولوا لا إله إلا اللّه» که اساسیترین شعار توحیدی اسلام است، به معنای فراگیرتری قائل شده است.
بر اساس این تفسیر، حطه به معنای وانهادن همه باورها، اندیشهها، اخلاق و رفتارهای غیرتوحیدی است که بر دوش
انسان سنگینی میکند و باید اساس برنامه
های زندگی
بنیاسرائیل قرار میگرفت
و سرانجام اینکه برخی با نفی دیدگاه مشهور و در برداشتی کاملا بیسابقه، عبور از بابحطه را نمادی از تسلیم شدن در برابر قوانینشهری و گفتن حطه را به معنای آگاهی و اقرار به دست کشیدن از آزادی مطلق و پذیرش شرایط شهرنشینی پنداشتهاند؛ با این توضیح که بنیاسرائیل در
صحرای سینا ، زندگی بیابانی و آزادی داشتند و هنگامی که فرمان اقامت در شهر را یافتند، خداوند از آنان خواست تا قوانین و شرایط شهرنشینی را گردن نهند، زیرا در غیر این صورت شیرازه جامعه از هم میپاشید.
این دو دیدگاه اخیر با ظاهر آیه و دیدگاه مشهور
واژهپژوهان و مفسران درباره معنای حطه سازگارنیست.
از مجموع آیات
و آنچه تاکنون گفته شد میتوان نتیجه گرفت که بابحطه در میان بنیاسرائیل دارای جایگاهی مقدس و کاملا شناخته شده بوده است و به احتمال زیاد همان در
صخره مقدس است که پس از
اسلام به نام
باب توبه و حطه خوانده شده است.
الاتقان فی علوم
القرآن؛ الاصفی فی تفسیر
القرآن؛ الامالی، صدوق؛ الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل؛ انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، بیضاوی؛ البحرالمحیط فی التفسیر؛ بصائر الدرجات الکبری؛ بیت المقدس؛ بیت المقدس و تحول قبله؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ التبیان فی تفسیر
القرآن؛ التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم؛ ترتیب کتاب العین؛ تفسیر احسنالحدیث؛ تفسیر الجلالین؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر غریب
القرآن الکریم؛ تفسیر فرات الکوفی؛ التفسیر الکاشف؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب؛ تفسیر مجاهد؛ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری (علیهالسلام)؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع البیان عن تأویل آی
القرآن؛ الجامع الصغیر؛ الجامع لاحکام
القرآن، قرطبی؛ الجواهرالحسان فی تفسیر
القرآن، ثعالبی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح المعانی فی تفسیر
القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمسیر فی علمالتفسیر؛ سفرنامه؛ شواهد التنزیل؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ الغریبین فی
القرآن و الحدیث؛ فتح القدیر؛ الفرقان فی تفسیر
القرآن؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر؛ فی ظلال
القرآن؛ قاموس
قرآن؛ قاموس کتاب مقدس؛ القاموس المحیط؛ کتاب الخصال؛ کتاب سلیمبن قیس؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال؛ اللباب فی علوم الکتاب؛ لسان العرب؛ لغات القبائل الواردة فی
القرآن؛ المتوکلی فیما ورد فی
القرآن؛ مجمعالبحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر
القرآن؛ المصباح المنیر؛ معانی
القرآن، فراء؛ المعجم الصغیر؛ معجم مقاییساللغه؛ مفردات الفاظ
القرآن؛ مناقب الامام امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب (علیهالسلام)؛ الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیه؛ نظم دررالسمطین فی فضائل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطین؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر؛
واژه
های دخیل در
قرآن مجید؛ هل فی
القرآن اعجمی.
مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «باب حطه».