ایّام (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ایّام:
(الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا) ایّام: در اصل
«ايوام» بوده كه واو بدل به ياء شده و جمع
«يوم» است.
«يوم» در لغت به معنى «روز» (مدتى از زمان) است كه از طلوع فجر يا طلوع آفتاب تا غروب آفتاب را شامل مىشود.
به موردی از کاربرد
ایّام در
قرآن، اشاره میشود:
(إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَ يَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء وَ اللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ) (اگر در
جنگ احد، به شما جراحتى رسيد و ضربهاى وارد شد، به آن جمعيّت نيز در
جنگ بدر، جراحتى همانند آن وارد گرديد و ما اين روزهاى پيروزى و شكست را در ميان مردم مىگردانيم و اين خاصيّت زندگى دنياست تا
خدا افرادى را كه
ایمان آوردهاند، مشخص سازد و خداوند از ميان خودتان، شاهدانى بگيرد و خدا
ستمکاران را دوست نمىدارد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه يوم به معناى مقدار قابل ملاحظه از زمان است، كه حادثهاى از حوادث را در بر گرفته باشد و به همين جهت كوتاهى و بلندى اين زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف مىشود، هر چند كه استعمالش در مدت زمان بين طلوع و غروب خورشيد شايع شده است ولى چه بسا كه در ملک، سلطنت، قهر، غلبه و امثال آن نيز استعمال بشود و اين استعمالى است مجازى، به علاقه ظرف و مظروف، (ظرف را كه همان كلمه يوم باشد در مظروفش يعنى قهر و غلبه اى كه در ظرف واقع شده استعمال مىكنند)، در نتيجه به جاى اينكه بگويند:
روزى كه فلان جماعت در آن اجتماع كردند، مىگويند: روز فلان جماعت و به جاى اينكه بگويند: روزگارى كه
آل بویه زمام را به دست داشتند يا
آل فرعون قدرت را به دست گرفته بودند، مىگويند: روز آل بويه و يا روز آل فرعون گاهى هم در خود آن زمانى كه اين زمامدارى و قدرت در آن وقت واقع شده استعمال مىشود و مراد از
ايام در آيه مورد بحث همين معنا است.
(إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَ الأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ) (
پروردگار شما، خداوندى است كه
آسمانها و
زمین را در شش روز (شش دوران) آفريد؛ سپس بر
عرش قدرت قرار گرفت و به
تدبیر جهان پرداخت؛ با پرده تاريک شب، روز را مىپوشاند و شب به سرعت، در پى روز مىآيد و
خورشید و
ماه و
ستارگان را آفريد، كه مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير جهان، از آن او و به فرمان او است! پر
برکت و بىزوال است خداوندى كه
پروردگار جهانيان است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: مراد از كلمه يوم پارهاى از زمان است، نه روزهاى معمولى و معهود ذهن ما، چون روز از نظر ما ساكنان زمين، عبارت است از مقدار حركت كره زمين به دور خودش، كه يک دور آن را يک روز (و يا به عبارتى: يک شبانه روز) مىناميم و احتمال اينكه مراد از روز در آيه چنين روزى باشد احتمالى است فاسد و فسادش بر همه روشن.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ) (به او گفت: «چه قدر درنگ كردى؟» گفت: «يک روز يا بخشى از يک روز.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه لبث به معناى مكث و باقى ماندن (در جايى و در حالى) است، و اينكه شخص مزبور ميان يک روز و پارهاى از يک روز ترديد كرد دلالت دارد بر اينكه زنده شدنش در غير آن ساعتى بوده كه از دنيا رفته، مثلا اگر در اواخر
روز از
دنیا رفته و در اوائل روز بعد زنده شده و مرگ و زندگى را خواب و بيدارى پنداشته و چون اختلاف ساعات آن دو را ديده، ترديد كرده كه آيا ميان اين خواب و بيدارى يک شب فاصله شده يا نه؟ لذا گفته: يوما اگر يک شب فاصله شده باشد
(أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ) اگر يک
شب فاصله نشده باشد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
و اينچنين روز را روز معمولى گويند، مانند اين جمله كه خداوند از آن پيامبر مىپرسد: در اينجا چقدر درنگ كردى؟
«او گفت: يک روز يا قسمتى از يک روز»
(قٰالَ كَمْ لَبِثْتَ قٰالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ) گاهى يوم به «مدت و زمان» اطلاق مىشود، چنانكه در
نهج البلاغه مىخوانيم:
«الدّهر يومان: يوم لك و يوم عليك» «روزگار دو زمان دارد: زمانى به سود تو و زمانى بر
ضرر تو است.»
(شرحهای حکمت:
)
راغب در
مفردات مىگويد:
«اليوم يعبّر به عن وقت طلوع الشّمس الى غروبها و قد يعبّر به عن مدّة من الزّمان اىّ مدّة كانت»«از واژه يوم گاهى تعبير به طلوع خورشيد تا غروب آن مىشود و گاه به مدتى از زمان (دوره).»
گاهى يوم به معنى «يک دوران» به كار مىرود، خواه اين دوران يک سال باشد يا صد سال يا يکصد ميليون سال و يا ميلياردها سال و شواهد فراوان است كه اين حقيقت را ثابت مىكند.
در قران صدها بار كلمه «يوم» و «
ايام» به كار رفته است و در بسيارى از موارد به معنى شبانهروز معمولى نيست، مثلا تعبير از عالم رستاخيز به «يوم القيامة» نشان مىدهد كه مجموعه رستاخيز كه دورانى است بسيار طولانى به عنوان «روز قيامت» شمرده شده است، از پارهاى از آيات قرآن استفاده مىشود كه روز
رستاخیز و محاسبه اعمال مردم، پنجاه هزار سال طول مىكشد (
سوره معارج، آيه ۴)
(تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ) در آيه ۵۴
سوره اعراف مىخوانيم:
(إِنَّ رَبَّكُمُ اَللّٰهُ اَلَّذِي خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّٰامٍ...)
«پروردگار شما خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.»
پيداست كه منظور از «شش روز» در آيه به معنى «دوران» است، چرا كه قبل از آفرينش خورشيد و كره زمين، شب و روزى نبود تا خداوند،
عالم را در شش روز آفريده باشد و به همين مناسبت در تفسير برهان در ذيل همين آيه از تفسير على بن ابراهيم نيز مىخوانيم كه
امام (علیهالسلام) فرمود:
فى ستّة
ايّام، يعنى فى ستّة اوقات.
«شش روز، يعنى شش وقت و دوران»
در گفتگوهاى روزمره و اشعار شعرا در زبانهاى مختلف، كلمه «يوم» و معادل آن نيز به معنى دوران زياد ديده مىشود، مثلا مىگوييم: كره زمين يک روز گداخته و سوزان بود و روز ديگر سرد شد، در حالى كه دوران گداختگى زمين به ميلياردها سال بالغ مىشود.
يا اينكه مىگوييم: يک روز
بنی امیه خلافت
اسلام را غصب كردند و روز ديگر
بنی عباس، در حالى كه دوران خلافت هريک به دهها يا صدها سال بالغ مىشود.
شعر ظريف و پرمعنايى از «
کلیم کاشانی» داريم كه شاهد روشنى براى بحث ماست، آنجا كه مىگويد:
بدنامى حیات دو روزى نبود بيشآن هم كليم با تو بگويم چسان گذشت | | |
| | |
يک روز صرف بستن دل شد به اين و آنروز دگر به كندن دل زين و آن گذشت | | |
| | |
از مجموع بحث فوق نتيجه مىگيريم كه خداوند مجموعه زمين و آسمان را در شش دوران آفريده است، هرچند اين دورانها گاهى به ميليونها يا ميلياردها سال بالغ شده است و علم امروز هيچگونه مطلبى را كه مخالف اين موضوع باشد بيان نكرده است.
اين دورانهاى ششگانه محتملا به ترتيب ذيل بوده است:
• روزى كه همه جهان به صورت توده گازى شكلى بود كه با گردش به دور خود از هم جدا شد و كرات را تشكيل داد.
• اين كرات تدريجا به صورت توده مذاب و نورانى و يا سرد و قابل سكونت درآمدند.
• روز ديگر منظومه شمسى تشكيل يافت و زمين از خورشيد جدا شد.
• روز ديگر زمين سرد و آماده حيات گرديد.
• سپس گياهان و
درختان در زمين آشكار شدند.
• سرانجام حيوانات و
انسان در روى زمين ظاهر گشتند.
آنچه درباره دورانهاى ششگانه آفرينش آسمان و زمين در بالا گفتيم با آيات ۸ تا ۱۱
سوره فصّلت قابل تطبيق است.
(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ﴿۸﴾ قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۹﴾ وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ ﴿۱۰﴾ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَ هِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ ﴿۱۱﴾ )
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «
ایّام»، ج۴، ص۷۹۷.