ایمان (پژوهشکدهباقرالعلوم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ایمان یکی از واژههای اساسی
قرآن به معنای
اطمینان و
آرامش، از اصطلاحات
علم کلام و
تفسیر است. در قرآن
آیات زیادی به ضرورت، آثار و موانع ایمان اشاره کرده است. از نظر
اشاعره، ایمان تصدیق
قلبی است و عمل دخالتی در مفهوم آن ندارد ولی در نظر
معتزله عمل، جزئی از ایمان و تارک عمل و مرتکب
گناه کبیره از جرگه
مومنان خارج شده و
فاسق محسوب میشود. در نظر علمای شیعه حقیقت ایمان،
معرفت قلبی است. برخی از متکلمین ایمان را قابل زیاد شدن میدانند و برخی نمیدانند. مهمترین اصول ایمان عبارتند از ایمان به خدا،
معاد،
کتاب آسمانی،
پیامبران و
فرشتگان.
ایمان
مصدر باب افعال، از ریشه «ا- م- ن» به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در
قلب خویش یا دیگری است. تصدیق کردن خبر کسی بر اثر اطمینان یافتن از صحت و عدم کذب آن، و از بین رفتن
ترس،
اضطراب و وحشت از دیگر معانی کاربردی آن است
دستیابی
انسان به آرامش و اطمینان با اعتقاد به خدا و تصدیق او احتمالًا سبب استفاده از «امن» برای مفهوم ایمان بوده است
مشتقات «امن» نزدیک به ۹۰۰ بار در قرآن به کار رفته است
که موارد فراوانی در ساختار باب «اِفعال» و با عبارت: «الذین آمنوا» است. مراد از این گروه در بیشتر موارد مسلماناناند،
اگر چه گاهی بر متدینان ادیان دیگر مانند یهودیان
و مسیحیان نیز اطلاق شده است.
آیاتی را که به موضوع ایمان پرداخته است، میتوان در چند گروه دستهبندی کرد: برخی از آنها ضرورت ایمان و نقش آن را در حیات دنیوی و اخروی به یاد آورده است.
دستهای دیگر ویژگیهای مؤمنان را بازگو کرده
و شماری به پیامدهای بیایمانی پرداخته است.
در گروهی از آیات نیز مقوّمات،
متعلقات
آثار
و موانع
؛
ایمان آمده است. در چند جا نیز ایمان بار معنایی مثبتی ندارد، بلکه به دلبستگی کافران به عقاید باطل خویش اشاره دارد. در این موارد تعبیر ایمان به باطل ذکر شده است،
؛ همچنین گاه از
اسلام در قرآن به ایمان تعبیر شده است.
درباره حقیقت و ماهیت ایمان سه دیدگاه قابل طرح است:
ایمان نزد
اشاعره عبارت از تصدیق
قلبی است و عمل دخالتی در مفهوم آن ندارد.
فخر رازی متکلم
معروف اشعری میگوید: ایمان تصدیق رسول است و تمام آن چیزی که
وحی بودن آن ضرورتا معلوم باشد.
تفتازانی نیز نظریه خود را چنین بیان میکند:
اولا ایمان فعلی
قلبی است به دلیل آیات قرآن مانند:
«اُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْایمان؛
آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته»
ثانیا این عمل
قلبی تصدیق است زیرا معنای لغوی ایمان غیر از تصدیق نیست و دست کشیدن از معنای لغوی محتاج دلیل است.
ثالثا عمل در معنای ایمان دخالت ندارد چرا که در آیات بسیاری پس از خطاب به مومنان از آنها اعمالی چون
روزه،
قصاص،
ارث و غیره درخواست شده است درحالی که اگر این اعمال در معنای ایمان وارد بود ذکر آنها لازم نبود.
دیدگاه
مرجئه،
ابوحنیفه و
ماتریدیه نیز شبیه نظریه اشاعره است.
مساله ایمان و کفر در اعتقادات معتزله اهمیت خاصی دارد زیرا با سه مساله اصولی این مکتب یعنی «وعد و وعید»، «
امر به معروف و نهی از منکر» و «منزلة بین المنزلتین» ارتباط دارد.
معتزلیان بحث ایمان و کفر را تحت عنوان «اسماء و اوصاف شرعی» مطرح نموده و معتقدند
اسماء و اوصاف بر دو دستهاند: لغوی و شرعی. این دو نوع با هم از جهاتی اختلاف دارند از جمله اینکه اسماء لغوی اگر مطلق به کار روند از نظر معنا قیدی نخواهند داشت در حالیکه اسامی شرعی از ابتدا مقیدند همانگونه که ایمان در لغت تصدیقی است که به هر چیزی میتواند تعلق گیرد ولی مومن از نظر شرعی فقط آن کسی است که خدا و پیامبران را تصدیق کند. ایمان، کفر و فسق از اسامی شرعی هستند با این تفاوت که ایمان اسم مدح و
کفر و
فسق اسم ذم هستند.
مکتب اعتزال انسان را موجودی
مکلف و وظیفهمند میداند و معتقد است
عقل انسان هم وجود خدا را درک میکند و هم
شکر او را به عنوان منعم و
اطاعت از
امر او را به عنوان
مولی بر انسان
واجب میگرداند. اصول واجبات و محرمات شرعی ابتدا به صورت واجبات و محرمات عقلی دریافت میشود و آنچه
شرع در این باره میگوید یا تاکید بر همانهاست و یا تفصیل جزئیات آنها. بنابراین ایمان در درجه اول تبعیت عملی از ایجابهای عقلی است و در درجه دوم تبعیت عملی از ایجابهای شرعی. بنابراین از نظر معتزله حقیقت ایمان «عمل همراه با
معرفت» است؛ عمل به همه وظیفهها و تکلیفهایی که ابتدا عقل آنها را بر عهده انسان میگذارد و سپس پیامبران آنها را بیان میکنند. در نظر معتزله تصدیق وجود خدا، پیامبران، اوامر و نواهی الهی از اساسیترین وظایف انسان است و هنگامی که انسان این وظایف را به جا آورد مومن شناخته میشود. به عبارت دیگر ایمان همان مومنانه زیستن است.
بر این اساس از دیدگاه مکتب معتزله عمل در معنای ایمان دخالت جدی دارد به گونهای که تارک عمل و مرتکب
گناه کبیره از جرگه مومنان خارج و
فاسق محسوب میشود.
اکثریت قریب به اتفاقاندیشمندان شیعه معتقدند
ماهیت ایمان را
معرفت تشکیل میدهد
شیخ مفید،
سید مرتضی،
شیخ طوسی،
شهید ثانی،
علامه مجلسی،
[[علامه حلی]. ]
و
صدرالمتالهین که از جمله بزرگترین متفکران شیعه هستند این نظر را تایید کردهاند. شیخ مفید در تصحیح الاعتقاد مینویسد: «هیچ
عارف به خدا و رسولی کافر نیست و هیچ جاهل به خدا و رسولی مومن نیست. اگر جایی کفر کسی بر اساس اصولی که داریم معلوم شد خود این به ملازمه نشان میدهد که او هرگز
معرفت به خدا نداشته است اگرچه به زبان
اعتراف به وجود او کرده و اینطور وانمود میکرده که
عارف به خدا و رسول است.»
همچنین صدرالمتالهین دیدگاه خود مبنی بر یکسانی ایمان با علم و تصدیق را با استناد به مبانی زیر اثبات نموده است:
۱. آیاتی که از آنها بر میآید محل ایمان
قلب است پس ایمان مقولهای غیر جوارحی است.
۲. عطف
عمل صالح بر ایمان در بسیاری از آیات نشان دهنده خارج بودن عمل از ماهیت ایمان است.
۳. در برخی آیات، ایمان با
معصیت جمع شدهاست. یعنی فاسق و گنهکار مومن خوانده شدهاند و این دلالت بر عدم دخل عمل در ایمان دارد.
۴. از آیهی «لا اکراه فی الدین؛
برمیآید که ایمان امری
قلبی است و اکراه بردار نیست نه عملی خارجی که بتوان کسی را بدان مجبور نمود.
۵. ایمان در لغت به معنای تصدیق است و اگر در معنای دیگری استعمال شود با
عربی بودن قرآن منافات دارد مگر آنکه نقل معنای آن شهرت داشتهباشد.
۶. تنها علم و تصدیق یقینی است که غیرقابل زوال و تغییر و شایسته ایمان است.
بر همین اساس وی میگوید: «در اینجا باید بین سه چیز فرق گذاشت: یکی
معارف و دیگری
احوال نفسانی و سومی اعمال خارجی.
معارف مانند علم به خدا و
رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و احوال مانند
حالت انقطاع از دنیا و شوائب نفسانی و اعمال هم مانند عبادات و طاعات. در نظر اهل ظاهر
معرفت برای عمل است درحالیکه در نظر اهل باطن عمل است که برای
معرفت است و عمل فی نفسه ارزشی ندارد و احوال هم که قوه یا عدمهایی بیارج هستند. اما این
معارف هستند که اموری وجودی بوده از هر تغییر برکنارند پس فایده اصلاح عمل، اصلاح
قلب است و فایده اصلاح
قلب، انکشاف جلال ذاتی حق تعالی است. خلاصه اصل ایمان به خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همان علم به
الهیات است.»
خلاصه آنکه بنابر دیدگاه اندیشمندان و متکلمین شیعه ایمان عبارت است از علم و
معرفت به خدا و رسولش و مومن کسی است که عقایدش مطابق با واقع باشد.
دیدگاه اشاعره، معتزله و
شیعه در توجیه
مقول به تشکیک بودن ایمان از جمله مباحث مهم در باب ایمان است.
ماهیت ایمان در مکتب اشاعره تصدیق خدا و رسول است و چنانکه روشن است تصدیق امری نیست که کاهش یا افزایش یابد. تصدیق به چیزی یا هست و یا نیست.
از سوی دیگر آیات زیادی به وضوح بر زیادی و نقصان ایمان دلالت دارند مانند:
«وَ اِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایماناً؛
و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد»
«وَ ما زادَهُمْ اِلاَّ ایماناً وَ تَسْلیما؛
و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود»
علاوه بر آنکه حکم عقل بر اینکه ایمان
علی (علیهالسّلام) با ایمان یک مسلمان عادی برابر و یکسان نیست امری بدیهی است.
با این وصف اشاعره چارهای جز حل این تعارض نداشتند. ایجی و تفتازانی در پاسخ به این مشکل معتقد شدند
به دو گونه میتوان زیاده و نقصان ایمان و تصدیق را توجیه نمود:
الف) اینکه بگوییم تصدیق از
مقوله کیف نفسانی است و کیف نفسانی امری قابل زیاده و نقصان است.
ب) اینکه بگوییم گاهی چیزی را به صورت تفصیلی تصدیق میکنیم و گاهی ایمان ما به گونه اجمالی است و هرچه از اجمال به طرف تفصیل پیش برویم ایمان ما کاملتر میشود.
فخر رازی و
غزالی راه حل دیگری را پیشنهاد کردند.
بدین صورت که ایمان چیزی است که قوامش تصدیق و گرویدن به حق است ولی کمال آن به اعمال جوانحی (
قلبی) یا جوارحی است و چون عمل به کلی از ایمان خارج است میتواند منشاء اختلاف در مومنان و
درجات ایمان باشد.
به هر حال ایمان امری ذومراتب است لذا اطمینان هم از مراتب ایمان و تصدیق است چنانکه
یقین مرتبه عالی آن میباشد اما با این فرض که یقین شرط کمال ایمان است نه حصول آن
معتزله نیز با طرح این نظریه که عمل جزء حقیقت ایمان است و با توجه به اینکه عمل به گونهای است که در مومنان به صورت کاهشی و افزایشی وجود پیدا میکند معتقد به تشکیکی بودن ایمان شدند و این امر را به عنوان یکی از امتیازات دیدگاه خود در باب ماهیت ایمان برشمردند چراکه طبق این دیدگاه نیازی به چارهجویی برای توجیه نظریه خود در راستای هماهنگی با آیات قرآن نداشتند
اما بنا بر نظر متکلمان شیعه چون حقیقت و ماهیت ایمان را
معرفت تشکیل میدهد و
معرفت امری دائرمدار نفی و اثبات است نمیتوان گفت که ایمان مقول به تشکیک است و از آنجا که همان مشکلوارهی تعارض این دیدگاه با آیات قرآن به وجود میآید اندیشمندان شیعه برای حل آن دو احتمال مطرح نمودند:
۱. مراد از ازدیاد ایمان افزودن بر اصل ایمان نیست بلکه افزایش کمال اضافی بر ایمان است. حقیقت ایمان تغییر نمیکند بلکه اضافات خارج از ایمان یعنی اعمال مومنان است که کمی و زیادی دارد.
۲. ایمان یک اعتبار شرعی است و اساس آن اذعان و علم است که تحقق این امر در افراد متفاوت خواهد بود یعنی همانگونه که برخی عالمتراند و برخی کمتر از عمل برخوردارند ایمان نیز در برخی بیشتر و در برخی کمتر است. بنابراین اختلاف ایمان به سبب اختلاف خصوصیات و ویژگیهای مومنان است؛ یکی یقین دارد و دیگری اطمینان!
یکی از مباحث مهم درباره ایمان اصول یا متعلَّق ایمان است. این اصول اشاره به
معارفی است که برای تحقق ایمان لازم است؛
معارفی که اگر از آنها کاسته شود ایمان را مختل میکند.
مواردی که از دیدگاه قرآن ایمان به آنها ضروری است عبارتند از:
خدا مهمترین متعلَّق ایمان در قرآن است. و حتی گاهی از «مؤمنان» خواسته شده به خدا ایمان آورند:
«یا ایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا ءامِنوا بِاللَّهِ...؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید به خدا ایمان (واقعی) بیاورید.»
قرآن پس از
توحید، بیشترین اهمیت را به
معاد و
آخرت داده است به گونهای که در آیات بسیاری به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مسئله معاد مطرح شده است.
«لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ؛
بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا و روز رستاخیز و
فرشتگان و کتاب (آسمانی)، و پیامبران، ایمان آورده است.»
اهمیت ایمان به پیامبران به گونهای است که در برخی آیات در پی ایمان به خداوند ذکر شده است
«فَامِنوا بِاللَّهِ و رُسُلِهِ...؛
پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید.»
و نیز:
«والمُؤمِنونَ کُلٌّ ءامَنَ بِاللَّهِ ومَلکَتِهِ وکُتُبِهِ و رُسُلِهِ؛
و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند.»
در قرآن اعتقاد به فرشتگان در کنار ایمان به خدا و جهان آخرت، لازم شمرده شده است. چنانکه در آیه ۱۷۷ سوره بقره ذکر شد.
از نظر متکلمین اعتقاد به امور مذکور و همه آنچه که
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنوان شریعت آورده است (ما جاء به النبی) متعلَّق ایمان محسوب میشوند و عدم پذیرش این امور ایمان شخص را با مشکل مواجه میکند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ایمان»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۸/۸.