• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اَعْراف (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: أعراف (لغات‌قرآن)، اعراف.


اَعْراف (به فتح الف و سکون عین) از واژگان قرآن کریم به معنای یال اسب، کاکل خروس، و قسمت‌های بلند کوه و تپّه است. در آیاتی از قرآن کریم بحثی درباره اهل اعراف به کار رفته که ابتدا آیات را ذکر کرده و سپس روایات ائمه (علیهم‌السلام) و اقوال مختلف در این خصوص بیان خواهد شد.



اَعْراف جمع عُرْف (بر وزن قفل) به معنی یال اسب، کاکل خروس، و قسمت‌های بلند کوه و تپّه است. در اقرب الموارد گفته: «اَعْرَافُ‌ الرِّیاحِ و السّحابِ: اَوَائِلُهَا وَ اَعَالِیهَا».


در آیه‌ (وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی‌ الْاَعْرافِ‌ رِجالٌ) «میان اهل بهشت و آتش حائلی است و بر بلندی‌های آن حائل مردانی است.» الف و لام عوض از مضاف الیه است تقدیرش چنین می‌باشد: «و علی اعراف الحجاب رجال»

۲.۱ - اهل اعراف

در اینجا ابتدا آیاتی که در آنها این کلمه واقع است نقل و سپس مطالب آنرا بررسی کرده و آنگاه بعضی از روایات و اقوال را نقل خواهیم کرد:

۲.۱.۱ - در آیات قرآن

(وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی‌ الْاَعْرافِ‌ رِجالٌ‌ یَعْرِفُونَ‌ کُلًّا بِسِیماهُمْ وَ نادَوْا اَصْحابَ الْجَنَّةِ اَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ. وَ اِذا صُرِفَتْ اَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ اَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ. وَ نادی‌ اَصْحابُ‌ الْاَعْرافِ‌ رِجالًا یَعْرِفُونَهُمْ‌ بِسِیماهُمْ قالُوا ما اَغْنی‌ عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ. اَ هؤُلاءِ الَّذِینَ اَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ) (و در ميان آن دو بهشتيان و دوزخيان‌، حجابى است؛ و بر «اعراف» مردانى هستند كه هر يک از آن دو گروه را از چهره‌هايشان مى‌شناسند؛ و بهشتيان را صدا مى‌زنند كه: «درود بر شما باد!» امّا داخل بهشت نمى‌شوند، در حالى‌كه اميد آن را دارند. و هنگامى كه چشمشان به دوزخيان مى‌افتد مى‌گويند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمكاران قرار مده.» و اصحاب اعراف، مردانى از دوزخيان را كه از سيمايشان آنها را مى‌شناسند، صدا مى‌زنند و مى‌گويند: « ديديد كه نه جمع‌آورى مال و ثروت شما و نه تكبر ورزيدن شما، به حالتان سودى نداد!» آيا اينهااين واماندگان بر اعراف‌، همانان هستند كه سوگند ياد كرديد خداوند، هرگز رحمتش را شامل حال آنها نخواهد كرد؟! ولى خداوند به خاطر ایمان و كارهاى نيكشان، آنها را بخشيد؛ هم‌اكنون به آنها گفته مى‌شود: داخل بهشت شويد، كه نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين مى‌شويد.)
آنچه از این آیات مستفاد می‌شود به قرار ذیل است:
۱- میان اهل جنّت و نار حایلی است. آیا این حایل همان است که در قرآن آمده‌ (فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ) (در اين هنگام ديوارى ميان آنها زده مى‌شود كه درى دارد، درونش رحمت است و از طرف برونش عذاب.)
به قولی مراد از «سور» همان اعراف است شاید اینطور باشد ولی فرق این آیه با آیه اعراف آن است که این درباره حایل میان مؤمنین و منافقین است، چنانکه از ما قبل و صدر آیه معلوم می‌شود و اعراف درباره مطلق مؤمنان و کفّار می‌باشد.
۲- در ارتفاعات آن حائل مردانی است که همه را با علامت آنها می‌دانند، آن مردان خطاب به اهل بهشت گویند: سلام بر شما، این سخن آنگاه گویند که اهل بهشت هنوز به بهشت داخل نشده‌اند ولی طمع آنرا دارند که داخل شوند، در صورتی‌که‌ (لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ) ( امّا داخل بهشت نمى‌شوند، در حالى‌كه اميد آن را دارند.) هر دو حال باشند از «اَصْحابَ الْجَنَّةِ» و اگر حال باشند از ضمیر «نادَوْا» آن وقت معنی چنین می‌شود که مردان اعراف در حالی ندا می‌کنند که داخل بهشت نشده‌اند ولی طمع آنرا دارند.
با قرینه آیات ما قبل می‌توان گفت که دو جمله فوق حال اصحاب‌ اعراف است زیرا ملاحظه آیات ما قبل نشان می‌دهد که گفتار اهل اعراف بعد از استقرار اهل بهشت در بهشت و اهل دوزخ در دوزخ است مثلا در آن آیات چنین آمده: (وَ نادی‌ اَصْحابُ الْجَنَّةِ اَصْحابَ النَّارِ اَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ.) (و بهشتيان دوزخيان را صدا مى‌زنند كه: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق يافتيم؛ آيا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق يافتيد؟!» مى‌گويند: «آرى».) ولی گفته‌اند: دو جمله‌ «لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ» حال است از «اَصْحابَ الْجَنَّةِ».
و این حق است زیر در آیه ۴۹ می‌خوانیم:(ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ) (داخل بهشت شويد، كه نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين مى‌شويد.)
آیه صریح است که هنوز داخل نشده‌اند در این‌صورت آیه‌ (وَ نادی‌ اَصْحابُ الْجَنَّةِ...) (و بهشتيان دوزخيان را صدا مى‌زنند.) که گذشت مطلب مستقلی است که ترتیب وقوعی با آیات بعدی ندارد.
۳- مردان اعراف چون متوجّه اهل آتش شوند گویند: (رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ) (پروردگارا! ما را با گروه ستمكاران قرار مده.) ایضا آنها به عده‌ای از بدکاران که با علایم آنها را می‌شناسند می‌گویند: جمع مال و غیره و تکبر از بندگی حق شما را کفایت نکرد و از عذاب رها ننمود، آیا اینان (اشاره به مؤمنین) آنهایند که قسم خوردید خدا رحمتی به ایشان نمی‌رساند (ای مؤمنان) داخل بهشت شوید برای شما دیگر خوفی و‌ اندوهی نیست.
ظاهر «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ...» آن است که اهل اعراف به اهل بهشت دستور می‌دهند که: داخل بهشت شوید بعضی در آن «قیل» یا «یقول اللّه» یا «یقول الملائکة» مقدّر کرده‌اند ولی همه بر خلاف ظاهر است.
با ملاحظه آنچه گفته شد: پر روشن است که اهل اعراف مردان ممتازی هستند از قبیل انبیاء، اوصیاء، ائمه، صدیقین و اشهاد، زیرا آنها همه را با علامت می‌شناسند و در آن روز حق سخن گفتن دارند، به اهل بهشت فرمان دخول می‌دهند، آنها را به رخ اهل جهنّم می‌کشند، اهل بهشت را سلام می‌گویند. با آنکه در آن روز کسی حق سخن گفتن ندارد جز به اذن خدا (رَبِّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الرَّحْمنِ لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطاباً. یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً) (همان پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه در ميان آن دو است، همان پروردگار رحمان؛ و در آن روز هيچ كس حق ندارد بى اجازه او سخنى بگويد يا شفاعتى كند. روزى كه «روح» و «ملائکه» به صف مى‌ايستند و هيچ يک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمى‌گويند، و آنگاه كه مى‌گويند درست مى‌گويند.)
(یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْاَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ) (روزى است كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سود ديگرى نيست، و همه امور در آن روز از آنِ خداست.)
پس این اشخاص که این همه سخنان بزرگ می‌گویند لابد مورد نظر خدا و واسطه میان خدا و مردم‌اند. و قسمتی از کارهای قیامت به امر خدا محوّل به ایشان است و این عجب نیست که خداوند در آن روز بعضی از بندگان محبوب خویش را چنان مقامی بدهد و چنان کاری به آنها محول کند که حتی آنها به اهل بهشت اجازه ورود بدهند.

۲.۱.۲ - بررسی روایات‌

روایات وارده در این زمینه دو گروه‌اند، یکی آن‌که اصحاب اعراف، انبیاء و امامان و نظیر آنها هستند. دوم اهل اعراف آن‌هایند که اعمال نیک و بد آنها مساوی است، اعمال نیک از آتش بازشان داشته و اعمال بد مانع دخول بهشت گردیده آنها در اعراف‌ هستند تا خدا میان‌شان قضاوت کند. بعد وارد بهشت گردند این دسته از روایات با آیات ابدا تطبیق نمی‌شوند اینک بعضی از روایات دسته اول:
۱- در مجمع البیان از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده: «هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلَّا مَنْ‌ عَرَفَهُمْ‌ وَ عَرَفُوهُ‌ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ اِلَّا مَنْ اَنْکَرَهُمْ وَ اَنْکَرُوهُ.» این حدیث در تفسیر عیاشی نیز نقل شده.
۲- ایضا در مجمع البیان است‌ «قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ‌: الْاَعْرَافُ‌ کُثْبَانٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ یَقِفُ عَلَیْهَا کُلُّ نَبِیٍّ وَ کُلُّ خَلِیفَةِ نَبِیٍّ..» کثبان جمع کثیب به معنی تل ریگ است.
۳- در مجمع البیان از اصبغ بن نباته مروی است:
«قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَاَتَاهُ ابْنُ الْکَوَّاءِ فَسَاَلَهُ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ فَقَالَ: وَیْحَکَ یَا بْنَ الْکَوَّاءِ نَحْنُ نَقِفُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَمَنْ یَنْصُرُنَا عَرَفْنَاهُ‌ بِسِیمَاهُ فَاَدْخَلْنَاهُ‌ الْجَنَّةَ وَ مَنْ اَبْغَضَنَا عَرَفْنَاهُ‌ بِسِیمَاهُ فَاَدْخَلْنَاهُ النَّارَ.»
۴- ایضا در مجمع البیان درباره حدیث مشهور «اِنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ قَسِیمُ النَّارِ وَ الْجَنَّةِ.» از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده که آن حضرت به حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود: «یَا عَلِیُّ کَاَنِّی بِکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ بِیَدِکَ عَصَا عَوْسَجٍ تَسُوقُ قَوْماً اِلَی الْجَنَّةِ وَ آخَرِینَ اِلَی النَّارِ.» این روایت مطابق آیه‌ «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ...» است که در آیات اعراف بررسی شد که آن از کلام اصحاب اعراف است. حدیث «قسیم النّار و الجنّة» را فریقین نقل کرده‌اند.
۵- در تفسیر عیاشی از حضرت علی (علیه‌السّلام) نقل شده که فرمود: «اَنَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ اَنَا اَوَّلُ السَّابِقِینَ وَ اَنَا خَلِیفَةُ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ اَنَا قَسِیمُ (الْجَنَّةِ وَ) النَّارِ وَ اَنَا صَاحِبُ‌ الْاَعْرَافِ‌.»
۶- در بحار الانوار از بصائر از برید عجلی نقل شده: «سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: «وَ عَلَی‌ الْاَعْرافِ‌ رِجالٌ‌ یَعْرِفُونَ‌ کُلًّا بِسِیماهُمْ» قَالَ: اُنْزِلَتْ فِی هَذِهِ الْاُمَّةِ وَ الرِّجَالُ هُمُ الْاَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ....»
۷- و نیز در بحار الانوار از امام صادق (علیه‌السّلام) در ضمن حدیثی نقل شده: «لَیَکُونَنَّ عَلَی‌ الْاَعْرَافِ‌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الطَّیِّبُونَ مِنْ آلِهِمْ....»
این احادیث که از آنها بیشتر می‌توان یافت همه با آیات قابل تطبیق و مصداق آیات‌ هستند و در بعضی از آنها خود ائمّه اعراف خوانده شده‌اند، چنانکه در تفسیر عیاشی از سلمان فارسی نقل شده که شنیدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیشتر از ده بار به علی (علیه‌السّلام) فرمود: «یَا عَلِیُّ اِنَّکَ وَ الْاَوْصِیَاءُ مِنْ بَعْدِکَ‌ اَعْرَافٌ‌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلَّا مَنْ‌ عَرَفَکُمُ‌ وَ عَرَفْتُمُوهُ‌ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ اِلَّا مَنْ اَنْکَرَکُمْ وَ اَنْکَرْتُمُوهُ.»
مراد از اعراف در حدیث شناخته شده‌ها است، زیرا اعراف جمع عرف و اعرف است چنانکه در تفسیر المنار گفته است. یعنی شما روز قیامت شناخته شده‌هائید آشنایان شما اهل بهشت و منکرینتان اهل آتشند.
دسته دوم از روایات درباره اصحاب اعراف که گفتیم چنین‌اند:
۱- در تفسیر عیاشی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده که راوی به آن حضرت عرض کرد: «ای شی‌ء اصحاب الاعراف؟ قَالَ: اسْتَوَتِ الْحَسَنَاتُ وَ السَّیِّئَاتُ فَانْ اَدْخَلَهُمُ اللَّهُ الْجَنَّةَ فَبِرَحْمَتِهِ وَ اِنْ عَذَّبَهُمْ لَمْ یَظْلِمْهُمْ.»
۲- در اصول کافی در ضمن حدیثی از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده که فرمود: «وَ لَکِنَّهُمْ قَوْمٌ اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُمْ وَ سَیِّئَاتُهُمْ فَقَصُرَتْ بِهِمْ الْاَعْمَالُ وَ اِنَّهُمْ لَکَمَا قَالَ اللَّهُ....»
روایات اهل سنت درباره اصحاب اعراف نوعا در این زمینه است، ولی چنانکه گفته شد با آیات قابل تطبیق نیستند.

۲.۱.۳ - نقل اقوال‌

اقوال گذشتگان راجع به اصحاب اعراف در کتب تفسیر چنین است:
۱- اصحاب اعراف انبیاء (علیهم‌السلام‌) هستند خدا آنها را در بلندی‌های سور قرار می‌دهد تا از مردم متمایز باشند و چون آنها گواهان امتها هستند.
۲- آنها ملائکه‌ هستند که در صورت مردان ظاهر می‌شوند، اهل بهشت و آتش را می‌شناسند...
۳- آنها عباس، حمزه، علی (علیه‌السّلام) و جعفر ذوالجناحین‌ هستند، دوستان خویش را با صورت‌های سفید و دشمنان خویش را با صورت‌های سیاهشان می‌شناسند.
۴- آنها عادلان امّت‌ها و گواهان اعمال از هر امّت هستند.
۵- کسانی هستند که حسنات و سیئات آنها برابراند که نه مستحق آتش‌اند و نه جهنّم، بالاخره مورد عفوّ قرار می‌گیرند.
۶- آنها مؤمنان جنّ‌ هستند.
۷- آنها اولاد کفار هستند که پیش از تکلیف مرده‌اند.
۸- آنها کسانی‌ هستند که بدون اجازه پدران به جهاد رفته و شهید شده‌اند.
۹- آنها اشراف خلق‌ هستند.
۱۰- آنها اهل فترت‌ هستند که در فاصله زمان حضرت عیسی و حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دنیا آمده‌اند یا مطلق اهل فترت‌ هستند.
۱۱- آنها قومی نیکوکار و فقیه و عالم‌ هستند.
۱۲- کسانی‌ هستند که عجب و خودبینی دارند.
۱۳- آنها اولاد زنا هستند.
۱۴- آنها مستضعفین‌ هستند که حجت بر ایشان تمام نشده و تکلیف تعلّق نگرفته است. در تفسیر المیزان وجه ۸ و ۱۰ را به اقوال ممکن الالحاق دانسته است.
ناگفته نماند: بعضی از این اقوال به بعض دیگر داخل است و فقط قول اول و چهارم و نهم بر آیات قابل تطبیق است، اما قول دوم که آنها ملائکه‌اند کلمه‌ «رِجالٌ» در آیه مانع از آن است که ملائکه باشند زیرا ملک به ذکوریت و انوثیّت توصیف نمی‌شود و قول پنجم گرچه درباره آن روایات نقل شده ولی بر آیات قابل تطبیق نیست بقیه اقوال اعتباری ندارند.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۳۲۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۶۱.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۹۳.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ج۳، ص۵۲۵.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۴۶.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۳۲.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۵۲.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۲.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۵.    
۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۴۶- ۴۹.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۶.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۲۱.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۵۲.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۵.    
۱۶. حدید/سوره۵۷، آیه۱۳.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۳۹.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۵۶.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۷۵.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۵.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۲۰.    
۲۲. اعراف/سوره۷، آیه۴۶.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۶.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۲۱.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۵۲.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۲.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۵.    
۲۸. اعراف/سوره۷، آیه۴۴.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۵۶.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۱۸.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۴۸.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۰.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۱.    
۳۴. اعراف/سوره۷، آیه۴۹.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۵۶.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۳۲.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۶۴.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۵.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۲۱.    
۴۰. اعراف/سوره۷، آیه۴۴.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۵۶.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۱۸.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۴۸.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۰.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۱.    
۴۶. اعراف/سوره۷، آیه۴۷.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۵۶.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۳۰.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۵۵.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۳.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۸.    
۵۲. نبا/سوره۷۸، آیه۳۷- ۳۸.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۳.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۷۰.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۷۵.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۴۶.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۵۰.    
۵۸. انفطار/سوره۸۲، آیه۱۹.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۷.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۲۷.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۷۳.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۸۳.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۵۵.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۳.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۶.    
۶۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۸.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۳.    
۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۶.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۳.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۷.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۳.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۷.    
۷۳. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۸.    
۷۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸، ص۳۳۵.    
۷۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸، ص۳۳۵.    
۷۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۸.    
۷۷. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۸، ص۳۸۳.    
۷۸. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۸.    
۷۹. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۴۰۸.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۲۶.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۵۷.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۲.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۵.    
۸۴. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۸، ص۳۸۳.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۲۸.    
۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۶۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «اعراف»، ج۴، ص۳۲۸.    






جعبه ابزار