اَشْرَکَ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَشْرَکَ:
(أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ) اَشْرَکَ: از
«اشراک» به معنى «شريک دانستن براى
خدا» (
بتپرستی) و در اصل از مادّه «
شرک» گرفته شده است.
«مشاركت» به معناى «در كارى شركت كردن» است، چنان كه در آيه ۶۴
سوره اسراء مىخوانيم:
(...وَ شٰارِكْهُمْ فِي الْأَمْوٰالِ وَ الْأَوْلاٰدِ...) «...و در ثروت و فرزندانشان شركت جوى...»
اصولا كلمه
«شريک» به كسى مىگويند كه با ديگرى در كار يا معاملهاى همدست باشد، در آيه ۱۶۳
سوره انعام آمده است:
(لاٰ شَرِيكَ لَهُ...) «
پروردگاری كه هيچ شريک و شبيهى براى او نيست...»
واژه
«شركاء» جمع
«شريک» است كه در آيه ۶۶
سوره یونس و چندين آيه ديگر از آن نام برده شده است.
به موردی از کاربرد
اَشْرَکَ در
قرآن، اشاره میشود:
(أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ ) (يا بگوييد: «پدرانمان پيش از اين مشرک بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بوديم؛ و چارهاى جز پيروى نداشتيم؛ آيا ما را به آنچه اهل باطل انجام دادند مجازات مىكنى؟!»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
(أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ) اين جمله حكايت حجتى است كه بنا به فرض انحصار اشهاد و اخذ ميثاق در پدران ممكن بود فرزندان (
ذریه) به آن تمسک كنند، هم چنان كه جمله أن تقولوا حجت جميع مردم از پدران و فرزندان است كه به فرض ترک اشهاد ممكن بود به آن استدلال نمايند.
و پر واضح است كه اگر فرض كنيم
خداوند اشهاد و اخذ ميثاق را در آن نشات به كلى ترک مىكرد لازمهاش اين مىشد كه احدى از افراد ذريه در اين نشات به
خدای تعالی معرفت پيدا نكند، براى اينكه آن نشات نشاتى است كه ميان بشر و پروردگارش حائلى نيست، اگر فرضا در آنجا كسى به
ربوبیت پروردگارش علم پيدا كند همين علم، خود اشهاد و اخذ ميثاق است، به خلاف اين نشات كه بخاطر محجوب بودن بشر تنها راه علمش از طريق استدلال است. تنها به اين وسيله مىتواند به ما وراى حجاب پى ببرد.
(وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَ الأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَ مَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا) (هر كدام از آنها را مىتوانى با صدايت تحريک كن! و لشكر سواره و پيادهات را بر آنها گسيل دار؛ و در ثروت و فرزندانشان شركت جوى؛ و آنان را با وعدهها سرگرم ساز!- ولى
شیطان، جز
فریب و
دروغ، وعدهاى به آنها نمىدهد-.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: شركت جز در ملكيت و اختصاص تصور نمىشود، و لازمهاش اين است كه شريک در استفاده از آن ملک- كه غرض از تحصيل آن همان استفاده است- سهيم باشد، چرا كه مال عينى است خارجى و جداى از
انسان و همچنين فرزند موجودى است مستقل و جداى از پدر و مادر و اگر غرض از مال و فرزند استفاده از آنها نبود هرگز انسان ماليتى براى مال و اختصاصى براى فرزند قائل نمىشد.
پس شركت كردن شيطان با آدمى در مال و فرزند سهم بردن از منفعت و اختصاص است، مثل اينكه آدمى را وادار كند به تحصيل مال كه خداوند آن را مايه رفع حاجت آدمى از راه حرام قرار داده است. زيرا در اين صورت هم آدمى از آن مال منتفع شده به غرض طبيعى خود نائل مىشود و هم شيطان به غرض خود رسيده است و يا آنكه از راه حلال كسب بكند و ليكن در
معصیت به كار برند، و در
اطاعت خدا صرف نكند، پس هر دو از آن مال منتفع شدهاند با اينكه او از رحمت خدا تهى دست است.
و يا آنكه از راه حرام فرزندى براى آدمى به
دنیا آيد، و يا از راه حلال به دنيا آيند و ليكن به تربيت دينى و
صالح تربيتش نكند و به آداب خدايى مؤدبش نسازد، در نتيجه سهمى از آن فرزند را براى شيطان قرار داده و سهمى را براى خودش و همچنين چيزهاى ديگر.
و اين وجه كه ما ذكر كرديم وجه خوبى است در تفسير آيه، و جامع همه معانى و وجوه مختلفه است كه ذكر كردهاند، مانند گفتار بعضى كه گفتهاند: اموال و اولادى كه شيطان در آنها شركت دارد عبارت است از اموالى كه از راه حرام و غير حق به دست آمده باشد، و فرزندى كه از راه زنا پديد آمده باشد نقل از
ابن عباس و غيره .
و يا گفتهاند
]: شركت شيطان در اموال به اين است كه او دستور دهد اموال را به صورت
سائبه و
بحیره و يا غير آن در آورند، و در اولاد به اين است كه فرزندان را
یهودی،
نصاری و
مجوس سازند. (نقل از
قتاده).
و يا گفتهاند
: هر مال حرام و فرج حرامى مورد شركت شيطان است (نقل از
کلبی) و يا گفتهاند: مراد از اولادى كه شيطان از او سهم داشته باشد، اولادى است كه نام بتپرستان را داشته باشد چون
عبدشمس و
عبدالحارث و امثال آنها، و يا گفتهاند: مقصود از فرزندى كه شيطان در آن سهيم است فرزندى است كه عرب زنده به گور كرده بود (ايضا نقل از ابن عباس) و يا گفتهاند
: مشاركت شيطان در اموال اين است كه وادار سازد اموال را به صورت گوسفند و شتر در آورده و براى بتها و خدايان خيالى خود قربانى كنند (نقل از
ضحاک) و همچنين وجوه و اقوال ديگرى كه از علماى تفسير روايت شده است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ) (همتايى براى او نيست؛ و به همين مأمور شدهام؛ و من نخستين مسلمانم.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه نسک به معناى مطلق عبادت است، ليكن بيشتر در ذبح و يا قربانيى كه به منظور تقرب به درگاه
خدای سبحان ذبح مىشود استعمال شده است.
در اين آيه شريفه
خدای تعالی براى بار دوم رسول گرامى خود را دستور مىدهد كه به مردم بگويد: او خودش به آنچه كه خداوند به سوى آن هدايتش كرده عمل مىكند. و منظور از اين اعلام اين است كه
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تهمت دورتر شده و مردم بهتر دين او را تلقى به قبول كنند، چون يكى از نشانههاى راستگويى اين است كه گوينده به گفتههاى خود عمل نموده و گفتارش با كردارش مطابقت داشته باشد.
لذا مىفرمايد: به مردم بگو كه من
نماز، تمامى
عبادات، زندگيم و جميع شؤون آن از قبيل اعمال، اوصاف، فعلها و ترکها كه مربوط به من است، همچنين مرگم را با هر چه كه از امور آن مربوط به من است- و آن امور پس از مرگ است كه از زندگى دنيا سرچشمه مىگيرد چنان كه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده: آن چنان كه زندگى مىكنيد خواهيد مرد - همه را براى خدا قرار دادم، بدون اينكه كسى را در آنها شريک او بدانم. و خلاصه من در جميع شؤون حيات و مماتم بندهاى هستم تنها براى خدا، و روى خود را تنها متوجه او نمودم. چيزى را قصد نمىكنم و از چيزى روىگردان نيستم مگر براى او، در مسير زندگيم قدمى برنمىدارم و به سوى مرگ قدم نمىگذارم مگر براى او، چون او پروردگار همه عالميان و مالک همه و مدبر همه است.
من به اين نحو از عبوديت مامور شدهام، و اولين كسى كه تسليم خواسته او شود، و آن عبوديت به تمام معنا را از هر باب و هر جهتى كه او خواسته قبول نمايد، خودم هستم.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(أَلا إِنَّ لِلّهِ مَن فِي السَّمَاوَات وَمَن فِي الأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَكَاء إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ) (آگاه باشيد كسانى كه در آسمانها و كسانى كه در زمين هستند، تعلق به خدا دارند. و آنها كه غير خدا را همتاى او مىخوانند، از منطق و دليلى پيروى نمىكنند؛ آنها تنها از گمان بىاساس پيروى مىنمايند و تخمين و حدس واهى مىزنند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اين آيه شريفه مالكيت خداى تعالى را نسبت به تمامى آنهايى كه در آسمانها و زمين هستند بيان مىكند. مالكيتى كه بوسيله آن معناى ربوبيت براى اله تمام مىشود، و بدون آن هيچ معبودى نمىتواند
رب باشد، چون رب عبارت است از مالكى كه مدبر امر مملوک خود باشد و چنين ملكيتى منحصر در خداى واحد بىشريک است، و در اين ملكيت احدى شريک خدا نيست. پس، اين شريکهايى كه براى خداى تعالى درست كردهاند معناى شركت در آنها وجود ندارد مگر صرف آن مفاهيم فرضى و موهومى كه
مشرکین براى آنها فرض كردهاند، مفاهيمى كه تنها جايش عالم فرض است و در عالم خارج و واقعيت مصداقى ندارد.
پس، آيه شريفه خدايان مشركين را با خداى تعالى مقايسه مىكند، و آن گاه حكم مىكند به اينكه نسبت آن خدايان با خدا، نسبت خرص (تخمين) و
گمان است با
حقیقت و
حق- و بقيه مطالب آيه روشن است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «اَشْرَکَ»، ج۲، ص۴۸۷.