• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اَ فَعَیینا (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اَ فَعَیینا: (أَ فَعَيِينَا بِالْخَلْقِ)
اَ فَعَیینا: در اصل از مادّه «عىّ» با ياء مشدّد به معنى«عجز و ناتوانى»است.
بنا به گفته «راغب»، كلمه «اعياء» به ناتوانى و عجزى گفته مى‌شود كه براثر راه رفتن زياد به بدن عارض مى‌شود.



به موردی از کاربرد اَ فَعَیینا در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - اَ فَعَیینا (آیه ۱۵ سوره ق)

(أَ فَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ)
(آيا ما از آفرينش نخستين عاجز مانديم كه قادر بر آفرينش دوباره آن‌ها نباشيم؟! ولى آن‌ها با اين دلايل روشن در آفرينش جديد ترديد دارند.)

۱.۱.۱ - اَ فَعَیینا در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه عى كه مصدر عيينا است- به طورى كه راغب مى‌گويد- به معناى ناتوانى و كسالتى است كه بعد از انجام كارى و يا سخنرانى عارض مى‌شود. وقتى مى‌گوييم:
أعيانى كذا و يا عييت بكذا معناى اولى اين است كه فلان كار مرا خسته كرد و دومى اين است كه من از فلان كار خسته شدم‌.
مراد از خلق اول، خلقت اين نشاه طبيعت با نظامى است كه در آن جارى است و يكى از انواع موجودات آن خلقت همانا انسان است، البته انسان دنيايى. پس وجهى نيست در اين‌كه ما نيز مانند فخر رازی‌ خلق اول را منحصر در خلقت آسمان‌ها و زمین بدانيم. هم چنان كه وجهى نيست كه مانند بعضى ديگر از مفسرين‌ آن را منحصر در خلقت انسان بدانيم و بگوييم چون در ذيل آیه آمده كه كفار در اشتباهى از خلقت جديدند و خلقت جديد مربوط به انسان‌ها است لذا خلقت اول هم منحصر در انسان است، براى اينكه خلقت جديد شامل آسمان و زمين نيز مى‌شود.


۱.۲ - يَعْيَ (آیه ۳۳ سوره احقاف)

(أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى بَلَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)
(آيا آن‌ها نمى‌دانند خداوندی كه آسمان‌ها و زمين را آفريده و از آفرينش آن‌ها ناتوان نشده است، مى‌تواند مردگان را زنده كند؟! آرى مى‌تواند زيرا او بر هر چيز تواناست.)

۱.۲.۱ - يَعْيَ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اين آيه و آيه بعدش تا آخر سوره متصل است به ما قبل كه مى‌فرمود: (وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ ...). و در اين آيات مطالبى كه در اين سوره مربوط به انذار مى‌شود تتميم مى‌كند و چيزى كه انذار را تتميم مى‌كند، مساله معاد و رجوع به خداست.
مراد از ديدن در جمله‌ (أَ وَ لَمْ يَرَوْا) علم با بصیرت است. مصدر عى كه كلمه يعى از آن مشتق است، به معناى ناتوانى و تعب است و البته به طورى كه گفته‌اند معناى اول (ناتوانى) فصيح‌تر است. حرف باء در كلمه بقادر زائد است و فقط به اين منظور آورده شده كه جمله در موقعيتى قرار داشت كه در آن شائبه نفى بود، گويا فرموده:
أ ليس اللَّه بقادر آيا خدا قادر نيست.
معناى آيه چنين است: آيا هنوز نفهميده‌اند كه آن خدايى كه آسمان‌ها و زمين را خلق كرد و از خلقت آن‌ها عاجز نشد- و يا خسته نگشت- قادر است كه مردگان را زنده كند؟ - چون خدای تعالی مبدء هستى و حیات هر چيز است. بله او قادر است، براى اينكه او بر هر چيز قدير است. و ما اين برهان را در سابق در چند مورد توضيح داده‌ايم.


۱.۲.۲ - اَ فَعَیینا در تفسیر نمونه

آيه مورد بحث به ذكر يكى از دلايل امكان رستاخيز مى‌پردازد و مى‌گويد:
«آيا ما از آفرينش نخستين عاجز و ناتوان مانديم (كه قادر بر آفرينش دوم و رستاخيز نباشيم؟)...»
اين آيه پاسخ دندان‌شكنى است به مشركانى كه مسئله توحید و معاد را منكر شدند. در حقيقت آن‌ها براثر هواى نفس، تعصب و لجاجت گرفتار تناقض بودند، از يک‌سو خالق انسان‌ها را در آغاز، خداوند مى‌دانستند كه همه را از خاک آفريده، اما ازسوى‌ ديگر وقتى به مسئله آفرينش مجدد انسان‌ها از خاک مى‌رسيدند آن را مطلبى عجيب و باورناكردنى مى‌شمردند، در حالى كه هر دو مثل يكديگرند.
در آيه ۳۳ سوره احقاف به واژه «يَعْىَ» بر مى‌خوريم كه از مادّه فوق گرفته شده و به معنى «عجز و ناتوانى» است. اين آيه با پيش كشيدن مسئله معاد مى‌گويد:
«آيا آن‌ها نمى‌دانند خداوندى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده و از آفرينش آن‌ها ناتوان نشده قادر است مردگان را زنده كند؟...»
آفرينش آسمان‌ها و زمين با موجودات رنگارنگ و مختلفش نشانه قدرت او بر هر چيز است، چرا كه هر چيز به تصور آيد او در اين عالم آفريده است، با اين حال چگونه ممكن است از تجديد حيات انسان‌ها عاجز باشد؟ اين دليلى است دندان‌شكن بر مسئله امكان معاد. اصولا بهترين دليل بر امكان هر چيز وقوع آن است، ما كه اين‌همه پيدايش موجود زنده و جاندار را از موجودات بى‌جان مى‌بينيم چگونه مى‌توانيم در قدرت مطلقه او بر مسئله معاد ترديد به خود راه دهيم؟ اين يكى از دلايل متعدد معاد است كه قرآن مجيد در آيات مختلف از جمله در آيه ۸۱ سوره یس روى آن تكيه كرده است.


۱. ق/سوره۵۰، آیه۱۵.    
۲. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۳.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۶۰۰.    
۴. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ص۳۱۱.    
۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۶۰۰.    
۶. ق/سوره۵۰، آیه۱۵.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۱۸.    
۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۶۰۰.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۱۶.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۴۵.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۵۴.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۱۵.    
۱۳. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۳.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۰۶.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۳۰.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۱۷.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۹.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۲.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۱، ص۳۷۵.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «اَ فَعَیینا»، ج۳، ص۲۸۸.






جعبه ابزار