• آن فرمانده خیانتکار خائنزاده به من میگوید: چرا تو با آن شهید، فرزند فاطمه (علیهالسّلام) نجنگیدی؟! • آری پشیمانم که چرا او را یاری نکردم. بلی، هر که به موقع توفیق نیابد، پشیمان میشود. • من از اینکه در جرگه حامیان او نبودهام، به حسرتی دچارم که هرگز از من جدا نخواهد شد. • خدا روان کسانی را که در نصرتش کمر همت بستند، از باران رحمت خویش سیراب کند. • اکنون که بر قبور و جایگاه آنان ایستادهام، اشکم ریزان است و نزدیک است جگرم پاره شود. • به جانم قسم آنان در جنگ دلیر و پیشتاز بودند و چون شیر، از حسین (علیهالسّلام) حمایت کردند. • اگرچه آنها کشته شدند، هر انسان باتقوایی بر روی زمین، در مرگشان غمگین و حیران است. • هرگز کسی برتر از آنان دیده نخواهد شد، که در دم مرگ، سروران و سرفرازانی درخشان باشند. • ای ابن زیاد آنان را از روی ستم میکشی و درعین حال دوستی ما را امید داری؟! از این نقشه ناسازگار با ما، دست بردار. • قسم به جانم، با کشتن آنها ما را به خشم آوردهاید؛ تا جایی که بسیاری از مردان و زنانمان در پی انتقام از شمایند. • پیوسته در پی آنم که همراه با لشکری، به جنگ این گروه، که ظالمانه از مسیر حق منحرف شدهاند، بروم. • دست بردارید، و گرنه با گروههای جنگجو، چنان بر شما حمله میبرم که از هجوم دیلمیها بر شما سختتر باشد. برخی دیگر معتقدند سلیمان بن قتة نخستین کسی است که برای امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش مرثیه سروده است. سلیمان بن قَتّه تیمی، همپیمان بنی تیم بن مرّه مقری، در سال ۱۲۶ هجری، در دمشق در گذشت. نام پدرش حبیب بن محارب است؛ ولی نسبت او به مادرش داده شده است. از جمله شعرهای او، ابیاتی هستند که در رثای امام حسین (علیهالسّلام) سروده و مردم، آنها را بسیار خواندهاند. از این رو، روایتهای مختلف با کاهش و افزایش، از این ابیات، به دست رسیده است. برخی نیز این ابیات را به ابو رُمح خُزاعی نسبت میدهند. ظاهرا ابو رُمح و سلیمان بن قَتّه، هر دو، ابیاتی را با همین وزن و قافیه در رثای امام حسین (علیهالسّلام) سرودهاند؛ ولی به مرور زمان، ابیات این دو سروده، در هم آمیخته شده است. او سه روز پس از شهادت امام حسین و یارانش به کربلا رفت و نگاهی به قتلگاه آنها کرد؛ آنگاه به اسب عربی خود تکیه زد و اشعار رثایی خود را سرود. مرثیه زیر از سوگنامههای منظوم و پرسوزوگداز اوست:
• بر خانههای آل محمد گذشتم و آنها را مانند گذشته پر ندیدم. • آیا نمیبینی که خورشید از فقدان حسین (علیهالسّلام) بیمارگونه شده و شهرها به خود لرزیدهاند؟ • آنها محل امید بودند؛ ولی بعد تبدیل به مصیبت شدند؛ مصیبتهایی بزرگ و کمر شکن. • آیا فقیران قبیله قیس از ما گدایی کنند و ما به آنها عطا کنیم؛ اما اگر روزی پای ما کج رود، ما را بکشند؟! • نزد تیره غنی (از طایفه قیس) قطره خونی داریم که روزی از آنها مطالبه خواهیم کرد؛ هر کجا که بروند. • خدا خانههای آنان (آل محمد) و اهل آن را دور نکند؛ اگرچه برخلاف خواست من، اینک از وجـود آنـان خـالی شده است. • کشته سرزمین طف از آلهاشم موجب شد که مسلمانان به سبب این عملشان ذلیل و خوار شوند. عُقْبة بن عمرو سَهْمی، از بنی سهم بن عوف بن غالب، به گزارش برخی منابع نخستین کسی است که در رثای امام حسین (علیهالسّلام)، شعر گفت. در منابع، نام وی، مختلف بیان شده: در مثیر الاحزان، «عُقْبة بن عمر سهمی» آمده است، در مقتل الحسین خوارزمی، «عقبة بن عمیق سهمی» آمده است و در تذکرة الخواصّ، «عقبة بن عمرو عبسی» ثبت شده است. شیخ مفید و خوارزمی و سبط ابن جوزی، عقبة بن عمرو السهمی را نخستین کسی دانسته انـد که در رثای امام حسین (علیهالسّلام) شعر سروده است. این مرثیه از اوست:
• اگر شما در این جهان در ترس باشید، همان به که نور دیدگان من خاموش باد. • بر قبر حسین (علیهالسّلام) در کربلا گذر کردم و سیل اشکهایم برای او روانه شد. • پیوسته برای او گریه میکنم و در غم او مرثیه میخوانم و اشک و آه نیز به کمک چشمانم میآیند. • در اطراف حسین (علیهالسّلام) گروههایی را صدا کردم که قبرهایشان دو طرف قبرش را احاطه کرده است. • سلام بر ساکنان قبرهایی که در کربلاست. این سلامی اندک است که از من به آنها میرسد. • سلامی در شامگاه و در بامدادان که جریان بادها آن را به او برساند. • پیوسته بر زائران قبر او رایحه مشک و عبیرآمیز آن میوزد. ابوعبداللّه خالد بن مَعْدان کَلاعی، راوی و تابعی اهل شام میباشد. او از جمله عابدان روزگار خویش به شمار میرفت و به گفته خودش، هفتاد تن از صحابه پیامبر را درک کرده است. عمده روایات نقل شده از او، در منابع امامیه به روایت ثَور بن یزید برمیگردد و عموم این روایات درباره فضائل حضرت علی (علیهالسّلام) است. ابن شهرآشوب ، ضمن نقل اشعاری از خالد، به اعتراض وی به یزید در به شهادت رساندن امام حسین (علیهالسّلام) در کربلا اشاره کرده است، هرچند وی ریاست شرطه را در زمان یزید برعهده داشته است. در برخی منابع از او با عنوان خالد بن غُفران یاد شده است. خالد بن معدان را نیز باید در زمره نخستین مرثیهسرایان برای امام حسین (علیهالسّلام) آورد. او از بزرگان تابعان بود و در شام زندگی میکرد؛ اما وقتی سر امام حسین (علیهالسّلام) را بالای نیزه دیـد، از مردم کناره گرفت. بعد از یک ماه که دوستانش او را یافتند، این اشعار را سرود:
• ای پسر دختر محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)! سر تو را که آغشته به خون بود آوردند. • ای پسر دختر محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)! با کشتن تو گویی رسولی را عمداً و آشکارا کشتهاند. • تو را تشنه کشتند و در این قتل، نه تاویل قرآن را پاییدند و نه تنزیل آن را. • برای قتل تو از شادی تکبیر میگویند؛ در حالی که با کشتن تو در واقع تکبیر و تهلیل را کشتهاند. ابورمح عمير بن مالک بن حنظل خزاعى، حدود سال ۱۰۰ ق، درگذشت. وى شاعرى بود كه در باره امام حسين (علیهالسّلام) و در رثاى ايشان، فراوان شعر سروده است، هر چند درباره ديگران، بسيار اندک شعر مى گفت، چنان كه ابن ندیم گفته است . همان گونه كه در الاصابة فی تمییز الصحابة آمده، پدرش از ياران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. وى پيوسته به ديدار خاندان پيامبر مىرفت و گِرد او جمع مىشدند و او، مراثىِ خود را مى خواند. ابورمح خزاعی نیز از نخستین شخصیتهایی است که در مصیبتامـام حـسین (علیهالسّلام) اشعاری سروده است؛ از جمله این شعر:
• ابرهای اشک، چشمم را فراگرفت و سپس اشکها به حال خود بازنگشته، جاری شدند. • چشمانم بر خاندان پیامبر میگریند. با این حال زیاد اشک نریختهاند؛ بلکه هنوز کم گریستهاند. • آنان مردمی هستند که شمشیر نکشیدند و آغازگر جنگ نبودند و آنگاه که شمشیرشان از نیام بیرون آمد به دشمنان زخم زدند. • قتل کشته سرزمین طف از بنیهاشم، قریشیان را ذلیل و خوار کرد. ابومحمد عبدالسلام بن رغبان بن عبدالسلام حمصی کلبی، مشهور به دیک الجن، از شاعران بزرگ شام و شیعه مذهب بود. او را به خاطر داشتن چشمانی سبز رنگ، دیک الجن نامیدند. جدش تمیم اهل موته، از توابع حماة بود که به دست حبیب بن مسلمه مسلمان شد. گرچه بنابر قولی، دیک الجن را از موالی بنی تمیم هم گفتهاند. خاندانش در سلمیه، از نواحی حمص میزیستند و او به سال ۱۶۱ق در همینجا زاده شد، اما بعدها در شهر حمص اقامت گزید و با زنی مسیحی به نام ورد از اهالی حمص که به او علاقمند گشته و خود به اسلام خوانده بود، وصلت کرد. زمانی زندگی سخت بر او تنگ شد، لذا به ناچار به موطن اصلی خود سلمیه بازگشت و نزد احمد بن علی هاشمی (شاید از بستگان یا دوستانش بود) مدت زیادی ماند، ولی در اثر کینهتوزی و بدگویی پسر عمویش پیش برادران و خویشان عبدالسلام که از هجای او آزرده بود، ناگزیر به کوچ دوباره به حمص شد. عبدالسلام اشعار بسیاری در مدح امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و در رثای امام حسین (علیهالسّلام) سروده است. او دیوان شعری دارد که ابوالحسن علی بن محمد عدوی شمشاطی آن را گرد آورده بود. دیک الجن سرانجام در سال ۲۳۵ یا ۲۳۶ق در حمص درگذشت. [۵۲]
جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتاب، ص۱۰۲.
[۵۷]
بروکلمان، کارل، تاریخ الادب العربی، ج۲، ص۷۷.
[۵۸]
سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ج۲، ق۴، ص۴.
[۶۳]
شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۵۶۸.
دیک الجن نیـز در رثای آن امـام هـمـام شـعـری سـروده کـه ابیاتی از آن را در اینجا میآوریم:
• ای چشم! در کربلا قبرهایی است که قلب مرا گورستان غم و اندوه کرده است. • مقبرههایی که زیر آنها منبرهایی از علم و بردباری، و منظرههایی شگفت انگیز وجود دارد. • خفتگان این قبور انسانهایی بی نظیر از خاندان فاطمه (سلاماللهعلیها) هستند که همگی اهل بزرگی و سیادت و نجابتاند. • جانم و خاندانم و پدر و مادرم، فدای شما باد و هرکه از شماست. • پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۳۴۱-۳۴۷. ردههای این صفحه : تاریخچه عزاداری برای امام حسین | رخدادهای پس از شهادت امام حسین | شاعران اهل بیت | شاعران عرب | مرثیه سرایان | مقتل جامع سیدالشهداء |