اول (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اول، از
اسما و
اوصاف الهی است. وصف کردن
خدا به اول، بدین معناست که پیش از او چیزی به وجود نیامده است.
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرماید: اللهم انت الاول فلیس قبلک شیء؛ خداوندا تو اولی هستی که قبل از تو چیزی نیست
و از چیزی پیش از خود نشات نگرفته است
و او ازلی و ابدی است. امیرمؤمنان
علی علیهالسّلام میفرماید: لیس لاولیته ابتداء و لا لازلیته انقضاء هو الاول لم یزل و الباقی بلا اجل؛ برای اولیت او آغازی نیست و برای
ازلیت او پایانی نخواهد بود؛ نخستینی است که همواره بوده و جاویدی است که سرآمدی ندارد.
هو الاول والاخر... وهو بکل شیء علیم (اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چيزى داناست.)
علامه طباطبایی میفرمایند:« بعد از آنکه معلوم شد که
خدای تعالی بر هر چیزی که فرض شود
قادر است، قهرا با احاطه قدرتش به هر چیزی از هر جهت محیط هم هست، پس هر چیزی که فرض شود اول باشد خدا قبل از آن چیز بوده، پس او نسبت به تمام ماسوای خود اول است، نه آن چیزی که ما اولش فرض کردیم، و همچنین هر چیزی که ما آخرینش فرض کنیم خدای تعالی بعد از آن هم خواهد بود، چون گفتیم قدرتش احاطه به آن چیز دارد، هم به ما قبلش و هم به مابعدش، پس آخر خدا است، نه آن چیزی که ما آخرینش فرض کردیم، و هر چیزی را که ما ظاهر فرض کنیم خدا ظاهرتر از آن است به خاطر احاطهای که قدرتش بر آن چیز دارد، و چون احاطه دارد پس از جهت
ظهور هم مافوق آن است، پس خدا ظاهر است، نه آن چیزی که ما ظاهرش فرض کردیم، و همچنین هر چیزی که باطن فرض شود خدا به خاطر احاطه قدرتش بر آن باطن تر از آن است، و ماورای آن قرار دارد، چون او است که آن چیز را باطن کرده، پس باطن هم خداست، نه آن چیزی که ما باطنش فرض کردیم، پس معلوم شد که خدا اول و آخر و ظاهر و
باطن علی الاطلاق است، و از این صفات آنچه در غیر خدا هست نسبی است نه علی الاطلاق.
البته این را هم باید بدانیم که اولیت خدای تعالی و آخریتش و همچنین ظهور و بطونش زمانی و مکانی نیست، و چنین نیست که در ظرف زمان اول و آخر باشد، و گرنه باید خود خدا جلوتر از زمان نباشد، و از زمانی و مکانی بودن منزه نباشد، و حال آنکه
منزه از آن است، چون خالق زمان و مکان و
محیط به تمامی موجودات است، بلکه منظور از اولیت و آخریت و همچنین ظاهر و باطن بودنش این است که : او محیط به تمام اشیاء است، هر نحوی که شما اشیاء را فرض و به هر صورت که تصور بکنی (اگر فلان را اول فرض کنی او به احاطه اش اول تر از آن است، اگر آخر فرض کنی او آخرتر است، اگر چیزی را ظاهر فرض کنی او ظاهرتر، و اگر باطن فرض کنی او باطن تر است، به همان دلیلی که گذشت).
پس از آنچه گذشت روشن گردید که این اسمای چهارگانه یعنی اول و
آخر و
ظاهر و
باطن چهار شاخه و فرع از نام ((محیط)) است، و محیط هم شاخهای از اطلاق قدرت او است، چون قدرتش محیط به هر چیز است، ممکن هم هست نامهای چهارگانه مورد بحث را شاخههایی از احاطه قدرتش ندانیم، بلکه شاخههایی از احاطه وجود او بگیریم، چون وجود او قبل از وجود هر چیز و بعد از وجود هر چیز است، او قبل از آنکه چیزی
ثبوت پیدا کند ثابت بود، و بعد از آنکه هر چیز دارای ثبوتی فانی گردد باز هم ثابت است، او از هر چیز دیگری نزدیک تر و ظاهرتر است، و از دید و
درک اوهام و عقول هر صاحب عقلی از چیز دیگری باطن تر و پنهان تر است.»
امام خمینی با استناد به آیه
(هُوَ ٱلۡاَوَّلُ وَٱلۡآخِرُ وَٱلظَّـٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ) معتقد است خدای سبحان به وصف اولیت و آخریت متصف میشود
و موطن و مقامی نیست که حق تعالی در آن حضور نداشته باشد. این حضور فراگیر جایی برای غیر نمیگذارد از این رو غیر، جز جلوه و شان الهی نخواهد بود.
به اعتقاد ایشان همه
تجلیات حقتعالی در هر موطنی به لحاظ حضور ذات، از سنخ
تجلی ذاتی است که بیانگر وحدت شخصی وجود و حضور ذات بینهایت حق در همه مواطن و همان اول و آخر بودن حق تعالی است، از این رو عالم وجود بالذات و مستقلی ندارد و خیالاندر خیال است.
امام خمینی با استناد به آیه
(هُوَ الْاَوَّلُ وَ الْآخِرُ) جهت تثبیت و تعمیق وحدت شخصی وجود، معتقد است حقیقت غیبی ذات حق که از تلبس به اسماء و صفات مقدس و منزه است به همان حقیقت شریف خود، اول و آخر است. بنابراین از آیه مذکور استفاده میشود که همه ظهور و همه بطون اول و آخر از آن حقتعالی است و هیچ شیئی از اشیاء از ظهور بالذات برخوردار نیست.
ایشان این آیه مذکور را بهترین توصیف برای ذات حق و جلوههای ذات او میداند که در مقام تاکید بر
وحدت وجود است.
•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۰۵، برگرفته از مقاله «اول». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.