اوضاع اجتماعی دوره سامانیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برای آشنا شدن به اوضاع اجتماعی هر دوره در ابتدا آشنایی با
طبقات اجتماعی آن لازم است. و همانطور که در این مقاله به آن
اشاره شده دهقانان مهمترین طبقه و به وجود آورنده این
سلسله هستند؛ اما در منابع این دوره که ساخت
دولت سامانی را تشکیل میدهند و به وضوح آشکار هستند سه طبقه دبیر (کاتبان) ادبیان و طبقه علمای دینی هستند در
بخارا پایتخت سامانیان دبیران اهمیتی بیشتر از دو طبقه دیگر داشتند. در این تحقیق برآنیم که بیشتر با
آداب و رسوم و طریقه زندگی مردم دوره سامانی آشنا شویم.
دهقانان مهمترین طبقه اجتماعی
ماوراءالنهر در زمان به
قدرت رسیدن سامانیان بودند. این طبقه قبل از
اسلام نیز در ماورالنهر اهمیت و اعتباری ویژه داشتند. پس از ظهور اسلام در ماورالنهر دهقانان با
مصلحت گرایی و روشن بینی خاص خود را به فاتحان
مسلمان نزدیک کرده و از این طریق موقعیت و مقام خویش را حفظ کردند. از سوی دیگر مسلمانان نیز در
فتح ماوراء
النهر از خصومت دیرینهای که بین فرمانروایان دولت شهرهای مختلف (دهقانان بزرگ ناحیه) وجود داشت استفاده میکردند و پیروزیهای چشمگیری به دست میآوردند.
دهقانان در این زمان مانند دوران قبل از اسلام املاک وسیعی در
اختیار داشتند و در کوشکهایی در اطراف شهرها زندگی میکردند. آنها به تناسب املاک خویش رعایایی به خدمت میگرفتند و معمولا بزرگترین دهقانان مقام
حکومت منطقه را هم در اختیار داشتند. رعایای جوان دهقانان در واقع نیروی تدافعی آنان بودند. در اوایل عهد سامانیان قدرت دهقانان و تمایل آنها به حفظ قدرت محلی خود از ایجاد دولتی متحد و متمرکز در فرارود جلوگیری میکرد؛
اما
امیر اسماعیل سامانی با سازمان دادن سپاهی دائمی که هسته مرکزی آن را غلامان ترک تشکیل میداد بر قدرت منطقهای و به ویژه قدرت نظامی دهقانان ضربهای کاری وارد کرد و آنها را به
اطاعت در برابر حکومت مرکزی وادار نمود. با این حال این طبقه هم چنان در ماوراء
النهر از لحاظ اجتماعی شاخص بودند و سامانیان از طریق رابطه دست نشاندگی با آنان برخورداری مسالمت آمیز داشتند.
از دیگر طبقات مهم دوره سامانی تجار و بازرگانان بودند. آنها با استفاده از
امنیت و آرامشی که در قلمرو حکومت سامانیان ایجاد شده بود موفق به گسترش داد و ستد با
چین، اروپای شرقی، سرزمینهای جنوب
جیحون و نیز تبادل کالا با صحرانشینان شدند. آنها با کسب درآمدهای سرشار به خرید املاک
کشاورزی روی آوردند و به این ترتیب تجار زمیندار در برابر زمینداران سنتی قد علم کردند.
طبقه دبیر نیز کم و بیش موقعیت سابق خود را در عهد
اسلام نیز حفظ کرد دلیل این موضوع آن بود که اعراب پس از ورود به این سرزمین از خدمات آنها در امور مربوط به
خراج و
جزیه و سایر محاسبات دیوانی برخوردار میشدند و آنها با استفاده از فنون دیوانی خاصی که در آن تخصص داشتند به انجام این امور مبادرت میورزیدند. چنان که در
خراسان در دوره
نصر بن سیار طریقه نگارش محاسبات دیوانی از پهلوی به عربی تغییر یافت.
در هر حال طبقه دبیر در زمان
سامانیان نیز جایگاه ویژهای داشت و بزرگانی از خاندانهای دبیر پیشه قدیمی، چون
بلعمی،
جیهانی، عتبی به خدمت سامانیان در آمدند و به اقداماتی دست زدند که در حفظ و تقویت هویت قومی و فرهنگی
ایرانیان بسیار ارزنده بود.
از جمله طبقاتی که در ماوراء
النهر و خراسان به ویژه در عهد سامانیان جایگاهی قابل توجه داشت طبقه نظامیان بودند.
پس از این طبقات ممتاز باید از بدنه اصلی
اجتماع، یعنی رعایا که شامل کشاورزان صنعتگران کارگران و
پیشه وران بود، یاد کرد. کشاورزان و برزگران در خدمت دهقانان به کار مشغول بوند و قسمت عظیمی از جامعه عهد سامانی را تشکیل میدادند. پیشه وران و
صنعتگران نیز در شهرها فعالیت داشتند. وضع اکثریت مردم، یعنی طبقه وسیع کشاورزان و پیشه وران، در آغاز
استقرار حکومت سامانیان کمابیش رضایت بخش بود. اسماعیل بنیانگذار حکومت سامانیان، که به
حق او را
امیر عادل مینامیدند، نه تنها در اخذ
عوارض و مالیاتها روشی منصفانه داشت، بلکه در فعالیتهای عمرانی
کشور به نحو مؤثری شرکت میجست. در آغاز
دولت سامانیان از
برکت امنیت و آرامش موجود و در سایه کار مشترک کشاورزان و کمک مادی دهقانان شبکه آبیاری در
سمرقند و
بخارا و دیگر نقاط منظم گردید، زیرا مساله
آب در ماوراء
النهر از دیرباز موضوعی حیاتی بود و دولت و مردم میکوشیدند به بهترین وجهی از آبهای موجود بهره برداری کنند.
در دوره قدرت نخستین سلاطین سامانی، مادام که ترکها هنوز قدرت و
مهارت زیادی کسب نکرده بودند و مالیاتها زیاد نشده بود، وضع کشاورزان و پیشه وران تا حدی رضایت بخش بود؛ ولی در اواخر دولت سامانیان امرای سامانی با اختلافات داخلی و
استقلال خواهی فئودالهای بزرگ و عدم تمرکز نسبی مواجه گردیدند. سازمان اداری روزبه روز افزایش یافت، حقوقها فزونی گرفت، سپاهیان به خصوص امرای ترک قدرت و نفوذ بیشتری کسب کردند، و از دولت وقت
حقوق و مزایا و اختیارات بیشتری میخواستند. دولت برای مقابله با این مشکلات بر میزان
مالیاتها میافزود و سعی میکرد به کمک پول، نیروهای مخالف را راضی و مجذوب کند. در نتیجه این احوال و نیامدن
برف و
باران، ذخایر آب در
قنوات و چاهها نقصان پذیرفت و وضع کشاورزان به تباهی گرایید. طبقه پیشه وران نیز در اثر تحمیلات مامورین مالیاتی و رواج سکههای کم عیار و کم شدن قوه خرید طبقه عظیم کشاورزان، با
بحران اقتصادی مواجه گردیدند و مجموع این احوال به ورشکستگی و ضعف حکومت مرکزی گرایید.
البته در تقسیم بندی اجتماعی
ایران بعد از اسلام باید به طور کلی طبقات اجتماعی را به دو گروه حاکم و غیر حاکم تقسیم کرد. گروه حاکم که قشر ممتاز جامعه را تشکیل میدهد که
اختصاص دارد به خانواده
حاکم و افراد تراز اول هر دودمان سلطنتی، اما همین عده کم از بیشترین نفوذ برخوردار هستند و دیگری طبقه نظامیان هستند به خصوص فرماندهان ردههای بالا از امتیازات ویژه برخردار بودند و از
تیول و
اقطاع بهره میبردند و اما دیوانیان که عهده دار مسولیتهای مشخصی در طول تاریخ ایران بودند و برعکس طبقه نظامی این گروه اصالتا ایرانی بودند یکی دیگر از طبقههای حاکم جامعه را تشکیل میدادند.
در دوره حکومت سامانیان، دولت مرکزی ناگزیر بود با تمایلات استقلال طلبانه فئودالها مبارزه کند.
اسماعیل سامانی و جانشینهای او با تمام مبارزات شدیدی که برای تثبیت حکومت مرکزی به عمل آوردند، نتوانستند در بسیاری از نواحی دور دست مقصود خود را عملی کنند.
خوارزم،
چغانیان،
ختلان، و
اسفیجاب رسما جزو حکومت سامانیان بود، اما در واقع، حکام این نواحی به حال استقلال زندگی میکردند. سامانیان برای جلوگیری از قیامهای محلی فئودالها، تصمیم گرفتند که متنفذین هر ناحیه را به حکومت آن جا بگمارند؛ ولی این
سیاست مفید واقع نشد و نتیجه معکوس بخشید. چیزی که
بنیان حکومت سامانی را متزلزل میکرد، تضاد شدید طبقاتی بود که به صورت مبارزه بین طبقه زحمتکش دهقانان و صنعتگران از یک طرف و طبقه حاکمه و فئودالها از طرف دیگر، در جریان بود. ازدیاد روزافزون
خراج، به شدت این تضاد کمک کرد.
در اکثر موارد، مبارزه طبقاتی قیافه
ایدئولوژیک خود را به صورت برخوردهای مذهبی بین
دین رسمی و فرقههای دیگر نمایان میکرد؛ تحت لوای این فرق، طبقات محروم تظاهر میکردند. چنین مبارزهای مکرر در بخارا،
سیستان، و
چغانیان ظاهر شد. سامانیان برای جلوگیری از جنبشهای
خلق و سرکوبی فئودالها، خویشاوندان و افراد نزدیک درباری را به حکومت نواحی مختلف گسیل داشتند و این تدبیر نیز نتیجه مطلوب را به بار نیاورد. در بعضی موارد، سران
ترک با استفاده از نارضایی فئودالها و مبارزه طبقات ناراضی، شخصا بر ضد حکومت مرکزی
قیام میکردند.
پس از
مرگ اسماعیل سامانی در نقاط مختلف، شورشهایی پدید آمد. در اوایل پادشاهی احمد بن اسماعیل، عم او،
اسحاق بن احمد سامانی در سمرقند قیامی برپا کرد: «چون نصر بن احمد به امیری بنشست، اول کسی که عاصی شد، عم پدر او اسحاق بن احمد (بود) بسمرقند»
که پس از یک جنگ خونین پایان یافت. «اسحاق به هزیمت شد، و لشکر به سمرقند درآمد. اسحاق دگر باره خویشتن راست کرد، و
اهل سمرقند با وی بیرون آمدند، و با حمویه حرب کردند، و اهل سمرقند بهزیمت شدند و اسحاق بن احمد بار سیوم بیرون آمد، و این بار گرفتار شد»
در ۹۰۹ (ه. ق) احمد بن اسماعیل ناچار شد بر ضد حاکم
ری، که
طغیان کرده بود، لشکرکشی کند. پس از سرکوبی قیام ناصر کبیر در
طبرستان و سرکوبی قیام حاکم سیستان، بار دیگر در اثر افزایش مالیاتها و عوارض، قیام تازهای صورت میگیرد که احمد بن اسماعیل ناچار لشکریان خود را تحت فرماندهی
حسین بن علی مروزی برای سرکوبی قیام کنندگان گسیل میدارد و آنان را مغلوب میکند. احمد بن اسماعیل به عللی چند، دشمنی گارد ترک را علیه خود برانگیخت و بالاخره یک شب در شکارگاه توسط غلامان خود کشته شد. پس از مرگ وی،
سلطنت به پسر هشت ساله اش به نام نصر دوم رسید (۳۰۱ تا ۳۳۱ (ه. ق)) و اما در مورد انگیزه قتل
احمد بن نصر و برانگیختن دشمنی محافظان او نظرات مختلفی وجود دارد که ما برای روشن شدن آن به چند مورد اکتفا میکنیم:
در مورد انگیزه
قتل امیر احمد نظرات زیادی وجود دارد بیشتر منابع
ابوالحسن نصر بن اسحاق، کاتب ابوالحسن دهقان را محرک قاتلان دانستهاند در
تاریخ طبرستان آمده که امیراحمد سامانی که از رشوه گیریها و خیانتهای
ابوالحسن دهقان آزرده خاطر بود، او را به ترک این کارها
سوگند داد؛ اما ابوالحسن سوگند خود را شکسته و به کار خود ادامه میداد. وی پس از آن که از سوی امیراحمد فراخوانده و به خاطر آن مسائل سرزنش شد، از
ترس جان خویش پیشدستی کرد و با پرداخت هشت هزار دینار به چهار نفر از غلامان دربار آنها را به کشتن امیرسامانی وادار کرد.
گردیزی طراح توطئه را متهم میکند که به ابوالحسن نصر بن اسحاق
تهمت زدهاند و قتل را به گردن او انداختهاند و ابوالحسن به نصر بن الاسحاق الکاتب را تهمت کردند که با غلامان مطابق بود و به کشتن
امیر شهید او را بگرفتند و بر دارکردند.
زرین کوب دخالت سپاهیان ناراضی از دشمنی امیراحمد با
زیدیه طبرستان را مطرح میکند، سپاهیانی که هواخواه زیدیه طبرستان بودهاند و از جنگ امیراحمد با آنها خرسند نبودند.
اشپولر نظر دیگری دارد، او سپاهیان را دخیل میداند سپاهیانی که از مراقبت دقیق امیر احمد در امور مملکت ناراضی بودند، نقشهای برای از میان برداشتن او کشیدند مولف
تاریخ بخارا نیز چنین نظری دارد: او به سیرت
پدر خویش میرفت و
عدل میکرد و
انصاف رعیت به تمامی داد.
در
تاریخ گزیده، علم دوستی و عالم پروری امیر سامانی دلیلی بر دشمنی غلامان با او دانسته شده است و بیشتر با صوابدید آنها امور مملکت را میگرداند.
«در مجالست او با علما بودی بدین سبب غلامان از او متنفر بودند».
بارتولد هم به کاربردن مجدد
زبان عربی در مجالست رسمی در عهد امیر احمد معتقد است که به
احتمال زیاد حمایت امیراحمد از ماموران عربی دان یکی از علل ناخشنودی غلامان و نگهبانان وی بوده است.
و بالاخره بعضی
اخلاق تند و سخت امیراحمد را انگیزه قتل او میدانند؛ «سخت عظیم خوی بود و تند و ناسازگار و خاص و عام از او ستوه شدند و در جامه
خواب بکشتندش.»
در این موقع با موافقت درباریان،
اداره حکومت به دست وزیر کاردانی به نام
ابو عبدالله جیهانی واگذار میشود. در دوره زمامداری جیهانی بار دیگر قیامهای فئودالی آغاز میشود که اکثر آنها به همت و کاردانی حسین بن علی مروزی خاموش گردید.
سلاطین سامانی در دوران قدرت خود بسیاری از
آداب و رسوم دیرین ایرانیان را، که در خراسان و ماوراء
النهر باقی مانده بود، بار دیگر احیاء کردند. به
زبان فارسی و نظم و نثر علاقه فراوان نشان دادند و کتب گرانبها و سودمندی نظیر
تاریخ طبری و
کلیله و دمنه عبدالله بن مقفع به دستور آنان ترجمه شد. علاوه بر این، سران حکومت با آزادمنشی و
تسامح به ملل و مذاهب مختلف مینگریستند: چنانکه در دربار آنان پیروان
ادیان و مذاهب به آزادی زندگی و کار میکردند و هیچ کس در دوران سامانیان با محدودیتهایی که در دوره
غزنویان و
سلجوقیان پدید آمد روبرو نگردید، و این روش آزاد منشانه سران حکومت سامانی به رواج
علم و
ادب و
فلسفه در آن روزگار کمک شایانی کرد.
مقدسی در وصف دربار سامانیان چنین مینویسد: «واضح است در درباری که... پادشاهان... همواره در اندیشه آن باشند که بر شمار دانشمندان بیفزایند تا چه حد مردان به سوی دانش میگرایند. یکی از آیینهای دربار سامانیان آن بود که دانشمندان را به
زمین بوس خود روا نمیداشتند و ایشان را مجالسی شبانه بود... در حضور پادشاه دانشمندان
مناظره میکردند و پادشاه خود در مناظره را میگشود... با زیردستان خود گشاده روی و مهربان بودند، وزرای ایشان به کارها میرسیدند، و چون کسی را برمی آوردند، با خود به خوان مینشاندند و با سفرا پرسش از مهمات میکردند و هرکس در بخارا در
فقه و
عفاف برتر از دیگران بود، وی را برمی کشیدند و از او رای میجستند و کارها به قبول او میکردند.»
ریچاردن فرای در کتاب خود بخارا مینویسد: «اسماعیل نه تنها مؤسس یک
امپراتوری بود، بلکه در عین حال بر طبق آن چه در مآخذ آمده، مردی پاکدامن و متقی و امیری نمونه بوده است. نظام الملک... مینویسد که اسمعیل را عادت بر آن بود که سوار
اسب تنها به میدان مرکزی بخارا میرفت و حتی در برف و سرما نیز این عادت را ترک نمیگفت و تا هنگام
نماز ظهر در آن جا میماند. او میگفت این عمل را به خاطر تهیدستان و نیازمندانی مالی میکند که به طریق دیگر به او و دربارش دسترسی ندارند. این افراد همواره میتوانستند او را در میدان
شهر ببینند و از مظالمی که بر آنها رفته بود پیش وی دادخواهی کنند».
اسماعیل مردم واحه بخارا را از بیگاری و مخارج سنگین نگاهداری دیوار بزرگ بخارا معاف کرد، در تاریخ بخارا آمده است: «هر سالی مالی عظیم ببایستی و حشرهای بسیار، تا به روزگار امیر اسماعیل سامانی رحمة الله که او خلق را رها کرد تا آن دیوار خراب شد و گفت تا من زنده باشم باره
ولایت بخارا من باشم.» او بناهای زیادی در شهر کرد، با این که عمر او بیشتر به سازمان دادن و اداره امور مملکت و جنگ گذشت از
تشویق دانشمندان و هنرمندان نیز غافل نماند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اوضاع اجتماعی دوره سامانیان۱»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۹. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اوضاع اجتماعی دوره سامانیان۲»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۹.