اهمیت تسبیح (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بر اساس
آیات قرآن مجید، یکی از اهداف
بعثت انبیا تسبیح خداوند است.
۱. تسبیح
خداوند از جانب
مؤمنان، هدفی برای
بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله:
•«انا ارسلنـک شـهدا ومبشرا ونذیرا لتؤمنوا بالله ورسوله وتعزروه وتوقروه وتسبحوه بکرة واصیلا:به
یقین ما تو را
گواه (بر اعمال آنها) و
بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاديم،تا (شما مردم) به خدا و رسولش
ایمان بياوريد و از او
دفاع كنيد و او را بزرگ داريد، و خدا را
صبح و
شام تسبیح گوييد.»
کلمه تسبیح به معناى منزه داشتن است ، و این کلمه نیز مانند کلمه ذکر بستگى به لفظ ندارد، هر چند تسبیح به لفظ یعنى گفتن سبحان الله نیز یکى از مصادیق آن است و گرنه تسبیح در سویداى دل از آن مهم تر است . کلمه بکره به معناى اول روز و کلمه اصیل به معناى آخر روز و بعد از عصر است ، و اگر تسبیح را مقید به بکره و اصیل کرده ، براى این است که این دو هنگام ، هنگام تحول احوال افق است ، در صبح ، افق تاریک روشن مى شود، و در غروب دوباره رو به تاریکى مى گذارد، و این تغییر و دگرگونى مناسب با این است که خداى را منزه از تغیر و تحول ، و معرض دگرگونى بودن بدانیم ، ممکن هم هست دو کلمه بکره و اصیل کنایه باشد از دوام .
۲. هدف
حضرت موسی علیهالسّلام دستیابی به فرصتی مناسب برای تسبیح بسیار پروردگار:
•«قال رب اشرح لی صدری کی نسبحک کثیرا:(موسى) گفت: «پروردگارا! سينه ام را گشاده كن؛تا تو را بسيار تسبيح گوييم؛».
حضرت موسى عليه السّلام از
خداوند درخواست می کند که چنانچه
هارون را
وزیر من قرار دهى و در اداء وظايف طاقت فرساى رسالت با من شريك فرمائى مي توانيم زياده ساحت كبريائى را تسبيح و
ثناء گوئيم به اين كه وظيفه
رسالت را بدين وسايل انجام دهيم و در مجامع عمومى مردم نام پروردگار را ياد آورده و ساحت او را از
نقص و
امکان و
شریک تنزیه نمائيم و همچنين
علم و
قدرت و حيات ازلى و ابدى پروردگار را يادآورى نمائيم.بالاخره كثرت تسبيح و ذكر پروردگار بوسيله دعوت
مردم است به
توحید و يكتاپرستى و با كمك يكديگر بتوانيم براى عموم مردم پروردگار را به يگانگى و بىهمتائى معرفى نمائيم و آغاز از خدايان خيالى سمت
الوهیت و
تدبیر را
سلب نمائيم و سپس به
صفات کمال و علم و قدرت ازلى و ابدى پروردگار قلوب مردم را متوجه سازيم.نتيجه شركت هارون این است که:" تو را بسيار تسبيح كنيم و ذكر گوييم". پس ذكر و تسبيحى كه با وزارت هارون ارتباط داشته باشد ذكر و تسبيح علنى و در بين مردم است نه در خلوت و نه در
دل، زيرا ذكر و تسبيح در خلوت و در قلب، هيچ ارتباطى با وزارت هارون ندارد، پس مراد اين است كه آن دو در بين مردم و مجامع عمومى و مجالس آنان، هر وقت كه شركت كنند، ذكر خداى را بگويند، يعنى مردم را به سوى
ایمان به وى دعوت نموده، و نيز او را تسبيح گويند، يعنى خداى را از شركاء منزه بدارند.
۱. تسبیح
حضرت یونس علیهالسّلام و
اعتراف او به یکتایی
خداوند و
ظلم خویش، عامل
استجابت دعای وی، از جانب خداوند:
•«وذا النون اذ ذهب مغـضبـا فظن ان لن نقدر علیه فنـادی فی الظـلمـت ان لا الـه الا انت سبحـنک انی کنت من الظــلمین فاستجبنا له ونجینـه من الغم وکذلک ننجی المؤمنین:و
ذا النون(يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام كه
خشمگین (از ميان
قوم خود) رفت؛ و چنين مىپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (امّا موقعى كه در كام
نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ى متراكم) صدا زد: « (خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزّهى تو! من از ستمكاران بودم!» ما دعاى او را به اجابت رسانديم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشيديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم!».
پروردگار درخواست يونس (ع) را پذيرفت و از غم و پريشان حالى كه او را فرا گرفته و
فکر او را مشغول نموده بود
نجات بخشيد و استفاده مي شود كه پروردگار عمل يونس را سبب تأثر خاطر او معرفى نموده و او را از
غم و تشوش فكر و خاطر نجات بخشيده در صورتى كه لغزشى نبوده فقط از نظر مقام عبوديت يونس (ع) آنرا براى خود لغزش دانسته و در مقام عذر خواهى بر آمده است و ساحت پروردگار نيز او را از غم و تشوش خاطر نجات بخشيد بلكه همه افراد اهل
ایمان را كه دچار تشوش خاطر شوند و به مقام كبريائى رو آورند و رفع نگرانى را از خود درخواست نمايند مورد اجابت و پذيرش بطور حتم قرار خواهند گرفت.يونس (ع) هر چند كه تصريح به خواسته خود نكرد، و تنها به مساله
توحید و
تنزیه خدا، و اعتراف به
ظلم خود اكتفاء كرد، ليكن با اين كلماتش حال درونى خود را، و موقفى را كه در آن قرار گرفته بيان داشت، كه در معنا درخواست نجات و عاقبت را مى رساند، خدا هم درخواست او را اجابت نموده، از اندوه و غمى كه به وى روى آورده بود نجاتش بداد.
۲. تسبیح مؤمنان و
اعتراف به ظلم، عامل
استجابت دعای مؤمنان از جانب خداوند:
•«وذا النون اذ ذهب مغـضبـا فظن ان لن نقدر علیه فنـادی فی الظـلمـت ان لا الـه الا انت سبحـنک انی کنت من الظــلمین فاستجبنا له ونجینـه من الغم وکذلک ننجی المؤمنین:و ذا النون (يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مىپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (امّا موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ى متراكم) صدا زد: « (خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزّهى تو! من از ستمكاران بودم!» ما دعاى او را به اجابت رسانديم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشيديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم!».
اقرار به گناه در پيشگاه خداوند، خود يك كمال و از
آداب دعا است، و دعايى كه در آن، اقرار به توحيد، تنزيه پروردگار و اعتراف به خطا و اشتباه و
گناه باشد، مستجاب است.
تسبیح خدا، برانگیزاننده آدمی به
انفاق و دستگیری از مستمندان:
•«فانطـلقوا وهم یتخـفتون ان لا یدخلنها الیوم علیکم مسکین قال اوسطهم الم اقل لکم لولا تسبحون:آنها حركت كردند در حالى كه آهسته با هم مىگفتند:»،«مواظب باشيد امروز حتى يك فقير وارد بر شما نشود!»،يكى از آنها كه از همه عاقلتر بود گفت: «آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نمىگوييد؟!»
برادر خردمند صالح و خيرخواه آنان گفت من به شما يادآورى نمودم از اين عزيمت و قصد سوء منصرف شويد و سهم
فقراء و بينوايان را از محصول بدهيم مانند سالهاى گذشته كه
پدر ما اين چنين رفتار مي نمود هم چنين ما رفتار نمائيم و آنان را محروم ننمائيم و سخنان و
نصیحت مرا نپذيرفتيد. گفته شده مفاد جمله (لَوْ لا تُسَبِّحُونَ) آنستكه تنزيه نمودند آفريدگار را از اينكه هنگام گفتگو و بنا گذارى كه سحرگاه به بستان آمده محصول آنرا جمع آورى نمايند اعتماد به
قدرت و توان خود و نيز به ساير اسباب طبيعى اطمينان داشته كه مي توانند محصول باغ را جمع آورى نموده
معیشت خود را در آن سال تأمين نمايند و توجه به قدرت و
مشیت پروردگار ننموده كه انجام اين عمل به قيد اينكه چنانچه پروردگار بخواهد انجام خواهيم داد و يا اينكه بگويند كه محصول را جمع آورى نمائيم جز هنگامى كه پروردگار خواسته باشد كه امسال از محصول بى بهره شويم بهر
تقدیر تعليق به مشيت و اذن پروردگار ننموده بدين جهت پروردگار آنان را از محصول باغ بى بهره فرمود. از تعبیر أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ" آيا به شما نگفتم- معلوم مى شود قبلا به آنان نصيحت كرده بود، " لَوْ لا تُسَبِّحُونَ"، یعنی چرا تسبيح خدا نمى گوييد، و او را از داشتن شريك ها منزه نمى داريد؟ و چرا بر قدرت خود و ساير اسباب ظاهرى اعتماد مى كنيد و
سوگند مى خوريد، كه حتما فردا ميوه ها را مى چينيم، و ان شاء اللَّه نمى گوييد و خدا را به كلى از دخالت و
سببیت و تاثير معزول مى كنيد و همه تاثيرها را به خود و ساير اسباب ظاهرى منسوب مى كنيد؟ اين همان
شرک است، كه شما را از ارتكابش زنهار دادم.
منظور از «لولا تسبحون» این است که چرا نعمتهای الهی را بر خود به یاد نمیآورید تا اینکه شکرگزار او باشید، به اینکه حق فقرا را از اموال خود بپردازید.
توصیه
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به تسبیح و
تحمید خداوند، جهت رفع دلتنگی:
•«ولقد نعلم انک یضیق صدرک بما یقولون• فسبح بحمد ربک وکن من السـجدین:ما مىدانيم سينه ات از آنچه آنها مىگويند تنگ مىشود (و تو را سخت ناراحت مىكنند). (براى دفع ناراحتى آنان) پروردگارت را تسبيح و
حمد گو! و از سجده كنندگان باش!»
خداى سبحان به پيامبر گرامى خود سفارش مى فرمايد كه او را تسبيح و حمد گويد و
سجده و
عبادت كند و اين مراسم را ادامه دهد، و از اينكه اين سفارش را متفرع بر تنگ حوصلگى از زخم زبان هاى
کفار نموده، معلوم مى شود كه تسبيح و حمد خدا و سجده و عبادت، در زايل كردن اندوه و سبك كردن
مصیبت، اثر دارد.
لذا در
روایات از
ابن عباس مى خوانيم: هنگامى كه پيامبر (ص) غمگين مى شد به
نماز برمى خاست و" آثار اين حزن و
اندوه را در نماز از
دل مى شست.
صبر و بردباری، از آثار تسبیح پروردگار:
•«فاصبر علی ما یقولون وسبح بحمد ربک...:پس در برابر آنچه مىگويند، صبر كن! و پيش از
طلوع آفتاب، و قبل از
غروب آن؛ تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنين (برخى) از ساعات
شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبيح گوى؛ باشد كه (از الطاف الهى) خشنود شوى!»
جمله فاصبر... تفريع و مبنى بر
تسلیت خاطر
رسول گرامى صلى اللّه عليه و آله است كه
بت پرستان مکه و كافران هر چه در باره
انکار رسالت و دعوت تو و انكار آيات قرآنى سخنان ناروا گويند و نسبت
سحر و
شعر دهند صبر و بردبارى را پيشه كن زيرا نظام دعوت رسولان و هم چنين دعوت تو جامعه بشر را به آنستكه مردم در آن باره بينديشند و به
اختیار به دعوت تو پاسخ دهند ناگزير به گروهى كه در مقام انكار برآيند پروردگار در اجراى عقوبت آنان تاخير خواهد افكند و تو نيز بايد نيروى صبر و بردبارى را بكار برى و بآنچه پروردگار بر حسب نظام مقرر فرموده بآن رضايت داشته خشنود باشى.در اين آيه، رسول گرامى خود را دستور مىدهد تا در برابر گفته هاى كفار صبر كند، بر آنچه مىگويند صبر كن، و به حمد پروردگارت تسبيحگوى، باشد كه خوشنود گردى.
جمله وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ ...خطاب به رسول گرامى صلى اللّه عليه و آله نموده كه از سخنان نارواى
مردم اعراض بنما و به ساحت پروردگار پيوسته توجه نموده از نقص و امكان كبريائى او را تنزیه بنما و بآنچه پروردگار مقرر فرموده
رضایت داشته و بآن خشنود باش و باداء
فرائض پنجگانه مداومت بنما
نماز و
فریضه صبح قبل از طلوع
خورشید است و نيز
فریضه عصر و پسين، وقت آن قبل از غروب آفتاب است. در اينكه منظور حمد و تسبيح مطلق است و يا اشاره به خصوص نمازهاى پنجگانه روزانه، در ميان مفسران گفتگو است، جمعى معتقدند كه بايد ظاهر عبارت را به همان معنى وسيع اش رها كرد و از آن تسبيح و حمد مطلق استفاده نمود، در حالى كه گروهى ديگر آن را اشاره به نمازهاى پنجگانه مى دانند.
تسبیح خداوند، سبب
مصونیت از
عذاب دنیایی:
•«فاصبحت کالصریم قال اوسطهم الم اقل لکم لولا تسبحون کذلک العذاب ولعذاب الاخرة اکبر لو کانوا یعلمون:و آن
باغ سرسبز همچون
شب سياه و ظلمانى شد!يكى از آنها كه از همه عاقل تر بود گفت: «آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نمىگوييد؟!اين گونه است عذاب (خداوند در
دنیا)، و عذاب
آخرت از آن هم بزرگتر است اگر مىدانستند!»
گويا برادر خردمند ايشان را بر بدى كارشان تحذير كرده، و ترسانيده گفت چرا انشاء اللَّه نگفتيد، براى اينكه در آن انشاء اللَّه
توکل بر خدا و
تعظیم خدا و اقرار بر اين است كه هيچ كس
قدرت ندارد كارى انجام دهد مگر با
اراده و خواست خدا و براى همين آن را تسبيح ناميد.و بعضى گفته اند: يعنى براى چه خدا را به عبادتش تعظيم نمي كنيد و امر او را پيروى نمى نمائيد.و بعضى گفته اند: چرا نعمتهاى خدا را بر خودتان ياد نمي كنيد پس
شکر آن را بجا آوريد به اينكه حق مستمندان را از مالتان بيرون آوريد.و بعضى گفته اند: يعنى براى چه خداى تعالى را از ظلم تنزيه نمى كنيد، و
اعتراف نكرديد به اينكه خدا ظلم نمي كند و راضى هم نيست كه شما
ظلم كنيد. و بعضى گفته اند: يعنى چرا
نماز نمي خوانيد، سپس حكايت كرد از ايشان و فرمود: قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ
گفتند منزّه است پروردگار ما البته ما ستمكار بوده ايم در تصميم بر محروم كردن مستمندان از حقشان در موقع چيدن و درو كردن، پس محروم شديم از چيدن آن و انتفاع بردن آن، و مقصود اينست كه خداى سبحان منزه از ظلم است، پس آنچه بما كرده ظلم نيست البته ظلم از خود ماست كه منع كرديم
فقراء را از حقشان.
تسبیح خداوند، از ناحیه یونس علیه السلام موجب
نجات وی از گرفتاری در
شکم ماهی:
•«وذا النون اذ ذهب مغـضبـا فظن ان لن نقدر علیه فنـادی فی الظـلمـت ان لا الـه الا انت سبحـنک انی کنت من الظــلمین فاستجبنا له ونجینـه من الغم وکذلک ننجی المؤمنین:و ذا النون(يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام كه
خشمگین (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مى پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (امّا موقعى كه در كام
نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ى متراكم) صدا زد: « (خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزّهى تو! من از ستمكاران بودم!» ما دعاى او را به اجابت رسانديم؛ و از آن
اندوه نجاتش بخشيديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مى دهيم!»
•«فلولا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون فنبذنـه بالعراء وهو سقیم:و اگر او از تسبيح كنندگان نبود ... تا
روز قیامت در شكم ماهى مىماند!(به هر حال ما او را رهايى بخشيديم و) او را در يك سرزمين خشك خالى از
گیاه افكنديم در حالى كه
بیمار بود!»
اين آيه شريفه يونس را جزو تسبيح كنندگان شمرده و معلوم است مسبح كسى را گويند كه مكرر و به طور دائم تسبيح مىگويد به طورى كه اين عمل صفت وى شده باشد. از اين مىفهميم كه آن جناب مدتى طولانى كارش تسبيح بوده.بعضى گفته اند:" قبل از رفتن در شكم ماهى تسبيح مى گفته".و بعضى ديگر گفته اند:" در شكم ماهى، بسيار تسبيح مى گفته". عده اى ديگر گفته اند:" اصولا او بر اين كار مداومت داشته، هم قبل از فرو رفتن در شكم ماهى و هم بعد از آن".و اما آنچه قرآن كريم از تسبيح او حكايت كرده اين است كه مىفرمايد:" فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ" و لازمه اين آيه شريفه آن است كه او تنها در شكم ماهى و يا هم در آنجا و هم قبلا تسبيح مى گفته. پس
احتمال اينكه منظور تسبيح گفتن قبل از ماجراى ماهى باشد احتمال ضعيفى است كه نبايد آن را پذيرفت.علاوه بر اين از جمله" سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ" كه هم تسبيح و هم اعتراف به
ظلم است. منظور از تسبيح او تسبيح از معنايى است كه عمل وى و رفتن از ما بين آنان
دلالت بر آن دارد و آن معنا اين است كه اگر فرار كند ديگر دست خدا به او نمى رسد، هم چنان كه جمله" فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ-
خیال كرد دست ما به او نمى رسد" بر آن دلالت دارد.و جمله" فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ..." دلالت دارد بر اينكه صرفا تسبيح او باعث نجاتش شده، و لازمه اين گفتار آن است كه يونس گرفتار شكم ماهى نشده باشد مگر به خاطر همين كه خدا را منزه بدارد از آن معنايى كه عملش حكايت از آن مى كرد، و در نتيجه از آن گرفتارى كه عملش باعث آن شده بود نجات يافته و به ساحت عافيت قدم بگذارد.از اين بيان روشن مى شود كه عنايت كلام همه در اين است كه بفهماند تسبيح او در شكم ماهى مايه نجاتش شد. پس از سه قولى كه نقل كرديم قول وسط معقولتر و بهتر است.
تسبیح خداوند در خانهها، زمینه برخورداری آنها از
نور خداوند:
•«الله نور السمـوت والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح... فی بیوت اذن الله ان ترفع ویذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال:
خداوند نور آسمان ها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند
چراغ دانى است ...(اين
چراغ پرفروغ) در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد
شیاطین و هوسبازان در
امان باشد)؛ خان ههايى كه نام خدا در آنها برده مىشود، و
صبح و
شام در آنها تسبيح او مىگويند ..»
تسبيح خدا" به معناى تنزيه او از هر چيزى است كه لايق به ساحت قدس او نيست. و كلمه" غدو" جمع غداة به معناى صبح است. و كلمه" آصال" جمع اصيل به معناى عصر است.
«فی بیوت» صفت برای «مشکوة» است یعنی آن مشکوة و
چراغ دان که
تمثیل نور الهی است در خانههایی است... که هر بامداد و شامگاه، خداوند در آنها تسبیح میشود.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اهمیت تسبیح».